eitaa logo
نیم پلاک
420 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
306 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 خوراسگان 💐 روز تولد (ص) و امام صادق(ع) با استکبار جهانی 🌴 روایتگری و تحلیل برادر 🌴🌹🇮🇷🌷🌴
هدایت شده از @AntiBBC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر جدید از رونمایی تیر بار موشکی سپاه دشمنان ما خوب بدانند اگر دست از پا خطا کنند با رگبار سنگینی از موشک‌های ما روبرو خواهند شد. ‏رونمایی از رگبار موشکی در روز اعلام نتایج انتخابات آمریکا یک پیام مهم دارد؛ منتظر ترامپ و بایدن نبودیم و بدون نگاه به غرب می تونیم قوی باشیم. @AntiBBC
هدایت شده از 🍃 مهمانی ستاره‌ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺 🌸شهیدی که در قبر لبخند زد!🌸 🎤 راوی : حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌷طلاییه سه راهی شهادت ان شاءالله شهادت نصیب همه اعضای کانال شود.[صلوات] ارسال به دیگران 🆔 @m_setarehha
هدایت شده از 🍃 مهمانی ستاره‌ها
. 🌺🌺🌺 🌸 ادامه مطالب.......🌸 «« روزهای آخر »» «« راوی علی تورجی و ابراهيم شاطري پور»» از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد. نشاط عجیبی داشت. از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد. از همه حلالیت طلبید. محمد خیلی تغییر کرده بود. از مشهد برای همه سوغات آورده بود. سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر باتعجب گفت: این چیه! محمد هم گفت: کفن! همه میدانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که میخواست ما را آماده کند. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سیدرحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد. دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را میدید که ما از آنها بی‌خبر بودیم. رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت: من نمیتوانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!! ظهر بود که از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. میخواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت! یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب میرفت و میآمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم. به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت. همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت. به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بنی فاطمه سلام الله علیها تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید. پیشانی بند یازهرا سلام الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان هاشمی مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید: یازهرا سلام الله علیها. خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار! یعنی محمد میداند کی و چگونه شهید میشود!؟ محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد ميكرد. یعنی دیگر محمد را نمیبینم!؟ همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و... در ذهنم مرور می‌شد. چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت. ّ گفته بود صدقه و رد مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال میکنم. در پایان همان مطالب شوهرخواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و... ادامه دارد......... 🆔 @m_setarehha
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مستند جنایات آمریکا💥 زمان👈 ۱۴ دقیقه 💠کاری از مرکز آفرینش های هنری بسیج استان اصفهان
هدایت شده از بچه های مسجد
روایتگری پنجشنبه ها همرا با تحلیل انتخابات آمریکا .mp3
10M
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 باز آیینه و سینی و عطر و نبات باز و با 💐 روایتگری پنجشنبه ها به همراه زمان بیست دقیقه 📌 روایتی از 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از 🍃 مهمانی ستاره‌ها
. 🌺🌺🌺 🌸 ادامه مطالب.......🌸 «« روزهای آخر »» «« راوی علی تورجی و ابراهيم شاطري پور»» از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد. نشاط عجیبی داشت. از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد. از همه حلالیت طلبید. محمد خیلی تغییر کرده بود. از مشهد برای همه سوغات آورده بود. سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر باتعجب گفت: این چیه! محمد هم گفت: کفن! همه میدانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که میخواست ما را آماده کند. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سیدرحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد. دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را میدید که ما از آنها بی‌خبر بودیم. رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت: من نمیتوانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!! ظهر بود که از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. میخواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت! یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب میرفت و میآمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم. به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت. همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت. به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بنی فاطمه سلام الله علیها تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید. پیشانی بند یازهرا سلام الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان هاشمی مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید: یازهرا سلام الله علیها. خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار! یعنی محمد میداند کی و چگونه شهید میشود!؟ محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد ميكرد. یعنی دیگر محمد را نمیبینم!؟ همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و... در ذهنم مرور می‌شد. چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت. ّ گفته بود صدقه و رد مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال میکنم. در پایان همان مطالب شوهرخواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و... ادامه دارد......... 🆔 @m_setarehha
هدایت شده از محمدمهدی
🔵شهید علی جمشیدی 🔷قسمتی از وصیت نامه شهید 🔹مردم این زمانه ما را سرکوب می‌کنند که کجا می روید و برای چه کسی می جنگید؟ اما آنان غافلند که ما خود نمی رویم، گویی ما را صدا می‌زنند، قلبمان پایمان را به حرکت وا می دارد، جزء اینکه دختر علی (علیه السلام) و سه ساله امام حسین (علیه السلام) بر روی اسم ما به شهادت زده اند، من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از قاسم و علی اکبر حسین (علیه السلام) نیست. @rasadeakhbar
هدایت شده از شمارش معکوس ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلمی از یک دانشکده نظامی در یمن در مناطق تحت کنترل انصارالله ✍ آیت الله بهجت فرمودند جرقه ای در یمن اتفاق خواهد افتاد که مقدمه ظهور امام عصر عج خواهد شد و چه انفجاری از این عظیم تر که ارتش پابرهنگان یمنی اینچنین مدرن و با صلابت شده است. وعده خدا نزدیک است✌️ @rayehe313
هدایت شده از @AntiBBC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار فیلم کامل حضور رهبر انقلاب در منزل شهید حاج قاسم سلیمانی @AntiBBC
هدایت شده از محمودافقری
─═༅𖣔❁معرفی❁𖣔༅═─ 📘کتاب حماسه تپه برهانی یکی از آثار ماندگار و برگزیده دفاع مقدس است که آقای سید حمیدرضا طالقانی با قلمی روان وقایعی را که در سال ۱۳۶۲ در آخرین روزهای عملیات والفجر ۲ در منطقه دربندیخان عراق برای خود و همرزمانش اتفاق افتاده به رشته تحریر در آورده است 💢لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام اصفهان به گردان امام حسین علیه السلام مأموریت می دهد، سه تپه ای که در اختیار عراقی ها بوده را آزاد نمایند در این عملیات فقط گروهان میثم به فرماندهی شهید حسین برهانی موفق به فتح تپه می‌شود این تپه بعد از عملیات به دلیل موقعیت خاص در محاصره نیروهای عراقی قرار می‌گیرد و کمک تدارکاتی و نیروی انسانی امکان پذیر نمی شود ♦️لذا تعدادی شهید و مجروح می گردند از طرفی عطش و از طرف دیگر مقاومت و نهایتاً خروج پر زحمت چند نفر مجروح و سالم از تپه و گم شدن در منطقه و در تعقیب دشمن قرار گرفتن طی ۱۷ روز، حوادثی خواندنی را رقم می‌زند که هر مخاطبی را به تحسین وا می دارد 🗓از شنبه ۱۷ آبان ۹۹ هر روز کتاب صوتی حماسه تپه برهانی را در کانال قاف عشق @ghafeshgh دنبال کنید 🍃🌷 @ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از محمودافقری
Anoons _Hamasei Tapei Borhani.mp3
6.18M
آنونس کتاب صوتی 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🚨هر سه روز یک ختم !!! غلام شاه پسندی از رهبر انقلاب : 💠هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا می‌گوید یا می‌خواند. ایشان به ما توصیه می‌کردند و می‌گفتند: «بچه‌ها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در هر سه روز یک دور قرآن می‌خواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصله‌اش نیست، پیر شده‌ام، از نظر سن‌وسال، وضعیت، شغل، گرفتاری‌های کاری، این‌ همه مسائل واقعاً نمی‌توانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول می‌کشد من یک دور قرآن را بخوانم.» الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن می‌خوانند!!! همه افراد خانواده آقا هستند. منزل یک خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کرده‌اند که همه الآن ازدواج کرده‌اند و رفته‌اند؛ هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآن‌اند. 📚یک روز با رهبری ، ماهنامه امتداد ، شماره۶۴ ، ص ۱۶
هدایت شده از بچه های مسجد
هدایت شده از محمودافقری
TapeyeBorhani-01.mp3
12.46M
📣کتاب صوتی 🔹بخش اول ✏️نوشته: سید حمیدرضا طالقانی 📚ناشر: ستارگان درخشان 🖇تهیه و تدوین: کمال اخیش 🎤سردبیر و راوی: محمود افقری 🔖مدیر تولید: حسن شریعتی 📻با هنرمندی جمعی از هنرمندان صدا و سیمای مرکز اصفهان ─═༅𖣔❁✍❁𖣔༅═─ معاونت فرهنگی و تبلیغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی -مدیریت انتشارات 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 حل مشکلات کشور عزیزمان ایران « یه جو همت » می خواد 🔐 نه یه « جو بایدن » 🔑 کاش می فهمیدن و 🌴🌹👌🌷🌴
هدایت شده از شبکه ملی وارثون
💠آغاز هفته روايت عهد از دوشنبه ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۹ همزمان با سالروز تجديد عهد فعالان جبهه فرهنگي با رهبر انقلاب در تاريخ۹۵/۸/۱۹ 🔸برنامه هاي هفته: ۱) بازخواني بيانات رهبر انقلاب در قالب توزيع محصولات هنري و رسانه اي ۲) توزيع بخشي از آثار دريافتي هم آفريني روايت عهد ۳) برگزاري گردهمايي ملي مجازي روايت عهد 🔹كسب اطلاعات بيشتر: 🌐 *www.avand98.ir* 🆔 https://ble.ir/avand98 🆔 https://Eitaa.com/avand98 �� https://jebhe.app/join/avand98 🆔 http://instagram.app/join/avand98
هدایت شده از شبکه ملی وارثون
هدایت شده از شبکه ملی وارثون
هدایت شده از @AntiBBC
نجاح محمدعلی روزنامه‌نگاه عراقی ساکن لندن از فرار خبرچین و دزد کیف شهید سلیمانی به انگلستان خبر داد. @AntiBBC
هدایت شده از 313
وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه‌ها خالی‌ هستن. باید تا هور می‌رفتم. زورم اومد. یه بسیجی اون اطراف بود. گفتم "دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می‌کنی؟" رفت و اومد. آبش کثیف بود. گفتم "برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب می‌کردی، تمیزتر بود!" دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. بعدها شناختمش. زین‌الدین بود؛ فرمانده لشکر!!! سبک شهداء🌐
هدایت شده از 313
🌹شهیدتهرانی مقدم و عنایت اهل بیت 🚩عنایت (ع): روزی با هم ازنماز جماعت برمی گشتیم و از هر دری صحبت می کردیم؛ به ناگاه ایشان از سفر خویش به روسیه به اتفاق هیاتی برای خرید یکی از سیستم های موشکی دقیق روسی که سامانه ای با برد 300 کیلومتر و ضریب اطمینان بالا بود؛ سخن گفت. این موشک می توانست با کمترین اختلاف و انحرافی به هدف خود برخورد کند و این فناوری تنها در انحصار روسیه قرار داشت... مذاکرات برای خرید این موشک به سرانجام نرسید چرا که آن ها این سامانه را جزو سلاح های استراتژیک و مبنایی خود می دانستند و به دلیل حساسیت ویژه ای که روس ها داشتند، از دادن موشک سر باز زدند. این شهید عزیز نقل می کرد که من به ژنرال های روسی با اطمینان گفتم که ما می توانیم به این فناوری دست پیدا کنیم و همانند این موشک را بسازیم و البته پوزخندی به عنوان پاسخ بر لبان ژنرال های روسی نقش بست. او می گفت در برگشت از سفر روسیه تمام هم و غم من این شد که نمونه این موشک روسی را بسازم اما دائما در مسیر انجام تست های موشک اخلال به وجود می آمد. این شهید عزیز بیان می کرد که برای حل این مشکل به خدا توکل کردم و به ائمه اطهار (ع) متوسل شدم؛ به مشهد مقدس رفتم و سه روز در حرم حضرت امام رضا (ع) به ایشان توسل کردم و راجع به اختلال پیش آمده به تفکر مشغول شدم. او نقل میکرد که بعد از سه روز در حرم حضرت رضا (ع) یک دفعه موضوعی به ذهنش رسید که احساس می کرد راه حل این مشکل است. طرحی در ذهنش جرقه زد که تعبیر ایشان درباره آن ساده و زیبا بود‎؛ او می گفت زیارت خودم را تکمیل کردم و سریع برگشتم منزل، دفترچه نقاشی دخترم را گرفتم و آن چه را که در ذهنم بود ترسیم کردم. بعد از بازگشت از مشهد این طرح را مدل سازی کردیم و به لطف خدا جواب هم گرفتیم و مشکل حل شد. در یک زمان دیگر شهید مقدم نتایج کاری را که انجام شده بود بر روی رایانه به من نشان داد، واقعا غرورآفرین بود؛ موشک ساخته شده توسط جهاد خود کفایی سپاه در مقایسه با مدل روسی آن در بعضی ویژگی ها برتر هم بود 👈ایشان اهل توکل به خدا بود و در عبور از موانع و رسیدن به اهداف خود به ائمه معصومین (ع) متوسل می‌شد... راوی: نماینده، تهران 🚩 (س): شهید حسن طهرانی مقدم همیشه در اول صحبت هایش «اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها  والسر المستودع فیها» را بر زبان   می آورد... یک مرتبه بنده برای انجام یک کار بزرگ و سختی انتخاب شدم که در فناوری آن هم مشکل داشتیم.حسن من را دید و گفت می خواهی در این کار موفق باشی؟ گفتم بله... گفت برو بچه های گروهت را جمع کن، دستانتون رو بهم بدید و هم قسم بشید و بگویید خدایا ما برای رضای تو این کار را می کنیم و هرچه ثوب هم دارد خودمان نمی خواهیم، تمام ثواب آن برسد به حضرت زهرا (س) و همین طور هم شد. البته بچه های هم خالصانه به حرف او عمل کردند و این کار در کوتاه ترین زمان ممکن که کسی هم فکرش را نمی کرد، انجام شد.... 🌹یکی دیگر از خصوصیات شهید مقدم علاقه شدیدش به پیامبر اسلام (ص) بود. یک بار به حسن گفتم چرا صورتت را به این شکل اصلاح می کنی، گفت من دوست دارم ظاهرم هم شبیه پیامبر (ص) باشد و از پیامبر الگوبرداری کنم، البته فقط بحث ظاهر نبود، حسن در صحبت کردن، نوع برخورد و حتی شیوه سلام کردن همیشه سعی می کرد از پیامبر و اهل بیت(ع) الگوبرداری کند... 🚩نوکر واقعی امام حسین(ع): چند روز قبل از شهادت شهید مقدم، ایشان آمد منزل ما تا مادر را ببیند. آمد دست مادر را بوسید و گفت: مادر من دیشب خواب دیدم که از دنیا رفته‌ام. در یک قبر تنگ و تاریک دو ملک غضبناک به شدت وحشتناک از من سؤال می‌کردند. آنها با همان صورت ترسناک پرسیدند: چیزی هم برای آخرتت داری؟... من هرچه فکر کردم چه بگویم هیچ چیز یادم نیامد. کمی تأمل کردم تا اینکه این جمله به ذهنم آمد که بگویم: من اقامه عزای آقا ابا عبدالله (ع) را کردم و بر امام حسین (ع) گریه‌ها کردم. تا این جمله را گفتم. قبر باز و روشن شد و بوستانی در مقابلم ظاهر شد. این موضوع اسباب دستگیری من خواهد شد.... شهید مقدم همان روز در آنجا برنامه ریزی کرد و زیر‌ زمین منزل را تبدیل به حسینیه کرد. این حسینیه یادگار شهید ماست و در واقع آن تعظیم به شعائرالهی است... 🌹همچنین او همچنین وصیت کرد تا دستمالی را که باآن، گریه‌های در مصیبت اهل بیت (ع) و به ویژه امام حسین(ع) را پاک کرده بود با وی دفن کنند... شهید حسن مقدم در بخشی از وصیت نامه خود بر لزوم اقامه عزا برای سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) تأکید کرده و در وصیت نامه اش آورده است که: "هر وقت به یاد من افتادید برای شادیم یاد و ذکر اهل بیت (ع) و ذکر مصیبت آقا اباعبدالله و ائمه اطهار(ع) نمائید." 👈 راوی: برادر این شهید با نشر هر چه بيشتر👈 ما را در زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام و شهدا یاری کنید