eitaa logo
تا انتهای افق
9.9هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از این بازار بزرگ در ، فقط و فقط محصولات است. هرچه به ذهن خطور کند دارد. 😊 نشانی این بازار در گوگل مپ: https://goo.gl/maps/KRZyWmjqFZsCohj2A 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
«وقتی انسان در می‌یابد که اراده‌ی حَق در کره‌ی زمین باید با دستان او مُحقّق شود، دیگر چگونه دست از تلاش بردارد؟ نه، يأس از جُنود شیطان است و مؤمن هَرگز دِلْ به یأس نمیبازد.» 🌱 این تصویر غروب نیست، این تصویر طلوع است... 🌸خوش آمدید... ✨پیامبر خاتم، 🌸رسول اعظم ✨و رئیس مکتب جعفری، 🌸صادق آل احمد @ninfrance
حضور زنان در المپیک شرط دارد... بعد از مدت های طولانی از تاثیر رسانه در وارونه جلوه دادن واقعیت های زندگی به مردم، و نقش آفرینی انسان های حقوق بگیر در این مسیر، با رایج شدن شبکه های اجتماعی که به شکستن این انحصار انجامید، ما مردم معمولی هم فرصت پیدا کردیم که از این تریبون استفاده کنیم و بدون وابستگی به جایی یا کسی و بدون دریافت مزد، از حقایق موجود بگوییم. خیلی از مردم معمولی تصمیم گرفته اند که بدون واسطه عینک های رنگی که خیلی از رسانه های هدفمند جهان به چشم مردم دنیا می زنند، نفر به نفر، دنیای واقعی را به مردم عرضه کنند. دیشب با یک برنامه هلندی در یوتیوب مواجه شدم که بر خلاف تمام تبلیغات رسانه های رایج که از آزادی زنان و علاقه زنان به بی پوششی و رهایی می گویند، از دستاویز قرار دادن جذابیت جسمانی زن ها برای لذت بردن مردها می گفت... (البته این کانال در اصل از یک شبکه خبری در تلویزیون هلند است) این برنامه که در یوتیوب موجود است، با مقایسه نوع لباس ورزشی زنان و مردان در المپیک، به این نتیجه می رسد که پوشش لباس زنان در یک ورزش مشابه بسیار کمتر از لباس مردان است و وقتی در این خصوص تحقیق می کند متوجه می شود که رسما قانون شده که زنان با لباس کمتری در مسابقات حاضر شوند و اگر لباس حتی کمی بیشتر باشد جریمه دارد... با تحقیقات به مسئولی می رسند که رسما می گوید: بله اندازه لباس زنان مشخص شده، چرا که از راههای جذابیت بصری بینندگان برای حضور بیشتر و بیشتر و دنبال کردن برنامه المپیک، نمایش زنانی است که بخاطر نوع لباس هایشان، تحریک کننده و مهیج هستند... امکان پخش این مستند یا قرار دادن لینک کاملش را ندارم. به دلیل تصاویر نامناسبی که دارد که آن وقت تصویرش به پیوست متن می آید. اما تیتر اصلی برنامه را قرار می دهم که کسانی که دغدغه سند دارند، بررسی کنند. Zo bloot zijn de Olympische Spelen در پست بعدی ترجمه کل مستند را ارسال می کنم. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
برای شناخت وضعیت غرب، صرفا سراغ رسانه های رسمی آن‌ها، یا شبکه های فارسی زبان یا ایرانی‌هایی که تلاش زیادی می کنند از غرب یک مدینه فاضله به تصویر بکشند نروید. برای شناخت غرب اتکا به صحبت های یک فامیلتان که در غرب زندگی می کند نکنید. برای شناخت غرب به یک سفر توریستی که خودتان تجربه می کنید اعتماد نکنید. حتی اگر چند سال در غرب دانشجو بودید ولی نهایت ارتباط شما مسیر خانه تا دانشگاه است تصور نکنید که باخبر هستید در غرب چه می‌گذرد. برای شناخت غرب باید سایت های درون کشورهای خودشان که برای خود می نویسند را دنبال کنید. بخصوص نظرات مردم عادی که پایین هر خبر و مطلب، اظهار نظر می کنند. برای شناخت غرب نظرات و مطالب منتقدان غربی که خود یک عمر در غرب زندگی کرده اند را باید دنبال کنید. آن ها که مستقل و آزاد از تریبون های فراهم شده به تازگی استفاده می کنند. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
تا انتهای افق
ترجمه مستند خبری در خصوص لباس زنان در المپیک قسمت اول به چه چیزی در مورد ژیمناستیک زنان توجه می کنید؟ همه یکسان لباس نپوشیده اند... سارا آلمانی و تیمش از کاهش شدید استاندارها در پوشیدن لباس احساس ناراحتی می کنند. آن ها ژیمناستیک را در لباس پوشیده تری ترجیح می دهند. یا به عنوان مثال: بازیکنان هندبال ساحلی نروژ به دلیل بلند بودن شورت ورزشی‌شان جریمه شدند... یکی از این بازیکنان می گوید: اگر مردان مجاز به انجام این ورزش با تی شرت و شلوارک هستند، پس ما نیز باید بتوانیم این کار را انجام دهیم. وقتی ما هم همین ورزش را انجام میدهیم! ما بعد از نگاه کردن به هزاران عکس مسابقات المپیک به طور خاص متوجه این موضوع شدیم که زنان بیشتر از مردان برهنه ورزش می کنند. مثلا در والیبال ساحلی مردان ۵۲ درصد و زنان ۱۷ درصد لباس به تن دارند. عموما در بازی های المپیک بحث سر لباس زنان است... به طور مثال سرنا ویلیامز تنیسور برتر، یک لباس سرهمی کاملا پوشیده در بازی به تن داشت. اما مرد فرانسوی مسئول، به لباس او واکنش نشان داده بود و گفته بود: فکر می کنم گاهی زیاده روی می‌کنید و این دیگر مجاز نیست. شما باید به بازی و مکان احترام بگذارید... به دنبال آن در یک برنامه تلویزیونی یک مجری با تعجب می پرسد که دقیقا چه ارتباطی بین لباس ورزشکار و بی احترامی به تماشاچیان فرانسوی وجود دارد؟! بعد خودش می‌گوید: شاید مثلا می‌خواهد بگوید این نشان میدهد این زن زیادی غمگین است... اما در خصوص بدمینتون در سال ۲۰۱۱ صحبت نوع لباس زنان شد و اتحادیه مطرح کرد که بجای شلوارک، بهتر است زنان ورزشکار این رشته دامن بپوشند چون این می‌تواند جذاب تر باشد. زنان با دامن توجه به این ورزش را افزایش می‌دهند و حامیان مالی بیشتری جذب می کنند... ادامه دارد... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
تا انتهای افق
ترجمه مستند خبری در خصوص لباس زنان در المپیک قسمت دوم (پایانی) اما چرا اینطور است؟ از مدرس ارشد رشته جنسیت و ورزش سوال پرسیدیم. او می گوید: شما می توانید بگویید این ورزش ها چگونه ساخته شده. باید بدانید که هیات ها و انجمن های ورزشی بسیار مردانه بوده است. چون ۱۲۰ سال پیش زنان به سختی ورزشی را انجام می دادند. همین الان در پست های مدیریتی ورزشی بالاتر، یعنی اتحادیه ها، هنوز ۸۰ درصد مردان هستند که حضور دارند. پس اینها تعیین می‌کنند که مقررات چیست و اندازه لباس را تعیین می‌کنند. این جنسیت گرایی وجود دارد، زنان در مورد بدن خود هم نمی توانند نظر خود را داشته باشند، و موضوع فقط لباس آن‌ها نیست. در واقع این طرح درباره برهنه کردن لباس‌ها است که بدن زن در مخاطب، برای جذب بیشتر، ایجاد حس شهوانی کند... البته باید بدانید زنانی هم هستند که دوست دارند برهنه تر از مردان باشند. ورزشکاران زن زیادی هم هستند که علاوه بر عملکرد خود، با ظاهر خود هم پول در می‌آورند.. در پایان این مستند هم توییت‌های مردم را از تصاویر نامناسب از زنان در المپیک نشان می دهد که مثلا نوشته اند: - اووووه. این همه اون چیزیه که شما را مجبور به رفتن به ورزشگاه می کنه... - این عکس ها محرک جنسی است. به عقیده منتقدان، انجمن‌های ورزشی، مظهر تبعیض جنسیتی هستند. مدیر انجمن می گوید:‌ با این تصاویر ما فقط بدن آن‌ها را تحسین می‌کنیم، در حالیکه این ورزشکاران خیلی برای ورزش خود تمرین کرده اند... اما اگر به آن انجمن نگاهی بیندازید می بینید که واقعا همین است. که همه نگاه‌ها ناخواسته حول ... می چرخد... در نهایت مجری این مستند می گوید: اما ممکن است این قاعده تغییر کند. ورزشکاران زن دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند چه بپوشند. این فقط درباره شلوار و پیراهن نیست. در مورد روسری و کلاه برای موهای آفریقایی هم هست. (اینجا تصویر یک زن محجبه تنیسور را نشان میدهد که در تصویر بالا می بینید.) و در پایان تصویر خطوط لباسهای مشابه زن و مرد در یک نوع رشته ورزشی را نشان می دهد و می گوید: این ها همه لباس های المپیک است اما آنچه بیش از همه دیده می شود شلوارهای کوتاه بیشتر در زنان است و اینکه آستین ها کوتاهتر است... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
تا انتهای افق
نقش سازی منجی عالم بشریت، «مهدی موعود» در فیلم هالیوودی دیشب جدید ترین فیلم اکران شده آمریکایی Dune «تل ماسه» را دیدیم. فیلمی اکشن و حماسی. محصول ۲۰۲۱ این فیلم با الهام از رمانی ساخته شده که ۱۹۶۵ نوشته شده. دقیقا با همین نام. فیلم آینده ای دور را روایت می کند. ۱۰۱۹۱ سال پس از میلاد مسیح... در این فیلم سرزمینی را نشان می دهد که که بخاطر طبیعت بیابانی خود به تل ماسه معروف است. این تنها سرزمینی است که منبع ماده ای ارزشمند به نام اسپایس است که آوردگاهی برای نزاغ چندین نژاد عصر خود است. بزرگترین امپراطوری آن دوره که نقشی سیاه و منفی است، قصد تصرف کامل آن سرزمین را دارد تا قدرت خود را کامل کند. در واقع آن مواد نایاب، انرژی افزا و سوخت میان سیاره ای این امپراطوری را تامین می کند. اما بومیان این سرزمین صحرایی مقاومت می کنند و در انتظار موعودی هستند که او را «لسان الغیب» می خوانند... آنها معتقدند او خواهد آمد و امنیت و آزادی را به سرزمین آن ها و جهان بر می گرداند. در این فیلم پسر نوجوانی نقش ایفا می کند که دارای نشانه هایی است که بومیان آن سرزمین می گویند او همان موعود آخر الزمان است... آنچه مرا متحیر کرد نشانه های بی اندازه واضح این موعود و وقایع آخر الزمان بود. سرزمینی که دعوا بر سر آن بود صحرایی بود. زبان و اصطلاحات بومیان عربی بود. ماده ارزشمند که بر سر آن دعواست گویی نفت است. و کسی که بومیان منتظرش بودند را لسان الغیب صدا می زدند. مادر به پسرش می‌گوید که همه منتظر موعودی هستند که به دنیا خواهد آمد و برخی می‌گویند بدنیا آمده... و وقتی می بینند آن پسر بدون آموزش کارهایی را که آن‌ها می‌دانند می‌داند، روایاتی را زیر لب زمزمه می‌کنند که شنیده‌اند. مثل: « او کسی است که به آداب و رسوم شما آشناست انگار که با شما زندگی کرده است»... و از همه جا پرتحیر تر آنجاست که دوبار در فیلم، آن بومیان در بین خود می پرسند آیا او موعود ما «مهدی» است؟؟ در فیلم نشان داده می‌شود که فرستادگان آن امپراطوری شرور تمام تجهیزات و امکانات خود را برای کشتن این خانواده به صف می‌کنند. موفق می‌شوند پدر را بکشند، ولی همین بومیان از راههای زیرزمینی پسر و مادرش را فراری می دهند... ظاهرا این فیلم دو قسمت است که فعلا قسمت اول آن ساخته شده است. فیلم اینچنین پایان می یابد که آن پسر جوان با مادرش به بومیان می پیوند... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance پیوند اطلاعات فیلم: https://www.imdb.com/title/tt1160419/
دو وعده غذا در روز یکی از نکاتی که در فرانسه و بعد هم در هلند در خصوص ساعات غذایی توجهم را جلب کرد، این بود که برخی افراد و خانواده ها دو وعده غذایی دارند. یکی صبحانه و دیگری شام. و دوم اینکه وعده غذایی شام، عصر و دم غروب است نه ۸ ۹ شب که عادت معمول غذایی ماست. نکته دیگه اینکه، بارها شاهد بودم که در رستوران ها ساعت ۵ یا ۶ بعدازظهر در حال صرف شام هستند و این موضوع برایم قابل توجه و اهمیت بود چون در طب سنتی ما هم عموم حکیمان و طبیبان تغذیه توصیه به خوردن دو وعده غذا، حذف ناهار و صرف زودهنگام شام را دارند که این نکته حتی در توصیه های امامان دینی ما هم به وفور دیده شده. بلاخره موفق شدیم ما هم این روش را پیش بگیریم و از زمانی که این تغییر عادت غذایی را به برنامه زندگی اضافه کردیم از آثار و برکاتش بهره مند شدیم. از جمله این آثار اینکه: صبحانه خوب می خوریم و تا عصر انرژی داریم و فقط میان وعده مثل میوه و ... را در برنامه داریم. دیگر از خواب آلودگی بعد ناهار که دامن گیر ما می شد و کیفیت کار و فعالیت ما را کاهش می داد خبری نیست. بر اساس همین توصیه های سنتی که در روایات اسلامی ما هم هست که از راههای حفظ سلامت بدن این است که تا گشنه نشده ای سمت غذا نرو، از این اثر هم بهره مند شدیم که چیزی شبیه ماه مبارک برای صرف وعده شام که در عصر انجام می شود کاملا آماده صرف غذا هستیم. و در آخر حتی بعد از صرف شام و کمی استراحت باز هم امکان انجام یک کار جدی هست و فرصت کافی برای هضم غذا و آمادگی معده برای خواب فراهم شده است... گفتم این تجربه را با شما هم به اشتراک بگذارم، شاید این امکان برای شما هم فراهم باشد که این تغییر را امتحان و تجربه کنید. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ای داشت دونه دونه اینا رو میدید، منم دنبالش فیلم می گرفتم. توضیحات را بعدا ارسال خواهم کرد، اما وقتی شنیدم هالوین حتی در برخی مدرسه های ایران هم راه پیدا کرده خیلی شوکه شدم نمیشه همه خشونت اینها رو نشون داد. ما طاقت نمیاریم. من تصاویری دیدم از جادوگری که پای بریده خونی کودکی را به نخ کشیده بود و به گردن آویزان کرده بود. خیلی حال خودم بد شد اما هرچه فکر کردم دیدم درست نیست نشر بدهم. یادم می آید مادرم می گفت: اوایل انقلاب که این فیلم های خارجی دوبله شده را در تلویزیون می گذاشتند. امام خمینی دستور داد که نباید فیلم هایی که در آن خشونت واضح هست را نشان داد،‌مردم قسی القلب (بی رحم،سنگدل) می‌شوند. حالا اینها.. چرا در بزرگی دست به هر خشونتی می زنن؟ چون عادی شده براشون چون از بچگی یاد میدن می تونی شوخی شوخی، آدم ها رو بترسونی، شکنجه روحی بدی و حسابی بخندی و تفریح کنی. فکر نکنید مردم غرب همه معتقدند به این چیزها! نه. واقعا قدرت دست کسانی است که دیکته می کنند مردم باید با چه چیزهایی تفریح کنند. و سرشان به چه چیزهایی گرم شود. در این خصوص چند مطلب هست که در ادامه شرح می دهم. @ninfrance
«به ایمان قَسَم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف و به خدایی خدا قسم که در قلب آن کس که خانه‌اش را می‌خواهد، زادگاهش را دوست دارد، و حب وطن فراوان دارد، همیشه نوری هست، همیشه چراغی، شعله‌ای، روشنایی بی پایانی... به فرزندان خود، اگر به راستی خواهانِ خوشبختیِ عمیقِ آن‌ها هستید، و اگر می‌خواهید که در قلب‌هایشان همیشه مهری باشد، صفایی، شوقی و سلامت آرامش بخشی، حُبّ الوطن را بیاموزید... شما اگر می‌دانید ایمان چیست، بدانید که مهر به میهن، از اوجِ ایمان، سرچشمه می‌گیرد، و اگر نمی‌دانید چیست، بدانید که ایمان، همان چشمه حیات است، همان علت زیستن، کوشیدن، جنگیدن، و تنها علت راستین حضور. هرکس عشق به وطن ندارد، قلبش از ایمان خالیِ خالیست، و آن‌کس که قلبش از ایمان خالی‌ست، روحش زنجیریِ دائمِ دنائت است...» برگرفته از کتاب «برجاده‌های آبی سرخ» نادر ابراهیمی؛ شرح دلاوری سردار ضد استعمار «میرمهنا» در خطوط خلیج تا ابد فارس 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا «نبرد فراموش شده» نام فیلمی است که به تازگی دیدیم. The Forgotten Battle این فیلم هم هلندی بود و در سال ۲۰۲۰ داستان جنگ جهانی دوم را روایت می کرد. این فیلم را باید ببینید... داستان تجاوزات آلمان تا هلند و فرانسه. صحنه های خیلی غم انگیز از کشورهایی که هر کدام تحت تصرف و تسلط آلمان قرار می گرفتند باید سرباز آلمانی ها می شدند و آماده به خدمت. چه زنانشان چه مردانشان... فیلم را تعریف نمی کنم که خیلی اعصاب خرد کن بود. اما آنچه خیلی به چشمم آمد نمایش ترس و دلهره و جون دوستی سربازان خلبان در فیلم بود. این صحنه را در چند فیلم اروپایی آمریکایی شاهد بوده ام و خیلی برایم عجیب است که به چه راحتی ترس و اضطراب و دستپاچگی را در سربازان در حال جنگ نشان می دهند. سربازان بی انگیزه و ترسانی که با یافتن مشروبات الکلی در یک خانه ویران شده ذوق مرگ می شوند. این فیلم را دیدم و مدام در فکر این بودم که جنگ ما کجا،‌ جنگ اینها کجا... رزمندگان ما کجا، سربازان اینها کجا... دو سه روزی در فکر بودم که چه مطلبی در این خصوص در کانال بنویسم که کاملا تصادفی - که البته هیچ چیز در دستگاه خداوندی اتفاقی نیست - با یک قسمت از مستند روایت فتح شهید آوینی مواجه شدم با نام «تیم آتش». دقیقا موضوع این قسمت روحیه و رفتار خلبانان و تیم پرواز ما بود... خیلی متأثر شدم و پس از دیدن مستند متأثرتر. بخصوص که این تصاویر و صحنه‌ها، فیلم و نمایش نبود. صحنه های حقیقی و واقعی بود... اما بخش اصلی و روح افزای این قسمت مستند، صحنه ای است که خلبان هلیکوپتر قبل از سوار شدن بلند می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم. و اینجاست که صدای ملکوتی شهید آوینی در فضای فیلم می پیچد... «بله، بسم الله الرحمن الرحیم! تفاوت اساسی ارتش ما با همه ارتش های دنیا در همین جاست... در دل یاد خدا و بر لب یاد او و اینچنین است که دست نصرت خدا با ماست. و کدام دست از یدالله بالاتر. یدالله فوق ایدیهم آن تفاوت عمده که می خواستم بگویم در اینجاست. مثل این نهضت، مثل کشتی نوح است که با «بسم الله» هدایت می شود. بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا و از صدر اسلام که بگذریم در کدامین برحه از تاریخ می توان جنگی اینچنین سراغ کرد. جنگ حق با باطل. جنگی که زنده کننده نام و یاد انبیاء و زمینه ساز ظهور موعود آخرین است. جنگی که همه تاریخ چند هزارساله زمین در آن معنا و مفهوم می گیرد. جنگی که ثمره عمر صدهاهزار ساله کره ارض را به بار می نشاند. ما برای تحقق حاکمیت احکام خدا بر جهان می جنگیم و در این راه همه چیز معنا و مفهوم دیگری می یابد. این وظیفه ای است که امت ما در همان عهد ازلی خویش با آفریدگار متعال پذیرفته است! و اینچنین نه عجب اگر در فطرت ما این شیفتگی مستور است... اگر نبود که دل مومن به یاد خدا آرام می گیرد و اطمینان می یابد (در پرواز بالای سر دشمن) قلب ها از فضای سینه ها بیرون می پریدند. اما دلی که به یاد خدا می تپد و همواره خود را در محضر حق می یابد و از یقین نیرو می گیرد هرگز نمی ترسد و سرّ رشادت ما نیز در همینجاست...» پیوند اطلاعات فیلم نبرد فراموش شده: https://www.imdb.com/title/tt10521092/?ref_=nv_sr_srsg_0 پیوند مستند روایت فتح «تیم آتش» https://www.youtube.com/watch?v=oC2g_f0Fs7E 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
فیلم سینمایی «نبرد فراموش شده» که شرح وضعیت هلند در تهاجم آلمان به آن است... @ninfrance
آخه آقا مرتضی! چقدر می‌توانستی بر اثر اتصال به حق، نورانی شده باشی که کلامت، قلمت، ‌صدایت همه تا عمق جان ما نفوذ کند؟ چه افق دیدی به شما بخشیده بودند که هر اثری از شما میخوانیم و می‌شنویم همه پر از نور امید و اطمینان و امکان تحقق است؟ « وطن ما اکنون مرکز جهان است. مرکزی که از آنجا نورالانوار رب در همه جا انتشار خواهد یافت. و واسطه‌ی انتشار آن، این فرزندان از جان گذشته‌ی امت بزرگ هستند. این ابزار و وسایل را غربی‌ها ساخته بودند تا بدین وسیله تسلط خود را بر جهان همیشگی کنند، اما مگر به کجا می‌توانستند رفت که از مکر خدا در امان باشند؟! اکنون مؤمنانی دلاور، این ابزار را در خدمت اسلام کشیده‌اند و با آن‌ها همچون پرندگان ابابیل به سپاه ابرهه می‌تازند و سنگ‌های آتش بر سرشان می‌بارند. انقلاب اسلامی کعبه‌ی دل‌های مسلمین و مستضعفین جهان است و بر این قیاس، ارتش دشمن سپاه ابرهه است. اطمینان فقط با خداست. و هیچ حول و قوه‌ای مگر از جانب او نیست! فرمانده تیم آتش سخن از تسلط اسلام بر جهان می‌گفت و این سخن نشان از آینده‌ی روشنی داشت که به همه تاریخ چند هزار ساله زمین و عصر صدها هزارساله آن معنا و مفهوم می‌بخشد...» @ninfrance
آزمایشگاه‌ در هلند نمی‌دانم در ایران هم رایج شده یا نه. اما می‌دانیم یکی از راه‌های کم کردن رفت و آمد خصوصا به مراکز درمانی، الکترونیکی شدن هرچه بیشتر اقدامات است. خب درمانگاه نزدیک به منزل ما در ایران، وقت گرفتن‌های پزشکان تخصصی، اینترنتی شده بود. یعنی تنها راه وقت گرفتن مراجعه به سایت بود. اما مثلا دریافت جواب آزمایش همچنان حضوری بود. اما دو تجربه‌ جدید در فرانسه و هلند داشتم. در فرانسه حتی برای پزشک عمومی هم باید وقت می‌گرفتیم، اما جواب آزمایش هم می‌توانست حضوری باشد، هم می‌توانستیم درخواست بدهیم از طریق ایمیل برایمان ارسال شود. اما در هلند یک پله پیشرفته‌تر را تجربه کردم و آن اینکه در سایت مخصوص درمانگاه وارد صفحه شخصی میشدم و نتیجه آزمایشم در آنجا موجود بود. در فرانسه نهایت برگه آزمایش و نتایج بود. اما در هلند، در ادامه هر نتیجه آزمایش، توضیحی چند پاراگرافی از معنی این حروف مخفف و معنی کم یا زیاد بودن آن در نتیجه تست، شرح داده شده بود که تجربه جدیدی بود و به اطلاعات پزشکی‌ام افزود. تا امروز کارهای هلندی‌ها دقیق‌تر، منظم‌تر، تمیزتر و بی‌حاشیه‌تر اما گران‌تر و رباتیک‌تر بوده است. @ninfrance
واکنش‌های شما به پیام فوق☺️ @ninfrance
پیام آزمایشگاه‌ها در هلند و واکنش‌های شما وقتی از روش‌های امروز فرانسه و هلند از حذف برخی کارهای حضوری در آزمایشگاه‌ها گفتم، تعداد زیادی از شما پیام دادید و اشاره کردید حتی از دو سال پیش هم این تجربه را در ایران دارید. منتظر پیام‌های شما بودم... خیلی خوشحال شدم. به چند دلیل. ۱. واکنش شما و دفاع از واقعیت‌های موجود ۲. فراهم شدن فرصت دریافت پیام‌های شما و نشر آن ۳. ایجاد فرصت دوباره توضیح اینکه هنوز در فرانسه بسیاری از اقدامات کاغذی و حضوری است. و این بارها ما را کلافه کرده‌است. مثلا وقتی آزمون زبان بین المللی فرانسه را دادم، در تاریخ مقرر نتیجه به دستم نرسید. هرچه هم ایمیل می‌زدم که برایم مهم هست از نتیجه آزمونم باخبر بشوم یک کلام بودند که باید از طریق پست به دست شما برسد! آخر هم نرسید! سه بار مراجعه حضوری هم بی‌فایده بود، آخر در مراجعه حضوری چهارم، مسئول کار گفت: مشکلی پستی است و به دست چندین نفر نرسیده! و همانجا مجدد پرینت گرفت و تحویل داد! کاری که همان بار اول می‌توانست بکند. کاری که براحتی از طریق ایمیل می‌توانست انجام بگیرد. حتی یک سایت نبود که ما با مراجعه به آن از نتایج خود باخبر شویم. ۴. طرح این مسئله که خیلی از ایرانی‌ها سالهاست که از ایران دور هستند و در تصور ایران قدیم زندگی می‌کنند. اکثر کسانی که در مخالفت با ایران، سیاه نمایی می‌کنند، واقعا از پیشرفت‌های نو به نو ایران بی‌خبرند. ۵. تجربه اینکه، برخی به دلیل کینه‌ای که به دل گرفته‌اند و ایران را ترک کرده‌اند، تمایلی به حتی شنیدن پیشرفت ایران ندارند و در کشورهای مختلف به سختی‌های مختلف تن داده‌اند و عمر را سپری می‌کنند. ۶. رسانه‌های فارسی زبان خارجی، از بی‌خبری مردم داخل ایران نسبت به حواشی مشکلات مردم در دنیای بیرون از ایران باخبرند و حسابی از آن سوء استفاده می‌کنند. یعنی در خصوص پیشرفت‌های روزانه ایران سکوت می‌کنند و چیزی در خصوص داشته‌های فعلی دنیای خارج از ایران نمی‌گویند. چون در این صورت خیلی موارد هست که مردم بگویند: خب این که در خود ایران هم هست!... @ninfrance
مسخره نکن،‌ پشیمون می‌شی... وقتی در کلاس‌های استارتاپی شرکت می‌کنی، از جمله نکاتی که متذکر می‌شوند این است که، ببین هرچقدر ایده‌ای که به ذهنت آمده مسخره است از دید دیگران، یعنی ایده خوبیه. یعنی بالقوه توان این را داری که یک کار جدید تحولی انجام بدهی. پس اتفاقا هرچه آدم‌های دیگر مسخره‌ات کردند و گفتند محاله و نمیشه، ناامید نشو و اتفاقا بیشتر انرژی بگیر مصمم‌تر بشو. در کتب آسمانی همه ادیان از جمله قرآنِ ما هم، داستان واقعی حضرت نوح را شاهدیم که وقتی خداوند ایشان را از عذاب الهی‌اش باخبر کرد که به شکل سیل خروشان خواهد بود و دستور ساختن کشتی را داد. خیلی ها حضرت را مسخره کردند. خیلی ها. خیلی ها. اما ایشان با پشتوانه‌ی ایمان قلبی، هر روز در کنار این تمسخر کارش را می کرد تا روز موعود فرارسید و همه مسخره کنندگان در بهت و حیرت و حسرت به نابودی کشیده شدند... امروز هم در خصوص ایران و تمام کسانی که افق و چشم انداز را برای خود ترسیم کرده‌اند، همین قدر و شاید بیشتر تمسخر وجود دارد. بخشی از مردم بخاطر عدم اعتماد بنفس و تحت تأثیر تلقین هر روزه رسانه‌های فارسی زبان خارجی، که همه چیز را حتی خود را به مسخره گرفته‌اند، ذکرِ نمیشه و نمی توانیم و کاسه چه‌کنم چه‌کنم به دست گرفته‌اند و امثال کسانی را که با قوت و قدرت، هر روز به پیشرفت های حیرت انگیز علمی و فنی و قدرت‌های نظامی می‌افزایند مسخره می‌کنند و آیه یأس می‌خوانند و خنده عصبی می‌کنند. اما خب ما آموخته‌ایم که تاریخ همیشه تکرار شده است و در روال تاریخ هیچ تبدیل و تغییری نیست. امروز واکسن ایرانی را مسخره می‌کنند. دیروز توان موشکی را مسخره می‌کردند، و برای فردا هم اتاق فکر می‌گذارند که چه توان دیگری را به سخره بگیرند. اما تاریخ ثابت کرده، آن ها که مخالف با تمسخرگرایان با جدیت و تمرکز در حال قوی کردن خود و قدرت‌های خود هستند، چه آینده‌ی تحول آفرینی را رقم خواهند زد و به چه پیروزی های درخشانی دست پیدا خواهند کرد. عبرت گرفتن از تاریخ یعنی اگر جزء گروه مسخره کننده هستی تجدید نظر کنی و اگر جزء‌ گروه مسخره شونده هستی، قوت قلب بگیری که آینده از آن تو و امثال توست. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند سال پیش، مستند «خط مقدم» را دیدم. مستندی که با داستان غم انگیزی شروع می‌شد... رژیم بعث عراق، ایران را موشک باران می‌کرد و کاری از دست ایران بر نمی‌آمد. شهید حسن طهرانی مقدم از آن روزها به عنوان سخت ترین روزها و لحظات زندگی‌اش یاد می‌کند که کاری نمی‌توانستند بکنند. هیچ کشوری کمک نمی‌کند، جز سوریه... اینگونه می‌شود که بلند می‌شوند می‌روند سوریه که برای توان موشکی کمک بگیرند. سوریه می‌گوید نمی‌توانم موشک بدهم، اما می‌توانیم آموزش بدهیم... تیم ایران می گوید: آموزش دهید. با بحث، زمان آموزش را به شش ماه می‌رسانند. شهید طهرانی مقدم می‌گوید کمتر از ۴ ماه! آن ها می گویند محال است. ایشان می‌گوید باید بشود... شیفتی، شبانه روز آموزش می‌بینند. انقدر که می‌گویند وقتی به ایران بر می‌گردند همه لاغر و نحفیف شده بودند. اما بلاخره آغازی می‌شود برای آنچه امروز از سیستم دفاعی موشکی ایران عزیزمان می‌بینیم. جمله معروف ایشان را در نماهنگ بالا می‌بینید: «فقط انسان‌های ضعیف، به اندازه امکاناتشان کار می کنند.» و امروز ما می‌گوییم:‌خدا او را آفرید که ما برای انجام ندادن کارها؛ نتوانیم کمبود امکانات را بهانه کنیم... @ninfrance
«چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می‌رسد، همه چیز علیه شما کار می‌کند»... این تیتر سایت «استارتاپ‌های بدون مرز» است که امروز مطلبش را خواندم. و این، تصویر دختری است از فلسطین که توانسته از بزرگترین زندان سرباز جهان، یعنی غزه، خارج شود و برای رساندن برق به غزه، استارتاپی راه اندازی کند. داستان این دختر واقعا خواندنی است. و دلم نیامد فقط به خلاصه‌ای از آن اکتفا کنم. داستان دختری که با حضور ژاپنی‌ها! در غزه و دیدن روحیات و توانمندی‌ها و بلندپروازی‌های او، کمک می‌کنند که او از غزه خارج شود و به ژاپن سفر کند! او وقتی چراغ های فراوان را در ژاپن می‌بیند، می پرسد نمی‌شود بخشی از این برق به غزه داده شود؟؟ او که در اولین ایده خود در غزه، توانسته بوده از خاکستر و آوار، آجرهایی بسازد که مردم بتوانند خانه‌های ویران شده خود را بازسازی کنند، حالا در استارتاپ جدیدی، همه انرژی‌اش را برای تولید برق در غزه قرار داده است... یک دخترمحجبه خودباور، که حتی چراغ‌های شرق و غرب دلش را نمی‌برد،‌ و روشنایی قلبش را در روشنایی خانه‌های مردم کشور جنگ زده‌اش می‌بیند. در ادامه کل مصاحبه را برای شما ارسال می‌کنم. @ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی آنچه می خوانید ترجمه پادکستی است که با این دخترخانم موثر غزه ای فلسطینی مصاحبه کرده است: تقدیم به آن دسته از دختران سرزمینم ایران،‌ که غرق در نعمت های متعدد، زبان ناله و شکوه دارند. به یاد جمله ای افتادم که می گفت:‌ انسان های موفق به داشته های خود فکر می کنند، انسان های ناموفق به نداشته های خود... قسمت اول «مجد مشروی» پس از بزرگ شدن در غزه جنگ زده، ایده ای باورنکردنی را مطرح کرد: بازسازی ساختمان های آسیب دیده با استفاده از آجرهای ساخته شده از خاکستر و آوار. دومین استارت آپ او SunBox، با یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه با بحران انرژی در غزه مبارزه می کند. مجد، داستانی را که در حین ساختن یک تجارت، در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته، به اشتراک می گذارد. هر بار که کلمه آزادی را می شنوید چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ برای مجد مشروی، این واژه ای است که در تمام زندگی او حاکم بوده است. مردم غزه کنترل زندگی خود را ندارند. آنها هیچ حقی ندارند. مجد، از سنین بسیار پایین، ایده ای باورنکردنی داشت: بازسازی ساختمان های آسیب دیده از جنگ، ایجاد آجرهای سازگار با محیط زیست از خاکستر و آوار. اما این کارآفرین بی قرار، به همین جا بسنده نکرد و سال ها بعد، دومین استارت آپ خود را با نام SunBox ایجاد کرد که یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه است که هدف آن کاهش بحران انرژی غزه است. مجد در گفتگوی الهام‌بخش، اودیسه‌هایی را که در تلاش برای ایجاد کسب‌وکار در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته است، به اشتراک می‌گذارد. آماده شوید تا فراتر از باور الهام بگیرید...» پایان قسمت اول؛ ادامه دارد... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی قسمت دوم نوار غزه از سال 2006 با حداقل آزادی برای جوامع ساکن در آن محاصره شده است. اگر در غزه زندگی می کنید، یا اگر در غزه به دنیا آمده اید، به این معنی است که نمی توانید کشور را ترک کنید، مگر اینکه چهار مجوز مختلف دریافت کنید، و حتی نمی توانید برای این مجوزها درخواست دهید. مجد توضیح می دهد که تقریباً غیرممکن است که همه این مجوزها را همزمان دریافت کنید. مجد، در جوانی آرزو داشت آزادانه زندگی کند و از کشورهای زیادی دیدن کند. اما به نظر نمی رسید که والدین او امکان ترک غزه و سفر را داشته باشند. مثل رویایی بود که هرگز محقق نمی شد. "از کودکی می خواستم آزاد باشم. یادم هست در ۱۳ ۱۴ سالگی داشتم کارتون می دیدم، هواپیما و فرودگاه، ده کشور را دیدم و به پدرم گفتم: بابا، من می خواستم از این کشورها دیدن کنم و او گفت: این فکر را فراموش کن. تو هرگز نمی‌توانی اینجا را ترک کنی چون ما مسدود و محصور شده‌ایم، این باعث شد به این فکر کنم که برای سفر از اینجا چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ برای دیدن مردم جهان چه کنم؟ چگونه می توانم به خودم و مردمم کمک کنم تا مانند هر انسان دیگری در سراسر جهان زندگی بهتری داشته باشند؟» بسیاری از مردم، از جمله خودش، بی خانمان بودند، بدون امید به اینکه از کجا شروع کنند. این ایده که مردم در سرما نخوابند، او را به ساختن آجر از آوار و خاکستر سوق داد. من فکر کردم: ما می توانیم خاکستر را برداریم. ما می‌توانیم خانه‌های ویران شده را بگیریم و برای این مردمی که خانه‌هایشان را از دست داده‌اند، امید جدیدی بسازیم.» این ابتکار عملی بود و آنها شاهد بودند که هزاران نفر توانستند خانه های خود را با بلوک های ساختمانی بازسازی کنند. «من از سال ۲۰۱۱ سعی کردم غزه را ترک کنم و اولین باری که غزه را ترک کردم سال ۲۰۱۷ بود.» مجد مجبور شد این شکنجه روحی را تحمل کند و رویای خود را در حال شکوفا شدن ببیند تا با شرایط جامعه اش کنار بیاید. این زندگی او از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود، از برنده شدن در بورس تحصیلی تا نامزد شدن برای جوایزی که قادر به دریافت آنها نبود. «من چندین بورس تحصیلی گرفتم. من اولین دانشجویی بودم که بورسیه از دانشگاه فنی برلین دریافت کردم. و در سال ۲۰۱۶ با خود گفتم، حدس می‌زنم این سرنوشت من است. من هرگز نمی توانم این کشور را ترک کنم.» «این وضعیت برای اکثر مردم کشورهای جنگ زده است. فرصت‌ها و زمان از بین می‌روند و هیچ‌یک را نمی‌توانید کنترل کنید.» مجد احساس می کرد که مقدر شده است اینگونه زندگی کند. اما همانطور که گفته می شود، "همیشه تاریک ترین هوا قبل از طلوع آفتاب است.".... پایان قسمت دوم؛ ادامه دارد... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance