تا انتهای افق
نقش سازی منجی عالم بشریت، «مهدی موعود» در فیلم هالیوودی
دیشب جدید ترین فیلم اکران شده آمریکایی Dune «تل ماسه» را دیدیم.
فیلمی اکشن و حماسی. محصول ۲۰۲۱
این فیلم با الهام از رمانی ساخته شده که ۱۹۶۵ نوشته شده. دقیقا با همین نام.
فیلم آینده ای دور را روایت می کند. ۱۰۱۹۱ سال پس از میلاد مسیح...
در این فیلم سرزمینی را نشان می دهد که که بخاطر طبیعت بیابانی خود به تل ماسه معروف است. این تنها سرزمینی است که منبع ماده ای ارزشمند به نام اسپایس است که آوردگاهی برای نزاغ چندین نژاد عصر خود است.
بزرگترین امپراطوری آن دوره که نقشی سیاه و منفی است، قصد تصرف کامل آن سرزمین را دارد تا قدرت خود را کامل کند. در واقع آن مواد نایاب، انرژی افزا و سوخت میان سیاره ای این امپراطوری را تامین می کند.
اما بومیان این سرزمین صحرایی مقاومت می کنند و در انتظار موعودی هستند که او را «لسان الغیب» می خوانند...
آنها معتقدند او خواهد آمد و امنیت و آزادی را به سرزمین آن ها و جهان بر می گرداند.
در این فیلم پسر نوجوانی نقش ایفا می کند که دارای نشانه هایی است که بومیان آن سرزمین می گویند او همان موعود آخر الزمان است...
آنچه مرا متحیر کرد نشانه های بی اندازه واضح این موعود و وقایع آخر الزمان بود.
سرزمینی که دعوا بر سر آن بود صحرایی بود.
زبان و اصطلاحات بومیان عربی بود.
ماده ارزشمند که بر سر آن دعواست گویی نفت است.
و کسی که بومیان منتظرش بودند را لسان الغیب صدا می زدند.
مادر به پسرش میگوید که همه منتظر موعودی هستند که به دنیا خواهد آمد و برخی میگویند بدنیا آمده...
و وقتی می بینند آن پسر بدون آموزش کارهایی را که آنها میدانند میداند، روایاتی را زیر لب زمزمه میکنند که شنیدهاند. مثل: « او کسی است که به آداب و رسوم شما آشناست انگار که با شما زندگی کرده است»...
و از همه جا پرتحیر تر آنجاست که دوبار در فیلم، آن بومیان در بین خود می پرسند آیا او موعود ما «مهدی» است؟؟
در فیلم نشان داده میشود که فرستادگان آن امپراطوری شرور تمام تجهیزات و امکانات خود را برای کشتن این خانواده به صف میکنند. موفق میشوند پدر را بکشند، ولی همین بومیان از راههای زیرزمینی پسر و مادرش را فراری می دهند...
ظاهرا این فیلم دو قسمت است که فعلا قسمت اول آن ساخته شده است. فیلم اینچنین پایان می یابد که آن پسر جوان با مادرش به بومیان می پیوند...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
پیوند اطلاعات فیلم:
https://www.imdb.com/title/tt1160419/
دو وعده غذا در روز
یکی از نکاتی که در فرانسه و بعد هم در هلند در خصوص ساعات غذایی توجهم را جلب کرد، این بود که برخی افراد و خانواده ها دو وعده غذایی دارند. یکی صبحانه و دیگری شام. و دوم اینکه وعده غذایی شام، عصر و دم غروب است نه ۸ ۹ شب که عادت معمول غذایی ماست.
نکته دیگه اینکه، بارها شاهد بودم که در رستوران ها ساعت ۵ یا ۶ بعدازظهر در حال صرف شام هستند و این موضوع برایم قابل توجه و اهمیت بود چون در طب سنتی ما هم عموم حکیمان و طبیبان تغذیه توصیه به خوردن دو وعده غذا، حذف ناهار و صرف زودهنگام شام را دارند که این نکته حتی در توصیه های امامان دینی ما هم به وفور دیده شده.
بلاخره موفق شدیم ما هم این روش را پیش بگیریم و از زمانی که این تغییر عادت غذایی را به برنامه زندگی اضافه کردیم از آثار و برکاتش بهره مند شدیم.
از جمله این آثار اینکه: صبحانه خوب می خوریم و تا عصر انرژی داریم و فقط میان وعده مثل میوه و ... را در برنامه داریم.
دیگر از خواب آلودگی بعد ناهار که دامن گیر ما می شد و کیفیت کار و فعالیت ما را کاهش می داد خبری نیست.
بر اساس همین توصیه های سنتی که در روایات اسلامی ما هم هست که از راههای حفظ سلامت بدن این است که تا گشنه نشده ای سمت غذا نرو، از این اثر هم بهره مند شدیم که چیزی شبیه ماه مبارک برای صرف وعده شام که در عصر انجام می شود کاملا آماده صرف غذا هستیم.
و در آخر حتی بعد از صرف شام و کمی استراحت باز هم امکان انجام یک کار جدی هست و فرصت کافی برای هضم غذا و آمادگی معده برای خواب فراهم شده است...
گفتم این تجربه را با شما هم به اشتراک بگذارم، شاید این امکان برای شما هم فراهم باشد که این تغییر را امتحان و تجربه کنید.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ای داشت دونه دونه اینا رو میدید،
منم دنبالش فیلم می گرفتم.
توضیحات را بعدا ارسال خواهم کرد،
اما وقتی شنیدم هالوین حتی در برخی مدرسه های ایران هم راه پیدا کرده خیلی شوکه شدم
نمیشه همه خشونت اینها رو نشون داد.
ما طاقت نمیاریم. من تصاویری دیدم از جادوگری که پای بریده خونی کودکی را به نخ کشیده بود و به گردن آویزان کرده بود. خیلی حال خودم بد شد اما هرچه فکر کردم دیدم درست نیست نشر بدهم.
یادم می آید مادرم می گفت: اوایل انقلاب که این فیلم های خارجی دوبله شده را در تلویزیون می گذاشتند. امام خمینی دستور داد که نباید فیلم هایی که در آن خشونت واضح هست را نشان داد،مردم قسی القلب (بی رحم،سنگدل) میشوند.
حالا اینها.. چرا در بزرگی دست به هر خشونتی می زنن؟
چون عادی شده براشون
چون از بچگی یاد میدن می تونی شوخی شوخی، آدم ها رو بترسونی، شکنجه روحی بدی و حسابی بخندی و تفریح کنی.
فکر نکنید مردم غرب همه معتقدند به این چیزها!
نه.
واقعا قدرت دست کسانی است که دیکته می کنند مردم باید با چه چیزهایی تفریح کنند.
و سرشان به چه چیزهایی گرم شود.
در این خصوص چند مطلب هست که در ادامه شرح می دهم.
@ninfrance
«به ایمان قَسَم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف و به خدایی خدا قسم که در قلب آن کس که خانهاش را میخواهد، زادگاهش را دوست دارد، و حب وطن فراوان دارد، همیشه نوری هست، همیشه چراغی، شعلهای، روشنایی بی پایانی...
به فرزندان خود، اگر به راستی خواهانِ خوشبختیِ عمیقِ آنها هستید، و اگر میخواهید که در قلبهایشان همیشه مهری باشد، صفایی، شوقی و سلامت آرامش بخشی، حُبّ الوطن را بیاموزید...
شما اگر میدانید ایمان چیست، بدانید که مهر به میهن، از اوجِ ایمان، سرچشمه میگیرد، و اگر نمیدانید چیست، بدانید که ایمان، همان چشمه حیات است، همان علت زیستن، کوشیدن، جنگیدن، و تنها علت راستین حضور.
هرکس عشق به وطن ندارد، قلبش از ایمان خالیِ خالیست، و آنکس که قلبش از ایمان خالیست، روحش زنجیریِ دائمِ دنائت است...»
برگرفته از کتاب «برجادههای آبی سرخ» نادر ابراهیمی؛ شرح دلاوری سردار ضد استعمار «میرمهنا» در خطوط خلیج تا ابد فارس
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا
«نبرد فراموش شده» نام فیلمی است که به تازگی دیدیم. The Forgotten Battle
این فیلم هم هلندی بود و در سال ۲۰۲۰ داستان جنگ جهانی دوم را روایت می کرد.
این فیلم را باید ببینید...
داستان تجاوزات آلمان تا هلند و فرانسه.
صحنه های خیلی غم انگیز از کشورهایی که هر کدام تحت تصرف و تسلط آلمان قرار می گرفتند باید سرباز آلمانی ها می شدند و آماده به خدمت. چه زنانشان چه مردانشان...
فیلم را تعریف نمی کنم که خیلی اعصاب خرد کن بود. اما آنچه خیلی به چشمم آمد نمایش ترس و دلهره و جون دوستی سربازان خلبان در فیلم بود. این صحنه را در چند فیلم اروپایی آمریکایی شاهد بوده ام و خیلی برایم عجیب است که به چه راحتی ترس و اضطراب و دستپاچگی را در سربازان در حال جنگ نشان می دهند. سربازان بی انگیزه و ترسانی که با یافتن مشروبات الکلی در یک خانه ویران شده ذوق مرگ می شوند.
این فیلم را دیدم و مدام در فکر این بودم که جنگ ما کجا، جنگ اینها کجا... رزمندگان ما کجا، سربازان اینها کجا...
دو سه روزی در فکر بودم که چه مطلبی در این خصوص در کانال بنویسم که کاملا تصادفی - که البته هیچ چیز در دستگاه خداوندی اتفاقی نیست - با یک قسمت از مستند روایت فتح شهید آوینی مواجه شدم با نام «تیم آتش». دقیقا موضوع این قسمت روحیه و رفتار خلبانان و تیم پرواز ما بود...
خیلی متأثر شدم و پس از دیدن مستند متأثرتر. بخصوص که این تصاویر و صحنهها، فیلم و نمایش نبود. صحنه های حقیقی و واقعی بود...
اما بخش اصلی و روح افزای این قسمت مستند، صحنه ای است که خلبان هلیکوپتر قبل از سوار شدن بلند می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم.
و اینجاست که صدای ملکوتی شهید آوینی در فضای فیلم می پیچد...
«بله، بسم الله الرحمن الرحیم!
تفاوت اساسی ارتش ما با همه ارتش های دنیا در همین جاست...
در دل یاد خدا و بر لب یاد او و اینچنین است که دست نصرت خدا با ماست.
و کدام دست از یدالله بالاتر.
یدالله فوق ایدیهم
آن تفاوت عمده که می خواستم بگویم در اینجاست.
مثل این نهضت، مثل کشتی نوح است که با «بسم الله» هدایت می شود.
بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا
و از صدر اسلام که بگذریم در کدامین برحه از تاریخ می توان جنگی اینچنین سراغ کرد. جنگ حق با باطل.
جنگی که زنده کننده نام و یاد انبیاء و زمینه ساز ظهور موعود آخرین است. جنگی که همه تاریخ چند هزارساله زمین در آن معنا و مفهوم می گیرد.
جنگی که ثمره عمر صدهاهزار ساله کره ارض را به بار می نشاند.
ما برای تحقق حاکمیت احکام خدا بر جهان می جنگیم و در این راه همه چیز معنا و مفهوم دیگری می یابد.
این وظیفه ای است که امت ما در همان عهد ازلی خویش با آفریدگار متعال پذیرفته است!
و اینچنین نه عجب اگر در فطرت ما این شیفتگی مستور است...
اگر نبود که دل مومن به یاد خدا آرام می گیرد و اطمینان می یابد (در پرواز بالای سر دشمن) قلب ها از فضای سینه ها بیرون می پریدند. اما دلی که به یاد خدا می تپد و همواره خود را در محضر حق می یابد و از یقین نیرو می گیرد هرگز نمی ترسد و سرّ رشادت ما نیز در همینجاست...»
پیوند اطلاعات فیلم نبرد فراموش شده:
https://www.imdb.com/title/tt10521092/?ref_=nv_sr_srsg_0
پیوند مستند روایت فتح «تیم آتش»
https://www.youtube.com/watch?v=oC2g_f0Fs7E
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
فیلم سینمایی «نبرد فراموش شده»
که شرح وضعیت هلند در تهاجم آلمان به آن است...
@ninfrance
آخه آقا مرتضی! چقدر میتوانستی بر اثر اتصال به حق، نورانی شده باشی که کلامت، قلمت، صدایت همه تا عمق جان ما نفوذ کند؟
چه افق دیدی به شما بخشیده بودند که هر اثری از شما میخوانیم و میشنویم همه پر از نور امید و اطمینان و امکان تحقق است؟
« وطن ما اکنون مرکز جهان است. مرکزی که از آنجا نورالانوار رب در همه جا انتشار خواهد یافت. و واسطهی انتشار آن، این فرزندان از جان گذشتهی امت بزرگ هستند.
این ابزار و وسایل را غربیها ساخته بودند تا بدین وسیله تسلط خود را بر جهان همیشگی کنند، اما مگر به کجا میتوانستند رفت که از مکر خدا در امان باشند؟!
اکنون مؤمنانی دلاور، این ابزار را در خدمت اسلام کشیدهاند و با آنها همچون پرندگان ابابیل به سپاه ابرهه میتازند و سنگهای آتش بر سرشان میبارند.
انقلاب اسلامی کعبهی دلهای مسلمین و مستضعفین جهان است و بر این قیاس، ارتش دشمن سپاه ابرهه است.
اطمینان فقط با خداست. و هیچ حول و قوهای مگر از جانب او نیست!
فرمانده تیم آتش سخن از تسلط اسلام بر جهان میگفت و این سخن نشان از آیندهی روشنی داشت که به همه تاریخ چند هزار ساله زمین و عصر صدها هزارساله آن معنا و مفهوم میبخشد...»
@ninfrance
آزمایشگاه در هلند
نمیدانم در ایران هم رایج شده یا نه. اما میدانیم یکی از راههای کم کردن رفت و آمد خصوصا به مراکز درمانی، الکترونیکی شدن هرچه بیشتر اقدامات است.
خب درمانگاه نزدیک به منزل ما در ایران، وقت گرفتنهای پزشکان تخصصی، اینترنتی شده بود. یعنی تنها راه وقت گرفتن مراجعه به سایت بود.
اما مثلا دریافت جواب آزمایش همچنان حضوری بود.
اما دو تجربه جدید در فرانسه و هلند داشتم.
در فرانسه حتی برای پزشک عمومی هم باید وقت میگرفتیم، اما جواب آزمایش هم میتوانست حضوری باشد، هم میتوانستیم درخواست بدهیم از طریق ایمیل برایمان ارسال شود.
اما در هلند یک پله پیشرفتهتر را تجربه کردم و آن اینکه در سایت مخصوص درمانگاه وارد صفحه شخصی میشدم و نتیجه آزمایشم در آنجا موجود بود.
در فرانسه نهایت برگه آزمایش و نتایج بود.
اما در هلند، در ادامه هر نتیجه آزمایش، توضیحی چند پاراگرافی از معنی این حروف مخفف و معنی کم یا زیاد بودن آن در نتیجه تست، شرح داده شده بود که تجربه جدیدی بود و به اطلاعات پزشکیام افزود.
تا امروز کارهای هلندیها دقیقتر، منظمتر، تمیزتر و بیحاشیهتر اما گرانتر و رباتیکتر بوده است.
@ninfrance
پیام آزمایشگاهها در هلند
و واکنشهای شما
وقتی از روشهای امروز فرانسه و هلند از حذف برخی کارهای حضوری در آزمایشگاهها گفتم، تعداد زیادی از شما پیام دادید و اشاره کردید حتی از دو سال پیش هم این تجربه را در ایران دارید.
منتظر پیامهای شما بودم...
خیلی خوشحال شدم. به چند دلیل.
۱. واکنش شما و دفاع از واقعیتهای موجود
۲. فراهم شدن فرصت دریافت پیامهای شما و نشر آن
۳. ایجاد فرصت دوباره توضیح اینکه هنوز در فرانسه بسیاری از اقدامات کاغذی و حضوری است. و این بارها ما را کلافه کردهاست. مثلا وقتی آزمون زبان بین المللی فرانسه را دادم، در تاریخ مقرر نتیجه به دستم نرسید. هرچه هم ایمیل میزدم که برایم مهم هست از نتیجه آزمونم باخبر بشوم یک کلام بودند که باید از طریق پست به دست شما برسد! آخر هم نرسید! سه بار مراجعه حضوری هم بیفایده بود، آخر در مراجعه حضوری چهارم، مسئول کار گفت: مشکلی پستی است و به دست چندین نفر نرسیده! و همانجا مجدد پرینت گرفت و تحویل داد! کاری که همان بار اول میتوانست بکند. کاری که براحتی از طریق ایمیل میتوانست انجام بگیرد. حتی یک سایت نبود که ما با مراجعه به آن از نتایج خود باخبر شویم.
۴. طرح این مسئله که خیلی از ایرانیها سالهاست که از ایران دور هستند و در تصور ایران قدیم زندگی میکنند. اکثر کسانی که در مخالفت با ایران، سیاه نمایی میکنند، واقعا از پیشرفتهای نو به نو ایران بیخبرند.
۵. تجربه اینکه، برخی به دلیل کینهای که به دل گرفتهاند و ایران را ترک کردهاند، تمایلی به حتی شنیدن پیشرفت ایران ندارند و در کشورهای مختلف به سختیهای مختلف تن دادهاند و عمر را سپری میکنند.
۶. رسانههای فارسی زبان خارجی، از بیخبری مردم داخل ایران نسبت به حواشی مشکلات مردم در دنیای بیرون از ایران باخبرند و حسابی از آن سوء استفاده میکنند. یعنی در خصوص پیشرفتهای روزانه ایران سکوت میکنند و چیزی در خصوص داشتههای فعلی دنیای خارج از ایران نمیگویند. چون در این صورت خیلی موارد هست که مردم بگویند: خب این که در خود ایران هم هست!...
@ninfrance
مسخره نکن، پشیمون میشی...
وقتی در کلاسهای استارتاپی شرکت میکنی، از جمله نکاتی که متذکر میشوند این است که، ببین هرچقدر ایدهای که به ذهنت آمده مسخره است از دید دیگران، یعنی ایده خوبیه. یعنی بالقوه توان این را داری که یک کار جدید تحولی انجام بدهی. پس اتفاقا هرچه آدمهای دیگر مسخرهات کردند و گفتند محاله و نمیشه، ناامید نشو و اتفاقا بیشتر انرژی بگیر مصممتر بشو.
در کتب آسمانی همه ادیان از جمله قرآنِ ما هم، داستان واقعی حضرت نوح را شاهدیم که وقتی خداوند ایشان را از عذاب الهیاش باخبر کرد که به شکل سیل خروشان خواهد بود و دستور ساختن کشتی را داد. خیلی ها حضرت را مسخره کردند. خیلی ها. خیلی ها. اما ایشان با پشتوانهی ایمان قلبی، هر روز در کنار این تمسخر کارش را می کرد تا روز موعود فرارسید و همه مسخره کنندگان در بهت و حیرت و حسرت به نابودی کشیده شدند...
امروز هم در خصوص ایران و تمام کسانی که افق و چشم انداز #تمدن_ایرانی_اسلامی را برای خود ترسیم کردهاند، همین قدر و شاید بیشتر تمسخر وجود دارد. بخشی از مردم بخاطر عدم اعتماد بنفس و تحت تأثیر تلقین هر روزه رسانههای فارسی زبان خارجی، که همه چیز را حتی خود را به مسخره گرفتهاند، ذکرِ نمیشه و نمی توانیم و کاسه چهکنم چهکنم به دست گرفتهاند و امثال کسانی را که با قوت و قدرت، هر روز به پیشرفت های حیرت انگیز علمی و فنی و قدرتهای نظامی میافزایند مسخره میکنند و آیه یأس میخوانند و خنده عصبی میکنند.
اما خب ما آموختهایم که تاریخ همیشه تکرار شده است و در روال تاریخ هیچ تبدیل و تغییری نیست.
امروز واکسن ایرانی را مسخره میکنند. دیروز توان موشکی را مسخره میکردند، و برای فردا هم اتاق فکر میگذارند که چه توان دیگری را به سخره بگیرند. اما تاریخ ثابت کرده، آن ها که مخالف با تمسخرگرایان با جدیت و تمرکز در حال قوی کردن خود و قدرتهای خود هستند، چه آیندهی تحول آفرینی را رقم خواهند زد و به چه پیروزی های درخشانی دست پیدا خواهند کرد.
عبرت گرفتن از تاریخ یعنی اگر جزء گروه مسخره کننده هستی تجدید نظر کنی و اگر جزء گروه مسخره شونده هستی، قوت قلب بگیری که آینده از آن تو و امثال توست.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند سال پیش، مستند «خط مقدم» را دیدم.
مستندی که با داستان غم انگیزی شروع میشد...
رژیم بعث عراق، ایران را موشک باران میکرد و کاری از دست ایران بر نمیآمد.
شهید حسن طهرانی مقدم از آن روزها به عنوان سخت ترین روزها و لحظات زندگیاش یاد میکند که کاری نمیتوانستند بکنند.
هیچ کشوری کمک نمیکند، جز سوریه...
اینگونه میشود که بلند میشوند میروند سوریه که برای توان موشکی کمک بگیرند. سوریه میگوید نمیتوانم موشک بدهم، اما میتوانیم آموزش بدهیم...
تیم ایران می گوید: آموزش دهید. با بحث، زمان آموزش را به شش ماه میرسانند. شهید طهرانی مقدم میگوید کمتر از ۴ ماه!
آن ها می گویند محال است.
ایشان میگوید باید بشود...
شیفتی، شبانه روز آموزش میبینند. انقدر که میگویند وقتی به ایران بر میگردند همه لاغر و نحفیف شده بودند. اما بلاخره آغازی میشود برای آنچه امروز از سیستم دفاعی موشکی ایران عزیزمان میبینیم.
جمله معروف ایشان را در نماهنگ بالا میبینید: «فقط انسانهای ضعیف، به اندازه امکاناتشان کار می کنند.»
و امروز ما میگوییم:خدا او را آفرید که ما برای انجام ندادن کارها؛ نتوانیم کمبود امکانات را بهانه کنیم...
@ninfrance
«چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر میرسد، همه چیز علیه شما کار میکند»...
این تیتر سایت «استارتاپهای بدون مرز» است که امروز مطلبش را خواندم. و این، تصویر دختری است از فلسطین که توانسته از بزرگترین زندان سرباز جهان، یعنی غزه، خارج شود و برای رساندن برق به غزه، استارتاپی راه اندازی کند.
داستان این دختر واقعا خواندنی است. و دلم نیامد فقط به خلاصهای از آن اکتفا کنم.
داستان دختری که با حضور ژاپنیها! در غزه و دیدن روحیات و توانمندیها و بلندپروازیهای او، کمک میکنند که او از غزه خارج شود و به ژاپن سفر کند! او وقتی چراغ های فراوان را در ژاپن میبیند، می پرسد نمیشود بخشی از این برق به غزه داده شود؟؟
او که در اولین ایده خود در غزه، توانسته بوده از خاکستر و آوار، آجرهایی بسازد که مردم بتوانند خانههای ویران شده خود را بازسازی کنند، حالا در استارتاپ جدیدی، همه انرژیاش را برای تولید برق در غزه قرار داده است...
یک دخترمحجبه خودباور، که حتی چراغهای شرق و غرب دلش را نمیبرد، و روشنایی قلبش را در روشنایی خانههای مردم کشور جنگ زدهاش میبیند.
در ادامه کل مصاحبه را برای شما ارسال میکنم.
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
آنچه می خوانید ترجمه پادکستی است که با این دخترخانم موثر غزه ای فلسطینی مصاحبه کرده است:
تقدیم به آن دسته از دختران سرزمینم ایران، که غرق در نعمت های متعدد، زبان ناله و شکوه دارند.
به یاد جمله ای افتادم که می گفت: انسان های موفق به داشته های خود فکر می کنند، انسان های ناموفق به نداشته های خود...
قسمت اول
«مجد مشروی» پس از بزرگ شدن در غزه جنگ زده، ایده ای باورنکردنی را مطرح کرد: بازسازی ساختمان های آسیب دیده با استفاده از آجرهای ساخته شده از خاکستر و آوار. دومین استارت آپ او SunBox، با یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه با بحران انرژی در غزه مبارزه می کند. مجد، داستانی را که در حین ساختن یک تجارت، در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته، به اشتراک می گذارد.
هر بار که کلمه آزادی را می شنوید چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ برای مجد مشروی، این واژه ای است که در تمام زندگی او حاکم بوده است. مردم غزه کنترل زندگی خود را ندارند. آنها هیچ حقی ندارند.
مجد، از سنین بسیار پایین، ایده ای باورنکردنی داشت: بازسازی ساختمان های آسیب دیده از جنگ، ایجاد آجرهای سازگار با محیط زیست از خاکستر و آوار. اما این کارآفرین بی قرار، به همین جا بسنده نکرد و سال ها بعد، دومین استارت آپ خود را با نام SunBox ایجاد کرد که یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه است که هدف آن کاهش بحران انرژی غزه است.
مجد در گفتگوی الهامبخش، اودیسههایی را که در تلاش برای ایجاد کسبوکار در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته است، به اشتراک میگذارد. آماده شوید تا فراتر از باور الهام بگیرید...»
پایان قسمت اول؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت دوم
نوار غزه از سال 2006 با حداقل آزادی برای جوامع ساکن در آن محاصره شده است. اگر در غزه زندگی می کنید، یا اگر در غزه به دنیا آمده اید، به این معنی است که نمی توانید کشور را ترک کنید، مگر اینکه چهار مجوز مختلف دریافت کنید، و حتی نمی توانید برای این مجوزها درخواست دهید. مجد توضیح می دهد که تقریباً غیرممکن است که همه این مجوزها را همزمان دریافت کنید.
مجد، در جوانی آرزو داشت آزادانه زندگی کند و از کشورهای زیادی دیدن کند. اما به نظر نمی رسید که والدین او امکان ترک غزه و سفر را داشته باشند. مثل رویایی بود که هرگز محقق نمی شد. "از کودکی می خواستم آزاد باشم. یادم هست در ۱۳ ۱۴ سالگی داشتم کارتون می دیدم، هواپیما و فرودگاه، ده کشور را دیدم و به پدرم گفتم: بابا، من می خواستم از این کشورها دیدن کنم و او گفت: این فکر را فراموش کن. تو هرگز نمیتوانی اینجا را ترک کنی چون ما مسدود و محصور شدهایم، این باعث شد به این فکر کنم که برای سفر از اینجا چه کاری میتوانم انجام دهم؟ برای دیدن مردم جهان چه کنم؟ چگونه می توانم به خودم و مردمم کمک کنم تا مانند هر انسان دیگری در سراسر جهان زندگی بهتری داشته باشند؟»
بسیاری از مردم، از جمله خودش، بی خانمان بودند، بدون امید به اینکه از کجا شروع کنند. این ایده که مردم در سرما نخوابند، او را به ساختن آجر از آوار و خاکستر سوق داد. من فکر کردم: ما می توانیم خاکستر را برداریم. ما میتوانیم خانههای ویران شده را بگیریم و برای این مردمی که خانههایشان را از دست دادهاند، امید جدیدی بسازیم.» این ابتکار عملی بود و آنها شاهد بودند که هزاران نفر توانستند خانه های خود را با بلوک های ساختمانی بازسازی کنند.
«من از سال ۲۰۱۱ سعی کردم غزه را ترک کنم و اولین باری که غزه را ترک کردم سال ۲۰۱۷ بود.»
مجد مجبور شد این شکنجه روحی را تحمل کند و رویای خود را در حال شکوفا شدن ببیند تا با شرایط جامعه اش کنار بیاید. این زندگی او از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود، از برنده شدن در بورس تحصیلی تا نامزد شدن برای جوایزی که قادر به دریافت آنها نبود.
«من چندین بورس تحصیلی گرفتم. من اولین دانشجویی بودم که بورسیه از دانشگاه فنی برلین دریافت کردم. و در سال ۲۰۱۶ با خود گفتم، حدس میزنم این سرنوشت من است. من هرگز نمی توانم این کشور را ترک کنم.»
«این وضعیت برای اکثر مردم کشورهای جنگ زده است. فرصتها و زمان از بین میروند و هیچیک را نمیتوانید کنترل کنید.» مجد احساس می کرد که مقدر شده است اینگونه زندگی کند. اما همانطور که گفته می شود، "همیشه تاریک ترین هوا قبل از طلوع آفتاب است."....
پایان قسمت دوم؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت سوم
سپس گروهی از کارآفرینان ژاپنی به غزه آمدند و چالشی به نام چالش نوآوری ژاپن غزه را اجرا کردند. این فرصت، نور امیدی را برای او و جامعه غزه ایجاد کرد. او توانست در یک کمپ دو روزه شرکت کند و با افراد جوامع مختلف ارتباط برقرار کند. غیرت و الهام او توسط استادی که به او ایمان داشت بیشتر تقویت شد.
«تا زمانی که با استادی به نام یونیکرا آشنا شدم، او گفت مجد تو نیروی طبیعت هستی، من به تو ایمان دارم. و چون این را شنیدم، دانستم که آسمان را حدی نیست و باید به حرکت ادامه دهم.»
ترک غزه برای اولین بار
در سال ۲۰۱۷ از سازمان ملل با او تماس گرفتند که خبر دریافت سه مجوز را برای او داشتند. این خبر انقدر برایش جالب بود که او حتی نمیتوانست از تاکسی برای رفتن به دفتر سازمان ملل استفاده کند.
«وقتی دفتر سازمان ملل با من تماس گرفت و گفتند مجد، ما مجوز تو را گرفتیم. من فوق العاده هیجان زده بودم، همه چیز را رها کردم. و پیاده به آنجا رفتم. حتی سوار تاکسی هم نشدم.»
تصور کنید از زمانی که دختر یا پسر کوچک هستید در حال تماشای هواپیما با تلویزیون هستید. و حالا فرصتی برای شما، به عنوان یک زندانی، فراهم شده است که با یک هواپیما پرواز کنید تا به کشوری توسعه یافته تر سفر کنید. آن احساسی که انتظار دارید چیست؟ کودک درون شما چه خواهد کرد؟ این دقیقاً همان احساسی است که مجد برای اولین بار سوار هواپیما شد.
با فرود در ژاپن، اولین چیزی که او را تحت تاثیر قرار داد، مقدار نور بود.
«وقتی به زندگی در شهر یا کشوری عادت دارید که در آن برق جیره بندی وجود دارد، اگر در جایی فرود بیایید که خیابان ها به خوبی روشن است، شگفت زده خواهید شد.»
مجد تجربیات، شگفتی، هیجان و حسادتی را که پس از ورود آنها به ژاپن نصیبش شد، روایت می کند.
«و من گفتم اگر این بچه ها برق زیادی دارند، چرا یک خط از این خطوط را به ما نمی دهند تا بتوانیم برق را به کشور من هم برسانیم. خیابان ها برای من می درخشیدند. برای ما مثل روز است.» و اینگونه بود که شهر درخشان، دومین ایده تجاری او، SunBox را الهام گرفت.
"من می خواهم به غزه نور بیاورم"
مجد گوهر کمیاب است؛ او پس از اینکه فرصتی برای ترک زندان در فضای باز پیدا کرد، ۲.۱ میلیون نفری را که پشت سر گذاشته بود فراموش نکرد. و مردم جامعه اش متعجب شده بودند و مدام می پرسید که چرا به این نوع زندگی بازمی گردد.
«به غزه برگشتم و مردم پرسیدند چرا انقدر دیوانه هستم که برگردم. شما زندان را ترک می کنید. تو می خواهی برگردی که برای ما بی معنی است.»
«اما ما باید یک نوار بالاتر برای خود و مردم خود ایجاد کنیم. اگر این کار را نکنیم، هیچ کس این کار را نخواهد کرد.» مجد روایت می کند. برای رسیدن به رویاها و جاه طلبی هایش، او می دانست که باید تحصیلاتش را ادامه دهد...
ایان قسمت سوم؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت چهارم
در سال ۲۰۱۷، او تصمیم گرفت به ایالات متحده برگردد و در یک بورسیه تحصیلی در ایالات متحده تجارت کند. حضور در فلوشیپ و دانشگاه نور. شرکت دوم مجد سان باکس بود. دانشگاه او را به چالش کشید تا ایده ای را توسعه دهد که به حل مشکل جامعه غزه و سرمایه گذاری در یک ایده جدید کمک می کند.
«دانشگاه و برنامهای که من در آن حضور داشتم، گفتند که روی یک ایده جدید سرمایهگذاری خواهند کرد. آنها از من خواستند تا چالش جدیدی را در جامعه خود حل کنم.»
انرژی اولین چیزی بود که به ذهنم رسید. از طریق این برنامه، او SunBox را راه اندازی کرد که بعدها بسیاری از سرمایه گذاران از آن حمایت کردند. ما سرمایهگذاریهای زیادی را از سوی اهداکنندگان و سرمایهگذاران شناختهشده و سخاوتمندی که به این ایده بهعنوان یک ایده باور داشتند، جمعآوری کردیم. مجد به یاد می آورد که ما هنوز شرکتی نداشتیم. با یک پیشنهاد ساده و بدون ساختار، اما انگیزه، اشتیاق و اشتیاق صرفه جویی و روشنایی غزه از ایده SunBox حمایت بسیار زیادی کرد. و ما گفتیم، میخواهیم غزه را نجات دهیم، میخواهیم به غزه نور بیاوریم.»
مجد به یاد می آورد: «ما سرمایه گذاری های زیادی تا سقف ۳۰۰۰۰۰ دلار جمع آوری کردیم. بدون ساختار مناسب و اقدامات سختگیرانه در غزه، این پروژه یک سال تمام طول کشید تا به طور رسمی راه اندازی شود. مجد به یاد می آورد: «حدود یک سال طول کشید تا اولین خلبان را به فضا پرتاب کنیم، اما ناموفق بود...»
پایان قسمت چهارم؛
قسمت بعدی: قسمت پایانی
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت پنجم (پایانی)
شروع دوباره
بسیاری از مردم پس از مواجهه با این موانع تسلیم می شدند. اما مجد بی امان بود و نگذاشت این مانع او شود. آنها به همراه تیم او تصمیم گرفتند که پروژه را دوباره انجام دهند. امروز چهار سال از شروع فعالیت آنها می گذرد و تاثیر آن را در جامعه دیده اند.
«و اکنون، پس از تقریباً چهار سال عملیات، ما به تأثیر زیادی در تأمین برق بیش از ۳۵۰۰۰ نفر دست یافتهایم. ما همچنین در بخش آب کار می کنیم و انرژی خورشیدی را برای نیروگاه های آب شیرین کن تامین می کنیم. ده هزار نفر از صد هزار لیتر آب تمیز تولید شده از طریق سیستم های خورشیدی ما استفاده می کنند. و همچنین در آموزش و پرورش کار کرده ایم.»
"این سفر من نیست. این سفر مردم من است.»
مجد می گوید: «مردم همیشه موتور محرک من هستند.»
او با پشت سر گذاشتن موانع فراوان، معتقد است که مردم بزرگترین انگیزه او هستند. امیدی که او برای جامعه خود به ارمغان می آورد، پیام های سپاسگزاری که از جامعه خود دریافت می کند به این حرارت درونش کمک می کند.
زمانی که پیامهایی از مردم دریافت میکنم که میگویند «نمیتوانم زندگیام را قبل از داشتن این منظومه تصور کنم»، زمانی که ما بهطور خاص در بخش بهداشت کار میکردیم و به کودکان معلول برق میدادیم تا نبولایزرها، تشکهای برقی و سایر وسایل پزشکی را راهاندازی کنند. و این زن به من می گوید به جای دو ساعت پیاده روی در روز تا نزدیکترین کلینیک، الان می توانم این دستگاه پزشکی برقی را در خانه روشن کنم و به فرزندم رسیدگی کنم. این به من امید و انرژی زیادی برای ادامه دادن این مسیر می دهد. پس این سفرو مسیر من نیست این سفر و مسیر مردم من است.»
یافتن آزادی دوباره در خانه
مجد می گوید: «مهم نیست که چقدر در داخل کشورتان مشکل دارید. این تنها کشوری است که در آن احساس عزت می کنید. زنده ماندن یا وقار دور از خانه آسان نیست. شما همیشه باید مدارک سفر و مدارک شخصی خود را در صورت بروز مشکل داشته باشید و تنها جایی که از ته دل لبخند می زنم غزه است.»
او پس از تجربه سفر و برگشت، معتقد است که شما همیشه می توانید آزاد باشید، مهم نیست در چه موقعیتی هستید. «من فهمیدم که آزادی یک چیز فیزیکی نیست. این یک چیز ذهنی است. این یک وضعیت روانی ذهنی است.»
بزرگترین انگیزه او با روایت چالشهای فلسطینیها، تضمین بهترینها برای آنها و تشویق و پیشروی است تا مردم جامعه او از فرصتهای برابر برای سفر و دیدن جهان برخوردار شوند. برای دریافت مجوز کار و در معرض فرصتهای خارقالعادهای قرار بگیرند که دنیا ارائه میکند. علاوه بر این، او فلسطینی ها را تشویق می کند که هرگز تسلیم نشوند، به سربازی برسند و این ایمان را حفظ کنند که می توانند روزی به مقصد برسند.
ما باید قدر همه چیزهایی را که داریم بدانیم. ما نباید تسلیم شویم ما باید به تلاش خود ادامه دهیم، باور کن روزی تو میرسی. اگر امروز نباشد، فردا خواهد بود. اگر فردا نباشد، پس فرداست.»
پایان.
پیوند سایت این داستان:
https://startupswb.com/blog/2021/04/13/podcast-how-to-succeed-when-everything-seems-to-work-against-you-majd-mashrawi/
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
وضعیت امروز کرونا در هلند
با اینکه در آمارها اعلام شد کمتر از ۱۷ درصد جامعه هلند واکسن نزده اند. آمار مبتلایان ناگهان افزایش شدید داشته و آمار ابتلای امروز در هلند بیش از ۲۳۰۰۰ نفر شده است...
واقعا موضوع پیچیده ای شده...
مردم می گن اگر واکسن ها باید ایمنی ایجاد کنه پس چرا آمار اینچنین بالا رفته که در تمامی موج های قبلی تا این رقم نبوده...
سختگیری ها همه داره بر می گرده و دوباره نرسیده به شب سال نو محدودیت ها و محرومیت ها داره سختگیرانه تر و فشرده تر میشه.
هلند فقط واکسن مدرنا و فایزر می زنه و خبرهای ناجالبی در خصوص اثربخشی و عوارض آن در حال بحثه.
همین باعث شده مخالفان واکسن و قرنطینه عصبانی تر بشن و همین دیشب یک تظاهراتی که منجر به تخریب و اغتشاش و دخالت پلیس شده در روتردام هلند اتفاق افتاده. ماشین پلیس رو آتش زدن. چند نفر از اغتشاشگران مجروح شدن. چند نفر از پلیس هم. ۵۵ نفر هم فعلا دستگیر شدن...
مردم می گن سیاست های هلند در خصوص مدیریت کرونا خوب نبوده... می گن تخت آی سی یو کم هست و وقتی بیماران بیمارستانی زیاد میشن می فرستنشون آلمان!
امروز هم تو آمستردام تظاهرات بوده.
میگن هلند داره وضعیت قرمز معمولی رو هم رد می کنه...
اونایی که واکسن زدن می گن تقصیر واکسن نزده هاست...
اونایی که واکسن نزدن می گن شما که زدید چرا می گیرید؟
و خلاصه همچنان داستان مرموز کرونا ادامه داره...
لینک اخبار فوق:
https://b2n.ir/e63968
https://b2n.ir/j63826
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هلند. روتردام. دیشب...
درگیری مخالفان واکسن و قرنطینه با پلیس.
بعد از افزایش شدید مبتلایان بعد از واکسیناسیون.
نکته مهم اینه که اینا مخالف واکسن آمریکایی هستند... میگن ما اعتماد نداریم...
در هلند فقط فایزر و مدرنا می زنند.
دو واکسن آسترازینکا و جانسون بخاطر گزارشات زیاد عوارض حذف شده.
عجیبه که واکسن چینی و روسی وارد نمی کنند.
دوستان می گن مافیای داروست...
بحث علمی نیست اصلا. بخاطر این واکسن ایرانی هم سنگ اندازی میشه برای تایید.
چون اینجوری انحصارشون شکسته میشه.
@ninfrance
همیشه نام « حسن باقری» را با عنوان نخبه جنگ شنیده بودم.
بعد که عنوان «استراتژیست» هم به آن اضافه شد، خیلی بیشتر مشتاق شدم ایشان را به عنوان یک الگوی موفق و موثر، دقیقتر بشناسم.
وقتی حجم این کتاب را دیدم شوک شدم. چون شنیده بودم ایشان فقط دو سال و اندی در جبهه حضور داشتهاند و کلا ۲۶ سال و اندی بر این کره خاکی زیستهاند و در همین جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت رسیدهاند.
کتاب را برداشتم و با خود به هلند آوردم...
وقتی شروع به خواندن مقدمه کتاب کردم، متوجه شدم این کتاب ۶۰۰ صفحهای تازه جلد اول از زندگی ایشان است و دو جلد دیگر تقریبا با همین حجم به چاپ رسیده است.
متحیر شدم و متاثر. نهایت شنیده بودم یک عکاس خبرنگار بخاطر نبوغش از فرماندهان اطلاعات عملیات ایران میشود. اما وقتی کتاب را شروع کردم، دیدم شخصیتی بسیار عمیقتر از این حرفها داشته و از سالها قبل خود را پرورش داده بوده است. و من در تمام سالهای تحصیل و آموزشم در مدرسه و دانشگاه، حتی یک جمله در معرفی چنین شخصیت جوانی از معلمان و اساتیدم نشنیده بودم. جملاتی که هویت ساز دانشآموزان میتوانست بشود...
در مطالب بعدی نکاتی در این خصوص عرض میکنم.
@ninfrance
تقریبا همه جا در هلند تصویری از محجبهها در تبلیغات موجود است.
این نکته، برای من که از فرانسه به هلند آمدهام خیلی به چشم آمدنی و خوشحالکننده است.
@ninfrance
چند ماهی میشود که این کانال را هم به لطف خدا راه انداختیم. بنده صوتی کتاب را روخوانی میکنم و توضیحات جانبی را - بخصوص پس از تجارب زندگی در غرب - کنار آن شرح میدهم.
📌در این کانال آثار کمتر خوانده شده علامه شهید مرتضی مطهری را می خوانیم و می آموزیم👇👇
@shahidmotahari_asar
@ninfrance
اوترخت به عنوان اولین شهر در هلند با اکثریت آرا ممنوعیت حجاب برای مامور نیروی انتظامی خانم را برداشت.
موضوع جالبی بود که در سایت های خبری هلند دیدم.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
https://www.nu.nl/binnenland/6167348/handhavers-in-utrecht-mogen-binnenkort-een-hoofddoek-dragen.html
اسلو و داستان فلسطین
فیلم «اسلو» را هم دیدیم. به نظرم دیدنش خیلی خوب و لازم است. این فیلم درباره مذاکرات مخفیانه خارج از فلسطین و در شهر اسلو، پایتخت نروژ است.
مذاکراتی که منجر به توافق یاسر عرفات با اسرائیلی ها شد. مذاکراتی که در آن قرار شد، موجودیت اسرائيل را به رسمیت بشناسند و آن را مشروع بدانند... که در قبالش امتیازاتی از اسرائيلی ها بگیرند.
که البته باز هم وعده دروغ بود و آن ها سر حرف خود نماندند و بعد از آن انتفاضه دوم مردم فلسطین شروع شد.
کل روند داستان و مکالمات مهم آن خیلی آموزنده است که برخی موارد آن را در پست بعدی ارسال می کنم.
@ninfrance