eitaa logo
تا انتهای افق
10.2هزار دنبال‌کننده
704 عکس
234 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
باید فکری برای برخی افراد که در کشورمان نام استاد به خود گرفته‌اند بکنیم... هرچند وقت یکبار یک دانشجو پیام می‌دهد که استادمان سر کلاس فلان حرف را زده. راست است؟ و من از شدت اشتباه بودن حرف استاد شوک شده‌ام. برخی کاملا اشتباه، برخی ادغامی از درست و غلط. برخی از سر جهل، برخی از سر عناد... و می‌دانند دانشجو مطالعه و اطلاعات کافی ندارد و کار آسان است... خود من در دوران دانشجویی با این مدرسین مواجه بوده‌ام و هنوز این داستان در کشورم ادامه دارد... بعد از خواندن کتاب «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» ، کامل دستم آمده این داستان واقعا قدمت تاریخی دارد که متأسفانه هنوز معضلی جدی در سیستم آموزش و پرورش ماست. مثلا این روحیه تخریب کشور توسط برخی اساتید و بالا بردن کشورهای غربی واقعا چه وجه عقلانی و انسانی و وجدانی دارد؟ چه وجهی از بررسی سطح سواد، علم و مطالعه ایشان دارد؟ چه وجهی از به روز بودن یک استاد نسبت به وضعیت کشور و جهان دارد؟ راه نجات جوانان چیست واقعا؟ هر چند وقت یک‌بار پدر یا مادری پیام می‌دهد و از بلایی که سر باور و اعتقاد و حال خوب دانشجویش نسبت به خودش، کشورش، آینده و ایمانش آمده می‌گوید... چند مورد است که در پست‌های بعدی به آن خواهم پرداخت. لطفا برسد به دست اساتید دانشگاه‌ها... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
از بس در هلند دیگر جرایمی نیست، می‌گویند زندان‌هایش همه تعطیل شده‌اند... شاید باور نکنید اما این جمله را استادی با کمال اعتماد به نفس سر کلاس به دانش‌جویانش گفته است... دانشجو هم به بنده پیام داده است که به نظرم این حرف غیر منطقی میاد! اما می‌خوام مستند در کلاس صحبت کنم. شما اطلاعی از وضعیت هلند دارید؟ حالا من مستنداتی از جستجوهای اینترنتی برای ایشان فرستادم اما تا آنجایی که من می دانم، منعی نیست که دانشجویان در کلاس تلفن همراه خود را با خود داشته باشند. اولین اقدام ساده این است که همانجا اگر زبان هم بلد نیستند سوال خود را به فارسی در گوگل ترنسلیت وارد کنند و به زبان داچ که هلندی است یا به زبان انگلیسی برگردانند و همان را در گوگل جستجو کنند و سایت‌هایی که بالا می آید را مطالعه کنند. حتی اینجا هم نیاز به تسلط بر زبان نیست و می‌توانید با یک دکمه متن را به فارسی برگردانید. (پرسش از هوش مصنوعی که کار را هزار بار آسان‌تر کرده) و در نهایت در کلاس از استاد بپرسید طبق کدام منبع چنین اطلاعاتی را دارد با شما به اشتراک می‌گذارد... اما حالا اگر بنده هم در آن کلاس بودم این نکات را عرض می‌کردم: اول اینکه زندان‌ها تعطیل نشده، کاهش یافته. علت‌های مختلف هم داشته که بعد دهه‌ها به این دستاورد رسیده‌اند. آن هم برای اداره ۱۷ میلیون آدم. نه ۸۰ میلیون. دوم اینکه مثلا پابند‌های الکترونیکی کمک کرده به این کاهش که افراد دیگه در زندان نباشند که هزینه گردن زندان‌ها نباشه. اما چرا مثلا استاد اسمی از کشور فرانسه یا انگلیس نمیاره؟ که وضعیت زندانی‌های آنها هم افزایش داشته و بسیار سخت‌گیرانه تر هم شده. با اینکه خود را جهان اول می‌نامند. استعمارگر هم بودند و تا می‌شده از مستعمره‌های خود برداشت کردند و الان کلی از نیروهای کارشون ای این کشورها هستند و ... دوم اینکه هلند رو با ایران مقایسه کردن رواست؟ هلند به دلیل اینکه بعد از انقلابش که استقلالش از اسپانیا بود (مستعمره اسپانیا بوده) و هشتاد سال جنگیدن تا توانستن از دست اسپانیا خلاص بشن!... سالهای سال کشورهایی مثل اندونزی و کشورهای شمال آفریقا را استعمار می‌کرده و با تجارت محصولات اون کشورها به یه ثروت سنگین می‌رسه که جرایم اقتصادی رو به شکل طبیعی کاهش می‌ده. ایران بعد انقلابش بلافاصله وارد یک جنگ تحمیلی هشت ساله شد! که خودش ضربه سنگینی به اقتصاد و اجتماع و نیروی جوان کار بود. هلند بعد انقلابش تحریم که نشد هیچ تازه کشورها باهاش ارتباط بیشتر برقرار کردند. چون از خودشون بود و اونم آزاد هرچی از مستعمره‌ها می‌آورد مبادله می‌کرد و وضعیت اقتصادیش بهتر می‌شد،‌ اما ایران چون نمی‌خواست مستعمره انگلیس و امریکا باشه و می‌خواست خودش استقلال داشته باشه. و همچنین بین کشورهای مستعمره دیگه بود و الگوی بدی می‌تونست برای اونها هم بشه که دست به انقلاب بزنند، از هر سو شامل تحریم شد و این تحریم همچنان ادامه داره و با همه اینها ایران داره مسیر ابرقدرتی در منطقه و بعد هم جهان رو طی می کنه. ( پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌ها و نشست‌های زیادی اینو میگه که ایران در مسیر بازگشت به امپراطوری پارس‌هاست...) درست نیست... استاد دانشگاه باید هم اهل مطالعه باشه. هم دارای قدرت تطبیقی درست مسائل باشه. هم با سوء نیت صحبت نکنه اگر از چیزی دلخوره. استاد دانشگاه هم باید منابع معتبر رو برای دانش خودش استفاده کنه و هم کشورش رو دوست داشته باشه و هم عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشه. وگرنه صلاحیت استادی رو نداره و باید شغلی رو انتخاب کنه که مسئولیت تربیت و رشد انسانها به عهده‌اش نباشه. بخصوص جوانانی که آینده سازان کشورش هستند. ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
«در مورد این مطلب اخیرتون، در مورد زندان‌های هلند، من هم تجربه خودم رو میگم. سال گذشته و در بحبوحه اومدن به نیوزلند، محل کارمون در ایران، یه کارگاه آرامش در محل کار گذاشته بودن و مدرسش مثالی زده بود که اون زمان من از شنیدنش، غرق لذت و شادی شدم. اونم اینکه، در نیوزلند، مهم‌ترین خبرهاشون در مورد گربه‌های محلشون هست که امروز چکار کردن و مردم محل چجوری بهشون کمک می‌کنن. خیلی هم با اعتماد به نفس این مطالب رو گفته بودن. (یعنی از بس حادثه‌ای نیست خبر بدی هم نیست) از وقتی اومدم نیوزلند، در این مدت، سه بار شد که خبر تیراندازی در محل زندگیم (بهترین جای شهره) و دانشگاه رو شنیدم. تازه من خبرهای اینجا رو اصلا دنبال نمی‌کنم و این سه مورد، در یک سال و اندی، فقط مواردی بوده که در نزدیک محل زندگیمون و یا دانشگاه اتفاق افتاده و ازش باخبر شدم. خیلی دوست دارم اون خانم دکتر روانشناسی که این حرف‌ها رو به خوردمون می‌داد پیدا کنم و بهشون بگم که چه حق‌الناسی گردنشون میاد با این تعاریف دروغین از جایی که هرگز زندگی نکردن. ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
برسد به دست برخی اساتید و دبیران ببینید یک جریانی در فضای دانشگاهی که الان در سطح معلمی هم وجود داره هست که خواسته یا ناخواسته روشنفکری می‌دونه سیاه‌نمایی و منفی‌بافی و آه و ناله و تضعیف کشور و دین و سیاست ایران رو. از زمان دانشگاهی ما بود. الان شدید تر شده. قبلا کمرنگ‌تر بود، الان پررنگ‌تر شده. قبلا در سطح یکی دو استاد بود، الان مثل یک بیماری واگیردار شده. تا امروز چندین دانشجوی دیگر پیام داده‌اند که از دست منفی‌گویی‌های این اساتید در عذاب اند. حتی برخی شاید حواسشون نباشه و شخصیتشون این شده باشه و چون تذکر از کسی دریافت نمی‌کنند دیگه بدون فکر هرچه بر ذهن‌شان جاری میشه بر زبانشان هم جاری میشه. به نظرم باید یک جریان فکری و گفتمان فرهنگی بشه توسط خود دانشجو، معلمان و اساتید خوب، والدین و عموم مردم خوش فکر که این بساط جمع بشه. متأسفانه ویژگی بارز این افراد هیاهو کردن و سروصدا کردن هم هست. یعنی یک اعتماد به نفس کاذب و عجیبی هم دارند و رفتارشان باعث میشه آدم حیا کنه و در برابرشون سکوت کنه. حالا قسمت غم‌انگیز داستان اینه که اگر فرد نقش استادی داشته باشه دانشجو یا بخاطر نمره یا بلاخره بحث احترام استاد شاگردی سکوت می‌کنه اما از درون عذاب می‌کشه که باید تحمل کنه و اخبار ضد و نقیض و غیرواقع یا سیاه‌نمایی و بزرگ‌نمایی حادثه‌ای را از زاویه دید استاد تحمل کنه. یادم می‌آید زمان ما، در ابتدای دفترچه کنکور، این جمله از امام خمینی چاپ شده بود که دانشگاه یک مملکت اگر اصلاح شود، آن مملکت اصلاح می‌شود. و امروز با گوشت و پوست و خون خودمون درک می‌کنیم یعنی چی. ما همیشه تصور می‌کردیم دانشجو مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد. اما بعداً فهمیدیم استاد مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد. مثلا بارها شنیدیم و خود بنده هم تجربه دارم که دفتر اساتید و یا دفتر معلمان ساعتی که ایشان دور هم جمع هستند خودش یک اینترنشنال است... و واقعا این جای تامل بسیار جدی دارد... هرگز فراموش نمی‌کنم وقتی یکی از شاگردانم در مدرسه پیشم آمد و با گریه گفت: ما نخواهیم معلم شیمی درس را با بدبیراه به نظام و اشخاص نظام شروع کند باید چه کسی را ببینیم؟ این بحث از تمام اساتید و دبیران بنامی که با جان و دل در کشور در حال خدمت هستند کاملا فاصله دارد. دیده می‌شوند و قدرشان را می‌دانیم و دعاگویشان هستیم و هرچه داریم از ایشان داریم. ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
شغل زهرای مرضیه... قسمت اول داشتم فکر می‌کردم اگر حضرت زهرا سلام الله علیها امروز بود، چه شغلی داشت؟؟؟؟ او یک زن مومنه بود و اصلا زندگی یک زن مومن به خداوند و دستورات و اوامر الهی نمی‌تواند یک زندگی معمولی باشد که هم و غمش فقط رفع جمعی از نیازهای زنانه باشد... حضرت زهرا یک بانوی انقلابی بود که سرانجامش هم در این مسیر ختم به شهادت شد و یک عالمه‌ای بود با فن بیان قوی که چند سخنرانی یا خطابه نشان از قدرت تسلطش بر محتوا و فنون سخنوری داشت. همسری و مادری و خانه‌داری که جای خود. اما بخشی از زمانش پاسخ به سوالات و شبهات رایج در جامعه بود. بخشی از زمانش روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه بود. بخشی از زمانش عبادت بود. عبادت‌های بلند و طولانی که خبرش به ما رسیده که پاهایش ورم می‌کرد از بس می‌ایستاد! تربیت فرزند با جدیت. خانه داری با جدیت. همسرداری و مردم داری با جدیت. عبادت و تهجد با جدیت. اما یک شخص کاملا اجتماعی و سیاسی هم بود. اگر حضرت زهرا امروز بود چه شغلی داشت؟ استاد دانشگاه بود؟ مدرس بود و سخنران و هرجا از ایشان دعوت می‌شد می‌رفت و خطابه میکرد؟ حتی اگر دعوت هم نمی‌شد خود ایشان بستری را فراهم می‌کرد که مخاطبین را جذب کند و برایشان صحبت کند و انسان تربیت کند؟ انسان تمام و کمال؟ زنانی که مرد میدان باشند و بانوی منزل؟ آنچه در تاریخ از ایشان بجا مانده نشان می‌دهد به هر شکلی بود در هر حال باید بدانیم همه هم و غمش همسرداری و بچه داری یا رسیدگی به مسائل شخصی نبوده، هرچند به نفع احسن به آن ها هم رسیدگی می کرده است. نقش پررنگی در مسائل سیاسی داشته است و این نقش کاملا حماسی و تاثیرگذار بوده است. اگر نوجوانی بیاید به شما بگوید چه طور حضرت زهرا را الگو بگیرم وقتی تمام عمر از ایشان فقط یک بازه زمانی از روزهای پایان زندگی ایشان را بارها و بارها شنیده‌ایم که ضربه به پهلوی ایشان خورده، فرزندش را از دست داده و انقدر می‌گریسته که همسایه‌ها میگفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا... باید خون گریه کرد... و این نقل قولی بود از یک نوجوان به خودم... این ظلم تاریخی به شان و شخصیت و مقام و تاریخ سازی ایشان را هرگز خداوند از ما نخواهد بخشید اگر چه در مقام پدر و مادر چه در مقام معلم و مدرس چیزی در معرفی این الگوی همه چیز تمام در مقام یک بانو و یک انسان متعالی به ایشان منتقل نکرده باشیم و فقط بدون آگاهی بخشی و تربیت فکری او را به مجالس عزای از دست دادن این در گرانبها برده باشیم. آیا کلاسی می‌شناسید که عنوانش زهرا شناسی باشد؟ زهرا شناسی الگویی برای همه قرون؟ آیا واحد درسی در این زمینه داریم؟ آیا مادر خانواده ۵ جلد کتاب نه ۲ جلد کتاب از شخصیت چند بعدی ایشان خوانده و برای اعضای خانواده‌اش ارائه داده است؟ اگر زنان دنیا که زنان ایران هم شاملش می شوند حضرت زهرا را شناخته بودند. به جای جنبش‌های فمینیستی یا دفاع از حقوق زن، بیشتر بر تکالیف زن در اجتماع تمرکز می‌کردند. زن اگر تکالیف انسانی الهیش که فلسفه خلقتش و حضورش در این دنیاست را درست عمل کرده بود، مردانی در جامعه رشد نمی کردند که حقوقش را پای مال کنند. زن اگر طبق الگو خوب همسری کرده بود،‌ خوب مادری کرده بود، خوب نقش اجتماعی سیاسی اش را ایفا کرده بود، امروز دنیا شکل دیگری بود. هم برای زنان،‌ هم برای مردان و همه ما در این خصوص مسئولیم... کلکم راع و کلکم مسئول... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
شغل زهرای مرضیه قسمت دوم فکر می کنید شغل‌ ایشان به فعالیت‌های داوطلبانه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ختم می‌شد؟ نه! زهرای مرضیه سطحی از توان فکری و مدیریتی را داشت که پدرش مدیریت اقتصادی فدک، قطعه زمینی در خیبر را به او بدهد که پس از فتح خیبر به پیامبر تعلق گرفته بود و پیامبر آن را به حضرت زهرا بخشیده بود. که باید بدانیم این اقدام هم جنبه شرعی داشت و هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی. جنبه شرعی اش این بود که طبق حکم الهی درباره غنائم بدون جنگ که در آیه ۶ سوره حشر هم به آن اشاره شده، اموال به دست آمده از این طریق به پیامبر تعلق دارد و پیامبر حق تصرف و تقسیم آن را دارد. و اما جنبه مادی و اجتماعی آن؛ تامین مالی اهل بیت! یکی از اهداف پیامبر از واگذاری فدک، تامین نیازهای مالی اهل بیت بود. نه برای کارهای شخصی! همه از کیفیت ساده زیستی این زندگی خاص خبر داشتند. پیامبر با واگذاری فدک، خواستند منبع درآمدی پایدار برای اهل بیت فراهم کنند تا بتوانند به امور خود و همچنین کمک به نیازمندان بپردازند. این مساله را خود پیامبر تاکید کرده بودند که این کمک مالی به فقرا و نیازمندان برسد و پس از واگذاری فدک، حضرت زهرا از این زمین به عنوان منبعی برای انجام کارهای خیریه و حمایت از مستضعفان بهره می‌برد. بماند که جنبه معنوی‌اش هم این بود که حضرت رسول با این حرکت می‌خواستند جایگاه ویژه ایشان را که نزد خداوند و حضرت در مقام پیامبری داشت به جامعه نشان دهند. که اولویت این واگذاری برای مسئولیت یک بانوی مومنه باشد! مدیریت اقتصادی توسط یک بانوی توانمند. بانویی که مادرش از بزرگترین تجار زمان خودش بود و تمام ثروتش را صرف برپایی حکومتی بر مبنای دین الهی کرده بود. این دختر چنان مادری بود... هوش سرشار اقتصادی نه برای پول روی پول جمع کردن و تفاخر کردن. برای شکوفایی استعدادهایش در مسیر خدمت به خداوند... و من فکر می‌کنم آیا هوشمندی و حکمت پیامبر جهت سپردن فدک به حضرت زهرا، فقط برای کمک به نیازمندان بود؟ یا برای کمک رسانی مالی که راه اسلام و گسترش آن ادامه یابد و شیعه آل محمد بتواند این مسیر را ادامه دهد؟ خیلی بیش از این می دانید و می دانیم و باید بنویسم. خیلی کوتاهی کردیم خیلی کم گذاشتیم. خیلی کم تلاش و تقلا کردیم. گاهی تصور اینکه سالیان سال زندگی کردم ولی ایشان را به عنوان نقطه غایی رشد و تعالی و موفقیت خود در همه ابعاد وجودی‌ام در نظر نگرفتم دیوانه ام می کند. یادم نمی آید... یادم نمی‌آید کدام معلم و مدرس و استاد دانشگاهی داشتیم که او را به عنوان ۵ بانوی برتر جهان معرفی کند که هیچ، بگوید هر زن برتر جهان را در طول تاریخ بشر تصور کن، در هر زمینه و جنبه قابل ارزشی که ستودنی باشد، فاطمه زهرا از او برتر بود. سروری می کرد. سیده زنان جهان نامگذاری شد و زمزمه شده که اگر هستی علتی برای پیدایش داشته باشد، بهانه خلقت کل آفرینش بوده است... و من از جنس او هستم... چه افتخاری... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
شغل زهرای مرضیه قسمت سوم پس از نوشتن این دو متن اخیر بالا، که معمولا در ایام میلاد و شهادت حضرت سالهاست می‌نویسم، از برخی پیام‌های شما بزرگواران، متوجه شدم که ظاهراً اخیراً خانمی درباره فعالیت حضرت زهرا سلام الله علیها، صحبتی کرده‌اند که درست و غلط با هم آمیخته شده و بیشتر برداشت شخصی بوده و جای نقد داشته و برخی هم پاسخ‌هایی داده‌اند. خب بنده ندیده‌ بودم و خبر نداشتم و ظاهراً تقارن نوشته بنده و آن فیلم برخی را به برداشت‌های اشتباه کشانده. فیلم آن خانم را دیدم و نقد برخی آقایان را هم. فکر می‌کنم این اتفاق خوبی است که بخاطر آن‌ حرف‌ها، باب صحبت با دقت و جزئیات بیشتر درباره حقیقت کیفیت زندگی سیده زنان عالم باز شود. این خودش خیلی مهم و لازم و مفید است. چون هنوز بانوان زیادی هستند که دوست دارند حضرت زهرا الگوی ایشان باشد اما اطلاع دقیقی از کیفیت زندگی ایشان ندارند. اگر کسی هم از سر جهل چیزی می‌گوید و یا از سر کم‌دانشی حرفی می‌زند، یا مصادره به مطلوب می‌کند، اشکالی ندارد بدون عصبانیت و کنایه گویی آن فرد ارشاد شود. این سطح آگاهی جامعه را بالا می‌برد. و قدرت غربالگری ذهن را هم بیشتر می‌کند که حرف درست را از حرف نادرست تفکیک کند. و آن فرد هم اگر اشتباه کرده، متوجه اشتباهش بشود و حرف هایش را اصلاح کند. اگر هم نکرد، باز اتفاقی نمی‌افتد، چون باطل کف روی آب است، از بین می‌رود و این حق هست که می‌ماند. سالها پیش، با کتاب الاحتجاج آشنا شدم. مناظرات اهل بیت با مخالفین عقاید و باورهای الهی و... که خیلی مشت انسان را در دفاع از حق با استدلال صحیح پر می‌کند. همان ابتدای کتاب روایتی نقل شده که فوق العاده است. متن کتاب: «از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که فرمود: «روزی دو زن که یکی مومنه و دیگری از مخالفان اهل‌بیت بود، در مسأله‌ای مذهبی اختلاف داشتند. خدمت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسیدند. فاطمه زهرا دلیل را مطابق عقیده زن مومنه که اعتقادش صحیح بود، اقامه نمود. آن زن بسیار خوشحال شد.  حضرت پس از مشاهدهٔ خوشحالی زن مؤمنه فرمود: خوشحالی فرشتگان به سبب غلبه حق بر باطل، بیش از شادی تو بود و اندوه شیطان و یارانش بیش از حزن و اندوه زنی باطل العقیده است که مغلوب حق گردید. خداوند به جهت این عمل به فرشتگان دستور داد: به جهت غلبه و سروری که فاطمه برای این زن مسکین گرفتار به ارمغان آورد، برای فاطمه هزار هزار برابر آنچه در بهشت مهیا کرده بودم، مهیا کنید و این را قانون همیشگی قرار دهید برای هرکسی که موجب پیروزی و غلبه بر معاند و ناصبی را فراهم کند.» و نویسنده این روایت را دلیل بر اهمیت دفاع از حق با استدلال درست تا به کرسی نشستن حرف حق، دانستند و با روایات دیگر جا می‌اندازند که امامان معصوم ما همه اهل احتجاج برای اثبات حرف حق بودند و حتی این را وظیفه و تکلیف می‌دانستند و البته این با جدل که به بحث و یکی به دو کردن می‌کشد و هدف از اثبات حق منحرف می‌شود و فقط رد و تایید افراد مورد توجه است فرق دارد. که فرمود: جدل نکنید، حتی اگر حق با شما باشد... از بس جدل آثار ناخوشایندی دارد و گاهی تمام ضرر است و نفع و برکتی در آن نیست... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
🌸دوره های تقویت مکالمه انگلیسی با رویکرد اسلامی 🌸مدرس : زینب نعیم آبادی، دانش آموخته ی رشته ی ادیان و مطالعات اسلامی در انگلستان @znaeemabadi 🦋 کانال انگلیسی برای مسلمانان ما را دنبال کنید👇 Bale: https://ble.ir/islamic_en Eitaa: https://eitaa.com/muslims_worldwide
به ما بپیوندید... در حوادث و اتفاقات متنوعی که در این سال‌های حضورم در دنیا تجربه کرده‌ام، و در تاریخی که مطالعه کرده‌ام، به چشم دیده‌ام و درک کرده‌ام که ریشه رفتاری انسان‌ها در هر نقطه از این کره خاکی بر اساس نوع نگاه ایشان به این دنیا و وقایع آن است. و متاسفانه عموم انسان‌ها نگاه منطبق با واقع ندارند. یا در تشخیص ضعیف هستند، یا در کشف حقیقت و یا قدرت استدلال ندارند و یا از آگاهی و اطلاعات لازم برای تفکر درست بهره‌مند نیستند. بر مبنای سال‌ها مطالعه و تدریس و ارائه برای نوجوان و جوان و بزرگسال و پس از مواجهه با سوالات و شبهات ایشان، از صمیم قلب معتقدم که اگر همه انسان‌های روی زمین با آثار علامه شهید مرتضی مطهری آشنا بودند و نظام فکری خود را بر مبنای آثار ایشان می‌ساختند، از بسیاری از آفت‌های زمانه در امان می‌ماندند که هیچ، سرعت رشد و تعالی شان بسیار بیشتر می‌شد و احتمال تأثیرگذاری و اثربخشی ایشان بر خود و اطرافیان تا برد جهانی هم بسیار بالا می‌رفت. سال‌ها بر اساس علاقه، مدرس کتب این مرد بزرگ در سطح سواد و دانش خود به زبان ساده بوده‌ام. و تجارب خاص و شیرینی از مشاهده تغییر و تحول و رشد مخاطبین داشته‌ام. حالا بعد از یک وقفه طولانی و بعد از مدت‌ها، موفق شدم تدریس آثار ایشان را بلاخره به شکل ترکیبی (حضوری و مجازی) آغاز کنم و صوت جلسات را در کانال راه‌اندازی شده قرار بدهم. @asarmotahari در صورت تمایل به جمع ما بپیوندید و دوستان و خانواده و اطرافیان خود را هم دعوت کنید. سطح کلاس بسیار متعادل است و از نوجوان تا بزرگسال را پوشش می‌دهد. (یعنی اگر دغدغه تربیت فکری نوجوان خود را هم دارید با خیال راحت می‌توانید همه با هم این جلسات را در منزل یا ماشین شنونده باشید.) ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
💫 شهید سید مرتضی آوینی: «تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگ‌های بزرگتری است که بر سر قدرت در می‌گیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمی‌بینند. ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگان‌اند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکرده‌اند و بذر فطرتشان در انتظار باران است... آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟ و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمی‌خواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا می‌دارند و زکات می‌بخشند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک می‌شوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمی‌خواهند.» منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
زندگی سخت یا بی‌معنی؟ جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند. خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است. و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی می‌کنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آن‌ها گرفته. رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بوده‌اند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواسته‌اند و یا تصور اینکه کاری نمی‌توانند بکنند سکوت کرده‌اند، قرن‌هاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا مانده‌اند و همچنان برنامه‌ای غیر از این ندارند. و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروه‌هایی از بشر بوده است که نخواسته‌اند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آن‌ها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان. و اما امروز... فقط تصور اینکه همه آن ویژگی‌های آن گروه حداقلی شامل حال ما می‌شود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمی‌توانیم در برابر ظلمی که به مظلوم می‌شود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کرده‌ایم که فلسفه حضورمان در این دنیا می‌دانیم. پس بین زندگی بی‌معنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب می‌کنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کرده‌اند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل می‌کنیم. و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بوده‌اند. وقتی داستان حضرت موسی را می‌خوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی می‌ایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟ وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟ وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟ وقتی نوح علیه‌السلام با حداقل ممکن کشتی سازی می‌کند در حالی‌که مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟ فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم. این فرهنگ می‌گوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست. حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی می‌آورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود. بی‌شک ختم قرآن فقط برای ثوابش نمی‌کردند. بلکه هر آیه، نشانه‌ای بود از سوی خداوند  که راه و مسیر پیش‌رو را نشانش دهد. فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز می‌کند و با چنین آیه و نشانه‌ای از کلام خالق هستی مواجه می شود که: «خیال نکن که خدا بی‌خبر از کارهایی است که بدکارها می‌کنند. فقط تا روزی که چشم‌ها از ترس و تعجب خیره می‌شود، مهلتشان می‌دهد.» آیه ۴۲ سوره ابراهیم و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر می‌کند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر می‌کند نه پیروزی. هر روز که بیدار می‌شود فقط به این فکر می‌کند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق. ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance