#خلاصه_نویسی_هایم
« اغلب انسانها به تکنولوژی به عنوان یک رفیق قابل اعتماد مینگرند؛ به دو دلیل، نخست اینکه: تکنیک و صنعت زندگی را آسانتر، تمیزتر و طولانیتر میسازد. مگر از یک دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها میتوان داشت؟
دوم اینکه: تکنیک از مدتها قبل و از همان آغاز رابطهای بسیار نزدیک و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است.
به دلیل همین نزدیکی و اثرگذاری، بررسی تأثیر تکنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمیرسیده است. تکنیک در زمره آن گروه از دوستان است که اعتماد و متابعت ما را طلب میکند؛ و از آنجا که این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی میدارد، اغلب انسانها به خواسته او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفتهاند.
اما چهره این دوست، بخش تاریکی نیز دارد؛ هدایای او مستلزم هزینههای سرسام آوری است. اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد کنیم باید بگوییم که رشد افسارگسیخته و غیرقابل کنترل تکنولوژی، تمام چشمهها و کانونهای لازم زندگی و حیات را نابود میسازد. تکنولوژی، مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، که در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور میسپارد. به طور خلاصه: تکنولوژی برای ما هم دوست است، هم دشمن.
رسالت کتاب حاضر در این است که طی کوششی همه جانبه روشن کند که از چه موقع، چگونه و چرا تکنولوژی دشمن خطرناکی شده است...»
📚برگرفته از پیشگفتار کتاب « تکنوپولی؛ تسلیم فرهنگ به تکنولوژی» نوشته نیل پستمن؛ جامعه شناس آمریکایی
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
« ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: « ای مصطفی، من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم و اکنون که می روی از تو هیچ نمیخواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت می کنم و آن این که خدای بزرگ را فراموش نکنی.
ای مادر، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم، عشق او آن قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود.
خوشحالم ای مادر، نه فقط بخاطر این که بعد از هجرت دراز به آغوش وطن بر می گردم بلکه به این جهت که بزرگترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد بر افتاده و نسیم آزادی و استقلال می وزد.»
دست نوشته شهید دکتر مصطفی چمران؛ روز یک ورود به ایران
بهمن ماه ۱۳۵۷
برگرفته از کتاب: خدا بود و دیگر هیچ نبود...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
«در یک کار تحقیقی به تعدادی از معلمان، اسامی بعضی از دانش آموزان معمولی را دادند و گفتند که این ها دانش آموزان با استعداد و استثنایی هستند و شما باید با سعی و تلاش استعداد آنان را شکوفاتر سازید.
طبق انتظار، این دانش آموزان بعد از مدتی به صورت بهترین شاگردان کلاس در آمدند. نکته حائز اهمیت این است که این شاگردان برتری خاصی از نظر هوش و استعداد با دانش آموزان دیگر نداشتند، قبلا به بعضی از آنان، برچسب «ضعیف» زده بودند، معذلک همین باور «به ظاهر نادرست» معلم ها باعث شد که آن عده به یاری معلمان تازه، نسبت به هوش و استعداد خود مطمئن شوند و به موفقیت چشمگیری دست یابند.
میزان استعداد دانش آموزان بستگی به هویتی دارد که برای خود قائل هستند. این هویت در اثر اعتقاد معلمان به میزان هوش و استعداد تحصیلی دانش آموزان به وجود می آید...»
برگرفته از کتاب فقط غیرممکن، غیر ممکن است.
✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
شمار نامه ها تا آنجا افزایش یافت که امام از پاسخ ناگزیر شد. امام حسین بر همان پیمانی عمل کرد که خداوند از انبیا و اوصیای ایشان و علما در امر به معروف و نهی از منکر ستانده است. آری، حضور یاران حق حجت را تمام می کند... اما آیا امام مردم کوفه را نمی شناخته است؟ آیا او فراموش کرده بود که پدرش از مردم کوفه چه کشیده است؟
آن کدام رنج طاقت فرسایی است که چاه ها را رازدار ناله های علی علیه السلام کرده است؟
مگر امام فراموش کرده بود که کوفیان با برادرش امام حسن مجتبی چه کردند؟ از یک سو گرداگرد او را گرفتند و از دیگر سو برای معاویه نامه نوشتند که اگر میخواهی، حسن را دست بسته نزد تو می فرستیم!
آری، امام کوفیان را می شناخت. اما امام، در ادای آن عهد ازلی، هرگز مأذون نیست که حجت ظاهر را رها کند. چگونه می توان همه آن هزاران نامه را نادیده انگاشت و حکم بر تأویل کرد؟ و از آن گذشته، اگر امام به دعوت کوفیان اعتماد نکند چه کند؟ آیا می توان با یزید دست بیعت داد و باز هم به جانب قبله نماز گزارد؟ مفهوم صلح با یزید چه می توانست باشد؟ معاویه بن ابی سفیان خلافت را با حکم شورای حکمیت غصب کرده بود، اما یزید چه؟ با این بدعت تازه که خلافت را به سلطنتی موروثی تبدیل می کرد چه باید کرد؟
آیا امام خود را به یمن برساند و آنجا، ایمن از شرّ یزید، دل به حیات دنیا خوش دارد و امت محمد را به بنی امیه واگذارد؟ چاره چیست؟ معاویه بن ابی سفیان یزید را توصیه کرده است که امام حسین را به خودش وا نگذارد. یا باید با یزید بیعت کرد و بر این بدعت تازه در حاکمیت اسلام مُهر تأیید نهاد و تاریخ آینده را سراسر به بی راهه ای ظلمانی و بی سرانجام کشاند، و یا از بیعت با یزید سر باز زد؛ و در این صورت، آیا باید رمه را به گرگی که خود را به چهره شبانان آراسته است واگذاشت و گریخت؟
خون حسین و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله می نماید... اگر نبود خون حسین، خورشید سر می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند...
برگرفته از کتاب «فتح خون»؛ نوشته شهید سید مرتضی آوینی
🚩🏴 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
#الله_اکبر🇮🇷
«من، برخلاف گروهي از ملايان امروز، كه ناوابستگي به وطن را اوج اسلام خواهي مي دانند، اين وطن را دوست دارم و بر اين اعتقادم كه «ايران آرزوي اسلام است» و اسلام، اگر براي كشت و كار نياز به زمين خوبي دارد، آن زمين خوب اينجاست. ايران سرزمين اسلام است و ملت ايران، مسئول اسلام است.
بنابراين من از آن ملاهايي كه به بهانۀ «دين مرز ندارد» خودشان را از همۀ تعهدات و مسئوليت ها خلاص مي كنند، نيستم. دين گياهي ست آسماني و الهي. خاكِ خوب مي خواهد تا بارور شود، و خاكي بهتر از ايران، براي باروري ايمان، خداوند مصلحت ندیده است که موجود باشد. "ایران برای من یک موجود الهی است که بر بال فرشتگان نشسته است" و اراده ی خداوند بر این قرار گرفته است که این مملکت پرچم دار اسلام ناب محمدی باشد.»
کتاب سه دیدار؛ (داستان زندگی امام خمینی) نادر ابراهیمی
*جملات به نقل از امام خمینی در قالب داستان است و آن جمله در گیومه نقل واقعی حضرت امام است.
🌸✍ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
معنای «لَمیلِد و لَم یولَد» این است که همیشه با او هستیم؛ نه او از ما جدا شده و نه کسی از او جدا شده است...
✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
💫 شهید سید مرتضی آوینی:
«تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگهای بزرگتری است که بر سر قدرت در میگیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمیبینند.
ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگاناند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکردهاند و بذر فطرتشان در انتظار باران است...
آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟
و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمیخواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا میدارند و زکات میبخشند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک میشوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمیخواهند.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
✨ زن بهخاطر اينكه استعدادهاى انسان را به خودش جذب، و در خودش ضايع نكند و باتلاق استعدادهاى عظيم انسان نشود، خودش را مىپوشاند و حركتش را، نگاهش را و گفتوگويش را كنترل مىکند.
✨زن هنگامى كه ببيند بايد حرف بزند، حرف مىزند؛ همانطور كه فاطمه حرف زد. هنگامى كه ببيند بايد بيرون بيايد، بيرون مىآید؛ همانطور كه زينب بيرون آمد.
✨ همان فاطمهاى كه معتقد است سعادت زن در اين است كه كسى او را نبيند و او كسى را نبيند، همين فاطمه عليهاالسلام هنگامى كه حقى مطرح است و خَلق به ظلمى دچار شدهاند، داد مىزند و فرياد مىکند و طورى خلق را به محاجه مىکشاند و با احتجاجش محكوم مىکند كه گويا رسول از خاك سر برداشته.
✨فاطمه عليهاالسلام در آن لحظه كه آن دفاع را از على عليهالسلام كرد و در آن لحظه كه خواست حكومت اسلام را از انحطاطى كه سر راهش است، نجات دهد و از سطح پاسدارى و پرستارى بالاترش بياورد، كسى را تحريك، و خلق را به خودش جذب نكرد، بلكه به حق دعوت كرد.»
واقعا برای تفکر فوق العاده بود...
برگرفته از کتاب «حجاب و آزادی روابط» استاد علی صفایی
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
لجاجت که باشد، هیچ چیز در انسان کارگر نیست
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
اینکه مغرض بودن و لجاجت داشتن و سرکشی داشتن، با انسان چه میکند، واقعاً عجیب است!
این کلمه «اسلام» که نام دین خداست خودش معجزه است؛ یعنی آن روح دین و روح انسانیت و مرز میان کفر و دین را همین یک کلمه معین میکند.
اسلام، یعنی انسان در مقابل حقیقتی که بر او عرضه میشود تسلیم باشد. اگر بخواهد حالت لجاجت در کار باشد، دیگر هیچ چیزی در انسان کارگر نیست.
استاد شهید مرتضی مطهری،
کتاب آشنایی با قرآن
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
نامه شهید آوینی به برادرش درباره امام خمینی «ره» در زمانی که او (برادرش محمد) ساکن آمریکا بود.
🔸«برادر، گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که می رفت تا فراموش شود، چون محمد فریاد برآورد که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» و ما که هنوز دست و پا می زدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه می جستیم، یافته ایم!
🔸با همان عشقی که اباذر با محمد بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم و برادر، او را ندیده ای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا می آورد، سایه اش زمین و آسمان را می پوشاند.
🔸من بوی خوشش را از نزدیک شنیده ام و صورتش را دیده ام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد را برادر!
🔸مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کرده ام. این چنین نیست؛ من زندگی یافته ام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه می گوید، مرا آن چنان شیفته خود ساخته است که نمی توانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم.
🔸کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمی کنم. تنها سهمی اندک از بیت المال می برم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کرده ایم، امام خمینی جهاد سازندگی نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهاده ایم؛ ایرانی که منشا حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریخ را سراسر دربر خواهد گرفت.»
@ravayatefathavini
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
تفاوت نگاه انسانِ باخدا و انسانِ بیخدا، به دنیا
🔹 ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهان شکل خاص میدهد، به این نحو که آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی میکند، طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه میسازد.
🔸حالت فرد با ایمان در کشور هستی، مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه میداند، به حسن نیت گردانندگان اصلی کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ترقی و تعالی را برای خودش و همه افراد دیگر فراهم میبیند و معتقد است که تنها چیزی که ممکن است موجب عقبماندگی او بشود تنبلی و بیتجربگی خود او و انسانهایی مانند اوست که مانند او مکلّف و مسئولاند.
🔹 از نظر چنین شخصی، مسئول عقبماندگی او خودش است نه تشکیلات و نظامات کشور، و هر نقصی وجود دارد از آنجاست که او و امثال او وظیفه و مسئولیت خویش را انجام ندادهاند. این اندیشه طبعاً او را به غیرت میآورد و با خوشبینی و امیدواری به حرکت و جنبش وا میدارد.
🔸 اما یک فرد بیایمان در کشور هستی، مانند فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و تأسیسات کشور را فاسد و ظالمانه میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی همواره پر از عقده و کینه است. او هرگز به فکر اصلاح خودش نمیافتد، بلکه فکر میکند در جایی که زمین و آسمان بر ناهمواری است و سراسر هستی ظلم و جور و نادرستی است، درستی ذرهای مانند من چه اثری دارد؟! چنین کسی هرگز از جهان لذت نمیبرد. جهان برای او همواره مانند یک زندان هولناک است. این است که قرآن کریم میفرماید:
✨ هرکس از توجه و یاد من رو برگردانَد، زندگیای تنگ و پر از فشار خواهد داشت.
طه؛ ۱۲۴
آری، ایمان است که زندگی را در درون جان ما بر ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود.
📗 کتاب انسان و ایمان، علامه شهید مرتضی مطهری؛ ص۴۰
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
تفکر کنیم...
كسى كه سر در لاك تعلقها و بتها دارد، نمىتواند به مهدى روى بياورد و نمىتواند كه همراه حجّت بيايد و نمىتواند كه دوام بياورد. از ميان راه مىبُرّد و بهخاطر تعلقها مىماند.
كسانى كه همراهى و معيّت ولىّ را مىخواهند خواستهاى بالاتر از كسانى دارند كه راهى به سوى رسول مىخواهند...
همراهى رسول، همراهى در اهداف را مىخواهد. و من كه به هدفهايى كوتاهتر از اهداف رسول دل بستهام، ناچار از رسول جدا مىشوم. ناچار از ولىّ جدا خواهم شد.
همانطوركه آن سوار در عصر عاشورا و در هنگام تنهايىِ حسين از او جدا شد و سوار بر اسبى كه در ميان خيمهها پنهان كرده بود و آن را از تيرها و نيزهها محفوظ داشته بود، به تاخت از حسين رو برگرفت و توجيه هم داشت كه با حسين، بر نصرت او بيعت كرده بود و در چنين شرايطى ديگر نصرتى، كارآمد نيست و مرگ است و شهادت. پس بايد به سوى زندگى رفت...
توجه به مهدى، تجربۀ بنبستها و احساس تنگناها را مىخواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمۀ مهدى جايى نيست...
تو از مهدى توقع ندارى، كه تعلقى ندارى. تو مىخواهى آنچه خدا به تو بخشيده در راه او ببخشى و اينگونه، دارايىها را از تباهى نجات بدهى و نسيهها را نقد كنى و همراه با خود داشته باشى...
درهرحال، پيمان بر ساختن و سوختن و جان باختن و هستى به پاى دوست انداختن، پيمان كسانى است كه پناهى جز مهدى نمىبينند و جز قلعۀ توحيد و ولايت، پايگاهى ندارند...
📄 برشی از کتاب
📚 تو میآیی؛ استاد علی صفایی
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance