eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و احترام خدمت اعضای محترم؛ ظاهرا یک پیام که در تاریخ ۲۹ آبان ارسال شده، قابل رویت برای خیلی از اعضای محترم نبوده که مجدد خدمتتان ارسال می‌نمایم: 👇
حال‌گیری عظما! همین چند روز پیش بود، یک ساعت زمان گذاشتم نظر دوست فرانسوی ام را درباره ایران بر اساس آنچه رسانه ها ساخته بودند تغییر دهم. گفت: واقعا سفر به ایران خطرناک نیست؟ گفتم: اصلا و ابدا؛ یکی از امن ترین مناطق جهان محسوب می شود و ... عکس های ایران را نشانش می دادم و از مکان های دیدنی اش تعریف می کردم. هر چند عکس که می دید می پرسید خودت این ها را گرفتی ؟ و من تایید و تاکید که معلومه! پس کی گرفته! فکر کنم فکر می کرد مثلا از اینترنت دانلود کردم. بعد از دیدن عکس ها گفت دیگه واجب شد که به ایران سفر کنم و من گل از گلم شکفت و گفتم حتما اصلا هماهنگ کنیم با هم برویم... دو روز هم نگذشته بود که اخبار ایران مرا در شوک فرو برد... امروز که می خواستم دانشگاه بروم؛ با خودم مرور می کردم که چه خواهند پرسید احتمالا و من چه باید بگویم؟ جملات را به فرانسوی تمرین می کردم: بنزین در کشورم گران شد؛ مثل فرانسه... بعد گروهی از مردم به نشانه اعتراض به خیابان آمدند. مثل فرانسه... بعد یک دفعه گروهی شدند مسلح و شروع کردند به کشتن و تخریب و سوزاندن مساجد، کتابخانه ها، مدارس دینی، بانک ها، مراکز درمانی، فروشگاه ها و حتی ماشین آمبولانس و آتش نشانی... و در این مورد نه مثل فرانسه... عجیب نیست؟ می شود مردم یک کشور خودشان کشور خودشان را بسوزانند؟ نه مثلا سطل زباله آتش بزنندها! نه! آمبولانس آتش بزنند که مریض به بیمارستان نرسد... درمانگاه آتش بزنند که بیماران از دست بروند... کتابخانه ها را آتش بزنند، داشته های فرهنگی شان را! مراکز دینی و کتب مقدس کشورشان را آتش بزنند و... ( بعد با خودم می گویم: حتما در شوک فرو می روند و می گویند بله طبیعی نیست!) بعد من توضیح می دهم که: ما اصلا نمی توانیم در کشورمان اعتراض کنیم، یک اعتراض ساده داخلی! می دانید چرا؟ چون تنها فرصتی که برخی که کینه از ایران و پیشرفتش دارند فرصت پیدا می کنند که پر حرص آتش بزنند، فقط و فقط این زمان است. کافی است کمی خیابان شلوغ شود و تمام... مثل فرانسه نیست که الان یکسال شد که هر هفته بخشی از مردم شما به نشانه اعتراض به گرانی به خیابان ها می ریزند... و همین. کسی از خارج از فرانسه شما را دعوت به تخریب می کند؟ به شما اسلحه می رساند که هم وطن های خودتان را بکشید؟ به شما خط می دهد که چگونه مراکز درمانی و کتابخانه ها را آتش بزنید؟ این جرم نیست؟ اگر هم باشند چنین کسانی! شما از چنین کسانی حرف شنوی خواهید داشت؟ شما حاضرید داشته های شهر خودتان را نابود کنید؟ در کشور من نمی توانم بشمرم چند رسانه خارج از کشور، مردم را تشویق می کنند به اعتراض و درگیری. در واقع مردم که برایشان مهم نیستند، مردم جاده صاف کن رسیدن آن ها به اهدافشان که نابودی ایران است هستند. شاید باورتان نشود اما آن ها اغلب ایرانی هستند! باور می کنید تشویق کنند مردم کشورشان را به نابود کردن کشورشان و داشته هایشان؟! چون من دیدم بعد از آن تخریب های بزرگ و وحشتناک همچنان دعوت به ادامه حضور در خیابان را دارند... خلاصه کشور ما سرزمین عجایب است؛ هیچ کشوری انقدر اذیت و آزار ندیده هیچ کشوری انقدر دشمن به جرم استقلال نداشته و هیچ کشوری انقدر تحت فشار تحریم ها نبوده و هیچ کشوری در بازه محدود چهل ساله انقدر پیشرفت نداشته! البته: یک مقدار بیشتر نمانده، تا تمام شدن فشارها. چون یک مقدار بیشتر نمانده، تا ابرقدرت شدن ایران... به کلاس که رسیدم، استاد اعلام کرد که پانزده روز دیگر یک اعتصاب و اعتراض فراگیر در فرانسه است که دانشگاه هم تعطیل می شود؛ در جریان باشید. خیل عادی و معمولی. گفتم چرا: گفتند: دولت حقوق بازنشتگی را کم کرده! 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت اول کرولین دوست فرانسوی‌ام که یک سالی از آشنایی ما با هم می‌گذرد مرا به صرف چای به خانه‌اش دعوت کرد. با یک گلدان گُل کادوپیچ به خانه‌اش رفتم. خانه‌ای بی‌اندازه ساده و کم وسایل. یک لحظه خانه‌های ایرانی جلوی چشمم آمد... خانه‌های زوج‌های زیادی را به یاد آوردم؛ خانه‌هایی بسیار بزرگ‌تر از نیاز یک زوج و با وسایلی بسیار بیشتر از احتیاج آن‌ها. حالا در خانه‌ی یک زوج فرانسوی بودم که ساده و کم وسایل بودن خانه‌اش متحیرم کرده بود. یک میز ناهار خوری با چند صندلی تمام فلزی تاشو، از آن‌ها که سالها پیش در ایام کنکور استفاده می‌شد. خیلی ساده. خیلی ساده... بیشترین چیزی که داشتند کتاب بود. یک قفسه بزرگ دیواری پر از کتاب... همین طور که با هیجان به در و دیوار نگاه می‌کردم، چشمم به میزی افتاد که عکس‌های متنوعی روی آن بود، کنارم آمد و توضیح داد که اینها را از ژاپن آورده و تعریف کرد که بعد از یک دوره سخت کاری با همسرش یک‌ ماه به ژاپن سفر کرده‌اند. ابراز خوشحالی کردم و با تعجب گفتم: یک ماه! خندید و گفت: آره کل ژاپن را با دوچرخه، دیدن کردیم. گفتم: با دوچرخه؟! یک ماه! خرج و مخارج را چه می کردید؟؟ گفت: رفت و آمدمان که با دوچرخه بود، هزینه نداشت. پول هتل نداریم که ما! شب‌ها در پارکها و هرجایی که میشد می‌خوابیدیم و صبح دوباره حرکت! با چشمان گرد شده و تحیر گفتم: باورم نمیشه! با خنده و تعجب گفت: چرا؟؟ هوا خوب بود و هرجا می‌شد چادرمون رو برپا می‌کردیم و تمام! یکی از شناخت‌های جالبم درخصوص مردم سایرکشورها اهمیت دادنشان به سفر کردن است. با حداقل امکانات و هزینه سفر می کنند و هدف برایشان اصل سفر و تجربه فرهنگها و دیدن کشورهاست نه خوش گذشتن و تفریح صرف. چای آورد و گفت بریم در اتاق مهمان بخوریم. با خودم گفتم: خب، پس اینجا فضای شخصی‌شان بوده و آنجا حتما شیک‌تر است. وارد اتاق که شدم دوباره غافل‌گیر شدم... ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
وقتی داشتم قرآن امروزم را می‌خواندم و باز با نشانه‌هایش متحیر شدم... سطح فکری مردم سرزمین ما را که در گذشته‌ی دور قدرت برتر علمی جهان بود به لطف دانشمندانش، با شبهات متنوعی پایین کشیدند... برای مثال: با این جمله که چرا قرآن به زبان عربی است نه فارسی؟! با مرز بندی قوم و ملیت و مرز جغرافیایی، خیلی ها خودشان را محروم کردند از خواندن و دریافت محتوای بی‌نظیر قرآن. کافی بود تمرکز بر این می‌شد که (حتی در حد احتمال) کتابی از آسمان به زمین فرستاده شده! حداقل هیجان نداری بدانی محتوایش چیست؟ امتحانش ضرر دارد؟؟ چه کار داری به چه زبانی است! ترجمه‌اش به زبان خودت را بخوان ببین چه می گوید؟ یکی از تفاوت های مردمی که خود را جهان اول نامیدند و ما را نه جهان دوم حتی! جهان سوم خواندند همین تفاوت نگاه و دیدگاه است... اصلا کاری ندارند هر محتوایی که عده ای را به خود جذب کرده برای چه قوم و ملیت و مرزی است، سریع می‌گیرند و ترجمه می‌کنند و در بانک محتوایی‌شان، منبع بهره مندی‌ برای خود می‌نمایند. جایی شنیده بودم که کتاب نهج البلاغه که مجموعه‌ای از سخنان پرمغز امام و را‌ه‌نمای اول شیعیان است هفتصد سال پیش، به لاتین ترجمه شده. اما همین کتاب که نسخه اصلی‌اش به زبان عربی است عمر ترجمه‌اش به زبان فارسی، کمتر از صد سال است... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تبلیغ کبد چرب اردک در شب نوئل (کریسمس) که به عنوان یک غذای لاکچری در فرانسه به فروش می رسد. این جگر اردک ۱۹ یورو است. به پول ما حدود ۲۵۰ هزارتومان. قبلا در خصوص فاجعه چگونه چرب کردن کبد اردک در فرانسه گفته بودم؛ این‌بار فیلمی از مراکز نگهداری این اردک‌های بی‌زبان اسیر پخش شده که ارسال خواهم کرد. دیروز هم در این شهری که ما ساکن هستیم، دیدم که گروهی علیه نوع و کیفیت نگهداری مرغ‌ها و پرورش آن‌ها در سوله‌های بی نور و هوای مناسب در سطح شهر بروشور پخش می کردند... @ninfrance
در پست قبلی از اعتراض به وضعیت پرورش مرغ‌ها در سوله های فرانسه گفتم. در این تصویر نوشته: در دامپروری استاندارد یک سوم مرغ ها می لنگند (از بیماری)... @ninfrance
در این تصویر نوشته: در یک دامپروری استاندارد، ده‌ها هزار مرغ تنها در یک سوله، روی هم انباشته شده‌اند... @ninfrance
باز اندیشی، خِرَد انتقادی قسمت دوم: طرح هالیوودی در قسمت اول توضیح دادم که رفلکسیویته در تحقیق، یکی از تکنیک های مطالعات کیفی است به معنای بازاندیشی که بر اساس آن محقق باید بررسی کند که تحقیقش دستخوش نظر و تفسیر شخصی از مشاهداتش، نشده باشد. آنچه در یکی از مقالات توجهم را به خود جلب کرد، عنوان «نقشه هالیوودی» بود. محقق متذکر می شود که باید مراقب باشیم که نگاهمان به وقایع بهتر و مثبت تر از واقعیت موجود نشود، و به نوعی دست خوشی چیزی شبیه نقشه هالیوودی نشویم که همه چیز را بهتر از حقیقت به نمایش می گذارد. این تشبیه، برایم جالب بود که این به شکل جهانی محرز شده است که سینمای هالیوود با چه طرحی کلید خورده و با ذهن مخاطب خود چه کرده و می کند. یک بار از یکی از تحلیل گرها شنیدم که می گفت: آمریکا فقط در فیلم های هالیوود قهرمان و همیشه برنده و نجات دهنده جهان است. در عالم واقع می بینید که در هیچ جنگی پیروز میدان نبوده و جز شکست و خسارت برای حکومت و مردمش نداشته... هرچند متاسفانه موفق بوده در سرکار گذاشتن مردم خودش و مردم جهان، اما روز به روز حقیقت ماجرا، تخیلی بودن فیلم های هالیوودی را هویدا می کند... بخشی از مقاله ای که در این خصوص توضیح داده بود: Reflexivity entails several challenges. For instance, identifies the challenge of how to manage the emotions of our research participants. She argues that total detachment is unrealistic and can hinder the research process. Further, she posits that researchers should be mindful of their behaviors and actions and should be aware of the “Hollywood plot” that makes the research findings seem more positive than they actually are also acknowledges that it is difficult not to influence and be influenced by the research participants. Nevertheless, the reflexive research recognizes that any finding is the product of the researcher’s interpretation. پیوند مقاله: https://nsuworks.nova.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=2552&context=tqr ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تعلق در سفر قبلی ام به ایران حدود پنج کتاب تازه چاپ شده از مردی را تهیه کردم که اولین بار سال ۸۸ با ایشان آشنا شدم. وقتی در تلویزیون در خصوص وقایع اخیر سیاسی کشور صحبت می کردند. خیلی خیلی متفاوت از خیلی ها... با افق دید متفاوت، با قدرت فکر و تحلیل متفاوت... انقدر شیفته شدم که هر جا هربار صحبت می کردند دنبال می کردم. تا سال گذشته به گمانم بود که متاسفانه از دنیا رفتند... کتاب «تفکر»شان را در راه در هواپیما و فرودگاه و در سفر اخیر به ایران خواندم. اصلا متوجه اطرافم نبودم و مدام در فکر. و حالا کتاب «تعلق». به نظرم هرکس در جستجوی تعالی است ضرر کرده اگر این کتب را نخواند: "هرچه که انسان را از «شدن» غافل کند و از تحول و انقلابش باز دارد و از پوست انداختن و تحول او از حالتی به حالت بهتر، همچنین از ظاهر شدن حقیقت او از زیر پرده‌ها جلوگیری کند، نفس انسان است. چرا می گوییم نفس؟ چون وقتی انسان به آنچه اکنون دارد دل ببندد، این مانع رشد او می شود. یعنی انسان موجودی است که با کشته شدن لحظه به لحظه‌اش پیش می‌رود. یعنی وقتی انسان تعلقاتش را ذبح می‌کند، فهم و درک و آرزو و تعلقش عوض می‌شود. انسان با تعلق خود یک نوع اتحاد دارد، یعنی به هرچه دل ببندد، همان می‌شود؛ همان مقام او و منزل او می‌شود. وقتی انسان دل به فانی ببندد فانی است و وقتی دل به باقی ببندد باقی است. انسان نفس متعلق خودش است. به هرچه تعلق پیدا کرد، رنگ آن را می گیرد..." به نظرم او واقعا نشان خدا بود. آقای حائری شیرازی را می گویم... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تصویر برای امروز است؛ وقتی درختان هم برای احیای دوباره و شکوفایی بهتر، دست از تعلق به آنچه تا امروز داشته‌اند بر می‌دارند و وجود خود را می‌تکانند، برای تجربه‌ی حالت بهتر... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
جمعه سیاه جمعه‌ای که در آمریکا به این نام مشهور است... روزی که فروشندگان اجناس خود را با تخفیف‌های بالا به حراج می گذارند. حالا این روز در فرانسه هم رایج شده... در جمعی از دوستان فرانسوی بودیم. خلاصه نظراتشان: - این یک فریب واقعی مردم است. اول یک رقم غیرواقعی اعلام می‌کنند، بعد می‌گویند بخاطر این تاریخ درصد بالایی تخفیف دارد. مشتری‌ها دنبال نفع و سود خودشان هستند طبیعتا، نه مردم. - اجناس با کیفیت را که تخفیف نمی‌گذارند... - فرانسه خودش در سال دو حراج بزرگ دارد و نیازی به این روز وارداتی از آمریکا نیست... - دولت دارد بررسی می‌کند تا تخفیف این روز را ممنوع اعلام کند. بخاطر کلاه‌برداری‌های زیادی که اتفاق می افتد. - به یک روز هم دیگه اکتفا نکرده‌اند، شده هفته سیاه... - عناوین دیگه هم داره رایج میشه. جمعه آبی و... - ما این روز خرید نمی‌کنیم، دوست نداریم از این روز استقبال کنیم... - بیشتر تکنیک‌های فروش است، مردم فکر می کنند حالا که ارزان شده بخرند، دیگه دقت نمی‌کنند نیاز دارند یا نه... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
بعد از سه سال صحبت با انواع ملیت‌ها فهمیده‌ام که همه فکر میکنند محجبه‌ها حتی در مهمانی‌ها و جشن ازدواج هم با حجاب هستند. در واقع اصلا داستان حجاب و قوانین آن را نه شنیده‌اند نه جایی خوانده‌اند... 🌸مشاهدات،تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
داشتم یک مقاله می‌خواندم درباره ‌Mooc (آموزش از را دور با استفاده از تکنولوژی دیجیتال) طبق این مقاله، امروز ۲۲۰ میلیون نفر در جهان، فرانسوی زبان هستند. و تخمین زده شده که این تعداد در سال ۲۰۵۰ به ۷۵۰میلیون نفر برسد. و بیشترین بخش این تعداد، آفریقایی باشند... 🌸مشاهدات، تجاری و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance https://journals.openedition.org/dms/531
اعتصاب سراسری در فرانسه موضوع این دفعه: کاهش حقوق بازنشستگی دیروز ۵ دسامبر ۲۰۱۹ اعتصاب سراسری بود. رئیس دانشگاه ایمیل فرستاد که دانشگاه نیایید اعتصاب است... امروز هم همین ایمیل را دریافت کردیم. بیرون نرفتم این دو روز، اما از طریق تلویزیون و اخبار برخی اعتراضات در شهرهای مختلف را شاهد بودم. پریروز هم در دانشگاه بحثش بود. همکلاسی‌ام که با ماشین خودش به دانشگاه می‌آمد، گفت: که بنزین نیست و نمی تواند از ماشینش استفاده کند... گفتم چرا؟! گفت: شرکت تأمین‌کننده بنزین هم اعتصاب کرده، یکی دو هفته‌ای می‌شود... پمپ بنزین‌ها بنزینشان تمام شده... بعد گفتند: این چند روز سفر هم نروید، شرکت حمل و نقل هم در اعتصاب است. بعد متوجه شدم که این شرکت‌ها همه خصوصی است و در واقع مقابل تصمیمات دولت و جهت فشار به آن خدماتش به مردم را معلق می‌کند... بعد با خودم گفتم: باز ظاهرا شرکت‌های به این مهمی خوبه که دست دولت باشند، لااقل مجبورند نیاز مردم را تأمین کنند ولو با گران کردن، اما اگر خصوصی بود واقعا مثل اینجا سخت تر می‌شد کار! الان مردم که در شرکت‌های خصوصی هستند معترض اند و اعتصاب کردند. خب بخش اعظم خدمات شامل حال مردم است. الان خود مردم متضرر هستند باز... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
اعتصاب مردم فرانسه به دلیل کاهش حقوق بازنشستگی توسط دولت متن: اعتصاب تا بازنشستگی... @ninfrance
"محمد آموخته بود که در نهایت ادب سخن بگوید، و در ادبِ بی اضطراب، برای مخالفانِ کمتاب، زهری است. می‌شود حرفی خلاف آنچه همگان ـ به غلط ـ می گویند گفت، اما آن گونه به ملاطفت گفت که همگان بپذیرند و تحقیر نشوند، نه آن که همگان بر انگیخته شوند و به مقابله برخیزند. آن قدر تند خو و بد خو نباش که مردمان گمان برند که تو به جای پرچمداری حق و حقیقت، زخم می‌زنی و زهر می‌پاشی و زور می‌گویی. بدان، بدان که می‌شود انسان به راه خود برود و در این راه سنگ به سوی آنها که به راه انسان نمی‌روند، نپراند و قلب‌هایشان را به درد نیاورد و تحقیرشان نکند. می‌شود حرفی خلاف آنچه دیگران ـ به غلط ـ می‌گویند گفت: اما آن گونه به ملاطفت و صبوری و افتادگی، که دیگران بپذیرند که حرف، حرف خود ایشان است ـ به تعبیری ـ نه آن که بر انگیخته شوند و به مقابله برخیزند..." برگرفته از کتاب مردی در تبعید ابدی. ملاصدرا. نادرابراهیمی 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
باز هم غافل گیر شدم! امروز هم از رئیس دانشگاه ایمیل دریافت کردیم که فردا هم به دلیل ادامه برنامه اعتصاب ملی برای موضوع کاهش حقوق بازنشستگی، کلیه کلاس ها و آزمون ها و قرار ملاقات ها در دانشگاه لغو است. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان☺️ کلی خوشحال شدم؛ آخه فردا برای ادامه پروژه ام با استادم قرار ملاقات داشتم. باز شک به دلم افتاد که حالا استاد با خودش نگه این دانشجو یه پیگیری نکرد... جهت محکم کاری یه ایمیل برای استاد ارسال کردم با این مضمون که با توجه به ایمیل رئیس دانشگاه جلسه دیدار ما لغو هست طبیعتا دیگه؟😊 دقایقی نگذشته بود که پاسخ استاد رسید! سلام، با توجه به اینکه در دانشگاه شرایط دیدار نیست اگر موافقی در فلان جا در مرکز شهر قرار دیدار بگذاریم تا شما کارت را ارائه دهی... من که دقایقی فقط به پاسخ استاد خیره شده بودم، از این همه حس تعهد و دغدغه مندی علمی عملی، کم آوردم و فقط زدم البته! ممنون از پاسختون... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت دوم اتاق کوچکتر از حد انتظارم بود. شاید فضای کافی برای یک فرش شش متری هم نداشت. و یک مبل راحتی رنگ و رو پریده که بعید می‌دانم ما در ایران آنجا را به عنوان اتاق مهمان در نظر بگیریم. یک کمد دیواری پر از کتاب و یک نمایشگر رایانه در دل آن. و مقابلش هم یک صندلی بدون پشتی، مثل آن صندلی‌های گرد پایه بلند در رستوران. صفحه کلید رایانه، رنگ و روی سفیدی اش را از دست داده بود و جای انگشتان برای تایپ سیاه شده بود... نشستم و چای را آورد. تازه از ایران برگشته بودم. پرسید سفر خوش گذشت؟ گفتم: خیلی... و هر زمان برمی‌گردم تا چند روز حالم گرفته است... احساس کردم با کمی تعجب نگاهم کرد. آخه عموما اینجا افراد از کشور خودشان بد می گویند... در حین چای خوردن گفتم: راستی دوست داری تصاویر ایران را ببینی؟ ابراز علاقه کرد... من هم شروع کردم تصاویر را نشان دادن. با هر تصویر هیجان نشان می‌داد و منم با شوق توضیح می‌دادم. گفت: واقعا باید به ایران هم سفر کنیم! خیلی خاص و متفاوت است. گفتم: غیر این نیست و باید تجربه کنی. گفت: حالا واقعا امن هست؟ به همسرم در محل کارش گفه اند: به ایران سفر نکند؛ ایران جزء کشورهای خطرناک و ناامن است! دست گذاشته بود رو نقطه حساس! توام با ناراحتی خندیدیم! نمی دانم دقیقا چه می شود! گفتم: امان از این تبلیغات سیاه. من نمی دانم چه مشکلی با ایران دارند آخه! بابا هر توریستی به ایران می آید به به و چه چه از زبانش نمی افتد، من نمی دانم اینها چرا دوست دارند کشور عزیزم را این طور نمایش دهند. از این همه جدی شدنم و بهم ریختگی ام متحیر نگاهم می کرد. گفتم: آخه دل پر دردی دارم! بعد گفتم: این طوری نمیشه بیا با هم چند مستند که خود توریست هایی که به ایران آمده اند و ساخته اند را در یوتیوب ببینیم. مستند کوتاه اما جذاب "به ایران نرو" را برایش گذاشتم. قبلا از این مستند گفته بودم. سازنده، به شکل معکوس از جملات استفاده می کند که نشان دهد چقدر در خصوص ایران دروغ می گویند. می دید و بلند می خندید! خیلی خوشش آمده بود از مستند. گفت: نه! ما باید ایران را تجربه کنیم... گفتم: اصلا بیا با هم برویم؛ اصلا مهمان ما، فکر هتل هم نباش! چشمانش برق می زد. و هی می گفت: شما خیلی مهربونید... بعد هم خب اینا که تعارف ندارن! گفت: بیا تنظیم کنیم تابستان با هم بلیط بگیریم و بریم. منم بالبخند از صمیم قلب گفتم: حتما! چی از این بهتر... اما یه دفعه یه مکثی کرد و اشاره کرد به روسریم؛ گفت: ولی این یک مشکل را دارد؛ زنان مجبورند... و اینجوری شد که بحث های جدی ما شروع شد.😊 ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance https://www.aparat.com/v/Rd2mQ/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87_Don%26%23039%3Bt_go_to_Iran_%28%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%29
سوغاتی دوست تونسی‌ام دوباری که از ایران برگشتم برایش سوغاتی آوردم. می‌دانستم تازه از تونس برگشته، پیام احوالپرسی دادم. خوشحال شد و پاسخ داد که هم را ببینیم و برایم چیزی دارد. رفتم دیدنش. سوغاتی‌اش این سه تابلوی پیوسته به هم بود. خیلی ابراز احساس کردم از چنین هدیه‌ای. از این همه خوش‌آمدنم، ذوق کرده بود. بعد با هیجان توضیح داد که این تصاویر تونس قدیم... است. آن کوچه‌های باصفا، آن درهای کلون دار و آن بانوان محجبه. دست گذاشت روی تصویر وسط، گفت: ببین این پوشش زنان قدیم بوده است. نامش را گفت، که در خاطرم نمانده‌. گفتم: می‌شناسم، همین الان هم پوشش بسیاری از بانوان #کشورم_ایران همین است. از در و کلون گفت. گفتم این را هم می‌شناسم. در ایران هم همین بوده. و توضیح دادم که دو کلون متفاوت برای تشخیص این بوده که خانم پشت در است یا آقا. هیجان زده شد و گفت: برای ما هم همین طور... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
دانشگاه همچنان تعطیل است... برخی اساتید کلاس‌هایشان را در ساختمان‌هایی خارج از دانشگاه برگزار می کنند. هر روز از رئیس دانشگاه ایمیل دریافت می کنیم که باید درک کنیم و موضوع جدی است... دیروز هم استادمان با ایمیل خبرداد که نمی تواند بیاید. چون منزلش در پاریس است و سیستم حمل و نقل در اعتصاب... دوستم گفت: باز جای شکرش باقی است که در پاریس نیستیم. مترو و اتوبوس و قطار وضعیت بدی دارد. دیروز تلویزیون نشان می داد که مردم با ازدحام و فشار شدید می خواهند سوار قطارها در مترو شوند، چون بخاطر اعتصاب خیلی تعدادش کم شده در سطح شهر هم ترافیک در مرکز شهر واقعا فاجعه است... چند روز پیش هم دوست دیگرم که سفر به آمستردام داشت، بخاطر اعتصاب حمل و نقل هوایی آن ها را با اتوبوس به شهر دیگر بردند و بعد از تاخیر چند ساعته با پرواز دیگر رفته اند... به دوستم گفتم: خب اینها همه بخاطر تصمیم دولت در کاهش حقوق بازنشستگی است. داستان کمبود بنزین در پمپ بنزین ها چیست؟ خندید و به پیشانی‌اش زد و گفت: آن که داستان مجزا دارد. بخاطر افزایش قیمت است. گفتم: خب دولت چرا چنین تصمیاتی می‌گیرد؟ گفت: چون مثل پدران ما کارمند بازنشسته نیستند که مشکلاتمان را درک کنند. الان من واقعا در هزینه ادامه تدریسم مشکل دارم. خودم شغلی ندارم. پدرم هم یک کارمند ساده است و توان حمایت مالی من را ندارد. نمی دانم چه کنم... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تفکر استراتژیک در کمک های فکری که به شکل حضوری برای دوستان ایرانی در اینجا پیش می آید به این رسیده ام که: مهاجرت، سفر بلند مدت، دوری از خانه و خانواده و دوستان هم درک، تغییر مسیر عادی زندگی، دوری از معنویت و محشور بودن با عمق مادیات، دوندگی های پر تنوع برای ساختن و اداره ی یک زندگی از صفر، دغدغه مالی، غربت، تنهایی، کم شدن صبر و حوصله بر اساس همین فشارها برای دست یابی به اهداف از قبل در نظر گرفته شده و یا داشتن تصوری به دور از واقع از زندگی در غرب و دچار یک سرخوردگی عمیق شدن، همه و همه فرد را بیشتر از در وطن شاید، دچار حس گمگشتگی یا بی انگیزگی می کند و نیاز به پاسخ و راهنمایی، بیشتر مورد احتیاجش می شود. شاید در یک نگاه تجربه این لحظات حقیقتا سخت، یک تهدید بزرگ برای سلامت روح و روان به چشم آید، اما همین لحظات برای کسی که از کثرت و هیاهو به وحدت و خلوت رسیده است می تواند یک فرصت طلایی شود برای تفکر عمیق و هدفدار و خودشناسی و باز اندیشی و بازسازی و در نهایت رشد و تعالی و خودشکوفایی. وقتی از هدف خلقت کل جهان می رسی به هدف خلقت خودت و بعد خودت مهم می شوی که چه کسی هستی و ماهیت و جوهر وجودی ات چیست و فکر و ذکرت میشه شناخت این موجود پیچیده، بعد از یک شناخت نسبی و تشخیص نسبتت به خالقت و محیط پیرامونت و بعد محاسبه افق و تعریف چشم انداز و هدف ات و تعیین نقطه مطلوب. خیلی هیجان انگیز می شود داستان زندگی. و بعد هم محاسبه وضعیت موجود و بررسی داشته ها و تعیین مسیر و تعریف ماموریت... این می شود که می رسیم به نوعی تفکر راهبردی، برنامه ریزی راهبردی و در یک نگاه، مدیریت راهبردی خود برای رسیدن به آنچه با تفکر و باور دست یابی، آن را ارزشمند تشخیص داده ایم. و اگر بخواهیم ناظر به ثمرات صحبت کنیم، می رسیم به یک حس آرامش و رضایت از خود و خالق خود، بهره مندی با طمانینه از فرصت حیات، بی نگرانی و دلهره، بی اضطراب و دلواپسی و بدون پریشان حالی و درماندگی. غرق در انگیزه های پرعمق و با ارتفاع که مولد همت های بلند و پر دوام می شود. به نظر این گمشده بشر امروز است. و راه حل همه بحران های بشر امروز... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
شوک غم انگیز فرانسوی پارسال بود که دوست ایرانی ام با ناراحتی گفت: همکارم (آقا) در سن چهل سالگی، در یکی از بهترین شرکت های فرانسوی، با بهترین حقوق، واقعا نمی دانم چرا! اما خبر رسید که خودکشی کرده است... من خیلی به فکر فرو رفتم... همین چند روز پیش بود که دوباره دوستم را دیدم؛ با حال محزون و پریشان گفت: همه در شوکیم! گفتم چی شده؟! گفت: یک همکار ۲۲ ساله داشتیم (پسر)؛ خوشفکر، دوست داشتنی، همیشه لبخند به لب داشت، بی آزار و کم حرف... خب؟ امروز سر کار نیامد... بعد خبر رسید که پدرش زنگ زده و گفته که خودکشی کرده است... من هم در شوک فرو رفتم... گفتم: مشکلی داشت؟ گفت: در ظاهر همه چیز خوب بود... شغل عالی. حقوق عالی. نمی دانم... گفتم: خوب این همه چیز یک انسان نمی شود که! انسان نیازهای دیگر هم دارد. نیازهایی که صرفا رفاه مادی توان برطرف کردنش را ندارد. گفت: حالا مشاور آورده اند که با همه ما حرف بزند. ببیند ما مشکلی نداریم؟ ما تحت تاثیر قرار نگیریم و ... گفتم: مسیحی بود؟ گفت: نه. گفته اند هیچ دینی نداشته. لذا مراسم سوزاندن جسدش را دارند و گفته اند هرکس تمایل دارد می تواند شرکت کند! بعد تعریف کرد که: بین بچه ها بحث خودکشی و کیفیت برخورد با جسد و جسم بی جان، شده و این دوست ایرانی ام گفته: دین ما مسلمانان، خودکشی را حرام کرده. ما معتقدیم وجود ما متعلق به خدا و امانت خداست و ما باید از آن تا آخرین لحظه مراقبت کنیم و حتی اختیار آسیب زدن به آن را نداریم. زمان پایان زندگی خود را هم در اختیار او می دانیم و بی احترامی می دانیم که در این امر دخالت کنیم. جسم این امانت حتی بعد مرگ هم باید دارای احترام باشد. ما در اسلام انسان سوزی نداریم. چه زنده، چه مرده. چون جسم را هم امانت خدا می دانیم؛ آن را با احترام به دست خاک می سپاریم. با این اعتقاد که از خاک هستیم و به خاک بر می گردیم و روزی از همین خاک مجدد برانگیخته می شویم. خیلی خوشم آمد از جواب های دوستم. و به وجودش و داشتنش در اینجا افتخار کردم. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
فروش انواع گیوه، در بازار نوئل فرانسه😊 @ninfrance
تصویر ویترین سمت چپ، فرانسه است. چند روز پیش گرفتم. دو تصویر سمت راست را از ایران؛ مشهد. نزدیک حرم‌. همزمان چند غم قلبم را فشرده کرد: ۱. ما قهرمانان اسطوره ای داریم، اما عروسک‌هایش موجود نیست. ۲. ما حسین ابن علی و اصحابش را داریم، قهرمانان حماسی در نبرد حقیقی بین حق و باطل اما فرزندانمان تحت نام ایشان باید با قهرمانان ترسناک، خشن و توهمی، مانوس باشند. ۳. تحریمیم؛ تحریم علم و داروی آن‌ها؛ اما القا فکر و فرهنگ و سبک زندگی‌شان، هرگز! ۴. اسباب بازی بچه‌های ما باید هم تخیلی باشد، هم دور از فرهنگ ما و هم خارجی؛ یعنی از کودکی در دل فرهنگ دیگری بزرگ شو؛ اول انیمیشن‌هایش را ببین بعد با شخصیت‌هایش هم‌بازی باش تا روزگار کودکی‌ات بگذرد و شخصیت‌ات شکل بگیرد. دوستی دارم؛ روزی به خانه‌اش سر زدم و اتاق کودکانش. پسر ۶ساله‌اش عکس شهدای خلبان دفاع مقدس ایران را به دیوار چسبانده بود. بعد سر تصویر خلبان را بریده بود. تصویر سر خودش را خیلی بانمک چسبانده بود. مادرش می‌گفت: پر از حماسه شده. هر روز می‌گوید: پس من کی بزرگ می‌شوم... در روز حساب، بی شک از همه سوال خواهد شد؛ چه آن‌ها که سهمی دارند در تهیه و فروش این اسباب؛ چه پدر و مادرها. @ninfrance
عادی سازی جهانی از تصویر ضمیمه شده، عذر می‌خواهم... باور نمی کردم تلوزیون اینجا هر صحنه ای را نشان دهد، فکر می کردم واقعا صرفا شبکه خاص پولی اینطور باشد. فقط در همین حد بگویم که همه چیز را نشان می دهد....... و من نمی‌دانم چه بر کودکان اینجا می‌گذرد. آنچه از روش باز و باز شدن فرهنگ‌های کشورهای غربی به دستم آمده اصلی‌ترین‌‌اش عادی سازی است... یعنی اول یک چیز را نشان می دهند، بعد برخی اعتراضات انجام می شود، بعد اما قطع نمی شود و انقدر تکرار می‌شود تا به چشم مردم عادی شود. در یک نقل تاریخی شنیده بودم که یک دوره ای در پاریس بخاطر رواج بدپوششی تظاهرات هم برگزار شده بوده است... وقتی سند2030 به کشورم ایران آمد؛ آن ها که دقیق متوجه مسئله نشده بودند، مدام بخش های منطقی سند را پررنگ می کردند و می گفتند: آموزش دادن بد است؟ اما آن ها که با شیوه و فرهنگ غربی به شکل علمی و تاریخی آشنا بودند، می گفتند: آموزش بد نیست، اما چرا خودمان با داشته ها و فرهنگ خودمان آموزش ندهیم؟ در دل این سند مطالبی است که همان داستان دهکده جهانی است. یک شکل و یک دست کردن همه جهان به نفع ... شاید عجیب بیاید اما در واقع به نفع خواسته شیطان و قسمی که بعد طردش از بهشت خورد... حیا و عفت و پوشش، نجات بخش خود زن در درجه اول، نجات بخش خانواده در درجه دوم و نجات بخش جامعه در درجه سوم است. روزی به تفصیل در این خصوص از نگاه انسان شناسی و جامعه شناسی خواهم نوشت. تصویر فوق برگه رشد برادرزاده‌ام است. تصویر سمت چپ برای چهار سال پیش است، تصویر سمت راست برای امسال! این یک تصویر است، اما بپذیریم یا نپذیریم، تفکر و طراحی پشت آن است... می شد پوشش زن را از تیپ دهه شصت به دهه نود تغییر داد، اما آیا نیاز بود مادر بی حجاب شود، آستین‌هایش کوتاه شود و یقه اش باز؟ و آیا تا این حد متوقف می‌ماند؟ راه رفته غرب می‌گوید: نه! یکی از شیوه هایی که در کشور مانع از تفکر مردم می شود، شروع به تمسخر کردن برخی است؛ تمسخر که به چه چیزهایی گیر می‌دهید! اما بس است دیگر؛ یک روز باید مقابل این تمسخر ها ایستاد و فکر کرد، فکر... پروژه عادی سازی همیشه باید از یکجا کلید بخورد. و خورده است. پروژه‌ای که توقف ندارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance