eitaa logo
تا انتهای افق
10.3هزار دنبال‌کننده
602 عکس
171 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر سمت چپ:برگه‌ رشد چهار سال پیش تصویر سمت راست: برگه رشد امسال ایران @ninfrance
انواع هویج و ترب در بازار میوه و سبزیجات فرانسه @ninfrance
من و کارولین و بحث‌های عمیق! در فرانسه 🌼قسمت سوم گفت: مجبور کردن زنان به حجاب مغایر آزادی انسان هست. من با این مسئله نمی توانم کنار بیایم. من شنیده ام نظام سیاسی شما مردم را مجبور می کند به حجاب. گفتم: فلسفه دارد این پوشش. اگر اجبار نظام سیاسی کشور بود، پس چرا من اینجا هم حجاب دارم؟ اینجا که کسی با من کاری ندارد. تازه مشکلاتی هم بخاطر حجابم تا امروز داشته ام. شانه بالا انداخت، طوری که انگار تا بحال از این زاویه نگاه نکرده است. ( این را از این جهت گفتم که تقریبا عموم خارجی ها فکر می کنند زنان در ایران به زور حکومت پوشش دارند، و حتی یک نفر هم راضی به این پوشش داشتن نیست. اصلا نگاهی دینی به حجاب ندارند و اینکه موضوع امر خداست، و فلسفه قانونی شدن آن در نظام اسلامی هم همین است.) حتی با وجود این همه محجبه در کشورهایشان باز هم انگار فکر دچار یک قفل شدگی باشد، در خصوص ایران اینطور فکر می کنند و البته در خصوص سایر کشورها هم فکر می کنند یک دستور مذهبی است و زنان به حکم قانون دینی با کراهت به این کار می پردازند. البته فضای اینجا به شکلی است که اگر چهار سال هم با همین حجاب بروی و بیایی یک نفر هم از تو نمی پرسد چرا حجاب داری؟ کلا در ذهن ها یک پیش داوری و قضاوت متاثر از رسانه تعریف شده و پرونده اش بسته شده. در واقع چون تعریف دین را هم سلیقه شخصی برایشان تعریف کرده اند، پوشش را هم سلیقه شخصی می دانند و مثل ما که تعجب می کنیم از نوع پوشش برخی که به نظرمون عجیب و غریب می آید و می گوییم سلیقه اش این است دیگر... او هم چنین نگاهی به پوشش ما دارد. سلیقه اش این است دیگر. تا این حد که تصور می کنند در خانه هم به همین شکل هستیم. این را زمانی متوجه شدم که تصاویری خودمانی مان را تا جشن های ازدواجمان نشان می دادم و واکنش ها برایم بسیار جالب بود. تا امروز همه تصور می کردند ما حتی جشن های ازدواجمان را هم با حجاب سپری می کنیم. یادتان می آید آن بحث استعمار فکری را که قبلا مطرح کرده بودم؟ در ادامه آن را خواهم فرستاد. گفتم باید فلسفه اش را برایت بگویم. مشتاق نشان داد خودش را. از اشتیاقش ذوق کردم، و شروع کردم... ادامه دارد. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
استعمار نو و تعطیلی فکر «استعمار کهنه، استعمار نظامی است؛ استعمار نو چه استعماری است؟ استعمار یعنی تعطیلی فکر. نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید، بلکه به آن معنا که فرصت ندهد شما فکر کنید؛ آن هم نه به این صورت که اگر فکر کردیدشما را بزند؛ نه، بلکه اجازه ندهد نیازها، شما را به فکر وادارد. می خواهد به مجرد اینکه نیازی پیدا کنید، از شما رفع نیاز کند؛ این یعنی تعطیلی فکر. استعمار می خواهد به جای شما فکر کند، شما را آماده خور خودش قرار بدهد. به جای شما در قضیه فکر کند و محصولات فکرش را به صورت سیصد چهارصد کتاب در اختیار شما بگذارد و بعد هم هرکسی این مطالب را قبول و باور داشته باشد و به کار ببندد، به او لقب کارشناس، توانمند، مدیر، مدبر و فرهیخته بدهد. یک امر ضد ارزشی را ارزش جلوه می دهد. استعمار نو، استعمار رسیدن به جواب قبل از رسیدن به سوال است..." برگرفته از کتاب تفکر؛محی الدین حائری شیرازی 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
جشن نوئل در غرب 25 دسامبر در تقویم میلادی به شکل قراردادی میلاد حضرت عیسی سلام الله علیه (البته از نظر کاتولیک ها) و با نام نوئل، ثبت شده و جزء روزهای تعطیل رسمی مذهبی در غرب است. آنچه برای من در این داستان قابل توجه و البته غم انگیز است، این است که از جوانان کشورهایی که دین رسمی شان مسیحیت است، و همین دوستان فرانسوی بخصوص، بارها شنیده ام که اصلا کاری به فلسفه تعطیلی این روز و جشن خواندنش ندارند. یعنی می گویند ما کاری نداریم که این روز تولد مسیح است، ما خوشحالیم که تعطیلیم، جشن می گیریم، مهمانی داریم و کادو می گیریم. همین. همکلاسی ام می گفت: "نوئل برای ما یک دورهمی خانوادگی است و آن وعده شام و آن هدیه های بعدش. آن درخت کاج تزئین شده است و آن تصوری که بابانوئل برای ما هدیه می آورد. همین. کسی کاری به تولد مسیح ندارد. بخاطر همین ما می گوییم این یک برنامه تجاری شده است و وجه مذهبی اش را از دست داده است." البته هرچند مذهبی های مسیحی معتقد برنامه خود را در این روز در کلیساها دارند، اما خب فراگیر نیست و من فکر می کردم که وقتی در کل دوران تحصیلی و تربیتی کودک خبری از آموزش و پرورش مذهبی در مدارس نیست، چه انتظاری می رود که چیزی بداند یا باوری در قلب داشته باشد؟ فرانسه بعد از تصمیمش در خصوص جدایی دین از سیاست، تصمیم به جدایی دین از نظام آموزش پرورش هم گرفت و مدارس دولتی هیچ محتوا یا حتی نام ونشانی از دین نباید با خود داشته باشند. برخی دوستانم در ایران می گفتند: بهتر نبود دین در مدارس ما هم نبود؟ و مدرسه می شد جایی فقط برای تحصیل علم مادی دنیا؟ و من پاسخ می دهم که اگر بهتر بود الان باید غرب به انسان کامل با همه آرامش و لذت مورد نیاز رسیده بود. اما می بینیم که بله در علم مادی پیشرفت کرد، خب چون همه تمرکزش را در این بخش گذاشت. اما آیا به ابعاد دیگر انسان هم دست یافت و نیازهایش را هم پاسخ داد؟ وقتی خبر استفاده کودکان در مدارس از قرص های روان گردان، مشروبات الکلی و مواد مخدر را در سایت هایشان می خوانم. و بچه ها هم دلیلش را ناآرامی و اضطراب و افسردگی خود ذکر می کنند، با خود می گویم پس علم صرف نمی تواند انسان را به آرامش و نشاط و لذتی که در جستجویش هست برساند. کسب علم مادی یک شاخه از هزار شاخه وجود انسان است که نیاز به آموختن و بهره مندی از آن را دارد. حالا هرچه آموزش اجتماعی بدهند و قوانین اجتماعی وضع کنند، اما بچه ها را از دین دور نگه دارند، آن نیروی خودنگهدار پنهان در درون هر انسان را که عالم را محضر خدا ببیند که به دور از کنترل اجتماعی از خودش در برابر خطاها و اشتباهات محافظت کند، نخواهند توانست که فعال کنند. یادم می آید بارها همان کتب دینی و عربی در دوران تحصیلم کمک کارم در جهت درست دادن به تفکرم در خصوص فلسفه خلقت و یافتن پاسخ برخی سوالاتم بود. همان دبیر پرورشی موثر در تربیت و رشدم بود. و همان معلم دینی و عربی روشن کننده راهم در شناخت کتاب دستورالعمل چگونه زندگی کردنم برای پرورش تمام ابعاد وجودم بنام قرآن بود. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
سال گذشته همین ایام در پاریس بودم. فرصت نشد همه تصاویر را در کانال ارسال کنم. سعی می کنم بخشی از تصاویر را حداقل در سالگردش ارسال نمایم. از شوک هایی که در پاریس بهم وارد شد؛ تعداد زیاد بی خانمان ها در خیابان بود. در سرمایی که ما با چند لباس تاب و توان زیاد در خیابان ماندن را نداشتیم؛ شاهد مردمی بودم که در خیابان روز را تا شب و شب را تا صبح سپری می کردند... اینجا مردی مقابل موزه شکوهمند! لوور خوابیده بود... پاریس؛ دسامبر2018 @ninfrance
شب نوئل بود. جلوی نورافکن های ویترین یک فروشگاه بسیار گرانقیمت خوابیده بود. با خودم گفتم شاید با عمد اینجا خوابیده تا تفاوت فاصله طبقاتی ایجاد شده و بی تفاوتی انسانها را نسبت به هم نشان دهد... پاریس؛ دسامبر 2018 @ninfrance
یه نکته خیلی مهم روان‌شناسی یا فلسفی هست که می گه: هیچ وقت باطن زندگیت رو با ظاهر زندگی افراد مقایسه نکن... چرا؟ چون عقلا مقایسه غلطیه... بارها دیده‌ام که افراد زیادی از زندگی و داشته‌ها و نداشته‌های خود ناراضی بوده اند و چشم به دیگری داشته اند و با دیدن صرفا ظاهر زندگی فرد، و بیخبری از باطنش، مبتلا به یک مقایسه نامعقول شده اند و همین باعث شده احساس یاس و رنج و غم و نارضایتی از وضعیت موجودشان باعث شود به دنبال سراب، آنچه داشته اند را هم از دست بدهند که در خیلی موارد قابل جبران نبوده است... اینستاگرام و تصاویری که مردم از ویترین تزئین‌شده زندگی خودشون می گذارند، گواه این ماجراست... فکر می‌کنم این مسئله در نگاه کلان هم صدق می کنه. یک نفر در کشورش همه مشکلات درونی اش را به وضوح می بینه اما متاسفانه این باطن زندگی اش را با ظاهر زیبا و فریبنده کشور دیگر مقایسه می کنه. بی‌خبر از مشکلات طبیعی موجود در هر زندگی در هرجایی... بعد دچار افسردگی می شه و تصور می کنه حتما آن ها در خوشی محض هستند و ما محروم... بعد تبعات و عوارض بی‌شمار رفتاری‌اش را خودش، خانواده‌اش و جامعه باید متحمل بشن... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
اینجا زبان تمام رایانه‌ها و برنامه‌های نرم افزاری، فرانسوی است. استاد برای تمرین کار بر تصویر از ما خواست از نت یک برنامه رایگان ویرایش تصویر دانلود کنیم. نامش را هم گفته بود. من دانلود کردم اما بعد متوجه شدم برای همه فرانسوی است و برای من نسخه انگلیسی. بعد که با دوستم سر کلاس با رایانه‌ شخصی من کار می‌کردیم، دوستم گیج شده بود و نمی‌توانست با آن کار کند. باورم نمی‌شد... با اینکه مسلط به کار با رایانه بود اما حتی گزینه ذخیره کردن را هم نمی‌دانست که save می‌شود‌. چون تمام دوران تحصیل همه چیز به زبان فرانسه بوده و به زبان فرانسه آموخته. یادم می‌آید مدتی در ایران برنامه Word را فارسی سازی کرده بودند و من هم نصب کردم. بعد مورد آماج تیکه و تمسخر دوستان قرار گرفتم که دیگه برنامه‌ای که اونا! ساختن که نمیشه فارسیش کنید. به زبان سازندگانش احترام بگذارید!!!!... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
نمک ایران در فروشگاه لوکس فرانسه؛ حدود ۱۰۰ گرم به قیمت ۴ یورو نمک طبیعی ایران در فروشگاه لوکس فرانسه؛ حدود ۱۰۰ گرم به قیمت ۴ یورو؛ به پول ایران حدود ۵۸ هزارتومان. @ninfrance
من و کارولین و بحث های عمیق! در فرانسه 🌼 قسمت چهارم گفتم: اول اینکه حجاب خانم ها الان در ایران اون چیزی نیست که در رسانه های شما عموما نشون میدن به عمد... تلفن همراهم را برداشتم و با یه جستجو ساده تصویر رنگی پوشش باز برخی دختران ایرانی را نشانش دادم. گفتم ببین الان این پوشش هم هست اما سخت گیری برای چنین پوششی وجود ندارد. فقط انتظار هست که زن در حد متعارف خودش را بپوشاند؛نگران نباش که تو اگر بخواهی بیایی برای پوششت خیلی سخت گیری ببینی... با تعجب به تصاویر نگاه کرد. از چشمانش می خواندم که خلاف پیش زمینه ذهنی اش را دارد می بیند. گفتم اما اصل پوشش؛ ما برای اصل پوشش فلسفه داریم. منطق داریم. ما مسلمان هستیم. قانون اجتماعی نوشته شده ما بر اساس احکام دینی مان هست. ما معتقدیم احکام دینی ما برگرفته از آیات کتاب آسمانی مان است و کتاب آسمانی مان از طرف خداست و خداوند که خالق ماست و برنامه نویسی وجود ما به دست او بوده است دو جنس خلق کرده است که هر دو جنس دارای ویژگی های منحصر به خود اما تکمیل کننده هم هستند. جنس زن را دارای زیبایی های خاص آفریده که جنس مرد این ظرفیت ها را ندارد. به همین خاطر کششی این بین تعریف شده است که موثر در جذب این دو جنس به هم برای هدف مشخصی است که نامش خانواده است. حالا این خالق از این مخلوق خواسته که این زیبایی ها را در چهارچوب مشخص خرج کن که به نفع خودت و خانواده خودت و جامعه خودت باشد. کارولین همین طوری من را نگاه می کرد. احساس می کردم خیلی نمی فهمد چی می گویم. احساس می کردم ربط پوشش داشتن را با این نفع نمی فهمد و به نظرش چون پوشش یک نوع محدودیت محسوب میشود و کلمه محدودیت بار منفی دارد، پس پوشش حتما چیز غیرمفیدی برای زن محسوب می شود. دیدم اینطوری نمی شود و باید وارد مثال و مصداق شوم... گفتم: تو الان همسر داری، درسته؟ گفت: آره. گفتم: دوست داری این همسر فقط برای تو باشه؟ یا دوست داری در خیابان یا محل کار با زنان دیگر هم دمخور باشه؟ با شتاب سر تکان داد که نه دوست ندارد. گفتم: دوست داری توجهش فقط به تو باشه یا برایت مهم نیست؟ با سر نشان داد که برایش مهم است. بعد از حالت راحتی که روی مبل نشسته بود، تغییر وضعیت داد، پاهایش را در بغل گرفت؛ انگار چیزی خاطرش را اذیت کرده باشد و مسئله برایش جدی شده باشد، حالت عمیق تر گوش دادن به خودش گرفت. طوری که حس کردم حالا دارد منظورم را می فهمد... گفتم: ما معتقدیم، پوشش زن اول از همه لطف به همجنس های خودش هست. چون همه زنان دارای زیبایی برابر نیستند. و در رقابت با هم کم می آورند و این باعث می شود از وجود و حضور هم در رنج و فشار روحی قرار بگیرند. و این زمانی است که زنانی که امکان و توان زیباتر کردن خود را دارند با این ارائه برتری در اجتماع، باعث سرخوردگی بقیه هم جنس های خود شوند. نتیجه اش هم این می شود که یا برخی از افسردگی رنج ببرند یا برخی رو بیاورند به انواع دستکاری و جراحی در صورت و اندامشان... با سر تایید کرد... گفتم: پس این از آسیب به خود و جنس خود در صورتی که پوشش حذف شود و جسمانیت زن نقش موثری در هویتش بازی کند. اما آسیب به خانواده خود و خانواده دیگران... ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
نورِ راهِ من صبر و عشق تو... چند سالی می‌شد که نیمه شعبان‌ها، برادرم، به کمک رفقایش، کل کوچه را ریسه می‌کشید و تزئین و چراغانی و برپایی جشن... همیشه تشویقش می‌کردم و از چند روز قبل تا جایی که می‌شد کمک. یک سال، مشغله کاری مانع این کمک و همراهی شد. ظاهرا آن سال از هر سو دست تنها شده بود و کارها خوب پیش نرفته بود... از سر کار دربست گرفتم و ظهر گذشته بود که خودم را رساندم به کوچه. دیدم زیر تیغ آفتاب کنار کوچه نشسته، سرش پایین است و با دست راست پیشانی‌اش را گرفته. هیچ کس در کوچه نبود. وسایل وسط کوچه پخش بود و فقط یک پسر نوجوان روی نردبان در حال نصب ریسه نیمه کاره رها شده؛ با صورت خیس عرق... دویدم سمت برادرم و گفتم: چی شده؟؟ سرش رو بلند کرد و یه نگاهی از سر یأس بهم انداخت و گفت: تمومه! دیگه نمی‌تونم... امسال دیگه نمی‌رسیم... بغض گلوم رو گرفت... اما به رو نیاوردم. صدام رو صاف کردم و گفتم: پاشو پاشو! چی تمومه!! خودم کمکت می کنم. الان زنگ می‌زنم دوستام هم بیان... شروع کردم سریع جلوش تماس گرفتن و وسایل رو از روی زمین جمع کردن. اولین دوستم سریع خودش رو رسوند و بعد هم بقیه... یه دفعه انگار جان تازه گرفته باشه، بلند شد و رفت سمت ریسه‌ها... لحظاتی تنها شدم... همزمان که تزئینات رو جمع می کردم قطرات اشک هم می‌چکید... سلام دادم به حضرت زینب سلام الله علیها... گفتم: چقدر موثره نقش خواهر برای برادر، خانم... از شما آموختم. شکر از بودنتون و داشتنتون و درس‌هایی که دادید... اون سال همه چیز معجزه‌وار پشت سر هم جور شد و جشن باشکوهی برپا و یکی از شیرین‌ترین شبهای عمرم... زینب ای گل محمدی مونس حسین خوش آمدی تو صبور آل احمدی نور فاطمه خوش آمدی... امشب شب میلادشان، گفتم چیزی جهت عرض ارادت بنویسم، ناگهان این خاطره در ذهنم جلوه کرد... 🎉🎊 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
نیمه شعبانی که، زینبی شد... ایران @ninfrance
دعوت از یک مسلمان به دین مسیحیت همین چند روز پیش اتفاق جالبی برای دوستم افتاد که از او خواستم ماجرا را دقیق شرح دهد تا در کانال با شما به اشتراک بگذارم هرچند کلی حسرت خوردم که در این داستان کنارش نبودم. از اینجا به بعد داستان را از زبان دوستم نقل می‌کنم: روز میلاد حضرت عیسی علیه السلام بود. (به روایتی) کنار بانک بودم که از خودپرداز پول بردارم که یک دفعه سه دختر نوجوان سمتم آمدند و بی‌مقدمه گفتند: به مسیح اعتقاد داری؟ من هم لبخند زدم و با آرامش گفتم: بله. خوشحال شدند و گفتند: می‌دانی مسیح دوستت دارد؟ باز لبخند زدم و گفتم: بله من هم مسیح را دوست دارم. ذوق کردند اما هیجانشان وقتی کامل شد که ادامه دادم: من مسلمانم ولی ما به همه پیامبران اعتقاد داریم و معتقدیم همه‌ی آنها فرستاده یک خدا بوده‌اند برای اینکه پیغام خدا را به بشر برسانند. کمی سکوت ایجاد شد و بعد یک دفعه ادامه دادند: شما اعتقاد دارید که مسیح خدا بود یا یک انسان بود؟ گفتم: ما اعتقاد داریم که او هم مثل بقیه یک انسان بود. یکی‌شان گفت: می دانی که مسیح به خاطر گناهان ما کشته شد؟ گفتم: نه. ما اعتقاد داریم که هر کسی مسئول اعمال خودش است و عواقب گناهان خودش را در دنیای بعدی خواهد دید. نگاهی کرد و گفت: ولی هرکسی مسیح را دوست داشته باشد به بهشت می‌رود. گفتم: نه. این منطقی نیست! پافشاری کرد... گفتم: یعنی مثلا هیتلر که این همه انسان را کشت اگر فقط مسیح را دوست داشته باشد می رود بهشت؟! گفتند: بله. هرکس اگر فقط مسیح را دوست داشته باشد... گفتم: نه! هرکس که از گناهانش پشیمان شود و واقعا تصمیم بگیرد که آنها را تکرار نکند و سعی کند که جبران کند بهشتی می‌شود... باز کمی نگاه کردند و آن یکی گفت: مسیح دروازه بهشته! پاسخ دادم: بله. به شرطی که شخص، هم مسیح را دوست داشته باشد هم به دستوراتی که از طرف خدا آورده عمل کند. گفتند: ما به شما پیشنهاد می‌کنیم یک‌بار انجیل را بخوانید! گفتم: من به شما پیشنهاد می‌کنم یک بار قرآن را بخوانید. دلیلش هم این است که نسخه‌های انجیل خیلی خیلی زیاد و متنوع است... و در سالیان سال مدام تغییر کرده‌است. اما کتاب آسمانی ما از تغییر حفظ شده. نسخه امروز با نسخه چند قرن پیش برابری می‌کند و الان هرجای کره‌ی زمین بروید یک نسخه واحد را خواهید یافت. دیگر چیزی نمی‌گفتند... فقط نگاه... که ادامه دادم: در ضمن ما اعتقاد داریم که مسیح کشته نشده و زنده است و با امام دوازدهم ما برخواهد گشت تا دین خدا را در همه‌ی دنیا گسترده کند و عدل را برقرار. با تعجب و حیرت نگاهم کردند و بلند گفتند: زنده است؟!! و در نهایت، درحالی که مشخص بود کاملا خلاف انتظارشان رخ داده خداحافظی کردند و رفتند... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
وقتی خیابان شانزلیزه را دیدم؛ خیابان معروف پاریس؛ گفتم همین؟ انقدر خاص و ویژه از این خیابان همیشه شنیده بودیم و در تبلیغ ها و فیلم ها دیده بودیم که می گفتیم چه هست! آن شب این حرف ها در ذهنم گذشت... چند وقت پیش سرکلاس یادم نیست سر چی بحث پاریس رفتن شد. یک دفعه استاد خیلی راحت گفت که من عمرا در پاریس زندگی کنم. خیلی آلوده و شلوغ و گران است. بعد یکی از بچه ها گفت آخه همه از پاریس خاص تعریف می کنند. یک خنده ای کرد و گفت: خب این تبلیغی است حقیقتا، برای جذب توریست. وگرنه برای خود ما فرانسوی ها یک خیابان است صرفا که در هر دو طرفش پر از پاساژهای تجاری است. همین... برام جالب بود. اما در فکر فرو رفتم. که واقعا رسانه با مخاطب خود چه می کند. خیلی قابل تأمل است! در عموم فیلم های امریکایی مدام این تکرار می شود که فرانسه و پاریس خیلی خاص است و آرزو دارند یک سفر به فرانسه داشته باشند. و برعکس فیلم های فرانسوی، آمریکا را خاص نشان می دهد و همه دوست دارند به آنجا سفر کنند... عجب دنیایی شده... رسانه، همه را سر کار گذاشته. دید واقعی را گرفته؛ دید فانتزی و رویایی و غیرواقعی بخشیده... @ninfrance
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم نامه‌ای را هدهد آورده‌ست آغازش تویی از است بسم الله الرحمن الرحیم سوره‌ی واللیل من برخیز و والفجری بخوان دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم گیسویت را باز کن انا فتحنایی بگو دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم بیدار می‌شوم و غوغای رسانه‌ای را می‌بینم؛ وضو می‌گیرم و رو به قبله قرآن را می‌گشایم: «وحشت بزرگ، آن‌ها را اندوهگین نمی‌کند؛ و فرشتگان به استقبالشان می‌آیند و می‌گویند: این همان روزی است که به شما وعده داده می شد.۱۰۳ روزی که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم، سپس همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را باز می گردانیم؛ این وعده ای است بر ما، و به یقین آن را انجام خواهیم داد.۱۰۴ در زبور بعد از ذکر(تورات) نوشتیم: بندگان شایسته‌ام وارث (حاکم) زمین خواهند شد.۱۰۵ در این پیام روشنی است برای گروه عبادت کنندگان پرورگار» ۱۰۶ ✨✨✨✨✨✨✨سوره مبارکه انبیا 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
«بیش از هزار و صد سال است که خورشید ولایت در پس ابر غیبت پنهان شده و انسانیت تا پایین ترین مراتب هبوط خویش پایین آمده است و شب ظلم و فساد در کره زمین حاکمیت یافته. اما همان سان که شب هر چه در تیرگی خویش عمیق تر می شود ستارگان درخشش بیشتری می یابند، هر چند خورشید ولایت در مغرب حقیقت غایب است، لکن نور قدسی اش از وجود ستارگانی که در ظلمت عصر جاهلیت ثانی مصباح هدایت گمگشتگانند، در جهان تلالو دارد. اگر به چشم حقیقت بنگری، جز آنان را که از ایمان نصیبی هست در تیرگی خواهی دید و اینچنین، سپاه نور برای این مردان خدا عجب نام مناسبی است. این نور ولایت حقه آل محمد است که از وجود آنان ساطع است و راه شیری کهکشان را به سوی قبله هموار ساخته. اگر در جست و جوی امام زمان هستی، او را در میان سربازانش بجوی. ملت مسلمان ایران اکنون آیینه ای است که نور حق در آن جلوه کرده است و همین نور می رود تا از مشرق وجود طلوع کند و آسمان تاریخ را به جلوه عدل بیاراید. ما آیینگی را از سید الشهدا علیه السلام آموخته ایم و هر چه داریم از حیات طیبه است. آیینگی نه کار هر شیشه شکسته غبار گرفته ای است، از خود گذشتن می خواهد، که تا از خود نگذری نور خدا در تو جلوه نمی کند. مبارک باد بر تو ای انسان رجعت دیگر باره ات به موطنی که از آن دور مانده بودی و در طلبش، در گمگشتگی کوچه پس کوچه ها بن بست شهر ظلمت، سرگردان بودی. اکنون بازگشته ای و به حقیقت الله اکبر واصل شده ای و در رکوعت جلوه عظمت حق را و در سجودیت مقام فقر خویش را در برابر علو او و غنای مطلق او بازیافته ای. به سپاه حق پیوسته ای و برای استقرار حاکمیت احکام خدا در کره زمین قیام کرده ای.» 🌷سید مرتضی آوینی @shahid_khalili_ali @ninfrance
اخبار ترور ژنرال ایرانی، قاسم سلیمانی در فرانسه @ninfrance
فیگارو: «ژنرال قاسم سلیمانی، رئیس سپاه قدس ایران، با یک حمله هوایی در فرودگاه پایتخت عراق به اعلام پنتاگون به دستور ترامپ کشته شد. چند ساعت بعد، رهبر عالی ایران، آیت الله علی خامنه ای ضمن اعلام سه روز عزای عمومی، قول داد که انتقام او را خواهند گرفت و به همین خاطر آمریکا به ترک فوری آمریکایی ها از عراق فراخوان داد.» از صبح دیروز تمام سایت ها و شبکه های خبری اولین خبرشان کشتن یک ژنرال ایرانی به دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا به شکل ترور شبانه با حمله هوایی در حالیکه هنوز کاملا از فرودگاه خارج نشده بود، یعنی نه در لباس نظامی، نه در حال جنگ، انجام شد. تا دیشب انواع میزگردها، تحلیل ها را شاهد بودم. و تنوع نظرات اما به چشم آمدنی تر از همه، تحلیلگرانی بودند که به صراحت می گفتند در واقع یک دلیل اصلی بیشتر نداشته است این حرکت رئیس دولت امریکا و آن هم تحت الشعاع قراردادن استیضاحش بوده است... شاید باور این حقیقت سخت باشد اما اگر سریال خانه پوشالی که نامی است که خود آمریکایی ها بر کاخ سفید گذاشته اند و فیلمش را ساخته اند دیده باشید بهتر قابل درک است که هرکس آنجا رئیس دولت می شود، برای به دست آوردن و حفظ قدرت حاضر است دست به هر کاری بزند. اصلا هم مهم نیست مردم کشور خودش، مردم سایر کشورها یا هر انسان و جنبنده ای باشد. حتی تصور اینکه دغدغه منافع آمریکا و مردمش را هم داشته باشد هم فکر اشتباهی است. فقط و فقط بازی قدرت و حرصِ حفظ آن. این تحلیل نیست. نظر مستقیم خودشان است. مورد دیگری که به چشم آمد، اهمیت رو بازی کردن آمریکا در انجام یک حرکت تروریستی بود. حرکتی که همیشه خودش را در مقابل آن نشان می داد. حالا خیلی رک و مستقیم می گوید که به دستور مستقیم رئیس دولت یک کشور، یک ژنرال رسمی ایرانی که (به تعبیر آن ها) شخص دوم یک کشور است شبانه ترور می شود... زوایا و جنبه های مختلف خیلی مهمی دارد این واقعه ی کبیر، مثل اینکه طبق طبیعت معمول دنیا، همه، اهل حق گویی نیستند. برخی همه حقیقت را نمی گویند یا تحلیل ها غیر واقعی و فرمایشی است . آمریکا به عراق حمله کرده! کشته، ویران کرده... هنوز هم قلدرمآبانه و بی توضیح که در آن کشور دقیقا چی می خواهد مانده! آن وقت ایران، کشور همسایه اش از او کمک خواسته، جنگی را شروع نکرده، صرفِ دفاع رفته، جنگ را هم از مرزهای کشور خودش دور نگه داشته. بعد رئیس آن دولتی که کشورش در یک قاره دیگر! است، می گوید این برای این است که ایران دست از دخالتش بردارد! داستان واضح و تاسف آور است اما مردم دنیا دو دسته می شوند. دسته ای طرف حق را می گیرند، دسته ای طرف باطل . به این فکر می کردم که، طبق این قاعده، ایران جاذبه و دافعه را با هم دارد. سردارش هم همین طور و ما آموخته ایم که یک موجود سالم جاذبه و دافعه را همزمان دارد، اما برای شناختن اینکه آیا واقعا سالم و حق است یا باطل، باید ببینید چه کسانی را جذب کرده، چه کسانی را دفع... آن ها که جذب شده اند چه جور انسان هایی هستند، آنها که دفع شده اند چه سابقه ای دارند... داستان این دنیا که مشخص است؛ طبق اعتقاد ما که با برهان هم می شود اثبات کرد. دنیا یک دوره مشخصی است مثل یک دوره آموزشی که در پی هر آموزشش، آزمونی است. تمام حوادث و وقایع، هر آنچه می بینیم و می شنویم هم در آن درسی و به دنبالش امتحانی است. غیر از اینکه از منظر دیگران اثبات می شود ما که هستیم، قرار است برای خودمان هم ثابت شود که چه کسی هستیم! با جبهه گیری درباره هر آنچه پیرامونمان رخ می دهد. در حادثه اخیر هم دیدم کسانی طرف حق را گرفتند، کسانی طرف باطل را. در آیات قرآن دیده بودم که برخی با خواندن قرآن، کتاب هدایت، گمراه تر می شوند و کینه و خشم و نفرتشان بیشتر. درکش برایم سخت بود تا اینکه با حوادثی مواجه شدم که به عقل سلیم مثل روز، حق و باطلش مشخص بود اما کسانی را دیدم که نام حق را بر باطل گذاشتند و باطل را انتخاب کردند و و یک برگه آزمون دیگر را تحویل دادند. اینجاست که باز هم اهمیت تفکر کردن را در دینم می فهمم. وقتی می گوید یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. کاش برخی انسانها انقدر خراب نکرده باشند که خدا اجازه دهد فکر کنند که چرا اینطوری فکر می کنند. و نکته نهایی ام اینکه همیشه اطلاع دادن به افراد فایده بخش نیست، چرا که از پس هر اطلاعی عقلشان توجیهی می سازد، باید به ترمیم عقل هایشان کمک کرد. در واقع عقل هایشان به دلایلی قدرت پردازش درست را از دست داده. می شنوند، می بینند اما نتیجه متفاوتی می گیرند. @ninfrance
کاپیتان مارول و منتقم ها (پایان بازی) چند وقت پیش فیلمی هالیوودی دیدم با نام کاپیتان مارول. در این فیلم آمریکایی ها در سیاره ای دیگر کنترل چند سیاره را به دست گرفته اند! که یکی از آن ها زمین است. در این میان خانمی است که مامور است با دشمنان عجیبی که در سیاره دیگر هستند و به او می گویند قصد نابودی زمین را دارند بجنگد. بعد از حوادثی متوجه می شود که بازی خورده و حافظه اش پاک شده و قبلا در زمین خلبان ارتش آمریکا بوده است. با تلاش فراوان و بازخوانی خاطراتش، افشاگری فرمانده سابقش که او هم یک خانم است را به یاد می آورد که به او می گوید که چهل سال اشتباه فکر می کرده و در واقع آن دشمنان دشمن نبوده اند، آن ها هیچ خواسته ای جز زندگی آرام در سرزمین خود نداشته اند. به آن ها برای نجاتشان کمک کن! این خانم بسیار متاثر می شود به زمین بر می گردد و در مقابل یاران سابق خود به کمک آن موجودات عجیب و فضایی می ایستد و با آن ها که به او دروغ گفته بودند و زندگی اش را نابود کرده بودند می جنگد. در نهایت با پیروزی بر آن دشمنان (همکاران سابقش) و آزادی آن موجودات فضایی با نمایش قهرمانی آن خانم، فیلم تمام می شود. در فیلم بعدی با عنوان ها تمام قهرمانان افسانه ای هالیوود که طرفدار حق بوده اند مقابل تمام باطل و نیروهای شیاطین در مقابل هم صف آرایی می کنند. نکته مهم برای من این است که در این فیلم، این خانم هم در صف سپاه حق ظاهر می شود..... 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance https://www.imdb.com/title/tt4154796/?ref_=nv_sr_srsg_0 https://www.imdb.com/title/tt4154664/
قسمت اول اول دبیرستان بودم به گمانم که در کتاب جامعه شناسی فصلی بنام انواع حکومت ها را داشتیم. در تقسیم بندی اش در خاطر دارم که عنوان یکی حکومت خدا بر مردم بود و دیگری حکومت مردم بر مردم... نوع های دیگر حکومت هم ذکر شده بود که برای ما رد شده است و جای بحث نیست. و من بخاطر دارم آن زمان دچار چالش فکری شده بودم که ما کدام هستیم؟ اگر ما خدا را قبول داریم، پس باید زیرمجوعه حکومت خدا بر مردم باشیم. و اگر چنین است حکومت مردم بر مردم به چه معناست؟ نام حکومتمان جمهوری اسلامی بود. گفتند: جمهوری یعنی نظر مردم، اسلامی یعنی بر اساس دستورات خدا. اما من قانع نمیشدم. می گفتم خیلی فرق دارد حکومت خدا بر مردم تا حکومت مردم بر مردم. مثل این است که الان می گوییم خدا بر مردم وحی فرستاده و ما منبع اصلی شناخت را بر این اساس قرار داده ایم، به عنوان مجموعه ای از بایدها و نبایدها که عمل به آن ما را به سعادت، تعالی، رشد، نشاط و کمال می رساند. اما در علوم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و انسانی، آنچه انسان برای انسان نوشته (بی اتصال به وحی) را تدریس می کنیم و یاد می گیریم و بر اساس آن سبک زندگی را تعریف می کنیم و ... نمی شود. جمعش در ذهنم جور در نمی آمد. مثل توجیه بود... انگار مجبور بودیم لفظ جمهوری را پررنگ کنیم. چون همه جامعه به این سطح از تشخیص نرسیده بودند و تصور می کردند باید چیزی شبیه عناوین جهانی باشد، وگرنه او که رهبری را به دست داشت و دکترینش را نوشته بود از اول نوشته بود حکومت اسلامی. کمی بعد از گذراندن آن کتاب بود که اصطلاح مردم سالاری پر رنگ شد. بعد، او که از حکومت اسلامی برخاسته بود گفت: مردم سالاری حرف بدی نیست به شرطی که پسوند دینی در نظر گرفته شود. مردم سالاری دینی. یعنی مردم ارزشمند هستند اما در طول حکومت خدا بر آن ها. این روزها که واقعه ای رخ داد که تاریخ را به قبل خود و بعد خود تقسیم می کند، باعث شد بسیار بیشتر از گذشته به نظرات و اعمال و رفتار و کردار سران حکومت های جهان توجه کنیم. عموم مصاحبه ها، نشست ها، عموم تحلیل ها و بررسی ها را از نظر گذراندیم و به یک شناخت عینی که تا دیروز صرفا نظری بود رسیدیم. هرچند در نظر هم، ثبات فکر داشتیم، اما از نزدیک و بی واسطه تجربه کردن، برای خودش تجربه جدید و بسیار بااهمیتی بود. ما از نزدیک حکومت های منهای خدا را درک کردیم. چه حکومتش را چه مردمی را که تحت این حکومت روزگار را می گذرانند. این حکومت ها ویژگی هایی دارند که در متن بعد به آن می پردازم. 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
قسمت دوم خیلی مفاهیم هست که فکر می کنیم می فهمیم اما در اشتباهیم تا با تمام وجود درکش کنیم. و شاید دقیق تر این است که بگویم تا خدا اجازه دهد درکش کنیم. شاید خیلی از ماها قرآن زیاد خوانده باشیم. برای ثوابش! اما تابحال به عنوان کتابی که دستورالعمل راهنمایی رانندگی در دنیاست؛ یعنی با این نگاه، نخوانده باشیمش که آزمونی در پیش دارد و برای گرفتن گواهینامه و اجازه رانندگی نیاز به گذراندن آن است. در قرآن توضیح داده شده که انسانها از دو گروه خارج نیستند. یا به خدا ایمان دارند یا ندارند. اما عمق حساسیت مساله اینجاست که آن ها که به خدا اعتقاد ندارند معنایش این نیست که کلا خدایی ندارند. هرچند به زبان بگویند و در ذهن تصور کنند. قرآن این را محال شمرده است. حتما چیزی در زندگی خدای آن ها خواهد شد. یعنی چیزی که به آن گرایش و جهت خواهند یافت و بر اساس نظرات او عمل خواهند کرد. خداوند در قرآن نامش را طاغوت گذاشته است. یا خدا، منبع تمام خیرات و نورها. یا طاغوت منبع تمام شرارت ها و تاریکی ها. به صورت طبیعی عقل می گوید هیچ کس سمت شرارت و تاریکی دوست ندارد برود، مگر اینکه؟ خود قرآن جواب می دهد: مگر اینکه آن تاریکی و شرارت برایش تزئین شده باشد. تصور کند که دارد نور می بیند و خیرات جمع می کند. و این کار را شیطان به عهده گرفته است. شیطان هم که معرف حضور هست. خب با این نگاه، مردم دنیا از دو حالت خارج نیستند؛ یا خداباوران، یا طاغوت پذیران؛ چه خواسته، چه ناخواسته. یعنی برخی با اراده مسیر طاغوت را انتخاب کرده اند، برخی اصلا نمی دانند در چنین وضعیتی هستند و تزئین آنچه مقابل چشم می بییند آن ها را دچار انحراف دید و فکر کرده است. من قصد دارم این موضوع را با یک مصداق مشخص، یعنی بر اساس آنچه از بامداد 13دی ماه در جهان رخ داد از آنچه در اینجا (فرانسه) دیدم و شنیدم، روشن کنم. 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
حکومت جهانی خدا قسمت سوم تا زمانی که ایران بودم، خیلی دقت به اخبار مستقیم خارجی، نشست ها و کیفیت صحبت هاشون نداشتم و بیشتر اخبار خودمان را به زبان فارسی دنبال می کردم. اما اینجا فرصتی شد که این اخبار را با زبان اصلی دنبال کنم؛ به انگلیسی و فرانسوی. و این یک تجربه خیلی مفید و البته شوک آور شد. از صبح وقوع ترور؛ که پیام ها و اخبار لحظه به لحظه منتشر می شد. یک اختلاف فاحش به چشمم آمد. همه گزارشگران به اتفاق از واژه کشتن استفاده می کردند. اصلا اشاره ای به این نبود که این حرکت ترور بوده است. اینکه شخص مشخصی را در کشور دیگری، هدف بگیری و نه در لباس جنگ بکشی، نامش ترور است که قانونی نیست. اما رسانه ها هیچ اشاره ای به این مسئله نمی کردند. من خیلی تعجب کردم! بعد کم کم نشست ها و مصاحبه ها شروع شد. خب ما سردار کشور خودمان را می شناختیم عمیقا. ایمانش را، اعمال صالح اش را، نورانیت و خیرخواهی اش را. فداکاری و از خودگذشتگی اش را، او که حتی یک نقطه خاکستری هم در پرونده انسانی اش نبود. دیدم برخی شروع کردند گفتند: علت کشتنش، قتل های بیشمارش بوده. مردم ایران هم دوستش نداشتند!!! حقیقتا تا این سطح را فکر نمی کردم! و این یک شوک بود! بعد دیدم باز انسانهای روی زمین دو دسته شده اند. یک دسته طرفدار حق، یک دسته طرفدار باطل. اما خب این باطل دیگر خیلی هویدا بود. به هیچ چیز هم اگر اعتقاد وجود نداشته باشد، در هر حال ترور، ترور است. اما آن ها کاری به کار این حرفها نداشتند. بعد با فارسی زبانان مواجه شدم. برخی پیام تشکر می گذاشتند! چرا؟ پرونده این ژنرال ایرانی با چه در جهان پررنگ شده؟ مبارزه با داعش. داعش هم که معرف حضور همه مردم جهان است. به اتفاق همه از داعش ترس دارند. مردی شجاعت و تدبیرش را برداشته به دل داعش زده، چندین سال جنگ را از رسیدن به مرزهای ایران حفظ کرده، خانواده اش را از لطف پدری و همسری محروم کرده تا پدران و همسران به خوشی در کنار خانواده خود روزگار را سپری کنند و گفته: حتی دوست ندارم در ایران کشته شوم که مشخص باشد امنیت در کشورم حفظ شده است؛ بعد به نظر شما چه می شود که آن برخی خوشحالی می کنند؟ اگر با آن ها مصاحبه کنی چه جوابی می دهند؟ جوابها چیزی بود که مدام در رسانه های اینجا می شنیدم و مدام تکرار می شد. او آدمهای زیادی کشته است... حالا مردم این کشورها هم دارند نگاه می کنند... واقعا؟! چه آدم بدی که آدمهای زیادی را کشته است. اما عقل ها چون زایل شده که قبلا درباره اش گفته بودم. اصلا به ذهنشان نمی رسد که چرا آدم کشته؟ کجا کشته؟ چه کسانی را کشته؟ فقط صرفا کشتن چه بد است! پس لابد مستحق مرگ بوده! شاید برای ما باورش سخت باشد. اما داستان به همین سادگی است. افکار عمومی با نشست ها و تحلیل هایی که از صبح تا شب با این حرفها بمباران مغزی می شوند، دیگر چیزی از عقلهایشان باقی نمی ماند؛ پوک می شود، خراب می شود و بعد این حکومت ها به مسیر خود ادامه می دهند... خب حکومتی که به خدا اعتقاد ندارد، گفتیم نمی تواند با بی خدایی مطلق هم سر کند، به همین خاطر به هرچه گرایش پیدا کند نور و خیر، که در یک کلمه حق است نمی تواند باشد. چون از ریشه اهداف و انگیزه حیات در این دنیا برای این دو گروه متفاوت تعریف می شود. اخلاق هم نمی تواند داشته باشد، چون اخلاق پشتوانه ایمان می خواهد. وگرنه برای چه شاخص اخلاقی مثل صداقت یا حفظ امانت در نشر خبر را رعایت کند؟ ایمان است که دغدغه حساب را از مقابل چشم انسان دور نمی کند تا مواظب کردارش باشد. ایمان به خداست که شان انسان را از ابتلا به رذایل اخلاقی در گفتار و کردار حفظ می کند. در ظاهر می گوید ما در جستجوی برپایی عدالت و مقابله با ظالم و مراقبت از امنیت هستیم. چون این کلید واژه ها فطری است و همه قبولش دارند، اما عموم مردم همین حرف ها برایشان کافی می شود که باور کنند و تن دهند. و مثلا نپرسند که شما یازده هزار کیلومتر آن ورتر در حال دفاع از امنیت ما هستی؟ یا اگر تو یک ژنرال رسمی یک کشور را بکشی ترور نیست؟ اینها دیگر به ذهن عموم نمی رسد!! چون مخدر و مشروبات الکلی که روزانه مصرف می شود و رسانه های فعال هدفمند، این توان را از آنها گرفته است تا سرد و بی تفاوت فقط دغدغه گذران زندگی خود را داشته باشند. البته... دنیا در حال تغییر است... و این یک روی ماجرا بود... این را از وجه دیگر اخبار و گفتگوها که شاهدش بودم می گویم. ما در دوره ی بین الطلوعین هستیم. وقتی بنیان گذار حکومت خدا بر مردممان گفت: ما منتظر طلوع خورشیدیم... ادامه دارد... 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
قسمت چهارم و من دیدم وقتی حکومت الهی نباشد، کیفیت حکومت بر مردم چگونه می شود. معنای مردم بر مردم کاملا فانتزی و بی معنی است. حکومت قدرت بر مردم است. هرکس می خواهد به قدرت برسد، اول با انواع روش هایی که چهارچوب هم نمی تواند داشته باشد چون تعهدی به وجود حسابگری ندارد به قدرت می رسد و مرحله بعد می شود حفظ آن قدرت. و برای حفظ آن باز دست به هر کاری می زند. که یکی از آن ها همین در کما نگه داشتن مردمش از طریق رسانه است. مردم نمرده اند، زنده اند، اما در کما، زندگی نباتی پیدا کرده اند. الان مهم ترین نیروی موثر برای این کار ابزار رسانه است. به معنی واقعی کلمه رسانه همه کاره دنیا شده است. دیکته می شود، اجرا می کنند، مردم می بینند باور می کنند. البته این مطلق نیست. دیدم و شنیدم که بسیاری فهمیده اند سالیان سال است که در حال شنیدن دروغ هستند. و هر روز این برایشان روشن تر می شود و این روشن شدن زمانی است که دیگر برخی اتفاقات مثل این ترور، هرچه کنند امکان به کما بردن همه محقق نمی شود. و البته در کنار این همه تاسف اتفاق های خاص و شیرین نشان می دهد که همه چیز طبق برنامه خدا پیش می رود و «ما در بین الطلوعین ظهور هستیم. بین الطلوعین یعنی چه؟ یعنی سیاهی به منتها درجه اش رسیده و فجر طالع شده باشد. ما منتهاالیه ظلم را پشت سر گذاشته ایم...» مصادیقش: ـ دوستی ایرانی که می گفت به هیچ چیز اعتقاد ندارد تصویر سردار کشورمان را تصویر پروفایلش می کند و می گوید: جدا از بحث سیاسی و عقیدتی، همیشه به احترام در قلبمان می ماند بخاطر لطفی که در حق سرزمینمان کرد و جانی که از آن گذشت. ـ دوست تازه مسلمان شده کانادایی: تصویر پروفایلش را به تصویر سردارمان تغییر می دهد و می گوید: بعد از رهبر ایران ایشان دومین مردی بود که به نظرم بهترین بود و من دوستش داشتم و عمیقا ناراحتم. ـ دوستی ایرانی که قصد برگشت به ایران را نداشته و نگاه مثبتی به ایران نداشته می گوید: خوب درس می خوانم و به ایران بر می گردم تا دینم را به این انسانی که اینطور از خود گذشتی کرد این همه سال برای رفاه و امنیت ما ادا کنم. ـ دوستی از کشوری دیگر پیام می دهد و می گوید: باید به ایران برگردیم تا ما هم در این مسیر خدمتی کنیم به کشور و مردممان ـ دوستی که مذهبی است اما داستان های روزگار کمی سست و بیحالش کرده بوده، جان تازه می گیرد، خون شهید انگار در رگهای او جریان پیدا کرده باشد می گوید با تمام وجود درس می خوانم در رشته خودم متخصص شوم تا من هم بتوانم در این مسیر نقش موثری برای کشورم ایفا کنم. همچنین بخشی از رسانه ها که از کنترل حکومت های منهای خدا آزاد هستند. شروع به حق گویی می کنند از عظمت این تشییع می گویند، از عظمت مردم ایران می گویند، از با عقیده و با فکر و شعور بودن مردم ایران می گویند، از عرق ملی شان می گویند از غیرت دینی شان می گویند و از آینده ای که از آن اینهاست و واقعا جماعت متفاوتی در جهان هستند. ـ کارگردانش می گوید کدام یک از ما برای یک ژنرال نظامی کشورمان حاضریم چنین تشییع پیکر باشکوهی برگزار کنیم و در خیابان ها حاضر شویم؟ آیا حتی نامشان را می دانیم؟ ـ حتی مجریان چهره برنامه های طنز معروف به نقد رئیس جمهور آمریکا و سیاست ها، ضعف ها و اشتباهاتش می پردازند و ایران را بالا می برند و نگاهی تاسف بار به آمریکا می کنند. دیشب دیدم که مجری می گفت (با تیکه و کنایه و تمسخر که): بله مردم ایران بجز آن جمعیت میلیونی که در این تشییع در همه جا شرکت کردند بقیه این سردار بزرگ را دوست نداشتند... راست می گی کسی در ایران او را دوست نداشته... ـ یا مجری شبکه خبری که می گفت: انگار این ژنرال ایرانی، سلیمانی از قبر خود هم در حال فرماندهی سپاهش است و دارد به آرزویش که خروج نیروهای آمریکایی از منطقه است می رسد... (تصویر در انتها) ـ یا دوستی که پیام می دهد که در فلان شبکه اجتماعی با دوستی آمریکایی و برزیلی هم کلام شده و چند توضیح کافی بوده برای اینکه با حقیقت ماجرا آشنا شوند. آن ها هم تصویر صفحه خود را تغییر داده اند و نوشته اند سردار قاسم سلیمانی؛ رهبر مبارزه با داعش. امروز که حکومت ها خدایی نیست؛ ما مردم وظیفه بیداری جهانیان را داریم. نیاز به بحث و دعوا و ناراحتی هم نیست. فقط حق را بگوییم. حق را به گوششان برسانیم. آنچه ما را پر انرژی و با نشاط و با صلابت نگه داشته این است که ما طرفدار حق حقیقی هستیم، نه باطلی که رنگ حق بر آن می زنند. این خیلی مهم است. چون باطل مثل کف روی آب است. هرچقدر حجیم، از بین رفتنی است و حق مثل خود آب است. آبی که حرکت می کند، به همه جا ساری و جاری می شود و نشان حیات و احیای زمین است و این است که می ماند. بخش در گیومه از کتاب حکومت جهانی خدا؛ محی الدین حائری 🏴🚩مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance