من و کتاب و اثاثکشی...
وقتی در ایران اثاث کشی کردم، کارگران جابجایی کارتنها گفتند:
ببخشید این کارتنها توش چی هست انقدر سنگینه؟؟
من هم گفتم: کتاب.
با تعجب عمیق گفت: کتاب؟!
ببخشید جهاز شما کتاب بوده؟!
آخه چند کارتن کتاب!؟؟
چیزی نگفتم.
کارتنها رو که رو دوشش میگذاشت با خنده به دوستش میگفت: دانشمند شدم امروز با این همه کتاب...
جابجایی که تموم شد و همه کارتنها به ماشین منتقل شد، دیدم صورت حساب، بیش از رقم توافق شده است. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: کتاب حکم گاوصندوق رو داره.
یه لحظه فکر کردم از نظر ارزش منظورشه! ☺️ که ادامه داد چون سنگینه گرونتر حساب میشه هر کارتنش.
نمیدونستم. حساب کردم و تمام شد.
در اولین سفر به فرانسه فقط ۶ کتاب از مهمترین و دوستداشتنیترین کتبم را که خیلی بهش مراجعه می کردم آوردم.
اما در سفرهای بعدی، هر بار چندین جلد دیگه با خودم همراه میکردم.
هربار با سختی. چون واقعا وزن کتاب سنگینه و نمیشد چمدان را با آن پر کرد. میگذاشتمشون تو کولهپشتی یا ساک پارچهای و کل سفر دست میگرفتم که حقیقتا برای یک مسافرت سه پروازه خیلی سخت بود.
حالا که دوباره در فرانسه رسیدیم به تجربه اثاثکشی از یک کشور به کشور دیگه! باز کتابها داستان شده. باورم نمیشه این همه کتاب از ایران با خودم آوردم😅
متاسفانه فقط توانستم یک چمدان کوچک را کتاب کنم و تقریبا سه کارتن کتاب در فرانسه پیش دوستم به امانت ماند...
چیزی که الان بهش فکر میکنم و غصه اش رو میخورم اینه که، هیچ کدوم از این کتب ارزشمند فایل پی دی افش در نت نیست. حتی فروشی. وگرنه با جون و دل پرداخت می کردم و رنج و سختی این نقل و انتقال و نگرانی از دست دادنش رو نمیکشیدم.
به طور مثال یکی از سری کتبی که خیلی بهش رجوع می کردم و هربار در هر سفر بخشیش رو با سختی میآوردم، داستانش از این قراره که هرچه با صاحب امتیازش مکاتبه کردم که فایل پیدیافش رو در اختیارم بگذارند و حتی متعهد شدم که منتشر نکنم، راضی نشدند با این توضیح که درآمد ما از فروش این کتب است و اگر پی دی افش پخش شود ممکن است فروشمان را از از دست بدهیم...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
اولین مشاهدات و تجربهها در هلند
۱. غالب افراد با دوچرخه تردد دارند چون وسایل نقلیه گران است.
۲. بر خلاف فرانسه که بلیط، مبلغ ثابت ۱.۵ یورو بود، اینجا ۴ یورو است اما بسته به میزان مسافت، مبلغی از کارت شما کم میشود. به همین خاطر هم هنگام ورود هم هنگام خروج باید کارت بزنید.
۳. ماسک جز وسایل نقلیه حتی در محیط سربسته اجباری نیست. فقط توصیه میشود. به همین خاطر افراد کمی ماسک استفاده میکنند.
۴. به میزان فرانسه سگ و همچنین خرابکاری سگ روی زمین ندیدم. (تا امروز)
۵. به طرز ناباورانهای دیشب صدای پخش اذان را در خیابان شنیدم که خیلی آرامبخش بود. باید مسجدش را پیدا کنم.
۶. محجبه بیش از حد انتظارم دیدم و خیلی خوشحال شدم.
۷. فروشندههای محجبه هم زیاد دیدم چون مثل فرانسه منع حجاب در محیط کار وجود ندارد ظاهراً.
۸. حتی در تبلیغات پاساژهای بزرگ پوشاک، تصویر محجبه با شعار همه کس، همه جا را هم دیدم.
۹. قصابیها و رستورانهای حلال خیلی بیشتر از فرانسه و به وفور وجود دارد.
۱۰. زبان هلندیها داچ است که ترکیبی از زبان انگلیسی و آلمانی است و دوباره باید از صفر یک زبان جدید را یاد بگیرم.
#هلند
@ninfrance
حکومت نظامی کرونایی
دقیقا از روزی که وارد هلند شدیم متوجه شدیم دو روزه در موج دوم کرونا مجدد تمام رستورانها و کافیشاپها تعطیل شده و فقط میشه ازشون غذا خرید.
و هم زمان خواندم که در رسانههای فرانسوی اعلام شده که در فرانسه حکومت نظامی و قانون منع رفت و آمد اعلام شده. از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح.
فرانسه آمار ۳۰۰۰۰ ابتلا در یک روز رو در پرونده داره که الان ۲۶۰۰۰ نفر است و رئیس دولت، مکرون، اظهار امیدواری کرده که بتوانند با این قانون، آمار را به روزی پنج تا شش هزار برسانند.
شاید یکی از دلایل بیتوجهی مردم به رعایت نکات بهداشتی و فاصله اجتماعی کم شدن آمار مرگ بر اثر این ویروس باشه. دلایلش را نمیدانم اما فرانسه ای که در ابتدای این ابتلا در یک روز ۱۵۰۰ مرگ هم تجربه کرده، الان بیشترین آمار مرگ، ۱۶۳ نفر در یک روز بوده است.
مساحت ایران سه برابر بزرگتر از فرانسه است و جمعیت فرانسه ۱۶ میلیون کمتر از ایران.
#هلند
#فرانسه
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
https://www.ouest-france.fr/bretagne/rennes-35000/covid-19-rennes-et-l-ille-et-vilaine-pourraient-basculer-sous-couvre-feu-7025363
«شبهای هجران را دوست دارم، نه اینکه بدان شادمان باشم، بلکه به آرزوی آنکه روزگار، پس از آن، ایام وصال را برساند!
ایام وصال را ناخوشایند میدارم، زیرا میبینم که همه چیز شیفته و رو به زوال است.»
✨روایتی از علی علیه السلام
@ninfrance
باور نمی کردم انواع و اقسام کالاهای ایرانی به وفور در هلند هم موجود باشه.
خیلی فراوانتر از فرانسه
هرچیزی که به ذهنتون برسه موجوده
از انواع رب و ترشیجات و عرقیجات تا انواع شیرینیها اعم از پشمک و نبات و سوهان و کلوچه نادری☺️
#هلند
@ninfrance
یازده علامت سوال و پاسخی تا افق زمینه سازی ظهور
چند وقت پیش، در این کانال، از شهادت امام حسین علیه السلام با عبارت «کشته شدن» یاد کردم. دوستی پیام دادند که بلاخره غرب روی شما اثر خودش را گذاشت که بجای کلمه ی «شهادت» از «کشته شدن» استفاده کردید...
برای ایشان توضیح دادم که منظورم از استفاده از این کلمه در آن متن اشاره به این مطلب بود که به خودم و همه یادآوری کنم که رهبران و راه نماهای عقیدتی ما هیچ یک به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. همه کشته شده اند... و این علامت سوال بزرگی ایجاد می کند که چرا؟؟
چرا کشته شده اند؟ این سندی است که پیشوایان فکری و عملی ما دینی و سبکی از زندگی را نداشتند که خنثی باشد که در این دنیا طوری زندگی کنند که بودن و نبودنشان فرقی نکند و خواب ظالم را آشفته نسازد.
تمامشان برای برپایی حقیقت و تمام خوبی های عالم و جلوگیری از تمام منکراتی که انسانیت را از انسان می اندازد، نسل به نسل مبارزه کردند تا پای جان...
و چه افتخاری دارد پیرو چنین انسان هایی بودن.
امروز دیدم در کانالی این مساله از زبان امام خمینی نقل شده است. گفتم شاید خوب باشد در شام کشته شدن یازدهمین امام شهیدمان، به این نکته اشاره کنم:
«ائمه ما- علیهم السلام- همه شان کشته شدند، برای اینکه همه اینها مخالف با #دستگاه_ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانههایشان مینشستند و مردم را دعوت میکردند به بنی امیه و بنی عباس محترم بودند، روی سرشان میگذاشتند آنها ائمه ما را، لکن میدیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمیتواند لشکرکشی کند، دارد زیرزمینی اینها را از بین میبرد. از این جهت آنها را حبس کردند، کشتند، تبعید کردند. #حضرت_عسکری را در #سامرا چندین سال نگه میدارد تحت فشار و محبوس...»
حالا خداوند حق دارد دوازدهمینشان را انقدر در حصار امن خود نگه دارد تا نه فقط ایران و عراق و حجاز که تمام جهان درک کنند که بدون پیشوایی که هدایت گرشان به سمت حق و دور کردن آن ها از مسیر باطل باشد، چه دنیایی خواهند داشت...
حکومت های امروز جهان غالبا بر پایه ظلم و جور می چرخند و انسان امروز بی «هادی»، هر روز بخشی دیگر از انسانیت خود را از دست می دهد...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
@EMAM_COM
#خلاصه_نویسی_هایم
«بیش از هزار و صد سال است که خورشید ولایت در پس ابر غیبت پنهان شده و انسانیت تا پایین ترین مراتب هبوط خویش پایین آمده است و شب ظلم و فساد در کره زمین حاکمیت یافته.
اما همان سان که شب هر چه در تیرگی خویش عمیق تر می شود ستارگان درخشش بیشتری می یابند، هر چند خورشید ولایت در مغرب حقیقت غایب است، لکن نور قدسی اش از وجود ستارگانی که در ظلمت عصر جاهلیت ثانی مصباح هدایت گمگشتگانند، در جهان تلالو دارد. علما و مومنین مصابیحی هستند که آسمان اول، یعنی آسمان دنیا را روشن می دارند تا گمگشتگان در گمگشتگی نمانند و راه به حقیقت پیدا کنند.
اگر به چشم حقیقت بنگری، جز آنان را که از ایمان نصیبی هست در تیرگی خواهی دید و اینچنین، سپاه نور برای این مردان خدا عجب نام مناسبی است. این نور ولایت حقه آل محمد است که از وجود آنان ساطع است و راه شیری کهکشان را به سوی قبله هموار ساخته. اگر در جست و جوی امام زمان هستی، او را در میان سربازانش بجوی.»
برگرفته از یادداشتهای شهید سید مرتضی آوینی
🎊تبریک آغاز امامت #امام_حی_مهدی_موعود
@ninfrance
هالووین 2020
با مطالعاتی که داشتم به این رسیدم که هالوین خاستگاه و ریشههای متعددی داشته و در فرهنگهای مختلف دلایل مختلف و برخی نزدیک به هم داشته. اما امروز بیشتر یک تفریح و بازی و سرگرمی سازی برای مردم است که برای گرداندگانش نفع و سود اقتصادی دارد.
مسیحیان معتقد به خداوند و روز معاد در آخرین شب ماه اکتبر برای مردگان قدیس و کشته شدگان در راه خدا بزرگداشت می گرفتند با نام هالووین به معنای عصر قدیسان. یا برای مردگانی که به تازگی از دنیا رفتند و نیاز به دعا و همراهی دارند شبش نماز می خواندند و روزش سر مزارشان می رفتند و با نثار گل و خیرات هدیه ای برای رفتگانشان می فرستادند. به احترام آن ها در این روز گوشت نمی خوردند و به دعا و خیرات مشغول بودند.
از طرفی دیگر به شکلی این روز مصادف است با سنتی باستانی در اروپای غربی که معتقد بودند مردگان یک روز از سال به خانههای خود برای آرامش گرفتن رجوع میکنند و به همین خاطر در این شب مقداری غذا بیرون خانهها میگذاشتند و برای هدیه به روح این رفتگان خیرات میکردند. همچنین مقابل درب خانه را اشکالی شبیه ارواح درست میکردند یا لباس هایی عجیب میپوشیدند با این اعتقاد که محافظت کنند از نفوذ ارواح خبیث یا شیاطین به خانه هایشان.
از طرف دیگر برخی ریشهاش را فصل برداشت محصول میدانند که کدو را به عنوان نمادی از برداشت کشاورزی در این روز تزئین می کردند و به عنوان شکرگزاری جشن میگرفتند.
اما به مرور زمان، از آنجا که ذهن های پول ساز از هر ایده ای برای جذب انسانها و سرگرم کردنشان و از قبال آن پول درآوردن و ثروت جمع کردن بهره می برند. از این سنت های بی هزینه وجه دینی و سنتی اش را گرفته اند و با مخلوط کردن آن با هم جشنی ترسناک طراحی کرده اند که هیچ مفهوم و بهره و درس و نکته تربیتی ندارد جز شبی دیگر را هم به سرگرمی و بازی گذراندن.
ارزش مراقبت از اصالت عقاید دینی، سنت ها و شعائرش توسط مجموعه دینی و فرهنگی هر جامعه در این داستان فکرم را مشغول می کند که اگر از آن حراست و حفاظت نشود یک چیز تحریف شده ی بی ارزش در بهترین حالت و یک چیز مخرب و فسادانگیز در حالت بدش به نسل های بعدی می رسد.
از هالوین با یک پشتوانه سنتی رسیده اند به درست کردن خود به شکل ارواح خبیث، چهره های خود را شبیه زامبیها کردن، دیدن فیلم های ترسناک، خریدن اعضای بدن مصنوعی بریده شده خون آلود توسط کودکان و جشن دانشجویی با این عنوان برای هیچ... از سنتی که مخصوص برخی کشورها و شهرها و روستاها بوده رسیده اند به یک تفریح فراگیر در همه جهان که هیچ پشتوانه فکری و فرهنگی و ارزشی برایشان ندارد. نه فایده ای برای زنده ها و نه خیری برای رفتگان...
پیش از سفر از فرانسه در فروشگاه هایش مجسمه های ترسناک و اعضای مصنوعی بریده شده بدن انسان به شکل خون آلود را دیدم که واقعا آزاردهنده بود اما برای اینها کالاهای فروشی برای تفریح و سرگرمی کودکان و نوجوانان و جوانان شده است...
همچنان در حال خواندن کتاب « زندگی در عیش مردن در خوشی» اثر #نیل_پستمن هستم که واقعا عالی است و در حال طرح درس نویسی برای تدریس آن. که البته خوشحالم که تدریس بخش کوچکی از آن را به صورت مجازی برای دانش آموزان یک مدرسه در ایران شروع کرده ام.
در ادامه تصاویر و فیلمهایی که دو هفته پیش در فرانسه گرفتم را به اشتراک میگذارم.
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
چهرههای ترسناک، سر و دست و حلقوم بریده، ایدههای سبک خشونت مثل آمپول و قیچی فشردن در سر... و ایدههای تفریحی شب جشن هالووین غربی.
غم انگیز اینکه افراد برای این اجناس پول پرداخت میکنند و تأسفبرانگیز اینکه اینها را برای کودکان خود تهیه میکنند.
یاد داستان « شهید حسین فهمیده» در کتب درسیمان افتادم که با نگاه به سند ۲۰۳۰ که دوستداران کودکان ما در غرب نوشتند، به بهانه مقابله با ترویج خشونت برای روح لطیف کودکان طرح حذفش از کتب مطرح شد....
تا پای جان خرج شهامت، شجاعت، حفاظت و حراست از وطن و سرزمین مادری خشونت شد. ساعتها توهم و ایجاد ترس و لرز در کودکان برای هیچ و پوچ تفریح و نشاط.
چون اولی انسان هوشیار ساز است و دومی انسان توهمی با سرِ کاملا گرم....
#فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
وسایل ترسناک مثل اعضای بدن بریده شدهی خون آلود برای شب هالووین
و عروسکهایی که غیر از ترسناکی چهره صداهای آزاردهنده هم دارند.
چه منطقی پشت این فرهنگ است؟
در مرور کتاب #تکنوپولی #نیل_پستمن عرض خواهم کرد.
#فرانسه
@ninfrance
امروز رفتم مقابل کلیسای #هلند با یک مشت گل معطر محمدی...
به زودی قدرت رسانههایی که به دست دشمنان ایمان و حق میگردد، شکسته میشود و مردم به مردم، چهره به چهره، پیام حقیقی رسولالله اسوة حسنه را به سمع و نظر هم میرسانند و جهان آمادهی تشریففرمایی آخرین حجت خالقش روی این سیارهی خاکی میشود.
همه در روایات خواندهایم که هنگامی که مهدی موعود با پیام حق، ظاهر میشوند، فوج فوج مسیحیان غربِ عالم، به او میپیوندند...
@ninfrance
تویی که بهار گلشن حقایقی
تو صبح صادقی..
✨🌸🌅🌸🌄🌸✨
چند وقتی است که حال دگرگونی دارم و همه چیز با دیدن آن فیلم شروع شد...
در پستهای بعدی به آن خواهم پرداخت اما
اول آنچه نسل به نسل گشته تا از موثق ترین آدمها به ما برسد را مرور می کنم:
وقتی پدر با سر و صورت یا بدن سنگ خوردهی خونی و البته با لبخند به خانه بر میگشت. هر بار دخترش بیسوال و جواب خونهای خشک شده را از چهرهی مصمماش پاک و پدر را نوازش میکرد.
انقدر این روند و سبک رفتار پر محبت دختر، از جنس مادرانه بود که پدر کنار نامش لقب گذاشت: « مادرِ پدر».
دختر باخبر است مادر در همین مسیر بعد از تمام مالش، جانش را هم بخشیده و حالا پدر با قلبی فشرده، یک تنه راه را ادامه میدهد. پدر تلاش میکند انسانها به حق گرایش پیدا کنند. حقی که به نفع این دنیا و دنیای ابدی شان خواهد بود. در این روشنگری، ضربه میخورد، توهین میشنود، بی محلی میبیند، تمسخرش میکنند، دندانش را می شکنند... و دختر بی چون و چرا هربار در سکوت فقط مدد میرساند و انرژی میبخشد برای ادامه رسالت پدر.
نمیدانم این روزها حال این بانو چگونه است... برای ما که معتقدیم مرگ فقط انتقال از یک دنیا به دنیای دیگر است، بخصوص شهیدان که به نص صریح قرآن زنده اند؛ او شهیدهای ست که میبیند و میشنود.
به بلندای هزار و چهارصد سال... پدر همچنان در حال روشنگری و هدایت است و در این مسیر باز به وجود ارزشمندش توهین میشود... باز پدر مورد تمسخر قرار گرفته است... قلب دخترش در چه حالی است نمی دانم... امشب شب تولد دنیایی پدر است... پدری که رحمت بود برای همهی عالم. دلش برای همه مردم دنیا میسوخت. پدری که انقدر غصه انسانها را میخورد که از طرف خالق پیام رسید انقدر خودت را اذیت نکن طه! تو فقط پیام رسانی، حق و باطل واضح است. روشن شده راه هدایت و مسیر گمراهی. من میتوانستم انسانها را به جبر فرمانبر کنم، اما انسان به حکم اراده و اختیار و با ابزار عقل و هدایت قلب می داند بدی و خوبی چیست و قدرت انتخاب درست را دارد اگر بخواهد...
باز به پدر توهین شده است. پدری به غایت مهربان، عزیز، دوست داشتنی، فداکار، دلسوز، از خود گذشته... و دختر باید در دل اشک بریزد اما در ظاهر لبخند بزند و با نوازشش پدر را تسلا دهد...
پدر رنج دختر را می فهمد، و او هم در دل از رنج ایجاد شده اشک می ریزد اما رو به دختر لبخند به لب دارد، چون هم طاقت رنج یگانه دخترش را ندارد هم باخبر است اگر او آزار ببیند امکان کن فیکون شدن جهان بسیار بالا می رود... خودش بارها بلند به گوش همه رسانده بود. هرکس فاطمه را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا آزرده سازد، خدا را آزار داده...
البته ما نمی دانیم شاید همه مهلت ها و فرصت ها تمام شده و اذن کن فیکون شدن داده شده برای گروهی که قلب محور و بهانه خلقتِ پدر و همسرش را رنجاندهاند...
در شب میلاد مبارکش قرآن را میگشایی، سوره توبه:
«فضای نورانی آموزههای دینی را میخواهند با حرفهای بیارزش، تیره و تار کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بیدینها خوششان نیاید! ۳۲
او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانه های راهنما و برنامهی درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همهی دینها برتری دهد؛ هرچند بتپرستها خوششان نیاید.» ۳۳
هرچند از بیشرافتی برخی مردمان جهانِ امروز، قلبت پر از اندوه است اما امشب قطرات اشک شوق در چشمانمان آذین میبندد که طبق همهی تفاسیر از این آیه بر میآید که در نهایت، دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت و بشریت طعم شیرین انسان بودن و الهی-انسانی زندگی کردن را خواهد چشید؛ دست شیطان به دست آخرین فرزندش مهدی موعود، رو خواهد شد و جهان در خواهد یافت که از چه زندگی پر نشاط و پر آرامش و پر لذتی محروم بوده است و با اشتیاق و عطش به آن رو خواهد کرد.
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
صداگذاری فارسی بر سخنرانی مکرون
و باز هم اهمیت سواد رسانهای
از طرف دوستان زیادی فیلم سخنرانی مکرون رئیس دولت فرانسه بعد از کشته شدن یک معلم که ظاهرا کاریکاتورهای موهن در خصوص پیامبر اسلام را در کلاس درس نشان داده بوده، به دستم رسید که دوبله فارسی شده بود و به نظر غالب دوستان غیرواقعی بود و از من خواستند بررسی کنم که اصل سخنرانی مکرون چه بوده است.
اصل سخنرانی مکرون را که در یوتیوب هم موجود هست خدمتتان میفرستم. حتی اگر زبان فرانسه ندانید در تنظیمات زیرنویس می توانید زبان فارسی را انتخاب کنید و هرچند ترجمه دقیقی به شما نمی دهد اما کلیت صحبت را خودتان میتوانید متوجه شوید.
بعد از گوش دادن کامل صحبتهای مکرون به زبان فرانسه، فیلم دوبله شده به زبان فارسی را دیدم. حقیقتش خیلی خندیدم...
یعنی حتی یک کلمه را برای ظاهرسازی طبق صحبت مکرون ترجمه نکرده بود و این یعنی واقعا مخاطب خود را بی سواد نسبت به زبان فرانسه در نظر گرفته و یا روحیه عوام مردم که بدون تفکر هرچه ببینند یا بشنوند را خواهند پذیرفت در نظر داشته.
مثلا مکرون می گوید امشب Ce Soir که کاملا تلفظش مشخص است، بعد مترجم می گوید: ای مسلمانان!
کلا مکرون متنش را خطاب به معلمین برای ادامه دادن راه آزادی و آموزش و تربیت فرزندان جامعه ارائه می دهد. و فقط چند جمله در خصوص حادثه صحبت می کند و عنوان اسلامگراها را می آورد که در پست بعدی ارسال خواهم کرد. اما دوبلر فارسی داستانهایی از صدر اسلام و حوادث اختلافی بین شیعه و سنی و ... را با جزئیات طرح می کند. حتی منبع برای مطالعه هم معرفی می کند😂
مکرون در آخر صحبت هایش از ادامه دادن راه آموزش و پرورش و جنگیدن برای حفظ آزادی (البته از نظر خودشان) می گوید و صحبتش را با زنده باد جمهوری و زنده باد آزادی خاتمه می دهد و دوبلر مدام می گوید من معذرت خواهی نخواهم کرد😄
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
https://www.youtube.com/watch?v=vZ3Gkngrr3A&feature=share
تفاوت ادبیات و آداب اجتماعی در هلند و فرانسه به چشم من به عنوان یک ایرانی
تجربه زندگی در هلند هم به تجربه ی زندگی در فرانسه اضافه شده و توجه ام را به نکات جالب و گاهی خنده دار جلب کرده است.
در بدو ورود به فرانسه دیدم که در هر مواجهه ای با آدمها سلام گفتن و بعد خداحافظی کردن خیلی رسم هست. حتی هنگام سوار شدن به اتوبوس یا آسانسور. هرکس ولو غریبه ادب این است که سلام کنی و خداحافظی. (البته در اتوبوس فقط سلام کردن هنگام سوار شدن). درب اتوبوس ها از جلو باز می شد و در مواجهه با راننده باید حتما سلام می کردی وگرنه عموما راننده سلام می کرد و یه شکلی داشت که یعنی سلام نکردیا..😄.
هر حرفی با کسی هم با عبارت روز بخیر و در نهایت با عبارت روز خوبی داشته باشید پایان می یافت.
بر خلاف فرانسوی ها که این مساله روز بخیر و روز خوبی داشته باشید براشون مهمه، در هلند اینطور به نظرم نرسید. خیلی اهل سلام و خداحافظی به اندازه فرانسوی ها نیستند. بخصوص در فضایی مثل آسانسور و ...
در فرانسه حتی در هر پاساژی وارد می شدیم فروشنده از انتهای مغازه هم که شده سلام می کرد. بعد هم که میخواستیم خارج شویم باز تاکید داشت که روز بخیر بگوید حتی اگر ما به رو نمی آوردیم که در حال خارج شدن هستیم یا با هم رودر رو نبودیم.
گاهی از این حالت هم خنده ام می گرفت. مثلا بارها پیش می آمد وارد مغازه ای می شدم و یه دور کوتاه می زدم و بلافاصله بیرون می آمدم و اصلا حواسم به سلام و خداحافظی نبود اما فروشنده ول کن نبود و هر دو را اجرا می کرد.
اینجا برام به چشم اومده که در هلند به آن جدیت نیست و حالا انگار جای خالی اش حس می شود. وارد فروشگاه می شوم دنبال فروشنده می گردم که سلام کنم. هنگام خروج هم در ژست روز بخیر گفتن قرار می گیرم اما خبری از کسی برای بدرقه ام نیست...😄
همش استرس دارم یکی از پشت صدام بزنه بگه روز بخیر خانم! (یعنی روز بخیر نگفتیااا) و من شرمنده بشم که چرا خودم زودتر نگفتم...😅
در حالی وارد هلند شدم که جز چند کلمه و جمله آشنایی با زبانشان نداشتم. داچ زبان هلندی است و به نظرم به همان پیچیدگی زبان فرانسه است. حالا باید چند ماه بعد نظر دقیقم را ارائه بدم. ☺️
خوشبخاته غالب هلندی ها به زبان انگلیسی اشراف نسبی دارند و حتی برخی می گویند اصلا نیازی نیست این زبان را یاد بگیرید. البته برای زندگی روزمره، خرید، خواندن نام اجناس و... به نظر یادگیری ابتدایی لازم باشد.
از جمله مواردی که هربار خنده ام می گیرد و سخت است جلوی خودم را بگیرم و خدا رو شکر که ماسک روی صورتم است در مواجهه با هلندی هاست وقتی سلام می کنند. شنیده ایم که به زبان انگلیسی سلام را "های" می گوییم اما در زبان هلندی می گویند "هُی"!😄😅
وقتی با کسی مواجه میشوم اعم از فروشنده و ... و یک دفعه می گوید هُی، واقعا خنده ام می گیرد و دوست دارم بگویم در کشور من اینطور کسی را خطاب کردن بی ادبی است! اما هربار فقط خنده ام گرفته و در نهایت در پاسخ گفته ام های!
اصلا در زبانم نمی چرخد که بگویم هُی و همش فکر می کنم بی ادبیه!😄
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
4_5846014848558696666.pdf
255.8K
متن ترجمه شدهی سخنرانی مکرون به فارسی در مراسم بزرگداشت معلم کشته شده
هدف از ترجمه این متن نشان دادن آن مطلبی بود که توضیح دادم که در آن فیلم دوبله شده، حتی یک کلمه از صحبت های مکرون ترجمه نشده و صداگذاری فارسی کاملا متن دیگری است.
وگرنه خود این متن بسیار جای بحث دارد. که در پستهای بعدی توضیح خواهم داد.
مکرون در یک متن بزمی حرفهای جهت داری زده است.
همچنین باید توجه کنیم که رئیس جمهورهای جهان عموما متنی که به آنها میدهند را فقط روخوانی میکنند و خودشان نویسنده متن نیستند و کسانی را دارند که متخصص باشند که در وقت های مناسب متنهای متاثرکننده بنویسند.
نشانی متن اصلی به زبان فرانسه
https://www.elysee.fr/emmanuel-macron/2020/10/21/ceremonie-dhommage-national-a-samuel-paty-a-la-sorbonne
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
داشتم دعای روز جمعه را میخواندم... به نظرم رسید امروز این قسمتش را با هم، بلند بخوانیم تا صدایش تا انتهای افق برسد...
✨... و گواهی میدهم که حضرت محمد صلیالله علیه و آله، بنده و پیغمبر توست، هرچه از بار وحی و رسالت به دوش او نهادی همه را به بندگان تو رساند، و در راه خدای عز و جل، حق کوشش را بجا آورد، و او به آنچه از ثواب نعمتهای هستی حق بود به خلق بشارت داد، و به آنچه از عقاب و عذابهای دوزخ درست بود، ترساند.
✨خدایا! مرا در دین خود تا زنده ام ثابت قدم نگهدار. و دلم را پس از اینکه به نور هدایت روشن ساختی، بظلمت گمراهی تاریک نکن و از جانب خود رحمت عطا فرما که حقیقتا بخشندهی بی منتی.
✨خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از پیروان و شیعیانش قرار بده، و در قیامت در گروه ایشان محشور کن...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
از جمله مشاهدات مشابه ام در فرانسه و هلند این بود که قابلمههای غذا همه استیل هستند و فقط ماهیتابهها تفلون یا نچسب اند.
شنیدهام در طب سنتی ما گفته شده که یکی از ظروف مناسب تهیه «خورشت»، استیل است. که البته سفال، روی و برنجی و سنگی در اولویت است.
@ninfrance
کرونا در #هلند و #فرانسه
وقتی فرانسه را ترک کردیم به ابتلای ۵۲۰۰۰ نفر در روز رسیده بود. دولت مجدد اعلام قرنطینه یک ماهه کرد و الان دوستانم در فرانسه از دوباره خانه نشین شدن در ناراحتی هستند. بخصوص کسانی که تنها زندگی میکنند و فقط کسی که زندگی در غربت را تجربه کرده باشد درک می کند حد ناراحتی و حتی فشار روحی چقدر میتواند بشود.
از دوستانم که پیگیر شدم گفتند مثل سابق مردم قرنطینه را جدی نمیگیرند و امروز دیدم ابتلا، مرز ۸۶۰۰۰ نفر را هم با ۳۸۵ نفر مرگ در یک روز از سر گذرانده است.
هلند که رسیدیم در موج دوم، ابتلا به روزانه ۱۰۰۰۰نفر رسیده بود. هلند مجدد تمام رستورانها و کافهها را تعطیل کرد که فقط میتوان از آن خرید کرد. ماسک زدن فقط در اتوبوسها اجباری است و در بقیه فضاها اختیاری. عموم مردم در سطح شهر ماسک نمیزنند و عجیب است که با این وجود کاهش ابتلا به روزی ۶۰۰۰ نفر را داشته و تعداد مرگ هم نسبتا پایین است.
واقعا نمیدانم دلایل موفقیت و عدم موفقیت کنترل این ویروس در این دو کشور دقیق چه میتواند باشد.
هلند در کل ۱۶ میلیون جمعیت دارد و ابتلای ۱۰هزار نفر.
ایران ۸۵ میلیون و ابتلایی که تازه نزدیک به ۱۰هزار نفر میشود.
عوامل متعدد و مختلف است. فقط از صمیم قلب از خداوند میخواهم به زودی بساط این ویروس در همهجا برچیده شود.
@ninfrance
نهی از منکر هلندی
تو این چند وقت اخیر با جدیت و یه جورایی بی اعصابی هلندی ها در خصوص ماسک زدن در اتوبوس که اجباری است مواجه شده ام.
وقتی وارد اتوبوس می شوی اگر ماسک نزده باشی، راننده بلند می شود و بلند تذکر می دهد که ماسکت را بزن وگرنه امکان ندارد بگذارد بنشینی. گاهی هم با تندی و اخم.
دیروز که سوار اتوبوس شدم یک پیرمرد و پیرزن با سن بالا، که دست هم را برای کمک به هم برای حرکت گرفته بودند وارد اتوبوس شدند. آقا، ماسک داشت ولی خانم نه. وقتی سوار شدیم چون ایستگاه اول بود هنوز اتوبوس حرکت نکرده بود که یک خانم با تندی به پیرمرد اشاره کرد که خانم مسن ماسکش را بزند. و این تذکر را هم نه با ملاطفت که با اعتراض و تندی می داد. من که ناراحت شده بودم در دلم داشتم می گفتم حالا بهتر بگی نمیشه؟
اتوبوس حرکت کرد و به ایستگاه بعد رسیدیم. یک خانم و آقا سوار اتوبوس شدند. وسایل زیادی در دست داشتند و فکر می کنم اصلا حواسشان به ماسک نبود. راننده حرکت نکرد و گفت که ماسک بزنند. آن آقا هم گفت باشه دستمان پر است بگذار بنشینیم می زنیم. راننده که خانم هم بود بلند شد به شیشه مقابلش محکم ضربه می زد و می گفت که نه همین الان! باز هم با تندی و بداخلاقی. مرد هم که هلندی نبود و خارجی بود مدام می گفت: باشه. اما هل شده بود. وسایلش می افتاد و همه چیز با هم قاطی شده بود. در تلاش بود که ماسکش را پیدا کند که همان خانم بی اعصاب (که قبل سوار شدن اتوبوس سیگار می کشید و بعد از پیاده شدن هم بلافاصله دوباره سیگار روشن کرد که فاصله زمانی اش شاید کمتر از یک ربع بود) شروع کرد به اعتراض تند. خانم اون آقا که رفت سریع عقب نشست. این آقا با لبخند و رفتار خوب فقط می گفت باشه چشم و بلاخره ماسکش را پیدا کرد و به صورتش زد اما آن خانم ول کن نبود و با تندی و تلخی بد می گفت و بیراه می رفت.
خیلی کلافه شدم. هم ناراحت هم عصبانی. اما جای دخالت نبود.
اولین روزها که سوار اتوبوس می شدم و می دیدم که راننده اتوبوس دقت دارد و هرکس سوار می شود را از آینه نگاه می کند و تا ماسک و کارت نزند حرکت نمی کند خیلی خوشم آمد. از این تعهد و دقت نظر. گفتم این همین امر به معروف و نهی از منکر است که باید به جدیت انجام شود و لازم است که انجام شود و این رانندگان چه خوب انجام می دهند.
اما وقتی دو سه بار شاهد این نوع برخوردهای منفی شدم با خودم فکر کردم چقدر آزاردهنده می شود و ممکن است تبعات بدتری داشته باشد اگر همین تذکر و جدیت ارزشمند با بدرفتاری و تلخ گویی و بی احترامی انجام شود.
باز به اهمیت و ضرورت امر به معروف و نهی از منکر فکر کردم و اینکه چقدر تذکر داریم که باید این امر مهم به شکل دلسوزانه، با احترام و دور از توهین اما با جدیت و بدون اغماض انجام شود چون فلسفه اش مراقبت و حفاظت از همه افراد جامعه از آلوده نشدن به بدی و اشتباه یک فرد در یک جامعه است. اما اگر بد و نادرست توسط افراد یک جامعه انجام شود چقدر می تواند نتیجه عکس داشته باشد. خشم. ناراحتی. کینه و کدورت و حتی لجبازی. با خودم فکر کردم اگر آن آقا صبرش تمام می شد و از کوره در می رفت و او هم سر آن خانم داد می زد و... ممکن بود چه حواشی و حوادثی بی جهت ایجاد شود.
گاهی برای انجام واجب امر به معروف مرتکب چند منکر یا حرام می شویم و در این حالت نباید انتظار داشته باشیم به خروجی و نتیجه مطلوب از آثار ارزشمند این واجب مهم و تاثیرگذار در سلامت و رشد و تعالی جامعه برسیم.
برایم هرچند آن دقایق خیلی تلخ بود و چندساعت کلافه بودم اما چند درس توامان داشت که خیلی حواسم را جمع کنم هر وقت می خواهم امر به خوبی یا نهی از یک بدی کنم...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از #هلند و فرانسه
@ninfrance
اگر فکر میکنید اینجا همه اهل رعایت هستند، اشتباه میکنید. همسایه دیوار به دیوار در این ایام کرونا که تذکر داده شده که بیش از چهار نفر دور هم جمع نشوند تقریبا هر شب مهمانی دارند. همه جوان و از اونجا که عموما در مهمانی هایشان مشروب نوشی طبیعی است، تعادل مهمانان از حد خارج میشود و باید تا پاسی از شب صدای قهقهه و جیغ و سر و صدای نامتعارف و همخوانیهای بلند و ناجالب را صبوری کنیم.
رفتارهای نادرست در این خصوص از این هم فراتر است و امروز در اخبار هلند دیدم چند نفر به یک مرکزی که تست کرونا انجام می شده هجوم بردهاند و دم و دستگاه پزشکان را تخریب کردهاند و بعد دستگیری مشخص شده از مخالفان قوانین کرونایی دولت بودهاند...
#هلند
@ninfrance
✨منِ با برنامه
سالهاست که دغدغهی با #برنامه زندگی کردن را دارم.
از روزی که بخاطر میآورم در حال جدول کشی برای زمان بندی انجام کارهایم بودم.
البته اولین جدولهای زندگیام جدول مراقبت از نفس بود.
یک فهرست بلند بالا از کارهای بد که سعی کنم انجام ندهم و کارهای خوب که تلاش کنم انجام شود.
اما این جدولها هیچ وقت راضیام نمیکرد! هم فقط چند روز که خیلی انگیزه داشتم به آن پایبند میماندم و بعد از مدتی به کل رشته مدیریت برنامه از دستم میرفت، هم حس تک بعدی بودن این برنامه آزارم میداد و دوست داشتم همهی موضوعات زندگیام را در بر بگیرد.
همین میشد که کار رها میشد و البته باز بعد مدتی تلنگری مرا به خودم میآورد که نه! بدون برنامه نمیتوانی به اهدافت برسی و باز کاغذ و مداد و خط کش و پاک کن و جدول کشی برای نظم دادن به انجام کارهای روزانه.
اما باز، پس از مدتی روز از نو، روزی از نو...
یادم میآید اولین بار که برنامه ریزی ام دچار #تحول_بنیادین شد بعد از شنیدن یک جمله از رهبرفرزانه کشورم #ایران بود. وقتی گفتند: اگر بخواهم در یک جمله به جوانان توصیه کنم خواهم گفت: تحصیل، تهذیب، ورزش.
این جمله سبک برنامهریزی من را زیر و رو کرد. جامع کرد. اول یا دوم دبیرستان بودم آن زمان...
دیگر جدولم فقط درسی یا فقط تهذیبی نبود. همه موارد را با هم لحاظ می کردم. با هم پیش می بردم.
این سبک بیشتر برایم قوت گرفت وقتی بزرگتر شدم و فهمیدم این توصیه بر اساس ابعاد وجودی انسان هست و کسی که هم جسم را لحاظ کند و هم روح هر نوع برنامه ای از این سه بخش خارج نمی شود و این توصیه حقیقتا میتواند انسان را جامع رشد دهد.
برنامهریزیهایم دیگر تک بعدی نمیشد.
هربار میخواستم تفکر کنم که چه باید بکنم، اهدافم چیست و کجا نقطه مطلوب من می تواند باشد، اول سه فلش می کشیدم و می نوشتم:
۱. تحصیل
۲. تهذیب
۳. ورزش
بعد تحصیل دو شاخه میشد:
۱. دانشگاهی، آموزشگاهی، مهارتی
۲. معرفتی.
و تهذیب هم دو بخش:
۱. علمی (نظری)
۲. عملی ( مراقبه و محاسبه نفس)
و ورزش میشد:
مسائل جسمانی:
۱. تغذیه سالم
۲. ورزش و تقویت جسم
یعنی باید در افق پیش رو در همه این حوزهها با هم ترسیم کنم در چه نقطهای خواهم ایستاد. بعد میرسیدم به مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک.
یعنی آنچه به مرور آموختم و با این ایده درآمیختم.
یعنی افق و نقطه مطلوب را در نظر گرفتن و چشم انداز مثلا ده ساله تعریف کردن و بعد برنامه ریزی برای رسیدن به آن. و نه تک بعدی که سه بعدی و با توجه به ابعاد وجودی انسان.
حالا خروجی هزاران بار فکر کردن و برنامه نوشتن و جدول سازی، در این بازه عمر، یک طرح - از نگاه خودم البته - جامعای شده که به کار همه در هر سن و سطح و جنس و تحصیلات می آید.
این طرح برای دو گروه بسیار راهگشاست.
اول کسانی که آرزوها دارند اما راه رسیدن به آن را پیدا نمی کنند یا قدرت برنامه نوشتن یا برنامه قابل اجرا طراحی کردن، ندارند.
دوم کسانی که هدف و آرزو و انگیزه هم ندارند و روزگار را به هرچه پیش آید سپری می کنند اما ته دلشان دوست دارند آنها هم در زندگی هدف و برنامه رسیدن به آن را داشته باشند. و از این سرگشتگی، احساس بیهودگی، اتلاف عمر یا پوچی رهایی پیدا کنند و حس رضایت از خود و رضایت از زندگی را تجربه کنند.
امسال به لطف خدا این طرح را در دو سطح دانش آموزان و دبیران با عنوان « منِ بابرنامه» در حال تدریس از راه دور هستم و به محصول آن به فضل خدا، بسیار امیدوار و خوشبین هستم.
در نظر دارم این طرح را در یک کانال مجزا در اختیار هرکس که خود را در یکی از دو گروه یاد شده میبیند قرار دهم. ان شاء الله. و از صمیم قلب امیدوارم باشم که برای همه گرهگشا یا راهگشا باشد.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
برام جالب بود که دیدم هرچه ماسک در فروشگاههای فرانسه برای تأمین نیاز مردم بود، چینی بود...
#فرانسه
@ninfrance
ما و #کتاب
از بچگی، شی جدانشدنی از پدرم، کتاب بود. از اولین خاطراتی که در ذهن دارم صحنه ای است که پدرم حتی چراغ که قرمز میشد کتابش را باز می کرد و شده یک صفحه میخواند. یا یک روز که مریض شده بودم و مرا درمانگاه برده بود، در اتاق انتظار هم با خودش کتاب آورده بود و مطالعه می کرد...
کمی که بزرگتر شدم. یکی از هدیه های زندگی ام شد کتاب. همه را به خاطر دارم. مثل «قصه های خوب برای بچه های خوب».
و من خیلی سعی می کردم بچه خوبی باشم...☺️
پدر هر سال نمایشگاه کتاب می رفت. مثل یک کار واجب. گاهی ما را می برد. گاهی تنها می رفت...
یکبار که تنها رفته بود برایم کتابی خرید با نام «نرگس». تو سنی بودم که خیلی خوشحال شدم که بابا به فکرم بوده و برای من مجزا کتاب خریده. بخصوص که نام کتاب نام یک دختر بود. با هیجان شروع به خواندن کردم. کتاب داستان پسری نوجوان بود در ایام انقلاب که بخاطر خواهرش نرگس که به دلیل اینکه اجازه ندادند حجاب داشته باشد از تحصیل محروم مانده بود، و همین از او شخصیتی ساخته بود که برای حفظ ارزشها مبارزه کند...
خواندن اون کتاب در سن نوجوانی خیلی بر من اثر گذاشت که به موضوعات مهم تر فکر کنم.
کم کم خودم اهل توجه به کتاب شدم. خواندن کتاب برایم سخت بود. اما می دانستم مهم است و هر ایده ای را برای اینکه کتاب خوان بشوم امتحان می کردم.
آشنایی با کتاب «قهرمان دبیرستان امیرکبیر» هم در آن سن نوجوانی یکی از شیرین ترین تجارب مطالعاتی ام بود. دوست داشتم جای قهرمان داستان باشم... عموما کتاب هایی که می خواندم داستانی بود. اما تمایل داشتم کتاب های جدی تر هم بخوانم ولی واقعا کتاب خوانی کار آسانی نبود. در این میان هر زمان قفسه بزرگ کتابهای پدر را می دیدم یا مادرم را که در حال کتاب خواندن است. همیشه احساس می کردم که عقب هستم. همیشه نگاه می کردم به آن همه کتابی که هست و من نخوانده ام... گاهی یکی را بر می داشتم، چند صفحه میخواندم اما زود خسته می شدم و انصراف می دادم...
یک روز در یک فروشگاه مسجدی که رفته بودم یک کتاب بود با نام «باغ بهشت». خوب در خاطر دارم که قیمتش 1000 تومان بود. مانده بودم بخرم یا نه. چون همیشه هر نمایشگاه کتابی که می رفتم یک جلد کتاب میخریدم. با خودم فکر می کردم برای تشویق فروشندگان کتاب باید از آن ها خرید کرد.
اما هزار تومان برای پس اندازی که داشتم زیاد بود و پول پنج ساندویچ در مدرسه 😅. در حال دودوتا چهارتا کردن بودم که دوستم کنارم قرار گرفت و وقتی تعلل ام را دید گفت. این رو بخر... من خوندم خیلی قشنگه. ضرر نمی کنی... اگر خوندی و خوشت نیومد من پولش رو بهت بر می گردونم. در حالی که تو دلم غر می زدم که من که روم نمیشه اگر ارزش خریدن نداشت بیام ازت پولش رو بگیرم...🤨 تو رودربایستی خندیدیم و خریدم.
آن کتاب هم در زندگی ام خاص شد و اثر زیادی بر من گذاشت... انقدر که با خودم به فرانسه آوردم! داستانش من را به زندگی رزمندگان جنگ و شهدا نزدیک تر کرد... همیشه به خودم می گفتم خدا دوستم را خیر دهد... اگر آن روز کتاب را نمی خریدم... چقدر دوست خوب خوب است. دوست خوب مثل کتاب خوبه. کتاب خوب، مثل دوست خوب.
کتاب ها حقیقتا مربی هستند... و اگر کتب خوبی باشند واقعا جهت دهنده و شخصیت ساز می شوند.
اما باز و هنوز نتوانسته بودم کتاب خوان حرفه ای شوم. کتابهای جدی زود خسته ام می کرد.
تا اینکه در یک نمایشگاه دیگر با کتابی با عنوان «کتاب و کتاب خوانی» آشنا شدم. جمع آوری تمام توصیه ها و صحبت های #رهبر کتاب خوان کشورم بود. سه نفر بودیم گفتم بچه ها بیایید این کتاب را بخریم. بلکه با خواندنش انگیزه پیدا کنیم و کتاب خوان بشیم. گفتند چنده؟ گفتم 800 تومان! من پولش را ندارم بیایید نفری 200 بدید بقیه اش با من! غمتون نباشه!😎. چون من بیشتر می دهم کتاب دست من باشه.🤓 چون شما شریک شدید خواندم به شما هم می دهم بخوانید...😄 خندیدیم و با مشارکت رفقا کتاب خریداری شد...
آن کتاب شد نقطه عطفی در زندگی من...
انقدر در آن کتاب انگیزه خوابیده بود که بعد از خواندنش فقط عطش کتاب خوانی و مطالعه داشتم.
حالا زندگی ام بدون کتاب معنای کامل ندارد و حقیقتا آثار و برکاتش را روزانه شاهد هستم.
#ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
هدایت شده از منِ با برنامه
✨با سلام و احترام؛
🌸و عرض خوش آمد به همه دوستان.
💡لطفا این کانال را به هرکس میدانید نیاز به #افق و #برنامهی قابل اجرا برای زندگیاش دارد معرفی فرمایید.
#شروع کار کانال: جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹
@manebabarname