eitaa logo
نیروی قدس (جبهه مقاومت)
40.6هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
927 فایل
﷽ 🔰وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ فقط تبلیغات 👇 @tabligh_z
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 استاد 💫 در تمام پیشگویی‌ها آمده است که یاران درجه یک آقا صاحب الزمان عج الله، ایرانی هستند.
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 👤استاد 💫کار تو آخرالزمان سخته!
استاد رائفی پور4_5828048068351625946.mp3
زمان: حجم: 30.76M
🔊 استاد 📝 کدام راه؟ 📅 ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - تهران -هیئت قاسم ابن الحسن 🎧 کیفیت 64kbps ١٤٤٣ ☄ویژه نوجوانان
📚برشی از کتاب راهی با سعید هم‌عالَم شوید زندگی کردن با اصحاب بهترین روش فهم عاشوراست. تنها نباید تماشاگر حوادث بود. باید در متن آنها زیست. باید حضور در خیمه های امام را احساس کرد... هم‌عالَم شدن همان توسّل عملی است. همراهی با امام و اصحاب است در دنیا و در آخرت. «أن يَجعَلَنی مَعَکُم فِي الدّنيٰا وَالآخِرَة» تا هفتاد و سومین نفرنشوی، احساسات اصحاب را نخواهی فهمید. این نیازمند خلوت است. آن وقت خواهی فهمید چرا کربلا بدون توسل و اشک نمی‌شود. توسل همان هم‌عالَم شدن با عالم کربلاست. اشک، اذن دخول ورود در سرزمین پر رمز و راز کربلای سال ۶۱ هجری است. این ورود، لازمه‌ی فهم از کربلاست... برای درک عمل اصحابِ امام، باید به آنان تمسک کرد و خود را شبیه آنان کرد تا آنان را درک کرد. اگر همچون اصحاب وفادار امام، آب دیدی و به یاد مولایت ننوشیدی، شب عاشورا حال دیگری خواهی داشت. درک دیگری از وفا خواهی داشت. باید هرشب خلوت انسی با اصحاب داشت. باید هنر سعیدانه زیستن را به عنوان یک راه فهم کربلا در نظر داشت: «در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن» هرشب خودت را در کربلا و در کنار اصحاب ببين!
📚برشی از کتاب راهی با سعید از سعیدگفتاری تا سعیدرفتاری شهید بزرگوار آیت الله دستغیب داستان زیبایی را نقل می کنند: مکرر بر زبان جاری می کردم: «ياليتني كنتُ معكم» یعنی ای امام حسین و یاران آن امام! کاش من هم با شما بودم و تصور می کردم ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت. شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می گفتند، ملاحظه کردم. لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم. آن وقت بنی هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند. پیش خود می گفتم الآن نوبت من فرا می‌رسد. مواظب بودم امام حسین مرا نبیند! بعـد بـه سرعت پا بـه فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم! آری! با زبان و لفظ کار درست نمی شود... ادعای مقام کسی مانند سعید را کردن کجا و در جایگاه او در مقابل تیرها سینه سپر کردن کجا؟! از کرانه «سعیدگفتاری» تا کرانه «سعیدرفتاری» کهکشانی فاصله است!