eitaa logo
✧شهر زیبای من ؛ نیـر✧
1.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
854 ویدیو
99 فایل
*نیر* دیاریست سرسبز و باصفا با آسمانی نیلگون که همچون *یاقوت سبزی در کویر* استان یزد" میدرخشد. این کانال جهت معرفی *نیر* و اطلاع رسانی به همشهریان ایجاد شده است. ارتباط با تنها ادمین کانال👇 @Mahdidehghanniri
مشاهده در ایتا
دانلود
...داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن‌ برادرم، خدیجه،‌ داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ زن ‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده... برشی از کتاب 📚 زندگینامه قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)