eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
63 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
22.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های سید شهید برای حال و روز این روزهای ماست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم انفجار شدید در نهاریا اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
سلام میشه تو گروه بزارید برای یک بچه ی یکساله که چنددروزی مریض هست هرچی دکتر میبرن خوب نمیشه حمد شفاء بخونن خوب بشه مادرش خییلی حالش بده نگرانه.اسمشم امیرمهدی هست سرباز امام زمان بشه ان شاءالله
قال امیرالمؤمنین علیه السلام): مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِيِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ «عَدُوِّهِ» حضرت علی علیه السلام فرمود: کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود ، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد! عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 441. @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
خبرگزاری‌ها راست می‌گفتن جای سید حسن امن بود .... رفته بود پیش رفقای شهیدش 😭 @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
42.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دامن آلوده و روی سیاه آورده ام گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام هر چه بودم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده ام
فرماندهان بزرگ در زمان ریاست جمهوری چه کسانی به شهادت رسیده اند؟ و در فرماندهی کدام فرمانده قدرت بازدارندگی کشور کم و ترور فرماندهان ما بیشتر شده است؟
📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان هشتم: عمل و عملیات 🌹راوی: همسر شهید بعد از عملیات آمده بود مرخصی. رو بازوش رد یک تیر بود که درش آورده بودند و کم کم می رفت که خوب بشود. جای تعجب داشت. اگر تو عملیات مجروح شده بود، تا بخواهند عملش کنند و گلوله را در بیاورند، خیلی طول می کشید. همین را به خودش هم گفتم. گفت: «قبل از عملیات تیر خوردم.» کنجکاوی ام بیشتر شد. با اصرار من شروع کردم به گفتن ماجرا: تیر که خورد به بازوم، بردنم یزد. تو یکی از بیمارستانها بستری شدم.چیزی به شروع عملیات نمانده بود. دیرم می شد که کی از آن جا خلاص شوم. دکتری آمد معاینه کرد و گفت: «باید از بازوت عکس بگیرن.» عکس که گرفتند، معلوم شد گلوله ما بین گوشت و استخوان گیر کرده.تو فکر این چیزها و تو فکر درد شدید بازوم نبودم. فقط می گفتم: «من باید برم، خیلی زود.» دکتر هم می گفت: «شما باید عمل بشین، خیلی زودتر.» وقتی دید اصرار دارم به رفتن، ناراحت شد. عکس را نشانم داد و گفت: «این رو نگاه کن! تیر تو دستت مونده، کجا می خوای بری؟» به پرستارها هم سفارش کرد: «مواظب ایشون باشید، باید آماده بشه برای عمل.» این طوری دیگر باید قید عملیات را می زدم. قبل از این که فکر هر چیزی بیفتم، فکر اهل بیت (علیهم السلام) افتادم و فکر توسل. حال یک پرنده را داشتم که تو قفس انداخته بودنش. حسابی ناراحت بودم و حسابی دلشکسته. شروع کردم به ذکر و دعا. تو حال گریه و زاری خوابم برد.دقیقاً نمی دانم، شاید هم یک حالتی بود بین خواب و بیداری بود. تو همان عالم، جمال حضرت ابوالفضل (سلام الله علیه) را زیارت کردم. آمده بودند عیادت من. خیلی قشنگ و واضح دیدم که دست بردند طرف بازوم. حس کردم که انگار چیزی را بیرون آوردند، بعد فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده.» با حالت استغاثه گفتم:«پدر و مادرم فدایت، من دستم مجروح شده، تیر داره، دکتر گفته که باید عمل بشم.» فرمودند: «نه، تو خوب شدی.» حضرت که تشریف بردند، من از جا پریدم و به خودم آمدم. انگار از خواب بیدار شده بودم. دست گذاشتم رو بازوم. درد نمی کرد! یقین داشتم خوب شدم. سریع از تخت پریدم پایین. سر از پا نمی شناختم. رفتم که لباسهایم را بگیرم، ندادند. «کجا؟ شما باید عمل بشی.» «من باید برم منطقه لازم نیست عمل بشم.» جر و بحث بالا گرفت. بالاخره بردنم پیش دکتر. پا تو یک کفش کرده بود که مرا نگه دارد. هر چه گفتم: مسؤولیتش با خودم؛ قبول نکرد. چاره ای نداشتم جز این که حقیقت را بهش بگویم. کشیدمش کنار و جریان را گفتم. باور نکرد و گفت: «تا از بازوت عکس نگیرم، نمی گذارم بری.» گفتم: «به شرط این که سرو صداش رو در نیاری.» قبول کرد و فرستادم برای عکس. نتیجه همان بود که انتظارش را داشتم. تو عکس که از بازوم گرفته بودند، خبری از گلوله نبود. دارد ... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
. ارتش اسرائیل اعلام کرد که پس از آنکه یک موشک بالستیک سنگین از لبنان به سوی حیفا شلیک شد بیش از یک میلیون اسرائیلی مجبور به فرار به پناهگاه‌ها شدند.
850.7K
داستان ۸ : عمل و عملیات 🎙کمیل @niyat135