eitaa logo
سیاسی شهید مطهری(ره)
474 دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
840 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید رسول خلیلی پوستر| گزیده‌ای از وصیت‌نامه «این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند. خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.» @nmotahari7
🖤چند خط روضه ‍ ▪️کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. نگو تمام این مدت مهرانه بالای سر تابوت ایستاده بود و داشت نگاهمان می‌کرد. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ شهید مدافع حرم مهدی نعیمایی 🌷
دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ✅ وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..☝️ ✨ ذاکر با اخلاص شهید حسین‌ معز غلامی🌹
با دیدن این عکس فرموده بود: 👇👇 عکس عجیبی است. نشسته‌ها پرواز کردند،🕊 ولی ما ایستاده‌ها، هنوز هم ایستاده‌ایم! 💔 کاشکی من هم توی این عکس، آن روز می‌نشستم، بلکه تا امروز شهید شده بودیم! • یاد همه شهدا وسردار شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان گرامی باد ایستاده از راست: ناشناس(از برادران راوی)، مهندس ، سردار ، سردار ، نشسته از راست: ، ،
به سید می‌گفتن: اینا ڪی هستند مياري هيئت؛ بهشون مسئوليت میدی؟! می‌گُفت: ڪسی ڪه تو راه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهـل بیٺ و یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی تحویلش بگیری؛ جذب همین راه میشه!...🦋 شهید سید مجتبـی‌ علمدار 📕 کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی
16.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتشار برای اولین بار | تصاویری از تفحص پیکر شهید حاج رضا فرزانه در سوریه سردار شهید حاج رضا فرزانه در 22 بهمن 1394 در منطقه هوبر سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش به دست گروه‌های تکفیری افتاد و سرانجام پس از 6 سال تفحص شد و به میهن بازگشت. در این کلیپ شخصی که محل دفن شهید فرزانه را به بچه های تفحص شهدا نشان داده، همان فردی است که در فیلم لباس دشداشه تیره پوشیده و عصا زیر بغل دارد. این ملعون فرمانده تکفیریها بوده که دستور سوزاندن پیکر شهید فرزانه و دفن آن را در یکی کوچه های روستای خودش دفن کرده بود .
شهید هادی شجاع وهب سپاه 🕊🌺 خصوصیات اخلاقی شهید : 🌸 عاشق اهل بیت بود ده دقیقه قبل از شهادت گفته بود جان زهرا من رو در روز تاسوعا خاکسپاری کنید، ودر شب شهادت حضرت قاسم هشتم محرم 94 به شهادت رسید. 🌸نماز اول وقت تو مسجد بود ما هیچ وقت اونو تو منزل نمیدیم خادم مسجد بود نوکری اهل بیت رو با جون و دل میکرد ، همیشه اگر میخواستیم ببینیم باید میرفتیم تو مسجد میدیدیم.😊 🌸همش تکیه کلامش این بود توکل به خدا کن از بنده هاش نخواه حتی ما نمیدونستیم تو سپاه چه مقامی داشت بعدا فهمیدیم تکاور و تک تیرانداز بود.✅ 🌸اصلا اهل غیبت با تهمت نبود، عصای دست پدر و مادرش بود نوکری برادر مریضش و میکرد هیچ وقت از ما توقع چیزی رو نداشت.💔 نقل از: پدربزرگوار شهید نحوه شهادت :اصابت تیر به پهلو محرم94 دامادی که بعد از ده روزپرکشید
📸تصویری ماندگار از پیکر مطهر سردار شهید مدافع حرم حاج رضا فرزانه بر بالای دستان فرزندان و همرزمانش
🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
🌺🍃🌺🍃 🍃✨✨ 🌺✨ ✨✨ آیات ولایت در قرآن ✨✨ ✨✨ قسمت 6⃣ ✨✨ 2⃣ ﺁﻳﻪ ﺍﻛﻤﺎﻝ ﺩﻳﻦ 🔴 ﺍﻟْﻴَﻮْﻡَ ﻳَﺌِﺲَ ﺍلذِّﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻣِﻦْ ﺩﻳﻨِﻜُﻢْ ﻓَﻠﺎ ﺗَﺨْﺸَﻮْﻫُﻢْ ﻭَﺍﺧْﺸَﻮْﻥِ ﺍﻟْﻴَﻮْﻡَ ﺍﻛْﻤَﻠْﺖُ ﻟَﻜُﻢْ ﺩﻳﻨَﻜُﻢْ ﻭَ ﺍﺗْﻤَﻤْﺖُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻧِﻌْﻤَﺘﻰ ﻭَ ﺭَﺿﻴﺖُ ﻟَﻜُﻢُ ﺍﻟْﺎﺳْﻠﺎﻡَ ﺩﻳﻨﺎً... [سوره المائده آیه3] 🔶🔸 ترجمه : ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺍﺯ (ﺯﻭﺍﻝِ) ﺁﻳﻴﻦِ ﺷﻤﺎ، ﻣﺄﻳﻮﺱ ﺷﺪﻧﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺘﺮسید ﻭ ﺍﺯ (ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ) ﻣﻦ ﺑﺘﺮسید، ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺩﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩﻡ؛ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛ ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺁﻳﻴﻦ (ﺟﺎﻭﺩﺍﻥِ) ﺷﻤﺎ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻢ.... «ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ، ﺁﻳﻪ 3» 🔶🔹🔸🔹ﺩﻭﺭﻧﻤﺎﻯ ﺑﺤﺚ 🔹🔸🔹🔶 📋 ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻜﻮﻩ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻋﻄﻔﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻳﺄﺱ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ، ﺇﻛﻤﺎﻝ ﺩﻳﻦ، ﺇﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ❓ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ، ﭼﻪ ﺭﻭﺯﻯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ⭕️ ﺩﺭ ﺑﺤﺜﻬﺎﻯ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. 🔶🔹🔸🔹ﺷﺮﺡ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ 🔹🔸🔹🔶 ﺭﻭﺯ ﺍﻛﻤﺎﻝ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺖ ✅«ﺍﻟْﻴَﻮْﻡَ ﻳَﺌِﺲَ ﺍلذِّﻳﻦ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻣِﻦْ ﺩﻳﻨِﻜُﻢْ» ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻛﻔّﺎﺭ ﻟﺠﻮﺝ ﻭ ﻋﻨﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﻯ ﺑﻌﺜﺖ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺎ ﺣﺮﺑﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﻓﻮﻕ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻯ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻜﺴﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﻛﻔّﺎﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻝ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﻯ ﺩﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﮔﺸﺘﻨﺪ. ✅«ﻓَﻠﺎ ﺗَﺨْﺸَﻮْﻫُﻢْ ﻭَ ﺍﺧْﺸَﻮﻥِ» ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺯﻯ ﺑﺰﺭﮒ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﺻﻞ ﮔﺸﺘﻪ، ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻭ ﻛﻔّﺎﺭ ﺩﺭ ﻫﺮﺍﺱ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ، ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻄﺮﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﻭﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺧﻄﺮ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﺯ ﻫﻮﻯ ﻭ ﻫﻮﺳﻬﺎ ﻭ ﺩﻭﺭﻯ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺸﺄﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ. » ✅ﺍﻟْﻴَﻮْﻡَ ﺍﻛْﻤَﻠْﺖُ ﻟَﻜُﻢْ ﺩﻳﻨَﻜُﻢْ ﻭَ ﺍﺗْﻤَﻤْﺖُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻧِﻌْﻤَﺘﻰ» ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻜﻮﻩ ﻭ ﭘﺮﺍﻫﻤّﻴّﺖ، ﺩﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ ﻛﺎﻣﻞ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﻛﺎﻣﻞ ﺷﺪ. ✅«ﻭَ ﺭَﺿِﻴﺖُ ﻟَﻜُﻢُ ﺍﻟْﺎﺳْﻠﺎﻡَ ﺩِﻳﻨﺎً» ﺷﻜﻮﻩ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺗّﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﺑﻘﺪﺭﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺁﻳﻴﻦ ﻫﻤﻴﺸﮕﻰ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. @nmotahari7
در دو کوهه به عنوان خادم راهیان نور فعالیت می‌کردیم. در آن ایام هادی با شوخ طبعی‌ها خستگی کار را از تن ماخارج می‌کرد. یادم هست که یکٔ پتوی بزرگ داشت که به آن می‌گفت 《پتوی اِجکت 》یا پتوی پرتاب!😳😃 کاری که هادی با این پتو انجام می‌داد خیلی عجیب بود. 🤔 یکی از بچه‌ها را روی آن می نشاند بقیه دورتادور پتو را می‌گرفتند و با حرکات دست آن شخص را بالا و پایین پرت می‌کردند. یکٔ بار سراغ یکی از روحانیون رفت.😉 این روحانی از دوستان ما بود. ایشان خودش اهل شوخی و مزاح بود. هادی به او گفت: حاج‌آقا دوست دارید روی این پتو بنشینید؟😉 بعد توضیح داد که این پتو باعث پرتاب انسان می شود .😳 حاج آقا که از خنده بچه‌ها موضوع را فهمیده بود، عبا و امامه را برداشت و نشست روی پتو.😊 هادی و بچه‌ها چندین‌بار حاج آقا را بالا و پایین پرت کردند.خیلی سخت ولی جالب بود.🌸 بعد هم با یکٔ پرتاب دقیق حاج آقا انداختند داخل حوض معروف دو کوهه.😄 بعد از آن خیلی از خادمان دو کوهه طعم این پتو و حوض دو کوهه را چشیدند .😉🌹 @nmotahari7