نفوذشناسی, [۱۷.۱۲.۱۷ ۲۲:۲۲]
📜 #خاطرهای از محمدعلی فروغی:
#محمدعلی_فروغی، ملقب به #ذکاء_الملک، در خاطراتش مینویسد:
🖊سفارت انگلستان من را خواست، رفتم، سفیر انگلیس گفت: «برو به رضاخان بگو که افلان روز در ساحل بندرعباس آمادهی سوار شدن به کشتی شود.»
پیغام را به رضاخان رساندم. ابتدا قدری عصبانی شد و گفت: «اینها از من چه میخواهند، هر چه خواستند را انجام دادم» و بعد روی صندلی نشست و گفت: «برو از سفیر سؤال کن من تنها بروم یا با خانواده، دوم اینکه بعد از من چه کسی عهدهدار سلطنت خواهد شد.»
پس از مراجعه به سفیر انگلیسی پاسخ داد: «ابتدا تنها برود بعدا خانواده را میفرستیم. در مورد سلطنت پس از او، بعداً تصمیم میگیریم »
✴️ و اینگونه #استقلال و #هویت و #اقتدار_ملی را به باد فنا دادند و سرانجام، رضاخان هم در وضعیت بسیار تیره وار از این دنیا رفت.
کانال جامع نفوذشناسی
@nofozshenasi
نفوذشناسی, [۱۷.۱۲.۱۷ ۲۲:۳۶]
📜 #خاطرهای از فردوست، مشاور ویژهی محمدرضا:
#حسین_فردوست در خاطراتش دربارهی اصرار محمدرضا برای ملاقات با مستر ترات، رئیس اطلاعات #انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت، برای تعیین تکلیف خود پس از رفتن رضاخان، نتیجهی ملاقات را این گونه بیان میکند:
🖊 به ترات گفتم که ولیعهد مرا فرستاده از شما بپرسم که وضع او چه خواهد شد و تکلیفش چیست...
ترات پاسخ داد: «محمدرضا طرفدار شدید آلمانهاست و ما درون کاخ اطلاعات دقیق و مدارک مستند داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است، به زبانهای انگلیسی و فرانسه و فارسی، گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش در آن نقشه با سنجاق مشخص میکنی.
فردوست میگوید: من به سعدآباد برگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و تعجب کرد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم و یا نقشه دارم و غیره... حتماً کار این پیشخدمتهاست.
محمدرضا در ادامه گفت: «فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که همان شب با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین میبرم و رادیو هم دیگر گوش نمیکنم، مگر رادیوهایی که خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم.»
کانال جامع نفوذشناسی
@nofozshenasi