دیر کرده بود...
هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمیآمد.
نگرانش شدند و رفتند دنبالش.
دیدند بچهای را سوار کولش کرده
و برایش نقش شتر را بازی میکند.
گفتند: « از شما بعید است، نماز دیر شد.»
رو به بچه کرد و گفت:
«شترت را با چند گردو عوض میکنی؟»
بچه چیزی گفت.
گفت:
«بروید گردو بیاورید و مرا بخرید.»
کودک میخندید،:)
پیامبر هم!...
#پیامبرمـ 🍃
#جانمـ 😍😍😍
[•🐫🥜🌿•]
♥...