#طنــز_سیاسی
یه گرگ و شتری به خاطر بالا بودن اجارهها، مشترکاً یه خونه رو اجاره کرده بودن. هر روز صبح بچههاشون رو توی خونه میذاشتن و خودشون میرفتن دنبال تهیهی غذا.
یه روز که گرگ زودتر و دست خالی برگشته بود، یکی از بچهشترها رو خورد!
وقتی سر و کلهی شتر از دور پیدا شد، گرگ زود جلو دوید و در حالی که سعی میکرد توی صداش نگرانی پیدا باشه، گفت: رفیق یکی از بچههامون نیست.
شتر با هول و ولا گفت:
از بچههای من یا بچه های تو؟
گرگ قیافهی حق به جانبی به خودش گرفت و گفت:
باز که ازون حرفا زدی! ما که بنامون بر "وفـاق" بود. من و تو نداره؛ یکی از بچههای "مـــا".
شتر که هیچ وقت این قدر قانع نشده بود؛ دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد؛ فقط بدیاش این بود که هر چند وقت یک بار یکی از بچهشترها کم میشد؛ و شتر ناراحت میشد؛ اما چون عوضش" وفاق ملی"شان سر جاش بود چیزی نمیگفت!
امیرالمونین علی عليهالسلام :
كَثـــرَةُ الوِفـــاقِ، نِفـــاقٌ.
وفاقِ زياد، [نشانه] نفاق است؛
غُررالحِكم ؛ ۷۰۸۳
مراقبت لازم هست تا
وفاق ملّی، به نفاق ملّی تبدیل نشود
و الا جای جلّاد و شهید براحتی عوض خواهد شد!
ガنــُقـطــِﮫ زنـــــ〽️ | ؏ضۅشۅید 👈