#خاطره_شهید 💌✨
آقا مصطفے خیلے مواظب بود که عصبانی نشود...
خیلے روی خودش کار کرده بود که بتواند ظرفیتش را بالا ببرد .
حتی یادم هست یک بار که از سوریه آمده بود ، محمدعلی توی بغلش بود و بی قراری می کرد .
من با جق جقه میخواستم ساکتش کنم ، خانمش گفت :
"مامان جون آقا مصطفے بعد از مجروح شدنش ، موج انفجار روی اعصابش اثر گذاشته ، و به صدای جق جقه حساس شده"
من متوجه نشدم! ظاهرا خیلے اذیت بود ولی خودشو کنترل می کرد... (:
جوری که من اصلا متوجه نشدم! هروقت یادم میاد خیلے اذیت میشم ... 💔
یکی از صفات اخلاقیش همین بود🍃
تا آنجایے که میتوانست از خودش مایه میگذاشت✨
ازخودگذشتگی ، ایثار ، افتادگی ، خوش اخلاقی ...
از تمام خصوصیات اخلاقیش خوشم میومد♥️
هیچوقت بی احترامی ازش ندیدم!
توی سن بلوغ صدای بلندی ازش نشنیدم...
نه فقط من! باباش هم همینجوری مبادی آداب بود.
نسبت به من و پدرش خیلی حساس بود، اگر بیمار بود و خوابیده بود ، من یا پدرش که میرفتیم عیادتش بلند میشد و مینشست🖐🏻
#شهید_مصطفے_صدرزاده ♡
#درسےازشهدا
🍃راوی مادرشهید🍃
@Noglanmaktabolmahdi