eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.3هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
(پاره دم خطبه امام سجاد ع در شام) خطبه ی غرای امام سجاد ریشه ی دشمن بکند ز بنیاد او پسر حسین پور زهراست چارم وصی خاتم الانبیاست @nohe_sonnati
(دو دمه خطبه امام سجاد ع در شام) خطبه ای سید سجاد به شام عنوان کرد(گفت پور حیدرم،وصی پیغمبرم) کاخ ظلم و ستم دشمن دون ویران کرد(گفت پور حیدرم،وصی پیغمبرم) نسب خویش در این جمع بیان بنمایم(گفت پور حیدرم،وصی پیغمبرم) نور چشم علی و فاطمه ی زهرایم(گفت پور حیدرم،وصی پیغمبرم) @nohe_sonnati
۱ (ورود اهل بیت ع به شام) روزم به نظر گشته بسی تیره تر از شام چون یاد ورود اسرا کردم و از شام فغان از ستم شام امان از ستم شام ای وای ز بی رحمی آن فرقه ی کفار فریاد ز بی رحمی اعدای جفاکار صد داد ز بی شرمی و بی رحمی حضار دروازه ی ساعات و تماشاگری عام تعطیل عمومی شده در شام که گویا در شام مگر عید نوینی شده بر پا مخلوق ز هر سوی روان بهر تماشا وز خم شقاوت بگرفتند به کف جام پوشیده به تن رخت نو و جامه ی زیبا دل ها همه مسرور و حنا بسته به کف ها گویند مبارک باد با یکدگر اعدا قتل پسر فاطمه را می کند اعلام رو جانب دروازه ولی با لب خندان با چنگ و نی و بربط و هم با دل شادان خاکم به دهن بهر تماشای اسیران از سوی شه جور شدندی همه اعزام دیگر چه بگویم که منادی چه ندا داد کز گفته ی آن شوم به جان ها شرر افتاد کی بود روا تا پسر هند زنازاد فرزند نبی را بنهد خارجی اش نام از صوت منادی همه گشتند خبردار نظاره گر از هر طرفی فرقه ی اشرار تا گشت عیان قافله ی بی سر و سالار چون صید همه بسته و افتاده ابر دام گردید عیان محمل چندی ز اسیران بنشسته در او عترت سلطان شهیدان طفلان پدر کشته و زن های پریشان افسرده و پژمرده و بی طاقت و آرام بر نیزه سر چند بدی در کف قاتل لکن بدی بر محملی هر نیزه مقابل در پیش عیان رأس حسین میر قبایل سویش نگران زینب محنت کش ایام در پیش یکی تازه جوان بسته به زنجیر رنجور و بس افسرده و از دار جهان سیر بسته به غل جامعه تن خسته و دلگیر در ناله ز بی رحمی آن فرقه ی ظلام آذر چو دهی شرح ورود اسرا را زنهار مگو حادثه ی شام بلا را بی رحمی و بی شرمی اشرار دغا را کامد چه بر آن خیل اسیران ز در و بام ‏ زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
۱ (خطبه امام سجاد ع در شام) ای فرقه ی دون زاده ی خیر البشرم من فرزند حسین باغ علی را ثمرم من حسین را پسرم من علی را ثمرم من من حجت خلاق جهان فخر زمانم من باعث ایجاد همه کون و مکانم من سبط نبی سرور با عزت و شانم آیینه ی انوار حی دادگرم من من گوهر رخشنده ی شاه ثقلینم من شبل علی فاطمه را نور دو عینم من زاده ی آزاده ی لب تشنه حسینم بر خلق جهان بعد حسین راهبرم من جدم بود احمد که شه ملک وجود است یکتا گهر مخزن اسرار ودود است سرمایه ی هستی همه غیب و شهود است آن جلوه ی مرآت خدا را ثمرم من سرمست یزید است گر از جام شقاوت حق روز ازل داده به ما شوق شهادت زین شوق شهادت زده ایم چتر شفاعت دانید ذبیح الله حق را پسرم من ای فرقه ی گمره نکنید دعوی اسلام زین گونه مسلمان که شمایید نبرید نام بالله شقی تر ز شما نیست در ایام زین دعوی اسلام شما خونجگرم من آیا پدر من نبود زاده ی زهرا آیا نبود فاطمه خود بضعه ی طاها آیا نبود ختم رسل بر همه مولی پس از چه کنون بی کس و خوار نظرم من آیا پدر من نبود زاده ی حیدر آیا نبود زینت آغوش پیمبر پس از چه شهیدش بنمودید ز خنجر از کینه و بیداد شما دیده ترم من کشتید حسین را به صف ماریه از کین وان گه بنمودید اسیر عترت یا سین مانند اسیران که ز رومند و یا چین اندر غل و زنجیر به هر رهگذرم من یا سید سجاد اسیر سپه شام ای بسته به زنجیر ز بد عهدی ایام آذر ز کفش رفته دگر طاقت و آرام آیا که فتد جانب کویت گذر من ‏ زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
۱ (ورود اهل بیت ع به شام) ای شامیان ما مسلمانیم ما جمله ممدوح قرآنیم ما عترت پیغمبریم ما یادگار حیدریم ماییم یار حی داور ماییم اولاد پیغمبر ماییم ذریه ی حیدر باشد ختم رسولان جد ما غم نصیبان ما آل آن شاه ذی شأنیم ما را چرا خارجی خوانید مر جاه ما را نمی دانید یا آن که غافل ز یزدانید در شأن ما الرحمن نازل شده ز یزدان ما معنی کل قرآنیم ماییم از دوده ی طاها ماییم مقصود کرمنا ماییم از ساحت بطحا ما را خدا به امکان بنموده اهل قرآن ما مظهر لطف سبحانیم بر هل اتی جمله مصداقیم ما صاحب جود و انفاقیم ما در جهان بعد حق طاقیم رحمی به ما غریبان رحمی به ما اسیران ما اصل دین اصل ایمانیم جبریل بر دودمان ما نازل شد از جانب یکتا ماییم مقصود ذی القربا بر ما به دار دوران کردید ستم فراوان بینیدمان دیده گریانیم بد جد ما صاحب معراج بد جد ما سرور منهاج بد جد ما را لعمرک تاج شاه مدثر مأب شاه مکبر خطاب ما نسل آن شاه خوبانیم این سر که بر نی مکان دارد آیات قرآن بیان دارد حیران همه انس و جان دارد نوباوه ی رسول است نور دل بتول است ما عترت شاه عطشانیم کشتید سبط پیمبر را خستید زهرای اطهر را بر نی نمودید این سر را سازید سنگباران او را ز راه طغیان ما از غمش دیده گریانیم این شاهزاده که بیمار است محبوب حق شاه ابرار است غمگین و نالان و تبدار است در بند غل گرفتار ای فرقه ی ستمکار از ظلم تان اندر افغانیم در گلستان عزا از غم دارد رجائی نوا هر دم مانند بلبل در این ماتم دارد غم و نوایی با چشم پر بکایی گوید ز غم مرثیه خوانم ‏ زمینه:هندی @nohe_sonnati
۱ (ورود اهل البیت ع به شام) زینب کجا و شام غم افزا زینب کجا و این شور و غوغا زینب خونین جگر شد زینب بی بال و پر شد زینب کجا و این شام ویران این هتک حرمت،این شور و افغان جمعی ستمکار،بی دین و ایمان از یاد برده،شرم و حیا را آل پیمبر،با دست بسته از ره رسیده،با حال خسته بر روی محمل،محزون نشسته دور از احبا،تنهای تنها زینب که بوده،جا و مکانش قرب پیمبر،این بوده شانش اکنون بر افلاک،رفته فغانش زین جور بی حد،گوید واویلا زینب کجا و این مردم شوم این مردم پست،ملعون و مشئوم آل نبی را،با حال مغموم در شهر شام،شوم غم افزا چون وارد شام،شد زینب زار بردند او را،با حال افگار در معبر عام،در جمع حضار با اهل بیت،سلطان بطحا هر جا گذر کرد،در طول ایام آن بانوی دین،با رنج و آلام زد دشمن دون،هم از در و بام بر کاروانش،سنگ جفا را شد بی برادر زینب-بی یار و یاور زینب دیگر چه گویم،از حال آنان بزم یزید آن،ملعون نادان بر کرسی زر،جمعی لئیمان آل پیمبر،استاده آن جا در پیش روی،آن اهل محضر زینب ستاده،با دیده ی تر رأس حسینش،اندر برابر جمع اسیران،با آه و غوغا دانی چه ها کرد،آن خصم نادان با رأس پاک،شاه شهیدان شد هتک حرمت،با چوب خزران لعل لب آن،نور خدا را ام المصائب زینب-اخت النوائب زینب فرزند حیدر زینب-یار برادر زینب دانی چه کردند،با آن اسیران با آن که بودند،با چشم گریان آیا کجا شد،مأوای ایشان اندر خرابه،شد جای آن ها در آن خرابه،شد شور دیگر وارد در آن جا،شد نور دیگر چون طور موسی،شد طور دیگر آن جا رقیه،جان کرد اهدا یا رب به حق،شاه شهیدان بر حاضرین کن،لطف فراوان قبر رقیه،بر ما کن احسان هم بر جوادی،قسمت بفرما زمینه:مقتل @nohe_sonnati
۲ (ورود اهل البیت ع به شام) زینبم من که حسین بود بهین یاور من گرچه بی یار شدم هست خدا یاور من شام شد معبر من حق بود داور من زینبم من که برادر چو حسین بود مرا دیده ام روشن از آن نور دو عین بود مرا یادگاری ز رسول ثقلین بود مرا بود جایش روی دامان حزین مادر من به روی دوش علی جای حسین بود حسین نگهش بر روی شیوای حسین بود حسین دایما ورد لب آوای حسین بود حسین می سرودی که حسن ماه و حسین اختر من روز عاشور چو دیدم تن او غرقه به خون قطعه قطعه بدن و زخم ز اندازه فزون کاش آن روز شدی جان من از جسم برون تا نبیند تن صد چاک دو چشم تر من چون که دیدم سر فرزند نبی بر سر نی از ستمکاری آن طایفه ی سفله ی غی گوییا گشت منور به دلم جلوه ی حی بر سرش جلوه ی حق دیدم و شد باور من چون که من بر سر نی رأس برادر دیدم بی قرار از ستم دشمن دون گردیدم بر روی چوبه ی محمل سر خود کوبیدم از بصر اشک بشد جاری و خون از سر من من زینب غمپرورم-باشد حسین برادرم وارد شام چو گشتیم به هنگام عبور شامیان را چو بدیدیم به صد وجد و سرور ما به صد محنت و آن ها به دو صد شادی و شور غم عالم بنشستی به دل و خاطر من من دختر پیغمبرم-من یادگار حیدرم از غم سید سجاد شدی خون جگرم جاری از غربت او اشک بود از بصرم تن تبدار و دل غمزده اش در نظرم نبود محنت او آه غم آخر من بانوان بر روی محمل همه با غصه دچار کودکان گریه کنان غمزده با صوت هزار دشمنان گرد محامل بود افزون ز هزار غم شان هست مدامی به دل مضطر من من یادگار حیدرم-زهرای اطهر مادرم آه از آن دم که خرابه بشدی منزل ما غم و اندوه و محن اشک بصر حاصل ما خون شد از محنت آن جمع اسیران دل ما بد در این دار محن خاک سیه بستر من ناگهان ناله ی جانسوز به گوشم برسید بود آن صوت رقیه که شد آن لحظه شدید چون سر باب بدید و ز جگر ناله کشید شد برون طاقت و تاب از بدن و پیکر من گفت ای جان پدر بعد تو بی یار شدم به غم و غصه و اندوه گرفتار شدم از فراق تو من غمزده بیمار شدم بعد تو هست پدر رنج و محن یاور من خواهر فدایت یا حسین-گریم برایت یا حسین ناگهان رأس حسین از کفش آمد به زمین روح پاکش ز بدن رفت به فردوس برین یادش آمد چو جوادی ز اب و مام حزین گفت یا رب تو ببخشا پدر و مادر من زمینه:راسته @nohe_sonnati