eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.9هزار دنبال‌کننده
348 عکس
10 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ (حضرت رباب س) رباب عروس فاطمه می رود از دنیا بوده به دشت کربلا او با گل زهرا غربت این بانو شود با زینبش معنا رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ او همسر سلطان شاه کربلا باشد دیگر ز رنج و درد و غم ها او رها باشد روانه او به سوی حی کبریا باشد رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ ای که در عالم بوده ای تو حامی قرآن از داغ تو شیعه ی مرتضی شده گریان بر سر و رو زند ز داغ تو دل سوزان رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ تو دیده ای غریب حسین نور دل زهرا در کربلا دیدی حسین تو شده تنها دلخون از این غم می روی بانو سوی عقبی رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ عروس فاطمه تو هستی رهرو کوثر تو همسر حسینی و مام علی اصغر در کربلای خون تو دیده ای شده محشر رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ دیدی رباب تو غربت حسین زهرا را شکسته دیدی حرمت حسین زهرا را در خون بدیدی تربت حسین زهرا را رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ تو دیده ای در کربلا شد شورش محشر حرمله زد با تیر کین بر گلو و حنجر غرق به خون تو دیده ای قنداقه ی اصغر رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ نصیب و قسمت شما بانو ز چه غم شد بعد از حسین فاطمه صبر شما کم شد در ماتم حسین زهرا قامتت خم شد رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ رباب همسر حسین با عز و اجلال است بانوی شاه دین به چه حال و چه احوال است رفتن او سوی جنان از بعد یک سال است رود از این دنیا کفو گل زهرا واویلا واویلا۲ @nohe_sonnati
چو نور آمدی و مثل آفتاب شدی برای وصلت خورشید انتخاب شدی علاقه‌ی تو به زهرا ستودنی بوده است عروس باغ بهشت ابوتراب شدی حسین، عشق و محبّت نثار راهت کرد از این صفا و محبّت تو کام‌یاب شدی به پاس آن همه ایمان و معرفت به امام میان اوج فلک مثل ماه، قاب شدی سکینه و علی اصغر ستاره‌های تواند در آسمان محبّت پُر از شهاب شدی تو بی‌بدیل شدی در شرافت و تقوا ز بانوان نمونه اگر حساب شدی نوشته‌اند به لوح فضیلت و ایمان شُکوه معرفت و اُسوه‌ی حجاب شدی سفر به کرب و بلا کردی و در آن وادی میان آتش غم سوختی، کباب شدی گلوی تشنه‌ی اصغر شرر به جانت زد ز لعل تشنه‌ی او غرق التهاب شدی پس از قیام حسینی به همره زینب پیام‌آور خورشید انقلاب شدی به سیل خطبه‌ی زینب قسم! که در کوفه چو کوه، روی سر ظالمان خراب شدی به زیر سایه نرفتی پس از حسین غریب عروس غُصّه‌نشینِ علی خطاب شدی تمام عمر تو بعد از حسین یک سال است چو شمع شعله‌وری سوختی و آب شدی از آن زمان که - «وفایی»! - تو را صدا زده‌ایم به پاس خدمت این خانه انتصاب شدی @nohe_sonnati
تنها خدا، گواه دل مضطر من است او با خبر ز رنج ملال‌آور من است وقتی به یاد اصغر خود آه می‌کشم گویم به خود که این نفسِ آخر من است هر جا که می‌رویم به دست نسیم عشق عطر بهشتیِ گل از خون تر من است آن نور سبز چیست که از نیزه می‌دمد؟ این آفتاب سرخ که در منظر من است زینب نگاه کن به سر نیزه و ببین «این سیب سرخ نیست، سر اصغر من است» آرام‌تر بگو ببرندش که نیزه‌اش گهواره‌ی عزیز دل پرپر من است لب تشنه مانده است گل پرپرم هنوز چشمش به سوی چشمه‌ی چشم تر من است خون می‌چکد ز گوشه‌ی چشم و لبان او گویی که با خبر ز دل مضطر من است سوزی اگر به طبع «وفایی» نهفته است آتش گرفته از دل غم‌پرور من است @nohe_sonnati
خدا کند که شرار دلت زبانه نگیرد تو را ز مادر خود دست این زمانه نگیرد نه شیر دارم و نه آب می‌رسد به لبانت چگونه آتش داغت به دل زبانه نگیرد؟ ز تشنگی به لبش جان رسیده کودک نازم چگونه اشک نریزد؟ چرا بهانه نگیرد؟ چگونه آتش رخساره‌ی تو را بنشاند؟ اگر که اشک تو را مادرت شبانه نگیرد ز تشنه کامی‌ات، ای گل! چگونه تاب بیارم؟ اگر سکینه تو را لحظه‌ای به شانه نگیرد نشسته حرمله با تیر در کمین ای وای خدا کند که گلوی تو را نشانه نگیرد! به گریه گفت - «وفایی»! رباب با علی اصغر خدا کند غم و حسرت به سینه خانه نگیرد! @nohe_sonnati
رؤیای اصغرم را، دیشب به خواب دیدم شد تازه درد و داغم، چون خوابِ آب دیدم از دل کشیدم آه و خون ریخت از دو چشمم وقتی که اصغرم را، بی صبر و تاب دیدم آتش گرفت جانم، وقتی کنار دریا او را ز تشنه کامی، در التهاب دیدم دنبال جرعه‌ای آب، از هر طرف دویدم با شوق آب رفتم، امّا سراب دیدم گلگون‌تر از شقایق، رنگین‌تر از گل سرخ لب های غنچه‌ام را، از خون خضاب دیدم بر گِردِ گاهواره، در هاله‌ای ز اندوه دل‌های کودکان را، از غم کباب دیدم وقتی حسین من را، لب تشنه سر بریدند ذرّات را از این غم، در انقلاب دیدم تردید ره ندارد، در پرتو حقیقت چون جلوه‌ی خدا را، من بی‌حجاب دیدم شایسته کی بُوَد من، در زیر سایه باشم؟ جسم حسین خود را، در آفتاب دیدم از قول من بگو با، خَلقِ جهان، «وفایی» رؤیای صادقی بود، آن‌چه به خواب دیدم @nohe_sonnati
دوبیتی هم‌نفس تو بانوی عالم وجودی همه عمر شایسته و قابل درودی همه عمر خواندند تو را عروس زهرا، پیداست تو هم‌نفس حسین بودی همه عمر ◾️ سکینه و رباب در گلشن فاطمه، گلاب است حسین عطر نفس ابوتراب است حسین عالم همه عاشق حسینند ولی در عشق سکینه و رباب است حسین ◾️ بانوی سفینة‌النجات الگوی تمام مؤمنات است رباب آیینه ی نور طیّبات است رباب ناجی دو عالمش بخوانیم، نکوست بانوی سفینة‌النجات است رباب ◾️ وفاداری سوگند به ایمان و هواداری تو! سوگند به شیوه‌ی عزاداری تو! ای همسر با وفا و پُر مهر حسین! الگوی زنان است وفاداری تو ◾️ بهشت پرپر یکباره بهشت خویش را پرپر دید گهواره‌ی خالی علی اصغر دید دیگر چه توان ماندنش بود رباب؟ وقتی که حسین را بدون سر دید ◾️ شرم حسین داغ دلش از چشم ترش پیدا بود تصویر غمی در نظرش پیدا بود شرمی که حسین داشت از روی رباب از دفن علیِّ اصغرش پیدا بود ◾️ وداع داغ دل تو ز کودکی دلبند است آن غنچه که روی لب او لبخند است بر صفحه‌ی آسمان نوشتند به خون هنگام وداع مادر و فرزند است ◾️ دل‌سوخته عمری به حسین، نور عین است رباب آرامش مهر عالمین است رباب از «مُحتَرِقاٍ عَلَیْکَ قَلْبِی» پیداست دل‌سوخته از داغ حسین است رباب ◾️ ذکر عطش در خیمه صدا و ذکر خواب است بلند غم‌ناله‌ی مادرش رباب است بلند ذکر عطش غنچه‌ی عطشان رباب در همهمه‌ی جاری آب است بلند ◾️ رنگ مُحَرَّم غم بر دل ما رنگ مُحَرَّم زده است آتش به سراپرده‌ی عالم زده است تا حشر صدای ناله‌اش جان‌سوز است چنگی که رباب بر رخ غم زده است ◾️ داغ آب بر سینه‌ی خلق، داغ آب آمده است در چشم همه آب، سراب آمده است بر گوش تمام مادران عالم لالایی حضرت رباب آمده است ◾️ لالایی مادرانه وقتی خبری ز بارش باران نیست مرهم به لَبِ شعله‌ور و عطشان نیست درد جگر کودک عطشان تو را لالایی مادرانه هم درمان نیست ◾️ سایه‌نشین اسطوره‌ی عفّت و حجابی، بانو! سرچشمه‌ی مهری و ربابی، بانو! در زندگی و پس از حسین بن علی تو سایه‌نشین آفتابی، بانو! ◾️ وصل خورشید لب‌تشنه به سوی آب هرگز نروم بیدارم و سمت خواب هرگز نروم تا لحظه‌ی وصل چهره‌ی خورشیدم در سایه ز آفتاب هرگز نروم ◾️ همسر داغ‌دیده یک عابده روز و شب به سجّاده که دید؟ یک بانوی با وفا و آزاده که دید؟ یک همسر داغ‌دیده مانند رباب خورشید در آفتاب افتاده که دید؟ ◾️ خنکای آب هر سینه که التهاب را حس نکند سوز جگر رباب را حس نکند می‌خواست که بعد تشنه‌کامی حسین حتّیٰ خنکای آب را حس نکند ◾️ می‌گفت حسین با گریه‌ی خود رباب، می‌گفت حسین با دیدن نهر آب، می‌گفت حسین با یاد تن بی سر و افتاده به خاک پیوسته در آفتاب، می‌گفت حسین ◾️ بدون تو ... بی تو دل من شرم حضوری دارد این خانه بدون تو چه شوری دارد؟ بگذار رباب از غمت جان بدهد دنیای بدون تو چه نوری دارد؟ ◾️ انقلاب غم بر جگرش طناب انداخته بود در سینه‌اش انقلاب انداخته بود چوبی که به دندان حسینش می‌خورد آتش به دل رباب انداخته بود ◾️ غم‌خانه‌ی رباب گر سینه‌ی ما ز غم، کباب است این‌جا جان همه غرق التهاب است این‌جا با یاد گلوی تشنه‌ی اصغر او غم‌خانه‌ی حضرت رباب است این‌جا @nohe_sonnati
به صحرا نغمه‌ی لالاییِ زن‌ها تماشایی‌ست نگاه سوزناک و تشنه‌ی صحرا تماشایی‌ست اگرچه کاری از دستانِ سقا برنمی‌آید پس از شش ماهه اما خجلتِ دریا تماشایی‌ست تمام فکر و ذکر اهل خیمه جرعه‌ای آب است به این خیمه به آن خیمه دویدن‌ها تماشایی‌ست نمانده گرچه نایی در میان خیمه‌ها اما شکوه بی‌مثال زینبِ کبری تماشایی‌ست گرفته روی دست خود پدر شش ماهه‌ی خود را کسی اینگونه جانش را کند اهدا تماشایی‌ست بخواب ای کودک شش ماهه‌ام بر سینه‌ی بابا که خوابی این‌چنین بر سینه‌ی بابا تماشایی‌ست @nohe_sonnati
دوبیتی در کربلا رباب خونجگر بود مکدّر از تشنگیِ پسر بود می‌سوخت از العطشِ اصغرش از داغ او غمین و دیده‌تر بود ◾️ در کرب و بلا رباب پُر خون جگرش بود خونین‌جگر از تشنگیِ گُل‌پسرش بود نه شیر برای پسرش داشت، نه آبی در وقت شهادت روی دست پدرش بود @nohe_sonnati
از غمی جانکاه سرشاری عروس مادرم پا به پای من عزاداری عروس مادرم داغ دیدی و کنارم می‌نشینی و مرا میدهی هر روز دلداری عروس مادرم روضه خوانی کن برایم جان زینب، با همان- -لحنِ لالاییِ تکراری عروس مادرم صبح نزدیک است و...تو با حالِ آشفته هنوز خیره بر قنداقه بیداری عروس مادرم بر دلت یک زخم کاری از کمانِ حرمله یادگاری داری انگاری عروس مادرم گوش تا گوشِ علیِ اصغرت را خون گرفت گریه کن آرام، حق داری! عروس مادرم هر کجا شش ماهه می بینی در آغوش زنی اشک هایت میشود جاری عروس مادرم میدهی آغوشِ خالی را تکان بی اختیار دست از غم برنمیداری عروس مادرم تشنه ای بعد ازحسین و گاه با اصرارِ من می خوری از آب مقداری عروس مادرم لااقل این بوریا را زیر سایه پهن کن سوختی در این وفاداری عروس مادرم! @nohe_sonnati
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی دیدی به جز او سایه‌ای بر سر نداری برگشته‌ای؟ این را کسی باور نمی‌کرد برگشته‌ای؟ این را خودت باور نداری می‌خواهی از بغض گلوگیرت بگویی از لای لایی واژه‌ای بهتر نداری هر بار یاد غربت مولا می‌افتی می‌سوزی و دیگر علی اصغر نداری هر شب در این گهواره طفلی بی‌قرار است «سخت است این غم، سخت‌تر از هر نداری» ما پای این گهواره عمری گریه کردیم یک وقت دست از لای لایی برنداری @nohe_sonnati
این نی‌نوای روضه‌به‌لب، این صدای کیست؟ این تکّه‌های کرب‌و‌بلا ردّ پای کیست؟ این چادرِ کبود، که بی‌سایه و عمود آتش به آسمان زده، ماتم‌سرای کیست؟ این چهره‌ای که شب شده از هُرمِ آفتاب رختِ سیاه کرده به تن، در عزای کیست؟ انگار مادرِ همه‌ی شیرخواره‌هاست این آرزوی سوخته، این لای‌لای کیست؟ هر کس که می‌شناخت، بَدَل شد به روضه‌ای این مقتلِ غریبِ وطن، آشنای کیست؟ کافر نبیند آنچه مرا پیر کرد و کشت! یارب چه دیده است مگر، این دعای کیست؟ آغوشِ او هنوز پُر از بوی اصغر است دیگر نپرس این همه لالا برای کیست! @nohe_sonnati
رباب بود و غمی که سرش خراب شده صدای گریه‌ی اصغر غم رباب شده خراب کودک او عالم است و یک‌ لحظه رباب خیر ندید از همین خراب شده زن است و دلخوشی‌اش نغمه نغمه لالایی رباب نغمه‌ی لالایی‌اش عذاب شده حسین کودک خود را گرفت از مادر شتافت سمت فراتی که خود سراب شده برای قطره‌ی آبی به دشمنش رو زد گرفت آب ؟ نه اما حسین آب شده حسین ماند و غمی نونهال در آغوش چه غنچه‌ای‌ست در آغوش گل گلاب شده کدام صفحه‌ی تاریخ را رقم زد تیر کدام پرسش تاریخ را جواب شده حسین یاد غم داغ پشت در افتاد دوباره کشتن شش ماهه فتح باب شده‌ @nohe_sonnati