eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.2هزار دنبال‌کننده
346 عکس
10 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ (شام غریبان) گفت چنین زینب خونین جگر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر بیا پدر حال حسینت نگر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا در کربلا در کربلای پر بلا آه که شد زینب عفت پناه وارد مقتل سر بالین شاه فتاد بر جسم حسینش نگاه نمود رو در نجف-بگفت با صد اسف-گذر سوی ارض تف مگر نداری ز حسینت خبر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا حال حسینت ببین به خون تپان نور دو عینت ببین به شمع بزم حرمینت ببین فتاده عریان بدن-پاره تن و بی کفن-بی سر و بی پیرهن نما بر این پیکر عریان نظر،یا علی،یا علی،به کربلا کن نظر پدر برآور ز نجف یک زمان سرو گذر کن سوی این بوستان دشت بلا را بنگر گلستان ز عارض گلرخان-ز خون رعنا قدان-چمان اندر چمان شده ز گلزار جنان خوب تر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا خفته علی اکبرت تپان به خون قاسم مه پیکرت عون و اباالفضل و دگر جعفرت ز داس اهل ستم-ز پای گشته قلم-تشنه به پهلوی یم با لب خشکیده دل پر شرر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا جسم حسینت ز کین مانده دو صد چاک به روی زمین به خاک و خون خفته اش عریان ببین به همره آور کفن-کفن نمای این بدن-مزار بهرش بکن دفن کن این پیکر در خون مقر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا عازم شامم ببین چو مرغ پر بسته به دامم ببین اسیر این قوم لئامم ببین نیست به وقت رحیل-به بی کسانت کفیل-کسی به جز این علیل بیا بر احوال اسیران نگر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر پدر بیا علی علیل است و زار با تن تبدار به حال فگار شده است بیمار تو اشتر سوار در غل و زنجیر کین-در ید اعدای دین-با سپه مشرکین گشته سوی شام بلا رهسپر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر بار خدا به سید الساجدین ببخش جرم و گنه حاضرین ز بانی و ذاکر و مستمعین خاصه ز سینه زنان-یکسره پیر و جوان-آذر مرثیه خوان بگفت زینب به دل پر شرر،یا علی،یا علی،به کربلا کن گذر ‏ زمینه:گفت نبی پاره دار @nohe_sonnati
۸ (تنور خولی) شاه بی لشکر،رأس بی پیکر،کشته ی خنجر،ای حسینم وای نور چشمانم،راحت جانم،بی کس مادر،ای حسینم وای ای بی کس مادر حسین ای کشته ی خنجر حسین زیب آغوش،خواجه ی لولاک پس چرا جایت،گشته روی خاک نالم از جور،خولی بی باک با دل سوزان،دیده ی نمناک از چه شد جایت،گشته مأوایت،روی خاکستر،ای حسینم وای ای سید بطحا حسین-ای نوگل زهرا حسین نور عین من،گر که مهمانی در تنور کین،از چه پنهانی مطبخ از رویت،گشته نورانی خود تو زهرا را،جان جانانی نور یزدانی،سر سبحانی،ای سر انور،ای حسینم وای ای جلوه ی داور حسین-پر خاک و خاکستر حسین سرور عطشان،کو جوانانت گو چه شد مادر،خیل یارانت قاسم و اکبر،سرو قدانت هاشم و جعفر،ماهرویانت کو علمدارت،کو سپهدارت،شاه بی لشکر،ای حسینم وای ای سرور عالم حسین-ای اقدم از آدم حسین با چه تقصیرت،فرقه ی عدوان از جفا کشتند،با لب عطشان سر جدا گشتی،از ید خصمان جسم زارت شد،پاره از پیکان با زبان حال،گو به من الحال،شرح غم یکسر،ای حسینم وای ای نور چشمانم حسین-ای راحت جانم حسین تا تو از خنجر،سر جدا گشتی تا تو مقتول،اشقیا گشتی تا تو بی یار و اقربا گشتی تا تو مدفون،کربلا گشتی من شدم نالان،دیده خون افشان،تا صف محشر،ای حسینم وای ای کشته ی عطشان حسین-ای گشته بی سامان حسین تا تن پاکت،شد به خون غلتان تا سر ماهت،شد به نی تابان تا که در مطبخ،شد سرت مهمان کار زهرا شد،ناله و افغان ناله ی جانکاه،می کشم هر گاه،از درون یکسر،ای حسینم وای ای بی کس دوران حسین-ای سرور خوبان حسین تا که شد جایت،در تنور کین میزبانت شد،خولی بی دین دیده ی زهرا،شد ز غم خونین خون روان شد از،چشم حور العین روز و شب از غم،می کشد هر دم،این نوا آذر،ای حسینم وای جان ها تو را قربان حسین-ای کشته ی عدوان حسین ‏ زمینه:شاه بی لشکر،رأس بی پیکر،کشته ی خنجر،ای حسینم وای @nohe_sonnati
۵ (امام سجاد ع) ای شیعه بکش ز سینه فریاد در ماتم مقتدای امجاد پیشوای دین،امام سجاد میر چارمین،امام سجاد ای شیعه بکش ز سینه افغان وز سینه برآر ناله از جان وز دیده بریز خون به دامان هر لحظه بگو به شور و افغان کشته شد ز کین،امام سجاد زین العابدین،امام سجاد فخر الساجدین،امام سجاد فریاد ز چرخ سفله پرور وز کید سپهر و جور اختر مسموم شد از هشام کافر چارم وصی رسول داور سبط مصطفی،امام سجاد شبل مرتضی،امام سجاد مظهر خدا،امام سجاد شاهی که ولی کبریا بود محنت کش دشت کربلا بود غمدیده و زار و مبتلا بود این ظلم بر او کجا روا بود دید بس جفا،امام سجاد رنج و ابتلا،امام سجاد آه از این عزا،امام سجاد شاهی که کشید رنج بسیار در کرب و بلا ز جور اشرار با آن که ضعیف بود و تبدار شد بر غل جامعه گرفتار از کرب و بلا،امام سجاد تا شام بلا،امام سجاد مقرون به بلا،امام سجاد از بعد پدر بدی چهل سال در دار جهان فسرده احوال در ناله به روز و شب به هر حال نالید که تا ز ناله شد نال هر شام و سحر،امام سجاد با دیده ی تر،امام سجاد قلب پر شرر،امام سجاد گر آب روان بدید نالید گر تازه جوان بدید نالید داماد عیان بدید نالید طفلی به زمان بدید نالید نالید ز جان،امام سجاد با شور و فغان،امام سجاد با اشک روان،امام سجاد گفتش یکی از کمینه خدام کای مظهر کردگار علام تخفیف به گریه ده در ایام آن قدر منال صبح تا شام فرمود چنین،امام سجاد با قلب حزین،امام سجاد آن زار و غمین،امام سجاد من محنت کربلا شنیدم من از غم اقربا خمیدم صد گونه تعب به جان خریدم نادیده تو آن چه من بدیدم ریخت اشک غم،امام سجاد با دو صد الم،امام سجاد چشم پر ز نم،امام سجاد با آن همه ابتلای دوران شد کشته ز ظلم آل مروان مسموم شد آن ولی سبحان در ارض بقیع به خاک پنهان شد سبط رسول،امام سجاد فرزند بتول،امام سجاد با قلب ملول،امام سجاد یا رب به حق امام تبدار فرمای شفا جمیع بیمار از بانی و مستمع و حضار بخشا گنه ای کریم غفار رفت از جهان،امام سجاد اشکی بفشان،امام سجاد آذر به فغان،امام سجاد ‏ زمینه:دست بالا جوابدار @nohe_sonnati
۲ (کوفه) تو ماه درخشنده ای یا اختر زینب کاین سان به سر نیزه ای اندر بر زینب مه انور زینب گل احمر زینب ای رأس مطهر گل گلزار نبوت ای ماه منور در دریای فتوت ای دور ز پیکر به خزان رفته نموت ای وای بر احوال دل مضطر زینب تو مظهر یکتایی و تو بدر جلالی تو گوهر اسراری و تو کنز کمالی خورشید سمایی ز چه رو همچو هلالی در ضعف چرایی مه خوش منظر زینب ای شمع فروزان نبی مهر امامت مر گشته به پا همهمه ی روز قیامت یک نیزه بود فاصله ی خور ز جماعت یا آن که تویی در بر چشم تر زینب ای کوکب رخشنده سر نیزه چرایی ماهی به همه پس ز چه از ما تو جدایی گر ماه نه ای از چه تو انگشت نمایی ای تاج سر زینب و ای سرور زینب رأست به سر نیزه به آن لحن و ملاحت آیات کریمه کند از لعل تلاوت پس از چه زند کوفی دون سنگ ملالت آن هم به بر دیده ی از خون تر زینب نالم به کدامین غمت از سینه ی سوزان بر حال تو یا آن که بر احوال یتیمان رأست به سر نیزه و چشمت سوی طفلان این غم به خدا سوخته بیخ و بر زینب ای سر به سر نیزه که از کینه تو را جاست گاهی به شجر جلوه ی طور از تو هویداست آویز به دروازه تویی یا ید و بیضاست خوش برده ای زین جلوه تو هوش از سر زینب آذر چو کمین بنده ی دربار رضا شد از لطف رضا مرثیه گوی شهدا شد از توس همی دل به سوی کرب و بلا شد طوف شهدا خواسته از داور زینب زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
۲ (دیر راهب) راهب غریبِ کربلا حسینم شاه ذَبیحِ مِن قَفا حسینم من سر جدا حسینم بی اقربا حسینم راهب چه می پرسی ز حال زارم من مظهر الطاف کردگارم من انس و جان را شاهِ تاجدارم در قُرب حق° گشته فدا حسینم از آدم و نوح و خلیل و موسی از شیث و ادریس و شعیب و عیسی با یک دم فیضم شدند احیا بر کشتی دین ناخدا حسینم آدم ز من بخشوده شد ز عصیان فیضم رهانده نوح را ز توفان ایوب را صبرم نموده حیران یعقوب ارض نینوا حسینم نامیده ام حق در کتب به عالم از نسل یوحنا به ذبح اعظم شد خلقت نورم بدان مسلم اقدم ز خیل ماسوا حسینم من بره ی مذبوح شنطیایم سرو رسای باغ ایلیایم آیینه ی اجلال حق نمایم ذبح عظیم کربلا حسینم جدم محمد پیشوای عالم اول ظهور حق نبی اکرم آخر سفیر حق رسول خاتم سبط شریف مصطفی حسینم آن ها که سویم نامه ها بدادند باب ستم بر روی من گشادند داغ عزیزان بر دلم نهادند مقتول آن قوم دغا حسینم اول به رویم آب و نان ببستند قلب شریف عترتم بخستند آن عهد و پیمان را همه شکستند کردند در حقم جفا حسینم اشرار امت طاغیان زانی خواندند ما را بهر میهمانی از تیغ ظلم و کینه ی نهانی کردند ما را سر جدا حسینم پشتم خمید از ماتم برادر گشتم غمین از داغ مرگ اکبر شد قامت قاسم به خون شناور بی یاور و بی اقربا حسینم یا رب به حق حرمت اسیران بگذر ز جرم شیعیان ز احسان آذر بگفتا سرور شهیدان راهب غریب کربلا حسینم ‏ زمینه:آمد عزای غم فضای زهرا @nohe_sonnati
۱ (ورود اهل بیت ع به شام) روزم به نظر گشته بسی تیره تر از شام چون یاد ورود اسرا کردم و از شام فغان از ستم شام امان از ستم شام ای وای ز بی رحمی آن فرقه ی کفار فریاد ز بی رحمی اعدای جفاکار صد داد ز بی شرمی و بی رحمی حضار دروازه ی ساعات و تماشاگری عام تعطیل عمومی شده در شام که گویا در شام مگر عید نوینی شده بر پا مخلوق ز هر سوی روان بهر تماشا وز خم شقاوت بگرفتند به کف جام پوشیده به تن رخت نو و جامه ی زیبا دل ها همه مسرور و حنا بسته به کف ها گویند مبارک باد با یکدگر اعدا قتل پسر فاطمه را می کند اعلام رو جانب دروازه ولی با لب خندان با چنگ و نی و بربط و هم با دل شادان خاکم به دهن بهر تماشای اسیران از سوی شه جور شدندی همه اعزام دیگر چه بگویم که منادی چه ندا داد کز گفته ی آن شوم به جان ها شرر افتاد کی بود روا تا پسر هند زنازاد فرزند نبی را بنهد خارجی اش نام از صوت منادی همه گشتند خبردار نظاره گر از هر طرفی فرقه ی اشرار تا گشت عیان قافله ی بی سر و سالار چون صید همه بسته و افتاده ابر دام گردید عیان محمل چندی ز اسیران بنشسته در او عترت سلطان شهیدان طفلان پدر کشته و زن های پریشان افسرده و پژمرده و بی طاقت و آرام بر نیزه سر چند بدی در کف قاتل لکن بدی بر محملی هر نیزه مقابل در پیش عیان رأس حسین میر قبایل سویش نگران زینب محنت کش ایام در پیش یکی تازه جوان بسته به زنجیر رنجور و بس افسرده و از دار جهان سیر بسته به غل جامعه تن خسته و دلگیر در ناله ز بی رحمی آن فرقه ی ظلام آذر چو دهی شرح ورود اسرا را زنهار مگو حادثه ی شام بلا را بی رحمی و بی شرمی اشرار دغا را کامد چه بر آن خیل اسیران ز در و بام ‏ زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
۱ (خطبه امام سجاد ع در شام) ای فرقه ی دون زاده ی خیر البشرم من فرزند حسین باغ علی را ثمرم من حسین را پسرم من علی را ثمرم من من حجت خلاق جهان فخر زمانم من باعث ایجاد همه کون و مکانم من سبط نبی سرور با عزت و شانم آیینه ی انوار حی دادگرم من من گوهر رخشنده ی شاه ثقلینم من شبل علی فاطمه را نور دو عینم من زاده ی آزاده ی لب تشنه حسینم بر خلق جهان بعد حسین راهبرم من جدم بود احمد که شه ملک وجود است یکتا گهر مخزن اسرار ودود است سرمایه ی هستی همه غیب و شهود است آن جلوه ی مرآت خدا را ثمرم من سرمست یزید است گر از جام شقاوت حق روز ازل داده به ما شوق شهادت زین شوق شهادت زده ایم چتر شفاعت دانید ذبیح الله حق را پسرم من ای فرقه ی گمره نکنید دعوی اسلام زین گونه مسلمان که شمایید نبرید نام بالله شقی تر ز شما نیست در ایام زین دعوی اسلام شما خونجگرم من آیا پدر من نبود زاده ی زهرا آیا نبود فاطمه خود بضعه ی طاها آیا نبود ختم رسل بر همه مولی پس از چه کنون بی کس و خوار نظرم من آیا پدر من نبود زاده ی حیدر آیا نبود زینت آغوش پیمبر پس از چه شهیدش بنمودید ز خنجر از کینه و بیداد شما دیده ترم من کشتید حسین را به صف ماریه از کین وان گه بنمودید اسیر عترت یا سین مانند اسیران که ز رومند و یا چین اندر غل و زنجیر به هر رهگذرم من یا سید سجاد اسیر سپه شام ای بسته به زنجیر ز بد عهدی ایام آذر ز کفش رفته دگر طاقت و آرام آیا که فتد جانب کویت گذر من ‏ زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
۵ (مجلس یزید) چوب ستم بر لب عطشان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن بر لب این قاری قرآن مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن چوب مزن ای یزید بر لب شاه شهید عصمت حق زینب علیا جناب دید چو آن ظلم برون از حساب با پسر هند نمود این خطاب چوب مزن ای یزید-بر لب شاه شهید-خوف ز روز وعید بر لب سلطان شهیدان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن زاده ی سفیان مزن این چوب کین بر سر ببریده ی سلطان دین خون مکن از غم دل ما بیش از این مزن مزن چوب کین-بر لب سلطان دین-ترک جفا کن لعین گر که زنی در بر طفلان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن این سر خونین که به تشت زر است راحت جان و تن پیغمبر است نور دل فاطمه و حیدر است بریدی از پیکرش-مکن جفا با سرش-مقابل خواهرش مزن مزن زاده ی سفیان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن چه در گمانت رسد ای بی حیا که باشد الساعه ز غم مصطفی حاضر و ناظر نگرد حال ما کند به تو گر خطاب-چه کرده این دل کباب-چه گویی اش در جواب شرم کن از ختم رسولان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن این سر سرحلقه ی خوبان بود این سر سلطان شهیدان بود این ثمر ختم رسولان بود مظهر یکتا بود-نوگل طاها بود-زاده ی زهرا بود بس بود این کینه و طغیان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن بزم طرب چیده ای ای بد گهر ز قتل نوباوه ی خیر البشر خوشدل از آنی که حسین را تو سر بریده ای از قفا-ز تیغ شمر دغا-به دشت کرب و بلا نیست تو را به غیر خسران مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن خود بده انصاف ایا پر ز کین گبر و نصارا همه کرسی نشین ستاده با جسم علیل عابدین کجا روا این چنین-بر سر پا عابدین-در بر این حاضرین چوب بر این مطلع ایمان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن این ز عدالت نبود پر جفا زنان سفیان به پس پرده ها پرده دریده حرم مصطفی میان این بزم عام-بسته ابر قید و دام-یزید نسل حرام مزن ایا زانی دوران مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن بار خدا به حق خون حسین به عترت پادشه عالمین گذر ز جرم همه در نشأتین نصیب کن کربلا-بانی و اهل عزا-آذر و این جمع را گفت چنین زینب نالان مزن،ای یزید،ای یزید،مزن به خزران مزن ‏ زمینه:گفت نبی پاره دار @nohe_sonnati
۱ (خرابه شام هنده) هنده چه پرسی تو ز احوال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم شاهد احوال بود حال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم برادرم کشته شد به خونش آغشته شد هنده به سروقت اسیران زار شد به خرابه به دل بی قرار دید زنانی همه را داغدار نمود از ایشان سؤال-به خاطر پر ملال-بانوی برج جلال بگفت ای هنده مپرس حال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده تو دیدی به جهان عزتم حال چه پرسی ز غم و محنتم بار الم کرده کمان قامتم چه گویمت در جهان-چه دیدم از ناکسان،کسی نبیند چنان دگر مپرس از من و احوال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده پریشان و مکدر شدم زار و الم دیده و مضطر شدم غمزده از مرگ برادر شدم برادرم کشته شد-به خونش آغشته شد-گم ز کفم رشته شد خفت به خون رایت اجلال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده چه گویم ز صف کربلا تا که چه ها دیده ام از اشقیا گشت حسینم ز قفا سر جدا تنش به خون شد تپان-سرش به نوک سنان-ز کینه ی ناکسان بود بر دیده ی خونپال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده جفاکاری اهل ظلام صید صفت کرده اسیرم به دام عاقبت کار کشیدم به شام خرابه شد جای من-منزل و مأوای من-بین غم عظمای من سنگ قضا ریخت پر و بال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده امان از ستم اهل شام که روز بر دیده ی ما گشت شام آن در دروازه و آن ازدحام فرقه ی دور از صواب-کرده خوارج خطاب-به عترت بوتراب طعنه شنیدند بس اطفال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم هنده کجا بود مرا این گمان که خوار گردم به بر ناکسان روم سوی مجلس نامحرمان نظر کنم در زمان-تشت زر و خیزران-فغان و صد الامان رسید تا چرخ ز دل نال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم بار خدا حق اسیران شام به حرمت عترت خیر الانام ز جرم ما درگذر از خاص و عام روزی ما کربلا-نما ز راه عطا-آذر و این جمع را بگفت زینب بنگر حال من،بی نوا،مبتلا،به صد بلا زینبم ‏ زمینه:گفت نبی پاره دار @nohe_sonnati
۲ (خرابه شام هنده) هنده من غم مبتلا،زینبم زینب محنت کش کرب و بلا،زینبم زینب من زینبم من زینبم جانم رسیده بر لبم هنده چه پرسی از من غمدیده ی نالان،زینب زارم ام المصائب زینبم محنت کش دوران،دیده خونبارم چون من ندیده کس به عالم فرقت یاران،زار و افگارم پرسی از حالم-بین بر احوالم-چشم خونپالم دیده ام بس ابتلا،زینبم زینب هنده دیدی عزتم را خواری ام بنگر،اندر این کشور خرم احوالم بدیدی زاری ام بنگر،با دو چشم تر با چنان حالم بدیدی باری ام بنگر،بی دل و مضطر بنت زهرایم-نسل طاهایم-خوار اعدایم بسته ی دام بلا،زینبم زینب هنده از یثرب قضا افکنده در شامم،بسته در دامم بسته ی دام ستم از کید ایامم،تلخ شد کامم دست جور آورده اند مجلس عامم،زهر در جامم رنج ها دیدم-ظلم ها دیدم-جورها دیدم دیده ام بس ناروا،زینبم زینب هنده همراهم ز یثرب شش برادر بود،یار و یاور بود قاسم و عبد الله و عباس و اکبر بود،عون و جعفر بود در یمین و در یسارم آل حیدر بود،ماه و اختر بود در همه احوال-با فر و اجلال-بودم و الحال گشته ام بی اقربا،زینبم زینب هنده یارانم به خاک و خون شنا گشتند،زاکبر و اصغر کشته ی تیغ جفا در کربلا گشتند،در ره داور تن دو صد چاک و سر از پیکر جدا گشتند،از دم خنجر شد تپان بر خاک-با تن صد چاک-زارم و غمناک دیده غم ها بر ملا،زینبم زینب هنده گلزار نبی یکسر خزان گردید،روز عاشورا سروها از پا قلم در یک زمان گردید،از ید اعدا قامت زینب ز بار غم کمان گردید،آه و واویلا بی برادر شد-دل مکدر شد-زار و مضطر شد شد حسینم سر جدا،زینبم زینب هنده در بین دو شط آخر حسین من،تشنه لب جان داد تشنه لب نزد دو دریا نور عین من،جان به جانان داد جان به جانان آفتاب عالمین من،کام عطشان داد از دم خنجر-شد جدایش سر-در بر خواهر شد به نوک نیزه ها،زینبم زینب بار الاها حق شاه دین و یارانش،نوجوانانش حرمت زینب به حق آه طفلانش،هم یتیمانش بگذر از جرم و گناه دوستارانش،از محبانش روز و شب آذر-ناله کن یکسر-گو به چشم تر گفت با شور و نوا،زینبم زینب ‏ زمینه:رکمان پاره @nohe_sonnati
۳ (امام حسن مجتبی ع) پاره جگر حسن جان دل پر شرر حسن جان زینب به قلب خونین،با دیده ی پر آب بالین نور داور،آمد به اضطراب گفتا به چشم گریان،ای شاه مستطاب فرزند بوتراب،پاره جگر حسن جان ای جسم و جان خواهر،ای سرور زمن فرما بیان برادر،احوال خویشتن بر سر تو را چه آمد،از فرقه ی فتن ای نور چشم من،دل پر شرر حسن جان خاک عزا مگر ریخت،بر سر فلک مرا طرح جفا مگر ریخت،از نو فلک به ما الماس بر جگر ریخت،آخر فلک تو را ای آه از این جفا،خاکم به سر حسن جان خاکم به سر برادر،ای خسرو مبین این ظلم بر تو آمد،از جعده ی لعین از سوده های الماس،وز آب آتشین بر قلب نازنین،زد نیشتر حسن جان در کوزه مر چه بودی،آیا سوای آب کاین سان ربود از تو،شاها توان و تاب خوردی ز کوزه ی آب،گشتی در التهاب زین کوزه ای جناب،کردت اثر حسن جان ای وای از جفای،این خصم بی حیا لخت جگر تو را ریخت،در تشت از جفا یک زینب این همه غم،باشد کجا روا این غمرسیده را،بستی نظر حسن جان هجر رسول خاتم،سوزد مرا هنوز مرگ پدر به عالم،سوزد مرا هنوز هجران مام هر دم،سوزد مرا هنوز بر من شده هنوز،غم بیشتر حسن جان ای نور چشم احمد،وی جان مرتضی ای آن که مدفن آمد،ارض بقیع تو را دارد رضای آذر،در توس صد نوا در کوی تو ورا،افتد گذر حسن جان ‏ زمینه:ای بانوی معظم @nohe_sonnati
۴ (اربعین) باز اربعین شد،دل ها غمین شد زهرا به جنت،با غم قرین شد شد اربعین عزیزان روز وصال یاران باز از چه یاران،دل ها غمین است برپا به عالم،شور نوین است گویا عزای،سلطان دین است غوغای محشر،یا اربعین است شیعه بکش آه،از قلب سوزان اشکی ببار از،دیده به دامان آور به خاطر،حال اسیران از حال سجاد،وز شام ویران فریاد از آن دم،کان غم نصیبان دیدند از دور،قبر شهیدان از دل کشیدند،فریاد و افغان شوری فکندند،در آن بیابان چون دید زینب،قبر برادر او را چنان جان،بگرفت در بر خون جگر ریخت،از دیده ی تر شرح مصیبت،می داد یکسر کای شاه عطشان،غمخوار زینب بنگر دو چشم،خونبار زینب افتاد مشکل،در کار زینب این عقده بگشا،ای یار زینب شد رجعت ما،از کشور شام دیگر اسارت،آمد به اتمام جستم خلاصی،از قید و از دام از شام محنت،وز مجلس عام گرچه رسیده،بارم به منزل لکن مرا هست،صد عقده در دل این عقده ی غم،افتاده مشکل کاین رجعت ما،ما را چه حاصل سوی وطن من،چون رو گذارم کز شش برادر،یک تن ندارم عباس و عون و جعفر ندارم قاسم ندارم،اکبر ندارم سوی دیاری،هر کس سفر کرد با تحفه ای چند،رو در حضر کرد لکن در این ره،زینب ضرر کرد از آه پر درد،عالم خبر کرد آذر بس است این،عنوان ماتم آتش فکندی،بر جان عالم شد اربعین و شد شورش و غم از دل برآور،آه دمادم ‏ زمینه:مقتل @nohe_sonnati