از این بالا پیداست.mp3
8.72M
از این بالا پیداست، غوغای تو گودال
می بینم می بینم، مولا رفته از حال
از این بالا پیداست، پلکای بی جونش
معلومه معلومه، پیشونی پر خونش
وای، عموی بی سپاه من
معلومه معلومه، عمه از این بالا
اون پیرمردی که، میزنه با عصا
از این بالا پیداست، زخمای رو تنش
پاره پاره شده، کهنه پیراهنش
وای، عموی بی سپاه من
بی تو میشه تاریک، دنیای کوچیکم
شرمنده واسه این، دستای کوچیکم
شرمنده کم سنّم، شرمنده بی جونم
اما من تا آخر، پای تو می مونم
وای، عموی بی سپاه من
دیدی که عاقبت، شد دست من جدا
دیدی میشه من هم، باشم مثلِ سقا
بوی مادر اومد، باید از جا پاشم
دیدی میشه من هم، مهمون زهرا شم
وای، غریب دشت کربلا
امیررضا یزدانی
#روضه #حضرت_عبدالله #حاج_میثم_مطیعی
@nohematn
از درد تو تمام تنم تیر می كشد.mp3
1.49M
از درد تو تمام تنم تیر می كشد
وقتی كسی به روی تو شمشیر می كشد
طاقت ندارم اینهمه تنها ببینمت
وقتی كه چله چله كمان تیر می كشد
این بغض جان ستان كه تو بی كس ترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می كشد
ای قاری همیشه ی قرآن آسمان
كار تو جزء جزء به تفسیر می كشد
اینكه ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن كوچه را به مسلخ تصویر می كشد
برخیز ای امام نماز فرشته ها
لشكر برای قتل تو تكبیر می كشد
حامد اهور
#نوحه #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از دم صبح 1.mp3
5.16M
از دم صبح مانده در خیمه
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
یک به یک مردها شهید شدند
نوجوان های قافله رفتند
سرو قامت رشید رفتند و
روی دست حسین برگشتند
از دم صبح گرم دیدن بود
کودکانه چه فکرها که نکرد
هی تلنگر به نفس خود می زد
که برو یا علی بگو ای مرد
بین خیمه نشسته بود اما
پا شد و گرم راه رفتن شد
فکر می کرد با خودش کودک
مصلحت نیست رفتنم لابد
به خودش زد نهیب که بس کن
پدرت بود شیر جنگ جمل
نوه ی مرتضی و فاطمه ای
مرگ پیش برادرت چو عسل
در همین حال بود یک دفعه
شیون مادری به گوش آمد
از پر خیمه روی دست عمو
دید شش ماهه دست و پا می زد
پر خون شد محاسن ارباب
از گلوی علی خضاب گرفت
ظاهرا یک سه شعبه با اخمش
خنده را از لب رباب گرفت
در دلش شاکی از خودش بود و
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
دیگر اما رسید وقت وداع
حال خوبی نداشت در دل زار
و عمو رفت و ماند عبدالله
آسمان گشت بر سرش آوار
دست در دست عمه عبدالله
در کنارش کشان کشان می رفت
هر دو تا سمت خیمه می رفتند
شاکی از هفت آسمان می رفت
هی صدا می رسید از میدان
چه صداهای ناخوش احوالی
در همان خیمه گوشه ای کز کرد
شاکی از دست بی پر و بالی
هی صدا می رسید از میدان
در وجودش چه انقلابی بود
این صداهای نیزه و شمشیر
در وجودش عجب عذابی بود
کودکانه خدا خدا می کرد
ثانیه ثانیه زمان می رفت
دل او بود بین میدان و
هق هقش تا به آسمان می رفت
#عبدالله_بن_الحسن #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از دم صبح 2.mp3
9.31M
هی صدا می رسید ازمیدان
بزنیدش حسین را بزنید
عمر سعد گفت با همه چیز
شده با سنگ و جوبها بزنید
داشت دیگر براش بد میشد
طفل شش ماهه رفته اما او
نتوانسته بود جانش را
مثل قاسم کند فدای عمو
هی صدا میرسید ازمیدان
زخم زد هرکه داشت کینه ی او
گفت فرمانده حرمله حالا
با سه شعبه بزن به سینه ی او
هی صدا میرسید از میدان
عمه گریان از این شنیدن شد
پرده خیمه را کنار زد و
خوب از خیمه گرم دیدن شد
صدنفر مردجنگ با نیزه
صدنفر مردجنگ هم با تیر
عده ای پیرمرد هم با سنگ
صدنفر آمدند با شمشیر
هر کسی هرچه داشت می آورد
ضربه ی خویش را سپس میزد
وحسین غریبِ بی عباس
در غریبی نفس نفس می زد
تا که این صحنه را به چشمش دید
گفت دیگر حرام شد ماندن
عمه من میروم خداحافظ
داد میزد فقط انا بن حسن
میدوید و خودش رجز میخواند
تن من جان من فدای حسین
گرچه سنّم کم است حیدریم
دین و ایمان من فدای حسین
به عمویش رسید در میدان
او خودش زیر ضربه ها می رفت
تا عمویش نبیند آسیبی
زیر شمشیر و نیزه ها می رفت
دشمن آنجا کشید شمشیری
او سپر شد برای جسم حسین
یادگار حسن رجز می خواند
سر و دستم فدای جسم حسین
استخوانش شکست با شمشیر
ناله ی وای مادرم پیچید
پسر مجتبی است مادری است
بدنش مثل بید میلرزید
خون او بی حساب و حد میرفت
بی رمق روسفید شد آخر
شیر بچه به آرزوش رسید
مرد بود و شهید شد آخر
شمر آمد پرید در گودال
تن این طفل را کنار انداخت
به روی سینه ی حسین نشست
دست در گیسوی شکار انداخت
سر او را چه ناشیانه برید
داشت میدید مادرش هرچند
خنجرش کند بود آخر سر
پا به سینه گذاشت سر را کند
#محرم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
السلام علی عبدالله بن الحسن.mp3
6.39M
السلام علی عبدالله بن الحسن
ای گل مجتبی و ای عقیق یمن
شافع عالمین
حسنیِ حسین
یابن حیدر
دستت از پیکرت جدا شده چون عمو
حرمله با سه شعبه زد تو را از گلو
آخرین لشکری
چون علی اصغری
یابن حیدر
تن پاک تو با تن عمو شد یکی
سینه و دست و صورت و گلو شد یکی
وقت جان دادنت
اربا اربا تنت
یابن حیدر
#محرم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
آغوش گرم تو.mp3
3.88M
آغوش گرم تو، بی حرف و گفت و گو
جون میده واسه ی، جون دادنم عمو
کاشکی که کم میشد، این هلهله یه کم
صدای قلبتو، میخوام که بشنوم
من اگه
نشد که سرباز بشم، تو لشکر تو عمو
دستم سپر شد ولی، برا سر تو عمو
دیدم که از بالای زین
با سر می افتادی زمین
دیدم عمو جان ای عموی نازنین
گودال قتلگاه، شد قتلگاه من
هم روضه ی حسین، هم روضه ی حسن
بابا بیا ببین، چه روسفید شدیم
آخر من و داداش، هر دو شهید شدیم
شد تیر حرمله، تیر خلاص من
با پیکر عمو، میخوان چیکار کنن؟
ای خدا
خودت به خیر بگذرون، عمه داره میبینه
حلقه زدن دورمون، عمه داره میبینه
کاشکی نشینه گرد و خاک
کاشکی نبینه عمه جون
ای وای عمو جون ای عموی مهربون
محمد مهدی سیار
#روضه #حضرت_عبدالله #حاج_میثم_مطیعی
@nohematn