نوحهنوشت
@nohenevesht
#واحد
#شب_پنجم
#عبداللهبنحسن_علیهماالسلام
#شهادت
بند ۱
چگونه زنده باشم
جان دهی کنارم
چگونه دوری تو را
طاقت بیارم
یتیمم و غیر تو در
عالم ندارم
آمدهام که سر روی
پایت گذارم
آخرین شهید دشت کربلایم
دست من جدا شد از سر وفایم
به عشق عمویم کشتهی جفایم
نوگل بیکفن
ای یتیم حسن(ع)
بند ۲
نیا یتیم حسنم
در کنارم عمو
رحم نمانده ذرهای
در وجود عدو
داغ تو میکشد مرا
یادگار حسن(ع)
پیش میا و شعله بر
قلب زارم نزن
پیکر من شده غرق خون تنت
میروی و منم خیره بر رفتنت
کربلا پر شد از بوی پیراهنت
نوگل بیکفن
ای یتیم حسن(ع)
بند ۳
سر تو روی سینهام
دستت از تن جدا
وای به قلب سنگ این
دشمنان خدا
امانت برادرم
کمی طاقت بیار
که در بهشت میشوی
با پدر همجوار
سر جدا میروی تا بهشت برین
داغت آتش زده قلب من را ببین
پیکر نازکت مثل گل بر زمین
نوگل بیکفن
ای یتیم حسن(ع)
@nohenevesht
نوحهنوشت
فایل صوتی از طرف سیدامیرحسین خوشرو #جواز_نوکری @nohenevesht
#عبداللهبنحسن_علیهماالسلام
#شب_پنجم
بند ۱
ای زندگیِ بدون تو بی حاصل
بر سینه ات ای عمو نشسته قاتل
من زنده بمانم و تو جان بسپاری
ای وایِ من و وایِ من و وای از دل
میایم در جوارت
که هستم بی قرارت
قبولم کن که من هم
جان دهم کنارت
عمه جان رهایم کن
سینه ام پُرآشوب است
قاتل عمو را بین
برده سوی خنجر دست
بند ۲
من پیش توام، همین برایم کافیست
در سینه ی دشمنت به جای دل چیست
آنقدر به گردنم عمو حق داری
گر دست دهم به راه تو چیزی نیست
خداحافظ عموجان
که پیوستم به یاران
چکد بر زخم قلبت
اشک من چو باران
غربت تو را دیدم
طاقت و توانم رفت
غصه ات دوچندان شد
لحظه ای که جانم رفت
بند ۳
خون می چکد از دو چشم خون افشانم
پرپر مزن اینگونه کنارم جانم
جسمت سپر بلای من شد ، ای کاش
میشد که تو را به خیمه برگردانم
عجب روی تو زرد است
وجودت غرق درد است
بمیرم ضربه ی تیر
با سرت چه کرده است؟
می رود چه خون هایی
روی خاک این صحرا
قطره های خون گویند:
" کُلُّ یَوم عاشورا "
@nohenevesht
نوحهنوشت
سبک از : آقای ابوالفضل جدیان #جواز_نوکری @nohenevesht
#عبداللهبنحسن_علیهماالسلام
#شب_پنجم
بند ۱
کربلا شد / مِنای شهیدان
ما ماندیم و / فقط تو عموجان
رفتی تو هم / برابر چشمم / سوی میدان
بی تو حالِ من دگرگون است
قلبم پُر ملال و محزون است
یک چشمم / ز دوری ات غرقِ اشک و آن دیگری پر از خون است
چگونه زنده باشم
در این سرای ماتم
من بی تو جان خواهم داد / از این غم
کرب و بلا غوغا شد
قیامتِ کبری شد
تنهایی ات آتش زد / بر عالم
عموحسین واویلا ...
بند ۲
بر خاک افتاد / شهنشهِ دل ها
دوره کردند / پناهِ جهان را
دیدم برقِ / درخشش شمشیر / می رود بالا
گفتم : " لا اُفارِقُ عَمّی"
سویت آمدم عمو با سر
دیدم روی سینه ی تو نشسته شمرِ/ لعینُ با خنجر
عمّه رهایم کن تا
من هم بمانم اینجا
مانده عمویم تنها / در صحرا
یتیمم و دلگیرم
من بی عمو می میرم
بهتر که پایش ریزم / جانم را
عموحسین واویلا ...
بند ۳
از این غم ها / گرفته گلویم
شمشیر آمد / به سوی عمویم
من دست از این / امیرِ دلآرا / نمی شویم
آه این قوم عجب جفاکارند
قصدِ کشتن تو را دارند
می خواهم / سپر کنم دست کوچکم را / اگر که بگذارند
دستم جدا از پیکر
خونین تنم ، خونین سر
بر سینه ات می زنم / بال و پر
از حنجر من دارد
خون خدا میبارد
چون کودک شش ماهه / چون اصغر (ع)
عموحسین واویلا ...
@nohenevesht