سالها پیش پسربچه ی فقیری👦🏼😔🤚🏻 ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی🍌🍋🍊🍐🍇🍓 رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد، صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید 🙁دلش سوخت 🥺ورفت یه سیب 🍎ازروی میوه ها برداشت و دادبه پسربچه.😊
پسربچه باولع 😃زیادسیب رابه دهانش بردو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد،🤔 اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و بادوتا سیب کوچکتر🍎🍎 عوض کنم و این کارا انجام دادو بعدیکی از سیبها راخورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدارپول💵 جمع کنه 😮وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت 😏و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید.😌
چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بود👱🏻♂️و با این کارش موفق شده📈 بود مغازه ای دست وپا کنه و کم کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود💰. اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد 🤤وسعی کرد برای خودش یه کار دیگه ای دست وپا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولیدقطعات الکترونیک 💾💽🖨📼🕹دست وپا کرد و چندنفر را هم سرکار گذاشت!🤓
چندسالی گذشت واون شرکتش راگسترش داد و بجای چند نفر👷🏻♂️، چندین هزار نفر 👷🏻♂️👷🏻♂️👷🏻♂️👷🏻♂️رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل ولب تاب 📱💻🖥کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد،😎 اون شخص کسی نبود بجز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا "اپل.🍏"
اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه، به این دلیله که یادم نره کی بودم و 📍هرگاه خواستم مغرور بشم گذشته ام رو بادیدن این سیب به یادبیارم...
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد🕌 شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت😳 و بدون وضو نماز خواند!!😱 از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم!😑 از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!!!😒
این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری🤒؛ آمپولی تزریق کردم 💉و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم🤔. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد:😦
📌شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. 🤦🏻♂️از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد! 😭
اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم...😔😔
#حکایت_پندآموز
ما را در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
روزی ابلیس😈💀 نزد حضرت موسی (ع) رفت و گفت: من تصمیم گرفتم در محضر خداوند توبه کنم.☺️
حضرت موسی (ع) این موضوع را با خداوند در میان گذاشت و خداوند به او گفت که به ابلیس بگوید شرط قبول شدن توبه اش این است که به قبر حضرت آدم (ع) سجده کند.😏
ابلیس پس از مطلع شدن از این موضوع عصبانی شد👿☠️و گفت: من به زنده او سجده نکردم به مرده اش کنم.اصلا به هیچ وجه... اصلا توبه نمی کنم...👹
📎حواسمان باشد گاهی اوقات غرورمان میتواند بهترین فرصت ها را از ما بگیرد.
#حکایت_پندآموز
ما را در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
امام جماعت👳🏻♂️ یکی از مساجد🕌 لندن🏙 تعریف میکرد به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود.هر روز بااتوبوس🚍 ازمسجدم به خانه برمی گشتم.هفته ای می شد که این مسیر را بااتوبوس طی می کردم که یک روزحادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد😦…سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی💷 بیشتر بهم پس داد😯.با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم🤔. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم 😬و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم🙁! همین طور داشتم با خودم یکی به دو میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است...😉
هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده پس دادم و گفتم: این مبلغ را اضافی دادی☹️
راننده با تبسم😏 نگاهی به امام جماعت کرد و گفت: شما امام جماعت تازه این منطقه هستید. من مدتی است که درباره اسلام فکر می کنم🧐. من این 20پن را عمدا به شما اضافه دادم تا ببینم واکنش یک مسلمان در این چنین مواقع چیست!🙂
امام جماعت مسجد می گوید:
وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند.😣
به نزدیک ترین تیر چراغ برق آن خیابان تکیه دادم...😖
بی اراده اشک از چشمانم جاری شد...🥺😭
نگاهی به آسمان انداختم و گفتم:😓
خدایا نزدیک بود دینم را به 20 پن بفروشم!!!😔
🔖چنان زندگی کن ، کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند.
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ👨🏻🏫 ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺮﯾﻒ🏢 میگفت :
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ📑ﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ🤦🏻♂؛ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ .. ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ 17/5 ﮔﺮﻓﺖ ...
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ🤨؛ ﮐﻤﺘﺮ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ😏. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ 15 ﮔﺮﻓﺖ.😌
ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ؛ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ😕. ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ " ﮐﻠﯿﺪ" ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ😐.
📌ﺁﺭﯼ ! ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﯿﺮ ﺗﺮﯾﻢ ﺗﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻛﻨﻴﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ خوبی ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ.
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
مرد🧔🏻 بیسوادی😂 قرآن📖 میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید😕. روزی پسرش🙎🏻♂ از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟☹️
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا🌊 پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.😏
پدر گفت: امتحان کن پسرم.🙂
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت.
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.😆
پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد.😌
پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم.🙂
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...!🤣
پدر با لبخند به پسرش گفت:🙂
سبد قبلا چطور بود؟😉 پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.😲
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت❤️ انجام میدهد.😍
٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از
سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میکند،
📎حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!٭٭
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ👀❌ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ🤛🏻🤜🏻 ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭﺏ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ🧺🍒 ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ:
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟🤨
ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ😕
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ؟😠
ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟!😧
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ !🙁
ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ؟🙄
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ.😏
📌ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ!
#حکایت_پندآموز
ارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
معلم👨🏻🏫، بچه ها را به لب چشمه ای💦💦 برد و به تک تک آنها یک لیوان آب و مشتی نمک🧂 داد و خواست نمک را داخل لیوان هایشان بریزند و بعد، آب لیوان را بنوشند...☹️
بچه ها با هورت کشیدن اولین جرعه آب، هر کدام عکس العملی نشان دادند😣😖😫😩😒😝 و در انتها هم همگی به این نتیجه رسیدند که آب داخل لیوان به دلیل شوری قابل نوشیدن نیست..!🤔
معلم از بچه ها خواست تا یک مشت نمک در آب چشمه بریزند و بعد، از آب آن بنوشند...
بچه ها کاری را که معلم گفته بود انجام دادند و با احتیاط بیشتری آب را چشیده و دیدند به راحتی قابل آشامیدن است. 😀
معلم که قصد داشت نکته آموزنده ای را به دانش آموزانش تفهیم کند رو به آنها کرد و گفت: "بچه ها ! نمک مثل مشکلات و دغدغه های زندگی است، زمانی که ظرفیت، تحمل و بردباری شما مانند آب داخل لیوان، پایین و محدود باشد، پایین بودن ظرفیت، موجب غلبه مشکلات بر شما می شود اما اگر آستانه ظرفیت و تحمل خود را مانند چشمه، بزرگ و زلال کنید مشکلات زندگی هرگز نمی توانند بر شما غلبه کنند...
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتاو اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
راننده تاكسی👨🏻🚕 گفت:
بهترین شغل دنیا راننده تاكسیه😎، چون هر مسیری خودت بخوای میری😌، هر وقت دلت خواست یه گوشه می زنی بغل استراحت می كنی😇، هی آدمهای جدید و مختلف می بینی😃، حرفهای مختلف، داستان های مختلف☺️.
گفتم: خوش به حالتون.
راننده گفت: حالا اگه گفتی بدترین شغل دنیا چیه؟
گفتم: چی؟
راننده گفت:
راننده تاكسی!😐
چون دو روز كار نكنی دیگه هیچی تو دست و بالت نیست😧، از صبح هی كلاچ، هی ترمز، پادرد😣، زانودرد😖، كمردرد😩، با این لوازم یدكی گرون، یه تصادفم بكنی كه دیگه واویلا میشه😵، هر مسیری مسافر بگه باید همون رو بری😒.
به راننده نگاه كردم. راننده خندید😅 و گفت: ☑️زندگی همه چیش همینجوره. میشه بهش خوب نگاه كرد، میشه بد نگاه کرد.
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد🧔🏼 دوره گردی به گوشم رسید؛
_آقا این بسته نون🥖 چند؟
فروشنده با بی حوصلگی گفت😒: هزار و پونصد تومن!
پیرمرد با نگاهی پر از حسرت😔 رو به فروشنده گفت:
نمیشه کمتر حساب کنی؟!!😞
توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛
_نه، نمیشه!!😳
دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد!😢
درونم چیزی فروریخت😣...هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم.😕
از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم!😔
یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم.🙂
این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود!🤩
به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون!🤨
پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.
پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه!😍
چه حس قشنگی بود...😇
.
اون روز گذشت...
شب پشت چراغ قرمز🚦 یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله 👧🏻
با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛
ازم فال میخری؟🤔
با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟🤔
_فالی دو هزار تومن!
داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی!🤦🏻♂
با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم!😭
و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم...😱
_اشکال نداره، یه فال مهمون من باشید!!😳
بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛
_یه فال مهمون من باش!!
از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم!🙁
صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت😖
اما یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی فال فروش دوست داشت یه فال مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت...😳
.
همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که مرام و معرفت نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما!
📎معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه
#حکایت_پندآموز
مارا در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
در گورستان: ⚰
🔸بر مزار بی خانه ای نوشته بودند: شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم. 🏘
🔸بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند: پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پا برهنه به آخرت برگشتم.😪
🔸روی سنگ ثروتمندی خواندم: همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم.🙄💶
🔸بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود: قیامتی هست، تلافی می کنم. 😔😇
🔸بر گور جوانی چنین خواندم: یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد. 🙂😏
🔸بر قبر کودکی نوشته بودند: خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم.🤗
🔸بر مزار مادری نگاشته بودند: تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید.😭😩
🔸بر قبر دیوانه ای نوشته بودند: هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم.🤫🤕
🔸بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم: همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ!👨🔬👨🎓👨⚕
دنیا مزرعه ی آخرت است.🍀 به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد...🌾
از مکافاتِ عمل غافل مَشو ☺️😉
گندم از گندم بروید... جُو ز جُو 💐
#حکایت_پندآموز
ما را در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
زمانی که نجار پیری 👴🏼👷🏼♂️بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد 😔 و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود… 😇
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد ✊🏼 ، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. 🏛️
نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد.🛖
زمان تحویل کلید 🔑 ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت : این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، 😢
درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد😉
#حکایت_پندآموز
ما را در پیام رسان های ایتا و اینستاگرام دنبال کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@nojavan_pluss
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯