🌈✨🌈✨
✍ سعادت نداشتم خیلی درمعیت، علی هادی باشم، اما همان روزها که برای اعزام تلاش میکرد، چند باری که او را دیدم ....👀
🔸یکبار قامت به نماز📿 بست ،خوب نگاهش کردم انگار فرشته ای🧚♂ نماز می خواند🌸
💠 نمیدانم این نوجوان کم سن و سال این طرز نماز خواندن را از کجا یاد گرفته بود! 🧐
💫به هر بندگی خدا در ذاتش بود او در همان چند برخورد دلم را هم مثل خیلیهای دیگر ربود.....💞
🔹 بعدها از آن شنیدم که علی بین خیلی از بچه های حزب الله لبنان محبوبیت دارد😍
😉 کار خاصی هم نمی کرد که محبوب جلوه کند یک جذبه ای 💥در ذاتش داشت که آدم را جذب خود می کرد در رفتارش #ریانبوداخلاص داشت..
#وشایدهمین اخلاص او را آسمانی کردد🌈💫
✍نویسنده:سربازالمهدی
#قهرمان_من
#خاطره
#شهید_علی_هادی_احمد_حسین
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌹خاطرات مادر🌹
✨شهیده زینب کمایی✨
💠این قسمت "حب شهدا"🌿
✍بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجتالاسلام جمی) دستور تخلیه آبادان را دادند ما به اصفهان رفتیم.
🚌🛣👝👨👩👧
👈 البته دو تا از دختران در بسیج و بیمارستان 🏥فعالیت داشتند ماندند، ولی☘زینب که سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته❣ بودم به او گفتم که به تو احتیاج دارم، راضی به رفتن به اصفهان با من شد.
🔻در اصفهان زینب که این مدت (6 ماه) از درس عقب مانده بود به مدرسه راهنمایی نجمه رفت.🏢 مدیر مدرسه همیشه از زینب تعریف میکرد و میگفت: #دخترت_خیلی_مؤمن است.
🔶 زینب علاقه زیادی به #شهدا داشت. هر بار که برای تشییع آنجا به گلزار شهیدان اصفهان میرفت. مقداری از ✨خاک قبر شهید✨رامیآورد و تبرکی نگه میداشت.
زینب هفت تا میوه کاج🌲 و هفت خاک تبرکی شهید✨ را در بین وسایلش نگه میداشت.
یک روز وقتی برای #زیارت_شهدا به تکیه شهدا در اصفهان رفتیم، مرا سر قبر #زهره_بنیانیان(یکی از شهدای انقلاب) برد و گفت مامان🧕نگاه کن،
فقط مردها شهید نمیشوند.
#زنها_هم_شهید میشوند.🌹
☀️🌈 زینب همیشه ساعتها⏰ سر قبر زهره بنیانیان🌷 مینشست و قرآن 📖 میخواند.
ادامه دارد.......
☀️🌈✨💫
#خاطره
#شهیده_زینب_کمایی
#حب_شهدا
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌷🌹🌷🌹🌷
🌹خاطرات مادر🌹
✨شهیده زینب کمایی✨
#این_قسمت فعالیت های فرهنگی👇
✍بعداز مدتی از محله دستگرداصفهان به شاهینشهر رفتیم.🏠
🔅 زینب اول دبیرستان بود و تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای ⚜طلبه شدن⚜بخواند. او در شاهینشهر فعالیتهای فرهنگی میکرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان 🧕و بسیج میرفت.
در دبیرستان گروه سرود 🎼🎤 و گروه تئاتر 🎭به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل میداد.
🏢دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه پولی💵 بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت، و با پولش کتاب📚 برای مجروحین میخرید و هفتهای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها را به مجروحین هدیه میکرد. 🎁🛍
چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد 🎧🎤و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانشآموزان پخش میکرد.😊
✅تا آنها بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمندهها از آنها چه توقعی دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره #حجاب پخش میکرد.🍀
📝🦋
#خاطره
#شهیده_زینب_کمایی
#الگوی_خودسازی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌷🌹🌷🌹🌷 🌹خاطرات مادر🌹 ✨شهیده زینب کمایی✨ #این_قسمت فعالیت های فرهنگی👇 ✍بعداز مدتی از محله
🌾🌾🌾🌾🌾
🌹خاطرات مادر🌹
✨شهیده زینب کمایی✨
این قسمت #عشق به نماز
ودعاوولایت فقیه
☃🌨در زمستان اصفهان که وسیله گرمکننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود😴 میخوابیدیم.
🌘 یک شب که هوا خیلی سرد بود🌨 بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده.
😯 آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول 📿خواندن#نمازشب است.
🔮 بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد.
💎 دلش نمیخواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم.
در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از #نمازخواندن آن قدر #لذت ببرد.😊
🌸زینب شبی که دعای نور ✨حضرت زهرا (س)✨را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برای او تفسیر میکند.💫 آن قدر زیبا تفسیر را میگوید که زینب در خواب گریه😭 میکند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد،📖 به یک گروه کودک تفسیر را یاد میدهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند.📚
زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه میکردند🌊🌈⛰.»
🌙 زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنههایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری میداد.💫
🤫 او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف میکند سفارش میکند که خوابش را برای هیچ کس تعریف نکند.
🚫🤭
یک شب سر نماز، #سجدهاش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد.
🧕 بلندش کردم. گفتم 🔅«مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟»🔅
😍 با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای #امام_خمینی گریه میکنم، 😭
#امام_تنهاست. به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد.»
🌸🌿🌿
#خاطره
#شهیده_زینب_کمایی
#الگوی_خودسازی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌹خاطرات مادر🌹
✨شهیده زینب کمایی✨
این قسمت#دیدارمحبوب🌈
✍زینب هر روز ظهر که از مدرسه برمیگشت اول به مسجد المهدی 🕌میرفت، نماز میخواند و بعد به خانه میآمد.
🗓در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین👺 ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش🧕🧚♂ او را به شهادت رساندند🕊 و پیکر پاکش بعد از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. 🥀
منافقین در طی ارسال نامه📬 و تماس تلفنی☎️ مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. 😡
✨زینب✨چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتحالمبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد 🌷و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. 🍃🌿🍃🌿
بعد از دفن زینب با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج🌲قرار دارد و تازه رمز جمعآوری درخت میوه کاج را توسط زینب فهمیدم.
🌲🕊🌷
زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود.🤬
✨ زینب✨ دو تا وصیتنامه داشت. من سواد کمی داشتم و آرزو داشتم که به راحتی و روانی، آنها را بخوانم.📜
یک شب💌 زینب به خوابم آمد و گفت: «مامان، ناراحت نباش.» یک روز وصیتنامه مرا از اول تا آخر بدون غلط میخوانی؛😍 آن روز نزدیک است.»
☀️صبح که از خواب بیدار شدم. سریع به نهضت سوادآموزی رفتم و ثبتنام کردم و خوب درس خواندم تا بالاخره به راحتی وصیتنامه زینب را میخوانم و حتی بعضی جملاتش را حفظ نمودم.☀️🌈
آنان که خاک رابه نظر کیمیا کنند✨✨✨
آیاشودکه گوشه ی چشمی به ما کنند😭
💫💫💫
#خاطره
#شهیده_زینب_کمایی
#الگوی_خودسازی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
♨️ #ویژه ♨️
🖼 #خاطره | روزگار نوجوانی آقا
🏐 روایت رهبرانقلاب از ورزش در ابتدای دوران طلبگی
😉 وسط کوچه نخ میبستیم و والیبال بازی میکردیم!
😍 خیلی هم والیبال رو دوست داشتم
💫 میتوانید #سفیر تنهامسیری باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکههایاجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید.
#کلام_یار
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🖼 #خاطره | روزگار نوجوانی حضرت آقا
🏐 روایت #رهبر_انقلاب از ورزش در ابتدای دوران طلبگی
😉 وسط کوچه نخ میبستیم و والیبال بازی میکردیم!
😍 خیلی هم والیبال رو دوست داشتم
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🖼 #خاطره | نابغه در اتاق جنگ
☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری
🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه میره!
😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم!
#کلام_یار
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🖼 #خاطره | نابغه در اتاق جنگ
☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری
🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه میره!
😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم!
#کلام_یار
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توی تاکسی نشسته بودم. نوجوون دبیرستانی کنارم، رو کرد به سمتم و گفت: حاج آقا! چرا حکومت دست از سر مردم بر نمی داره؟ پرسیدم: منظورت کدوم مردمه ...
1️⃣ توی یه 🎤صوت #حداکثر 4 دقیقه ای برامون یه #خاطره بگین در دفاعی که از 🇮🇷کشور عزیزمون و دستاوردهاش کردید و یا ظلم های دشمنای کشورمون رو در اون برای طرف مقابلتون توضیح دادید!
2️⃣ اون رو به آیدی
@modaafe14
بفرستین و
3️⃣ از 🎁هدایای متبرک مثل پلاک #طلا منقش به اسم زیبای #امام_رضا صلی الله علیه بهرمند بشین!
ضمنا این مسابقه رو حرم مطهر امام رضا علیه السلام برگزار می کنه! ☺️