🦋🐚🦋🐚🦋
✍دخترک رو به روی گنبد نشسته بود. 😍
اولین بار بود می اومد مشهد، زائر اولی بود.🤩
همه بهش می گفتن:
- التماس دعا🤲
- منو خیلی دعا کنی ها
یا دست می کشیدن رو سرش و می گفتن:
- دعات حتما مستجابه... هر چیزی از امام✨ بخوای بهت می ده.
😊با شنیدن همهی اینا ذوق زده بود.
🦋 همه رو دعا کرده بود و حالا خودش مونده😉 بود.
😌 چشماش بست و گفت:
- امممم حالا چی بخوام ازتون آقا؟! امممم
ذوق زده گفت:
- آخ فهمیدم! اینو دست گرمی می گما... بعدا کلی چیز میز می خوام ازتون!
آب دهنش را چند بار فرو برد و خواستهشو گفت.
🤩 تا چشمش رو باز کرد یه خانم مهربون یه پلاستیک گرفت جلوش.
- بفرما عزیزم!
یه دونه برداشت و تا اون خانم رفت نگاهش👀 داد به اون چیزی که برداشته. چشماش برقی زد و بازش کرد. باورش نمی شد...😮 خواستهاش برآورده شد. یه لواشک ترش و خوش مزه😋
هدیه ✨امام رضا(علیه السلام) بود🎁
💝💖💓
#نویسنده:سراب.م
#داستان_طنز
#هدیه_ی_امام_رضا_علیه_السلام
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri