eitaa logo
نوکران حسین(ع)
183 دنبال‌کننده
929 عکس
493 ویدیو
1 فایل
اَربـابَـم . دل از هر آنکه بگـویی به عِـشق تو کـنـدم💠. .که نیست درخور عشق تو با کسی بودن🤲 . . ❤️(حسـیـن جـانَم)❤️ . . نظرات: 🆔 @a_h_ghorbani (دلنوشته‌ها، دل‌گفته‌ها و کمی هم سروده‌های خودم رو به اشتراک میذارم🫶❤️)
مشاهده در ایتا
دانلود
با پنجه به مرز شیرها می‌تازد بر گنبد آهنین خود می‌نازد ایران به امید حق بزودی یک بُرج از جمجمه‌ی یهودیان می‌سازد 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
ای ایالات نحسِ متحده! موشک ماست ضربه‌های علی آخرین بار می‌کنی بازی با دُمِ شیر بچه های علی 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسمان دلم ابری‌ست پر از غم شده است تا نسیم سحری گفت:«محرم شده‌است» 🚩 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
آسمان دلم ابری‌ست پر از غم شده‌ است تا نسیم سحری گفت «محرم شده است» همچو اسپند عزایت دل ما می‌سوزد دست ما نیست اگر طاقت مان کم شده است حال من با علم و طبلِ حسینیه خوش است ضربانم به عزای تو منظم شده است دود اسپند تو از جنس چه عطری‌ست حسین(ع) که معطر ز تو هر گوشه‌ی عالم شده است چای روضه مزه‌اش را زِ کجا آورده ؟ اصلا این باده‌ی مستانه کجا دمَ شده است ؟ شک ندارم قطراتی که ز خونت پاشید سر درِ هیأت عشّاق تو پرچم شده است ای به پا کرده قیامت به جهان یک روزه از جراحات تو خون بر دل عالم شده است جرعه‌ای آب چه می‌شد که تو می‌نوشیدی تشنه ماندی و عطش غالب زمزم شده است از محرم صفر اسلام سرِ پا مانده پایه‌ی دین ز نمِ خون تو محکم شده‌است راستی تا چقدر حرف مقاتل سند است؟ اینکه در علقمه آیا کمرت خم شده‌است؟ راست گفتند که از داغ علی پیر شدی؟ با کدام اسلحه کشتند که درهم شده‌است؟ مگر این قوم امان می‌دهد اولاد تو را؟ آن هم این قوم که وابسته‌ی دِرهَم شده‌است آیه خواندند و به پیکار تو فِتوا دادند این جماعت به قِتال تو مصمم شده‌است هیچ کس نیست بگوید یکی و چند نفر؟ شمر می‌آید و زینب...همه با هم شده‌است خنجری تیز دل فاطمه را کرده نشان دمِ گودال پر از «وای حسینم» شده‌است نفسش تنگ شده...چکمه نمی‌پوشیدی تیغ چرخاندی و هر بازدمش دم شده است خاطرات منِ زینب همه‌اش رفت به نی سایه‌ای بود که حالا ز سرم کم شده‌است شاعر: 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
عبدالله اگرچه طفل اهل حرم است او زاده‌ی شیر و ذوالفقار دو دم است مانند علی شجاع و دلبر چو حسین مانند حسن صبور و صاحبْ کرم است شاعر: 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
فتاده سایه‌ی غم بر دقیقه‌ها آرام به عصر می‌رود این ظهر پر بلا آرام که ناگهان پدری گفت:«یاری‌ام بکنید» و خنده بود که پیچید در فضا آرام نفس زنان پسری شیرخواره قنداقه نشد نخواست بگیرد در این هوا آرام به زور اشک ز گهواره بی‌قرار افتاد رباب مانده کند طفل را کجا آرام؟ بغل گرفت علی را حسین اما نه! علی بغل بگرفته حسین را آرام به‌روی دست علی را بلند کرد آقا غدیر گشت تداعی به کربلا آرام ز ما گذشته به این شیرخواره آب دهید! مگر به رحم بیاید دل شما آرام فتاد ولوله در قوم اشقیا اما امیر داد کماندار را ندا آرام حسین در طلب آب حرف میزد که... سه شعبه کنج گلویی نمود جا آرام چه کرد حرمله با قلب داغدار حسین؟! چو مرغ می‌زند این طفل دست و پا آرام صدای هلهله و ضجه‌ی زنان در هم حسین کرد سرش را به خون حنا آرام میان خیمه و میدان نبود راه... ولی به عمد دیر می‌آید به خیمه ها آرام غلاف خاکی و یک قبر خالی و کوچک نماز میت اصغر چه بی‌صدا آرام ! «هزار اصغر و اکبر فدای موی سرت» صدا صدای رباب است آشنا آرام لحد نچین! بگذار این شکسته‌دل مادر کند دوباره به شش‌ماهه اش نگا آرام تکاند دامن خود را حسین و گفت:«خدا! تو با منی و همین می‌کند مرا آرام» شاعر: 🆔👉 @nokaraan | عضویت
صحنه‌ای عباس در کرب و بلا تصویر کرد عشق را فهماند و معنای وفا تغییر کرد خلق می‌داند اباالفضل آخر مردانگی‌ست در ولایت ذوب شد ایثار را تفسیر کرد او اباالفضل است او را با امان نامه چه کار؟ نفس را قربانیِ پیکار با تزویر کرد تا قیامت آب از سقا خجالت می‌کشد تشنه بود اما نخورد، او نفس را تحقیر کرد برنگشته ساقی و دلشوره افتاده حسین یارب این آب‌آورم از بهر چه تأخیر کرد؟ پیش می‌آید سکینه کاسه‌ی خالی به دست «علقمه اینجاست بابا از چه سقا دیر کرد؟» دوره‌اش کردند نامردان مگر نه می‌رسید راه را گم کرد با چشمش چه کاری تیر کرد مشک، پاره دست، افتاده علم، نقش زمین! یک عمود آمد که او را سخت غافل‌گیر کرد خورد با صورت زمین زد تیر بیرون از سرش خون تمام قامت عباس را تسخیر کرد تا که شد بی‌دست بر او دست دشمن شد دراز قوم کفتار آمد و قصد شکار شیر کرد نیزه و شمشیر و سنگ و خنجر و تیر و عمود بین صدها اسلحه امید زینب گیر کرد مادری قامت خمیده می‌رسد بالا سرش از ابوفاضل حسابی فاطمه تقدیر کرد تا حسین انداخت بر نعش علمدارش نگاه زخم هایی دید از عباس او را پیر کرد من نمیدانم چه گویم مانده‌ام حیرت زده این حکایت را چگونه می‌توان تعبیر کرد؟ نه جوانی در حرم مانده نه دیگر یک عبا کِی توان این مشکل پیچیده را تدبیر کرد؟ ای علمدارم چرا هم قد اصغر گشته‌ای؟ ای بمیرد هرکه با هرچه تو را تکثیر کرد لشگرم از هم فروپاشید تا خوردی زمین زخم‌های تو مرا از زنده ماندن سیر کرد شاعر: 🆔👉 @nokaraan | عضویت
💔😭 دلا مباد عاشقی، نگا به جز خدا کند ز هر چه غیر بندگی، مسیر خود جدا کند نمی‌شود که همزمان، دل به دو تا خدا خواهی سالک از این دو قبله زود،حساب خود سوا کند زاهد و مست دیده‌ام، قصه بسی شنیده‌ام کس نتوان به جز حسین عاشقی ادعا کند هرچه که داشت داد و رفت دامن خود تکاند و رفت کیست به جز حسین هفتاد و دو تن فدا کند؟ او نه به دور کعبه نه! کعبه بر او طواف کرد اوست که در ظهر دهم خون به دل مِنا کند حسین خضر اهل بیت باغ کند کویر را اوست که خاک خشک را بَدَل به کربلا کند من از قیام روز حشر تصوری نداشتم و این فقط حسین بود آنکه شَرَر به پا کند حسین آن کسی‌ست که باهمه‌ی جراحتش گوشه‌ی قتله‌گاه هم فکر من و شما کند گمان نمی‌کنم حسین ساده گذر کند ز ما او چه بسا در حَقِ قاتلان خود دعا کند عصر که شد ساعت سه، حسین ماند و یک حرم مانده چگونه یک تنه حمله به اشقیا کند تکیه به نیم نیزه داد، دید به خیمه حمله شد! گفت به شمر زنده‌ام! رحم به خیمه‌ها کند گرد و غبار تشنگی بر بدنش اثر گذاشت کاش کسی حرمتِ این پیرْ پدر ادا کند زخم سنان و نیزه و خنجر و سنگ و تیغ و چوب آمده پیرمردکی معرکه با عصا کند از نوک پا بگیر تا فرق سرش جراحت است حرمله مانده تیر را سمت کجا رها کند؟ حرف حسین را سنان با دو سه ضربه قطع کرد بی نَسَبی آمده تا فرق حسین وا کند گودیِ قتله‌گاه شد پر ز نگاه فاطمه خیر نبیند آنکه روی سینه خواست جا کند مادرش آمده نزن! خواهرش آمده نزن! سیلی اگر خلیفه زد، شمر ادب چرا کند؟ از روی سینه پا نشو، حد اقل آب بده کاش کسی به غیر شمر، سر ز تنش جدا کند شاعر: 🆔👉 @nokaraan | عضویت
وقت تنگ است وَ حال ما هم تنگ است کربلا ظهر دهم با گل زهرا جنگ است چه بگوییم؟ تورا مردم جاهل کشتند خودشان حق و تو را خارج دین بنوشتند عده‌ای غسل و وضو کرده تو را ضربه زدند پیرمردان به تو با چوب عصا ضربه زدند کاش اصل و نَسَبت را ز تو می‌پرسیدند این جماعت مگر از حَشْر نمی‌ترسیدند تو از اینها مگر ارثیه به یغما بردی؟ آبرویی شرفی مالی از اینها بردی؟ این جماعت ز چه رو خون تو را می‌ریزد؟ به چه علت به جبین تو عدو سنگی زد؟ گونه‌ی راست تو از چه سبب خاکی شد؟ شمر این ثانیه‌ها آدم بی باکی شد تا که دیدند تو بی پرچم و سقا شده‌ای بر سرت ریخت عدو دید که تنها شده‌ای وای از آن لحظه که از اسب زمین افتادی گیر یک عده حرامیِ لَعین افتادی مگر این زاده‌ی زهرا پسر فاطمه نیست؟! یک نفر پیر حریف کتک این همه نیست خون اصغر نشده خشک و روی دستش هست بی عبا آمده یعنی علی‌اش رفت ز دست مادرش غرق نگاه است بر او رحم کنید خواهرش چشم به راه است بر او رحم کنید آسمان را ز عطش دود سیا می‌بیند مثل زهرا همه را تار و دوتا می‌بیند شیخ وقتی که کند نیزه به پهلوش فرو آن جوان هم بزند با سر نی بیخ گلو می‌شود جانب گودال روان ده تا اسب اسب حیوان نجیبی است جز آن ده تا اسب😭 روضه پیداست از این پیرهن صد چاکش وَ زنی روی بلندی و دل غمناکش آمده قتله گه از خون تو لبریز کند خنجرش را ببرد شمر و کمی تیز کند دست ای کاش از این پیر پدر بردارد روی سینه نگذارید که پا بگذارد چشم در چشم حسین آه! چه رویی دارد آمده مرکز گودال وضویی دارد؟ مادرش فاطمه اینجاست چرا می‌بُرّد دارد از قصد سرش را ز قفا می‌بُرّد شاعر : 🆔👉 @nokaraan | عضویت
روضه خواندن ز شهیدان چقدر سنگین است وَ جگرسوز ترین روضه کماکان این است «کشتگان خودشان را بسپردند به خاک مانده اما بدن شاه دو عالم بر خاک » باز هم گرم، دم معرفت خاک که ماند دید عریانی و تنها، بدنت را پوشاند بغضی از جنس مدینه به گلویم بنشست آمده قوم اسد خاک به سر بیل به‌دست حضرت زین العباد آمده تدفین ‌پدر این چنین خاکسپاری احدی دیده مگر؟ اثری مانده مگر از بدن بابایم؟! کو ببیند که توان نیست به بازوهایم دست تنها پسرت داخل قبرت بگذاشت من بمیرم که دهاتی بدنت را برداشت چقدر هست شناسایی تو پیچیده! چه کسی خاتم و انگشت تو را دزدیده؟ کو لباسی که تنت بود و مرا بوسیدی؟ ساربان آمده بود و همه را بخشیدی ؟! خواستم تا بگذارم بدنت در کفنی نیست والله که جسم تو مرتب شدنی بوریا شأن شما نیست ولی خُب چه کنم؟! شده هر تکه از این نعش تصاحب چه کنم؟ بوریا چاره گشا نیست تنت می‌ریزد میکنم هرچه مرتب بدنت می‌ریزد گیرم از عهده‌ی نعش تو برآیم پدرم من چه ز علمدار بریزم به سرم چه بلا بود که آمد سر آب آور تو؟ که هم اندازه شده با بدن اصغر تو کو عبایی که علی را وسطش می‌چیدی؟ قاسمت کو؟ بغلش کردی و می‌نالیدی پیِ عبدالله‌َام و نیست از او هیچ اثری ولی افتاده کنار تو دو دست پسری اصغرت را زِ پس خیمه جدا کردم من دیدم آغوش تو خالی‌ست گل آوردم من راستی اصغر تو روی نی آقا شده‌است سایه‌ی عمه و هم قد عموها شده‌است شاعر: 🆔👉 @nokaraan | عضویت
ای عشق لذیذ یا اباعبدالله ارباب عزیز یا اباعبدالله ما بی تو نمی‌رسیم منزل‌گَهِ عشق کو از تو گریز؟ یا اباعبدالله شاعر: 🆔👉 @nokaraan | عضویت
غصه مخور سرِ تو اگر چانه می‌زند راهب به جای من به سرت شانه می‌زند 🆔👉 @nokaraan | عضویت