eitaa logo
نكات رجالي
628 دنبال‌کننده
213 عکس
17 ویدیو
14 فایل
نكته هاي رجالي در اسناد روايات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 پيرامون ( حُبّ الوطن مِن الایمان ) 🔸 عبارت معروف ( حبّ الوطن من الایمان ) ، منسوب به پيامبر اكرم (ص) ، در هيچ يك از منابع روايي دسته اول شیعه و سني وجود ندارد اما با نهايت تعجب در برخي منابع متأخر بصورت مرفوعه و بدون ذكر سند و ماخذ اصلي نقل شده و شهرت يافته است! 📌 علاوه بر فقدان سند و ماخذ معتبر اما مشكل بزرگتر در محتوا و مضمون جمله فوق است تا جايي كه برخي بزرگان مجبور به توجيه آن شده اند. مرحوم شيخ بهائي، وطن در عبارت فوق را به جایگاه اخروى انسان توجيه كرده و گفته: پیامبرى که محبت و علاقه به دنیا را سرچشمه همه خطاها معرّفى كرده ، چگونه دوست داشتن یک چیز مادى همچون وطن را نشانه ایمان می‌داند؟ از اين رو ايشان در توجيه آن آورده است: این وطن مصر و عراق و شام نیست این وطن شهرى است كان را نام نیست زانكه از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا كي كند خير الانام ؟ حب دنيا هست راس هر خطا از خطا كي مي شود ايمان عطا ! نكات رجالي، روايت بودن جمله ( حب الوطن من الإيمان ) را به دليل عدم وجود آن در منابع دسته اول محرز نمي داند. از اين رو نمی‌توان آن را به پیامبر(ص) و يا ساير معصومين(ع) نسبت داد. 📚 رجوع كنيد به: ١-کلیات اشعار و آثار فارسى شيخ بهائي ص ١٠ ٢- نان و حلوا شيخ بهائي بخش ٩ في تاويل قول النبي (ص) حب الوطن من الإيمان. ٣- مستدرک سفینه البحار، ج ١٠ ص ٣٧٥ ٤- أعیان الشیعة، ج ١ ص ٣٠١ ٥- خزائن نراقي به تصحيح علامه حسن زاده آملي ص ٤٨٧ و ٥٢٨ ٦- کشف الخفاء، ج ١ ص ٣٤٥ ٧- بیان المعانى ج ٢ ص ٤٠٤ نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
حجاب عرفاني.pdf
475.5K
🔸 پيرامون ( العلم هو الحجاب الاكبر ) عبارت ( العلم هو الحجاب الاكبر ) حديث و سخن معصوم (ع) نيست و مطلقا در هيج يك از منابع روايي شيعه و سني نيز وجود ندارد. بلكه اين جمله صرفا يك عبارت عرفاني است كه توسط برخي عرفا به هدف تقبيح علم بدون تهذيب و يا مذمت علم بدون عمل بيان شده است. 📌 حسب برخي پژوهشهاي صورت گرفته ظاهرا اين عبارت از سخنان محي الدين ابن عربي اقتباس شده است. كه جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به مقاله ( تحليل حجاب عرفاني از ديدگاه ابن عربي ) به قلم دكتر عظيم حمزئيان استاديار گروه عرفان و تصوف دانشگاه سمنان و دكتر قدرت الله خياطان دانشيار گروه عرفان و تصوف دانشگاه سمنان و منتشر شده در نشريه علمي پژوهشي [ پژوهشهاي ادب عرفاني ( گوهر گويا ) سال يازدهم شماره ٣٤ پاييز ٩٦ ] مراجعه فرماييد. 🔹 نكات رجالي فايل pdf مقاله فوق را ضميمه اين يادداشت تقديم مي دارد. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻برتر از ثواب زیارت سیدالشهداء (ع) 🔸 محقق فقید سید جلال الدین محدّث ارموی از جناب ثقة الاسلام میرزا محمد طهرانی صاحب (مستدرک البحار) نقل مي كند كه : مرحوم حاج میرزا حسین نوری [صاحب مستدرک الوسائل] رضوان الله علیه در قضای حوائج برادران مؤمن خود مبالغه و اهتمام بیش از حدّ متعارف می نمود. بعضی از تلامذه ايشان سرّ این اهتمام را از او پرسیدند، و وي در جواب فرمود: 💠 ما در بین فرائض و سنن کمتر عملی داریم که در فضیلت و ثواب به زیارت امام حسین علیه السلام برسد، با وجود این من در اخبار دیدم که ثواب قضای حاجت برادر مؤمن برتر از ثواب زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام است؛ بدین جهت است که من به این امر بیش از سایر اعمال اهتمام دارم. 📌 در روايتي از امام حسين عليه السلام نيز آمده است كه ايشان فرمودند: ان حوائج الناس اليكم من نعم الله عليكم فلا تملوا النعم فتحور نقما. حوائج مردم به شما از نعمت هاي خداوند بر شماست پس از آنها خسته نشويد كه تبديل به نقمت مي گردد. 📚 رجوع كنيد به : ١- ره توشه رهروان، شرح رساله زاد السالک فیض کاشانی. ٢- كشف الغمة في معرفة الائمة - اربلي - ج ٢ ص ٢٩ و ٣٠. ٣- بحارالانوار ج ٧٥ ص ١٢١. http://eitaa.com/nokaterjalie
روي عن الصادق(ع) من احب الاعمال الي الله تعالي زيارة قبر الحسين(ع) و افضل الاعمال عندالله ادخال السرور علي المومن… محبوب ترين كارها نزد خداوند زيارت قبر امام حسين عليه السلام است و بهترين كارها نزد خدا شاد كردن دل مومن مي باشد. 📚 رجوع كنيد به : كامل الزيارات - ابن قولويه - ص ١٤٦ باب ٥٨ روايت ٤. اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام تسليت باد. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔹نكته رجالي 🔸 تحويل در سند تحويل در سند در اصطلاح اهل حديث و رجال يعني انتقال از سندي به سند ديگر و اين در صورتي است كه يك روايت با چند سند نقل شده باشد و راوي يا محدث بخواهد آن روايت را با سندهاي متعدد يكجا نقل كند. 🔻 به عنوان مثال به سند زير دقت فرماييد محمد بن الحسن الطوسي باسناده عن الحسين بن سعيد عن صفوان عن ابن مسكان عن الحلبي 👈و ابن ابي عمير 👈و حماد عن الحلبي قال سالت اباعبدالله(ع) …. در عبارت فوق مرحوم شيخ طوسي با سه سند روايتي را نقل كرده است ▫️سند اول: محمد بن الحسن الطوسي باسناده عن الحسين بن سعيد عن صفوان عن ابن مسكان عن الحلبي ▫️سند دوم: محمد بن الحسن الطوسي باسناده عن الحسين بن سعيد عن ابن ابي عمير عن الحلبي ▫️سند سوم: محمد بن الحسن الطوسي باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد عن الحلبي 📌 لازم به ذكر است كه محدّثان اهل سنّت در منابع خود هنگام انتقال از سندي به سند ديگر غالباً از رمز ( ح ) استفاده مي كنند مانند: حدثنا عبيداللّه بن معاذ العنبري حدّثنا أبي ح و حدثنا محمد بن المثني حدثنا عبدالرحمن بن مهدي قالا حدثنا شعبة عن خبيب بن عبدالرحمن عن حفص بن عاصم عن ابي هريرة قال: قال رسول اللّه (ص).... و از اين رو مي بينيم كه تنها در صحيح مسلم ٩٨٢ بار از رمز (ح) استفاده شده است. و اين در حالي است كه در منابع روايي شيعه استفاده از چنين رمزهايي متداول و رايج نيست و تنها در موارد اندكي در بحارالأنوار استفاده از رمز (ح) جهت تحويل به چشم مي خورد. لذا تشخيص موارد تحويل در اسناد روايات شيعي غالبا نيازمند شناخت و دقت خاص است. 📚 رجوع كنيد به: ١- التهذيب ج ٧ ص ١٠٢ باب ٨ روايت ٤٣ شماره ٤٣٧. ٢- الاستبصار ج ٣ ص ٩٦ باب ٦٢ روايت ١١ شماره ٣٢٧. ٣- صحيح مسلم ج ١ ص ١٠ باب النهي عن الحديث بكل ما سمع روايت ٥. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
بررسي مصادر روايت (انما الاعمال بالنيات) ما را با اين واقعيت مواجه مي سازد كه اين حديث منحصرا توسط عمربن الخطاب از پيامبر(ص) نقل شده و هيچ راوي ديگري ندارد. در دو يادداشت زير به تفصيل به تبيين اين موضوع مي پردازيم. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 بررسي مصادر انما الاعمال بالنيات (١)
 🔸 روايت معروف ( انما الاعمال بالنيات ) در مجامع روايي اهل سنت وارد شـده است و بنابر تصريح ابن حجر عسقلاني در شــرح بخاری، همه ی ائمــه مشهور اهل سنت به جزء مالک بن أنس آن را نقل کرده اند. متن روايت و سند آن بر اساس نقل صحیح بخاری چنين است: حدثنا الحمیدیّ عبد الله بن الزبیر قــال حدّثنـا یحیی بن سعید الأنصاری قال أخبرنی محمـدبن إبراهیم التیمیّ أنّـه سمـع علقمة بن وقّـاص اللّیثــی یقــول سمعت عمــربن الخطاب علی المنبر قال سمعت رسول الله(ص) یقول : إنّما الأعمال بالنیّات وانّما لکل امریء ما نوی فمن کانت هجرته إلی دنیا یصیبها أو إلی إمرأة ینکحها فهجرته إلی ما هاجر إلیه. علقمه می گوید شنیدم عمر بر منبر می گفــت: شنیدم رسول خدا(ص) می فرمود: منحصراً اعمــال به نیــات آن است و منحصرا بــرای هــر شخص آن چیــزی است که قصد نموده است؛ پس کسی که هجرت کند به سوی دنیا برای به دست آوردن آن، یا به سوی زنی برای بهره گیری از او، پس هجرتش به سوی همان است که برای آن هجرت کرده است. 📌 لازم به ذكر أست كه در تمام منابع اهل سنت، سند روايت به عمر بن الخطاب منتهي شده و تنها راوي آن هم عمر أست ! بر اين اساس ادعای تواتر لفظي در خصوص اين روايت قطعا صحيح نيست. اما بنابر ادعاي ابن حجر در شرح صحيح بخاري به دليل وجود احــادیث مشابه ديگر در تـأیید مضمون این روايت، مي توان ( انما الاعمال بالنيات ) را دارای تواتر معنوی دانست و در نهـایت این روايت در نزد اهل سنت دارای اعتبار بوده و از احادیث صحیح شمرده می شود. در يادداشت بعد به وزانت و جايگاه اين حديث در كتب شيعه پرداخته و خواهيم گفت كه اين روايت ظاهرا از منابع سني به برخي كتب شيعي وارد شده و شهرت يافته است. 📚 رجوع كنيد به : ١- صحيح البخاري ج ١ ص ٢ ٢- سنن ابن ماجة ج ٢ ص ١٤١٣ ٣- سنن ابي داوود ج ١ ص ٤٩٠ ٤- فتح الباری شرح صحیح البخاری جلد 1 صفحه ١٢ به بعد. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 بررسي مصادر انما الاعمال بالنيات (٢) در يادداشت قبل گفته شد كه روايت ( انما الاعمال بالنيات) در مجامع روايي اهل سنت منحصرا توسط عمربن الخطاب نقل شده است. 🔸 با اين همه اما این روايت با اندکـی تفاوت، در برخي از منــابع روایـی و بعضا فقهي شیعه نيز وارد شده است که همه آنها يا مرفوعه و فاقد سند هستند و يا بدليل ارسال در سند از ضعف سندي رنج مي برند. ⭕️ تنها در يك مورد و آن هم توسط شيخ طوسي در امالي ، ایــن روايت به صورت مسند ذكر شده أست كه آن هم به دليل وجود راويان مجهول يا غير ثقه در سند آن ، از حيث سند ضعيف است. عبارت امالي طوسي چنين است: أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل، قال حدّثنی أحمــدبن إسحـاق بـن العباس أبوالقــاسم الموسوی بدبیل، قال أخبرنی أبی إسحاق بن العباس، قال حدّثنی إسماعیل بن محمـد بن إسحاق بن جعفربن محمـد، قــال حدّثنی علی بن جعفــر بن محمـد و علی بن موسی بن جعفر، هذا عن أخیه و هذا عن أبیه موسی بن جعفر، عن جعفربن محمد، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسیــن، عـن أبیه الحسیــن، عـن أبیه علی بن أبـی طـالـب (علیهم السلام ) : أن رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) أغزی علیا (علیه السلام) فی سرّیة و أمر المسلمین أن ینتدبوا معه فی سرّیته. فقال رجل من الأنصار لأخ له: إغز بنــا فی سرّیة علیّ، لعلّنــا نصیب خادمــا أو دابّة أو شیئا نتبلغ به. فبلغ النبی ( صلی الله علیه و آله ) قوله. فقــال : إنّمــا الأعمال بالنیّات و لکلّ امریء ما نوی. فمن غزا إبتغـــاء ما عند الله عزّوجلّ فقد وقــع أجره علی الله عزّوجلّ و من غزا یرید الدنیا أو نوی عقالا لم یکن له إلّا ما نوی. رسول خدا (ص) أمیرالمؤمنین علی (ع) را مـأمور فرماندهی جنگی نمودند و به مسلمین أمر کردند که علی (ع) را در این جهـاد اجـابت کنند. در ایـن میـــان شخصی از انصار به برادر دینی خود گفت: با ما به جنگ بیا، شاید که به خادم یا چهارپا و یا چیزی از مـال دنیا دست یابیم! هنگامـی که این سخن به گوش پیامبر ( ص) رسید، فرمودند: منحصـراً أعمال به نیّات آن است و برای هر شخص آن چیزی است که قصد نـموده است. پـس کسی که جهاد کند برای به دست آوردن آن چه نزد خداوند عزوجلّ است به درستــی که پاداش او بــر عهده ی خداوند است و کسی که جهادش به قصد دست یـابی به مـال و دارائـی دنیا و یا چهــارپا یی باشد پاداشی ندارد جز همان که قصد نموده است. 📌 همانگونه كه ملاحظه مي فرماييد در اين سند وثاقت سه نفر از راويان محل اشكال است ١- ابــوالمفضل شیبـانی، كه نجــاشی و شيخ طوسي در الفهرست وي را تضعيف كرده و در مــورد او گفته اند: کــان فی اوّل أمره ثبتا ثم خلط … ٢- أحمـدبن إسحـاق ٣- إسحـاق بن العبـاس كه از اين دو نفر در کتب رجالی نامي برده نشده و مجهول الحال هستند. از اين رو سند روايت ( انما الاعمال بالنيات ) در امالي شيخ طوسي ضعيف و غير قابل استناد خواهد بود. در ساير منابع شيعي نيز يا اين روايت را از امالي نقل كرده اند و يا كلا بدون ذكر سند نقل شده است. 🔹 با اين حال اما بسیــاری از فقها در ابواب مختلفــی از کتب فقهی بدون تعرض به ضعف سند ، به این روايت استناد كرده اند! كه ممكن أست علت آن وجود روايات ديگري در تــأیید مضمــون ( انما الاعمال بالنيات ) باشد كه آنها را قرينه اي بر صدور روايت فوق از پيامبر(ص) گرفته باشند! مانند صحیحه أبی حمزه ثمالی از امام سجاد (ع) که فرمودند: لا عمل إلا بنیّة. ( كافي ج ٨ ص ٢٣٤ روايت ٣١٢) و روایت أبی عروة از امام صادق (ع) که فرمودنــد: إنّ الله یحشـر الناس علی نیاتهم یوم القیامة. ( كافي ج ٥ ص ٢٠ روايت ١) و نظائر اينها که با توجه به مجموع آیــات و روایات ديگر كه ملاك و معيار ثواب و عقاب را نيت مي داند به اين نتيجه رسيده اند كه ( انما الاعمال بالنيات ) نيز ممكن أست از پيامبر(ص) صادر شده باشد! 📚 رجوع كنيد به : ١- دعائم الاسلام ج ١ ص ٤ و ص ١٥٦ ٢- مصباح الشریعه ص ٥٣ ٣- المسائل الصاغانیّه نوشته شیخ مفید ص ١١٨ و ص ١٢٧ ٤- المسائل الناصریات نوشته سید مرتضی ص ١١٠ ٥- تهذیب الاحکام ج ١ ص ٨٣ باب ٤ روايت ٦٧ شماره ٢١٨ و همچنين تهذيب ج ٤ ص ١٨٦ باب ٤٤ روايت ١ و ٢ شماره هاي ٥١٨ و ٥١٩. ٦- وسايل الشيعة انتشارات نصايح ج ١٨ جزء اول صوم ص ٢٣ باب ٢ از ابواب وجوب الصوم و نيته روايت ١١ و ١٢. ٧- الامالي للطوسي ص ٦١٨ مجلس ٢٩ روايت ١٠ شماره ١٢٧٤ نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. ‏http://eitaa.com/nokaterjalie
تصاوير فوق مربوط به الفهرست نجاشي مندرج در ضمن طبقات رجال آيت الله بروجردي و وسائل الشيعة جهت ارائه يك نمونه سند كه ( عبدالملك بن عتبة ) از امام كاظم (ع) نقل روايت كرده است. توضيحات را در يادداشت زير ملاحظه فرماييد. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 نكته رجالي 🔸 عبدالملك بن عُتبة عنوان ( عبدالملك بن عتبة ) در اسناد روايات مشترك بين دو نفر است. ١- عبدالملك بن عتبة الهاشمي. ٢- عبدالملك بن عتبة النخعي الصيرفي. و با توجه به اينكه هر دو نفر هم از راويان طبقه پنجم هستند برخي بر اين تصورند كه هر دو عنوان مربوط به يك نفر است و اينها در مصداق متحد هستند. اين در حالي است كه عبدالملك بن عتبة الهاشمي مهمل بوده و وثاقتش محرز نيست و بلكه اثبات وثاقتش مشكل است اما عبدالملك بن عتبة النخعي فردي ثقة است كه نجاشي بر وثاقت وي تصريح نموده است. همچنين تشخيص هويت عبدالملك بن عتبة در سلسله سند روايات صرفا با توجه به راوي و مروي عنه امكان پذير است. مثلا در مواردي كه رواي ( علي بن الحكم ) باشد عنوان عبدالملك غالبا مربوط به (عبدالملك بن عتبة الهاشمي) است. نيز در مواردي كه عبدالملك بن عتبه از موسي بن جعفر (ع) يا عناوين و القاب و اوصافي كه مربوط به امام كاظم(ع) است مانند (عبد صالح) نقل روايت كرده باشد در اين صورت به (عبدالملك بن عتبة النخعي الصيرفي) انصراف خواهد داشت. 📌 و نكته آخر اينكه به تصريح نجاشي نام عبدالملك بن عتبة الهاشمي در زمره اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام به ثبت رسيده است. اما عبدالملك بن عتبة النخعي از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام است. با اين همه اما تشابه اسمي اين دو نفر موجب شده تا برقي به اشتباه ( عبدالملك ابن عتبة الهاشمي ) را نيز از اصحاب امام كاظم(ع) بداند! و اين در حالي است كه اين ادعاي برقي با صريح عبارت نجاشي همخواني نداشته و بلكه ناسازگار است. 📚 رجوع كنيد به : ١- معجم رجال الحديث ج ١١ ص ٢٢ و ٢٣ و در چاپ ديگر ج ١٢ ص ٢٤ و ٢٥ و ٢٦. ٢- الموسوعة الرجالية - آيت الله بروجردي -ج ٦ ص ٥٠٨. ٣- مستدركات علم رجال الحديث - نمازي شاهرودي - ج ٥ ص ١٤٤. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
✍️ در یادداشتهای پیش رو به نقد و بررسی روایت ( الحسن و الحسين امامان قاما أو قعدا ) با معیارها و ضوابط رجالی و درایة الحدیث پرداخته و روایت فوق را از جهت سند و متن مورد ارزیابی قرار می دهیم. ابتدا به بررسي اين روايت از منظر درایة و متن شناسی پرداخته و ایرادات وارد بر متن آن را توضيح مي دهيم سپس در بخش سند شناسی در صدد پاسخ به این سوال مهم هستیم که آیا این روایت دارای سندی متقن هست تا به آسانی بتوان آن را به پیامبر(ص) نسبت داد؟ و اساسا مآخذ و مصادر این روایت کدامند؟ ‏http://eitaa.com/nokaterjalie
🔸 پیرامون روایت الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا (۱) امام حسن و امام حسین(ع) هر دو معصوم، و قول و فعل و تقریرشان حجت است. با این همه اما از گذشته هاي دور هميشه اين سوال مطرح بوده كه چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح کردند در حالی که امام حسین(ع) در برابر یزید ایستادند و به شهادت رسیدند؟ صرف نظر از تحلیل‌های تاریخی اما به عقیده شیعه قیام حسین(ع) با قعود حسن(ع) هر دو قابل پذیرشند چرا که فعل معصوم(ع) حجت بوده و فوق چون و چرا است. و شاید همین اعتقاد شیعه در سده های بعدی موجب پدید آمدن روایت ( الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا ) شده باشد. 📌 اما در هر حال سوال جدی پيرامون این روایت آن است که آیا این روایت پیشینی است یا پسینی؟ پیشینی يعني اينکه پیامبر(ص) شخصاً به عنوان پیش گویی، خود این بیان را فرموده باشد و پسینی به این معنا که علاقمندان به امامین و به ویژه به امام حسن(ع) پس از آنهمه توهینی که به او کردند فحوای بیان و علاقه پیامبر(ص) را به امامین در قالب روایت بیان کرده باشند. از دیگر سو اگر این روایت پیشینی باشد و از زبان خود پیامبر(ص) صادر شده باشد آیا پیامبر (ص) شخصا کار امام حسن(ع) را قعود و کار امام حسین(ع) را قیام تعبیر کرده اند؟ این امر چنان که خواهیم گفت از جهاتی بعید به نظر می رسد. و اما اگر پسینی باشد، به این معنا است که ظاهرا اين روايت در سده هاي متاخر بوجود آمده چنانكه ظاهر عبارت ابن شهرآشوب در قرن ششم نيز چنین می نماید. آنجا که می گوید: و اجتمع اهل القبلة علی ان النبی(ص) قال الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا. ‌و بر این اساس تصریح می کند که فریقین بر آن اعتقاد داشته اند. باز در این صورت، آیا این روایت نقل به مضمون است یا نیت خوانی رسول خدا(ص) بوده است؟ 📌 از دیگر سو متن روایت هم سوال برانگیز است زیرا در این روایت آمده است که (حسن و حسین هر دو امام هستند چه هر دو قیام کنند یا هر دو بنشینند!) و با آنکه پیامبر پیشاپیش می دانسته اند که کدام یک از ایشان قیام و کدام قعود می کنند و بارها به وضعیت آینده دو فرزند خویش تصریح داشته اند پس چرا در این روایت با صراحت مشخص نکرده اند که قیام و قعود مربوط به کدامیک از آنهاست؟ و آیا این چنین بیانی از پیامبر (ص) بعید نیست که هر دو را با هم (متفقاً) با قیام و قعود توصیف كنند؟ به نظر می رسد سیاق عبارت کمی ناجور باشد زیرا اینکه هر دو امام با هم قیام یا با هم قعود کنند حاوی مطلب خاصی نیست. و شاید بهتر بود گفته می شد (الحسن و الحسین امامان قام احد او قعد آخر) تا عدم تفاوت از نظر پیامبر(ص) نیز بیان شده باشد. نيز می دانیم که امام حسن(ع) قیام کرده و می خواستند با معاویه بجنگند، اما یارانش به او خیانت کردند و معاویه سرداران وی را خرید و امام به ناچار برای حفظ جان مسلمانان مجبور به صلح شد. صلح نامه امام حسن(ع) به قدری قوی است که نظیر ندارد اما معاویه همه را زیر پا گذارد و خدعه کرد و بنا بر اقوالی، متأسفانه عده ای منافق بر امام حسن(ع) تاختند و ایشان را با عبارت (یا مذل المؤمنین!) مورد اهانت و آزار قرار دادند. آیا این نوع گفتار از پیامبر (ص) بعید نیست که کار امام حسن(ع) را با آنهمه تلاش و مجاهدت قعود بنامند؟ راستی چرا پیامبر(ص) ۲۵ سال خانه نشینی علی(ع) را قعود ندانستند؟ این دست سوالات و نظائر اینها مضمون روایت فوق را با چالش جدی مواجه ساخته است. و اگر بخواهیم آن را بپذیریم ناگزیر باید معنای قیام و قعود را بازتعریف کنیم. زیرا به همان اندازه که قیام لازم است قعود هم برای قیام ضروریست. و اگر تدارک نباشد چگونه می توان قیام کرد؟ قطعا این دو امام بزرگوار به خوبی انجام وظیفه، و نقش خویش را ایفا کردند. و البته کار امام حسن(ع) در واقع همان کار امام حسین(ع) است منتها در شرایط زمانی دیگر و موقعیتی متفاوت. 📌 موید آنچه گفته شد اینکه امام حسین(ع) راه امام حسن(ع) را در باقیمانده حکومت معاویه ادامه دادند و به مدت ده سال بعد از امام حسن(ع) همچنان به پیمان با معاویه متعهد بودند. اما یزید که آمد شرایط عوض شد. یزید حتی به توصیه پدرش هم وقعی ننهاد. یزید تروریست بود و ترور شخص می کرد در حالی که معاویه با نیرنگ ترور شخصیت می نمود و لذا شاید بتوان گفت که کار امام حسن(ع) از جهاتی به مراتب سخت تر و جهاد ايشان نيز بسیار سنگین تر بود. معاویه با پنبه سر می برید و لازم بود تا رسوا گردد و از اهدافش جلوگيري شود. از اين رو شاید این تعبیر درست نباشد که امام حسن(ع) را صاحب قعود و امام حسین(ع) را دارنده قیام بدانیم. زیرا در شرایط متفاوت، مقابله و جهاد نیز متفاوت است. ادامه دارد…. 📚 رجوع کنید به : مناقب آل ابی طالب علیهم السلام - ابن شهرآشوب مازندرانی - ج ۳ ص ۳۹۴. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔸 پیرامون روایت الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا (۲) کنکاش از مصادر روایت (الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا) ما را با این واقعیت مهم مواجه می سازد که برغم شهرت و معروفیت این روایت در بین متاخرین اما در منابع روایی دسته اول متاسفانه رد و نشانی از این خبر دیده نمی شود. تنها در سه ماخذ از منابع فرعي این روایت ذکر شده که متاسفانه در هر سه مورد هم از ضعف سندی رنج می برند. 📌 به نظر مي رسد قدیمی ترین مصدر این روایت، ظاهرا به نقل ابن عقده همدانی (متوفاي ۳۳۲ ق) در كتاب فضائل امیرالمومنین(ع) باشد پس از وي مرحوم شيخ صدوق ( متوفاي ٣٨١ ق) در علل الشرايع و بعد از ايشان ، خزاز قمي ( متوفاي ٤٠٠ ق) در كفاية الاثر به نقل اين روايت اقدام كرده اند . ضمنا روايت فوق در منابع متاخر دقيقا متاثر از سه مصدر ذكر شده است كه يا عينا از آنها باز نقل شده اند و يا بصورت مرفوعه و فاقد سند مي باشند. 🔻 بررسی منابع 🔴 نقل ابن عقده ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید همدانی معروف به ابن عقده کوفی زیدی مذهب و از پیروان جارودیه بوده و عقده لقب پدر اوست. وی روایت مورد بحث ما را با سند زیر در کتاب فضائل امیرالمومنین(ع) نقل کرده است: ابن عقده قال حدثنی 👈 محمد بن احمد بن عیسی بن ورطا الکوفی قال حدثنا 👈احمد بن منیع عن 👈یزید بن هارون قال حدثنا مشایخنا و علماونا من عبد قیس قالوا لما کان یوم الجمل خرج علي بن أبي طالب (ع) حتى وقف بين الصفين.…..قال : سمعته يقول : علي مع الحق والحق معه و هو الإمام و الخليفة بعدي يقاتل على التأويل كما قاتلت على التنزيل و ابناه الحسن و الحسين سبطاي من هذه الأمة إمامان إن قاما أو قعدا و أبوهما خير منهما.... 📌 متاسفانه روایت فوق از نظر سند به شدت ضعیف و غیر قابل استناد است. زیرا محمد بن احمد بن عيسى بن ورطا و احمد بن منیع ، هر دو ناشناخته اند و مجهول الحال اند و به تصریح نمازی شاهرودی در مستدرکات علم رجال ، از این دو نفر در منابع رجالی نام برده نشده است. همچنین یزید بن هارون الواسطی نیز مجهول الحال و ناشناخته است. چنانچه مامقانی در تنقیح المقال تصریح کرده که : یزید بن هارون الواسطی … و لیس له ذکر فی کتب الرجال فحاله مجهول… 🔴 بررسی نقل صدوق متن و سند روایت فوق بنابر آنچه شیخ صدوق ( متوفای ۳۸۱ ق) در علل الشرایع آورده است چنین است : حدثنا علي بن أحمد بن محمد رحمه الله قال حدثنا 👈محمد بن موسى بن داوود الدقاق قال حدثنا 👈 الحسن بن أحمد بن الليث قال حدثنا محمد بن حميد قال حدثنا 👈يحيى بن أبي بكير قال حدثنا 👈 أبو العلا الخفاف عن 👈أبي سعيد عقيصا قال قلت للحسن بن علي بن أبي طالب يا بن رسول الله لم داهنت معاوية وصالحته وقد علمت أن الحق لك دونه وان معاوية ضال باغ ؟ فقال : يا أبا سعيد ألست حجة الله تعالى ذكره على خلقه وإماما عليهم أبى(ع)؟ قلت بلى. قال ألست الذي قال رسول الله (ص) لي ولأخي الحسن والحسين إمامان قاما أو قعدا ؟ 📌 این روایت نیز به لحاظ برخی راویان موجود در سند آن، از لحاظ سند در غایت ضعف است زیرا محمد بن موسی بن داوود و حسن بن احمد بن اللیث و یحیی بن ابی بکیر مجهول هستند و شرح احوال ایشان در منابع رجالی ذکر نشده است. همچنین مراد از ( ابوالعلاء الخفاف ) در این سند (خالد بن طهمان) است که فردی عامی اما مجهول الحال می باشد. و تنها چیزی که در مورد او به ثبت رسیده آن است که گفته شده وی از اصحاب امام باقر(ع) بوده است اما در هر حال وثاقتش محرز نیست. علاوه اینکه علامه حلی و ابن داوود نیز نام او را در زمره افراد ضعیف و مجهول ثبت کرده اند. همچنین ابی سعید عقیصا که در این سند ذکر شده ، به تصریح مامقانی و سایر صاحب نظران رجالی مجهول الحال است. ادامه دارد…. 📚 رجوع کنید به : ۱- فضائل امیرالمومنین(ع) - ابن عقده - ص ۱۶۶ در ضمن روایت ۱۶۲. ( عبارت مورد بحث در ص ۱۶۸ مندرج است). ۲- مستدرکات علم رجال الحدیث - علی نمازی شاهرودی - ج ۶ ص ۴۳۴ شماره ۱۲۵۵۸. و ج ۱ ص ۴۹۲ شماره ۱۷۸۵. ۳- تنقیح المقال فی علم الرجال - مامقانی - ج ۳ ص ۳۲۸ شماره ۱۳۱۴۸. ۴- علل الشرایع ج ۱ ص ۲۱۱ باب ۱۵۹ باب العلة التی من اجلها صالح الحسن بن علی(ع) معاویة بن ابی سفیان و داهنه و لم یجاهده ، روایت ۲. ۵- المفيد من معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - ص ۲۰۶.
۶- خلاصة الأقوال - الحلي - ص ۳۴۴.
۷- رجال ابن داوود - ابن داوود الحلي - ص ۲۴۴. ۸- تنقیح المقال فی علم الرجال - مامقانی - ج ۱ ص ۴۱۹ شماره ۳۹۵۲. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔸 پیرامون روایت الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا (٣) سومين منبع روايت ( الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا ) كفاية الاثر خزاز قمي است. 🔴 بررسی نقل خزاز قمی روایت مورد بحث ما در نقل سوم توسط علی بن محمد الخزاز الرازی القمی ( متوفاي ٤٠٠ ق) در کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر نقل شده است و متن و سند آن از این قرار است. حدثنا أبو الفرج المعافا بن زكريا قال حدثنی محمد بن همام بن سهيل الکاتب قال حدثنی 👈محمد بن معافى السلمانی عن 👈محمد بن عامر قال حدثنا 👈عبد الله بن زاهر عن عبد القدوس عن الأعمش عن 👈جيش بن المعتمر قال : قال أبوذر الغفاري رحمة الله عليه : دخلت على رسول الله (ص) في مرضه الذي توفي فيه....فقال يا أباذر إنها بضعة مني فمن آذاها فقد آذاني ألا إنها سيدة نساء العالمين و بعلها سيد الوصيين و ابنيها الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة و إنهما إمامان قاما أو قعدا و أبوهما خير منهما... 📌 این روایت از دو اشکال عمده رنج می برد اول اینکه متن آن تلفیقی از چندین روایت است و تنظیم کننده آن در واقع عبارات چند حدیث مختلف را در کنار هم و در قالب یک روایت واحد ذکر کرده است. و ثانیا اينكه این روایت هم همانند دو روایت قبل از لحاظ سند ضعیف و غیر قابل استناد است زیرا محمد بن معافی السلمانی و محمد بن عامر و عبدالله بن زاهر به تصریح نمازی شاهرودی مجهول الحال بوده و نامی از آنها در منابع رجالی برده نشده است. همچنین نام ابن المعتمر به دقت و درستی در منابع رجالی ثبت نشده بلکه از او با اسامی ( جیش - حبش - حبیش - حشّ و حنش ) نام برده شده است. علاوه اینکه وی نیز فردی مجهول و ناشناخته است. نكته جالب توجه اينكه تا قرن سوم هجري هيچ نام و نشاني از اين روايت ديده نمي شود و تنها از قرن سوم به بعد اين روايت پديد آمده است. ضمنا این روایت در دیگر منابع متاخر مانند بحارالانوار و نظایر آن یا از یکی از سه منبع فوق باز نقل شده است و یا بدون ذکر سند و بصورت مرفوعه می باشد. و نكته آخر اينكه اگر كسي سند درستي براي اين روايت يافت حتما نگارنده اين سطور را هم مطلع سازد. 📚 رجوع کنید به : ١- کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر ص ٣٦. ( عبارت مورد نظر در ص ٣٨ است). ٢- مستدرکات علم رجال الحدیث - علی نمازی شاهرودی - ج ۵ ص ۱۷ شماره ۸۳۰۶ و ج ۷ ص ۱۴۸ شماره ۱۳۵۸۱ و ص ۳۳۲ شماره ۱۴۵۱۶ و ج ۲ ص ۲۹۲ شماره ۳۱۲۳. ٣- بحارالانوار ج ۴۴ ص ۱ و ۲ باب ۱۸ باب العلة التی من اجلها صالح الحسن بن علی(ع) معاویة بن ابی سفیان و داهنه و لم یجاهده ، روایت ۲. و ج ۳۶ ص ۲۸۸ و ۲۸۹. نقل مطالب تنها با ذکر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 سید شباب اهل الجنة 🔸 قال رسول الله (ص) وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي‏… 📚 رجوع كنيد به : الأمالي (للصدوق) ص ١٧٦ المجلس ٢٤ في ضمن الرواية ٢ الرقم ١٧٨. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 پدر امت قال رسول الله (ص) أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ 📚 رجوع كنيد به: كمال الدين و تمام النعمة ( للصدوق ) ج ١ ص ٢٨٩ باب ٢٤ روايت ٧. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻دفن پيامبر(ص) 🔸 مدفن پیامبر(ص) در حجره یا همان اتاقی است که ایشان در آنجا و در روز دوشنبه از دنیا رفتند در حالی که مسموم بودند. آن اتاق، اتاق مختص عایشه بود. پس از رحلت پیامبر(ص) در مورد مکان دفن ایشان میان اصحاب و اهل بیت اختلاف افتاد. علی(ع) پیشنهاد دادند که پیامبر(ص) در همان اتاق که از دنیا رحلت كرده اند دفن شوند زیرا خداوند پیامبرش را در پاک‌ترین زمین‌ها قبض روح می‌کند، پس بهتر است در همان زمین پاک دفن شود. و در نهایت همه با نظر ایشان موافقت کردند. 🔹... وَ قُبِضَ بِالْمَدِينَةِ مَسْمُوماً يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِلَيْلَتَيْنِ بَقِيَتَا مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ مِنَ الْهِجْرَةِ .... وَ قَبْرُهُ بِالْمَدِينَةِ فِي حُجْرَتِهِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا وَ كَانَ قَدْ أَسْكَنَهَا فِي حَيَاتِهِ عَائِشَةَ بِنْتَ أَبِي بَكْرِ بْنِ أَبِي قُحَافَةَ فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم اخْتَلَفَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ أَصْحَابِهِ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي يَنْبَغِي أَنْ يُدْفَنَ فِيهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ يُدْفَنُ‏ بِالْبَقِيعِ وَ قَالَ آخَرُونَ يُدْفَنُ فِي صَحْنِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ إِلَّا فِي أَطْهَرِ الْبِقَاعِ فَيَنْبَغِي أَنْ يُدْفَنَ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا. فَاتَّفَقَتِ الْجَمَاعَةُ عَلَى قَوْلِهِ (ع) وَ دُفِنَ فِي حُجْرَتِهِ عَلَى مَا ذَكَرْنَاه. 📚 رجوع كنيد به : تهذيب الاحكام - شيخ طوسي - ج ٦ ص ٢ و ٣. http://eitaa.com/nokaterjalie
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 پيرامون روايت ( من بشرني بخروج صفر …) روايتي را به پيامبر اکرم (ص) نسبت می‌دهند که ایشان فرموده باشند: ( من بشرنی بخروج صفر فله الجنة ) يا ( من بشرني بخروج صفر فابشره بالجنة ) يا ( بشرته بالجنة) !!! 🔸 اين روايت كاملا جعلي و ساختگي بوده و در هيچ يك از منابع روايي شيعه و سني وجود ندارد و به نظر مي رسد اين عبارت برگرفته از روايت ( بشارت به خروج آذار ) أست كه به صورت فوق تحريف شده أست. توضيح مطلب آن أست كه ( آذار ) از ماه‌های رومی است.* و بنابر نقل صدوق در معاني الاخبار و علل الشرايع پيامبر اكرم ( ص) در مورد خاصي فرموده باشند ( من بشرني بخروج آذار فله الجنة ) داستان اين روايت آن است که پیامبر(ص) نوعا در روزهای شنبه به ديدار ساكنان منطقه قبا مي رفتند و به آنها سر مي زدند. این حدیث مربوط به يكي از همین دیدارهاست. پیامبر(ص) برای اینکه نشانه‌ای به مؤمنان بدهد تا در نزاع‌های پس از او ( در اینجا نزاع ابوذر با خلیفۀ سوم مورد نظر أست ) حق را گم نکنند در يكي از آن روزها در مسجد قبا به اصحابش فرمود: اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می‌شود مردی از اهل بهشت است. کسانی که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند تا مصداق این حدیث باشند. پیامبر(ص) که از این موضوع آگاه بودند به اصحاب داخل مسجد فرمود: انه سیدخل علیکم جماعة یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنة. يعني هم اکنون عدۀ زیادی وارد می‌شوند و کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد از اهل بهشت است. ابوذر در بین کسانی بود که وارد مسجد شده بودند. پیامبر (ص) از آنان پرسید اکنون در کدام یک از ماه‌های رومی قرار داریم؟ فقط ابوذر بود که گفت یا رسول الله از ماه آذار خارج شده‌ایم. و این گفتۀ پیامبر به خاطر این بود که مردم به محق بودن ابوذر پی ببرند و اصلاً اين داستان ربطی به ماه صفر ندارد. لطفا متن اصلي روايت را در علل الشرايع و معاني الاخبار ببينيد 👇 عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ (ص) ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ فَعَلِمَ النَّبِیُّ (ص)ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُومِيَة؟ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ (ص) قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ. 📚 رجوع كنيد به: ١- علل الشرائع ج ۱ ص ١٧٥ و ۱۷۶ باب ١٤٠ روايت ١. ٢- معاني الأخبار ص ۲۰۴ باب معني قول النبي (ص) من بشرني بخروج آذار فله الجنة ، روايت ١. 📌 *آذار از ماههاي رومي أست كه بر اساس ماههاي شمسي ظاهرا به شهريور منطبق أست. البته برخي آذار را سومين ماه شمسي يعني خرداد و برخي ديگر آن را اسفند دانسته اند. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
بعون الله تبارك و تعالي 📚جلد دوم كتاب التجارة از وسائل الشيعة (شماره ٣٤) [ با تصحيح اسناد و متون روايات و با بررسي و اعتبار سنجي سند تك تك روايات] منتشر شد. 🔸 قم - بلوار معلم - مجتمع ناشران - طبقه همكف - واحد ١٠ - انتشارات نصايح تلفن: 31656 - 025 ‏http://eitaa.com/nokaterjalie
110.pdf
2.66M
🔸تصحیح وسائل الشیعة ✍️ در چند سال اخير به مقابله و تطبیق روایات وسایل الشیعة با مصادر اصلی آنها و تصحیح اسناد و متون روایات ذکر شده در این کتاب مشغولم و بحمدالله تا کنون برخي از مجلدات وسائل الشيعه تصحیح و به زیور طبع آراسته و توسط انتشارات محترم نصایح منتشر شده است. لازم به ذکر است کاری که بر روی کتاب وسائل الشیعة انجام گرفته و همچنان نیز ادامه دارد در ۵ محور اساسی خلاصه می شود که عبارتند از: ۱- تصحیح اشکالات سندی روایات ۲- تصحیح متن روایات ذکر شده در وسایل الشیعة ۳- بررسی و ذکر مآخذ و مصادر روایات ۴- بررسی احوال راویان و اعتبار سنجی سند روایات ۵- ذکر طبقات رجال راویان که جهت اطلاع بیشتر از کم و کیف کار صورت گرفته، تصاویر تعدادی از صفحات کتاب، در قالب یک فایل pdf ضمیمه این یادداشت تقدیم می گردد. همچنين نهایت سعی مصحح و محشي بر این امر مهم استوار است تا هر آنچه برای مراجعه کننده به وسایل الشیعة ضرورت دارد را در ذیل همان روایت و در همان صفحه در اختیار وی قرار گيرد تا از مراجعه به منابع دیگر بی نیاز گردد. نيز با توجه به گستردگي ابواب فقهي و روايات ذكر شده در وسائل الشيعه، تصحيح اين مجموعه بصورت موضوعي در دستور كار است تا دسترسي مخاطبان به مباحث مورد نظرشان صرفا در قالب مجلدات خاص، سهل الوصول بوده و ضرورتي بر تهيه ساير مجلدات نباشد. 📌 لازم به ذكر است كه تا كنون مباحث ( زكات و خمس ٢ جلد ) و ( صوم و اعتكاف ٣ جلد ) و ٢ جلد از مباحث تجارت چاپ و منتشر شده است. و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔸 پيرامون ( اطلبوا العلم ولو بالصين ) روايت مشهور ( اطْلُبوا الْعِلْمَ وَ لَو بِالصِّین ) در هيچ يك از منابع روايي دسته اول از شيعه و سني وجود ندارد. بلكه اولين بار در كتاب مصباح الشريعة بدون ذكر سند و بصورت مرفوعه به امام علي (ع) نسبت داده شده و در ادامه آن آمده است : وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَهِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَهُ الرَّب‏. نكته جالب توجه اينكه همين روايت بعدها و در قرن يازدهم هجري توسط شيخ حر عاملي در وسائل الشيعة با ذيلي ديگر بدون ذكر سند و به شكل مرفوعه از روضة الواعظين ابن الفتال به پيامبر(ص) نسبت داده شده و چنين باز نقل گرديده است : محمد بن علي بن الفتال في روضة الواعظين قال: قال النبي (ص) اطلبوا العلم و لو بالصين فان طلب العلم فريضة علي كل مسلم. همچنين مرحوم مجلسي در بحار در يكي از نقل هاي خود صرفا به ذكر صدر اين روايت بسنده كرده و آن را بدون هيچ دنباله ايي بدون ذكر سند چنين آورده است: قال (ص) اطلبوا العلم ولو بالصين. 🔻 با اين همه اما كنكاش از مصادر روايت فوق ما را با اين واقعيت مواجه مي سازد كه: ١- اولا اين روايت منحصرا در سه منبع فوق آمده و مطلقا در منابع متقدم وجود ندارد. ضمن اينكه نقل اين روايت در منابع متاخر و معاصر دقيقا متاثر و برگرفته از يكي از سه مصدر فوق است. ٢- براي اين روايت هيچ سلسله سندي وجود نداشته و به اصطلاح مرفوعه و فاقد سند است. ٣- توجه به عناوين ابواب ذكر شده در مصادر فوق الذكر حاكي از آن است كه عبارت ( اطلبوا العلم ولو بالصين ) حسب موضوع مورد بحث با روايت و يا عبارت ديگري تلفيق گشته و متناسب با ظرف آن به پيامبر(ص) يا علي(ع) نسبت داده شده است. مثلا در كتاب مصباح الشريعة كه از كتب عرفاني يا به نقلي ديگر از كتب صوفيه است با عبارت (وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَهِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَهُ الرب) ‏تكميل و به امام علي(ع) نسبت داده شده است اما در كتاب القضاء از وسائل الشيعه كه مورد بحث صرفا مسائل فقهي بوده است با عبارت ( فان طلب العلم فريضة علي كل مسلم ) تكميل شده و به پيامبر (ص) منتسب شده است. 📌 لازم به ذكر است كه در مورد استناد کتاب (مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة) به امام صادق (ع) اختلاف نظر جدي در بین عالمان و صاحب نظران وجود دارد. بطوري كه برخي مانند سيد بن طاووس آن را از امام صادق (ع) دانسته و برخي ديگر در اين انتساب تشكيك كرده اند و برخي از بزرگان مانند مرحوم آيت الله بروجردي نيز صراحتا انتساب اين كتاب را به امام صادق(ع) نفي نموده و آن را نوشته شيخ ابوالقاسم قشيري از صوفيه مي دانند. بر اساس تحقيقات و پژوهشهايي كه توسط بعضي از محققين انجام گرفته معلوم مي شود كه انتساب مصباح الشريعة به امام صادق(ع) چندان محرز نيست. علاوه بر اينكه كتاب مزبور هم از نظر سند با اشکالات جدی مواجه است که استناد آن را به امام (ع) مشکل کرده و هم با تحلیل متن آن این نتیجه به دست آمده که هرچند برخی از روایات منقول از ائمه معصومین (ع) در این کتاب وجود دارد، اما هرگز نمی توان آن را املاء شده و یا نوشته شده توسط امام صادق (ع) دانست. در نتيجه اگر شواهد ديگري خارج از کتاب وجود نداشته باشد که بتوان به وسیله آنها حدیث بودن عبارتي از آن را ثابت كرد، نمی توان آن سخن را به امام صادق (ع) نسبت داد. ⭕️ و نكته آخر اينكه بنا بر نقل مرجع بزرگوار جناب آقاي شبيري زنجاني در مجموعه ( جرعه اي از دريا ) مرحوم آيت الله بروجردي، كتاب مصباح الشريعة را تألیفِ شیخ ابوالقاسم قُشیری رئیس متصوفه دانسته كه ربطی به امام صادق (ع) ندارد. آقای شبيري زنجانی در جرعه‌ای از دریا بمناسبتي تصريح مي كند كه اوائل كه مرحوم آقاي بروجردي به قم تشريف آورده بودند براي بازديد از علما به منازلشان تشريف مي بردند من جمله يك بار به منزل آقاي خميني تشريف آورد من در آن جلسه بودم آقاي فقيه كه به حاج داداش معروف بود هم در آن جلسه بود. به تناسب عبارت( العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة) مطرح شد. آقای بروجردی فرمودند اين عبارت کجاست؟ آقاي خميني نخواست خودش را مطرح كند لذا آرام به حاج داداش گفت: در مصباح الشریعة است. آقاي حاج داداش به آقاي بروجردي عرض كرد: آقا در مصباح الشریعة است. آقای بروجردی فرمودند: مصباح الشریعة كه از شیخ ابوالقاسم قشیری رئیس متصوفه است. 📚 رجوع كنيد به : ١- مصباح الشريعة ص ١٣. ٢- وسائل الشيعة اسلامية ج ١٨ ص ١٤ باب ٤ از ابواب صفات القاضي، روايت ٢٠. و وسائل الشيعة آل البيت ج ٢٧ ص ٢٧ باب ٤ شماره ٣٣١١٩. ٣- بحارالانوار ج ١ ص ١٧٧. ٤- جرعه اي از دريا ج ١ ص ٤٩٨. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻 ثعلبة بن زيد عنوان ( ثعلبة بن زيد ) در سند وسائل الشيعه كاملا بي اساس است و در اصل (ثعلبة عن زيد) يا (ثعلبة عن بُريد) بوده كه توسط نسخه نويسان به صورت فوق تصحيف شده است. 📌 حسب سندي كه در كافي كليني ذكر شده بسياري اين عنوان را (ثعلبة عن بُريد) دانسته اند. ▫️فرد اول (ثعلبة بن ميمون) امامي و ثقه و جليل القدر و از راويان طبقه ٥ است ▫️و فرد دوم ( بُريد بن معاويه العجلي ) امامي و ثقه و جليل القدر و از اصحاب اجماع و از راويان طبقه ٤ است. 🔸 اين در حالي است كه مرحوم آيت الله بروجردي در طبقات الرجال تصريح نموده اند كه عنوان صحيح در اين سند عبارت است از ( ثعلبة عن زيد ) و مراد از راوي دوم (زيد الشحام) است. ▫️ابو اسامه زيد الشحام امامي و ثقه و از راويان طبقه ٥ مي باشد. با اين همه اما ترديد در عنوان فوق خللي به صحت اين سند وارد نمي كند زيرا (زيد) و (بُريد) هر دو توثيق شده اند و مردد بودن راوي بين دو نفر ثقه موجب ايراد نيست. لازم به ذكر است كه اين سند در تهذيب بصورت (ثعلبه عن زيد عن بريد) به ثبت رسيده كه قطعا تصحيفي از نسخه نويسان است. 📚 رجوع كنيد به : ١- وسايل الشيعه اسلامية ج ١٣ ص ١٠ باب ٤ روايت ١. و وسايل الشيعه آل البيت ج ١٨ ص ٢٢٠ شماره ٢٣٥٤١. ٢- الكافي ج ٥ ص ١٧٤ باب بيع الثمار و شرائها روايت ١. ٣- الموسوعة الرجالية ( طبقات الرجال ) آية الله بروجردي ج ٧ ص ١٦٩. ٤- التهذيب ج ٧ ص ٨٦ باب ٧ روايت ٩ شماره ٣٦٦. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻راوی ِشطرنج باز 🔸 حفص بن البختري از اصحاب امام صادق و كاظم عليهماالسلام و از راويان طبقه ٥ امامي و ثقه است كه به تصريح شيخ طوسي و نجاشي وثاقتش محرز است. به گزارش نجاشی، حفص بن بختری فردی مورد اعتبار و راستگو بوده و از اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهماالسلام است. او با خانواده شیعی و مشهور أعین (خانواده زرارة و برادرانش) منازعه و درگیری داشته و آنها به دلیل بازی کردن با شطرنج بر او عیب مي گرفتند. 📌 عبارت نجاشي چنين است: حفص بن البختري: ثقة، روى عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما‌السلام ... وإنّما كان بينه وبين آل أعين نبوة فغمزوا عليه بلعب الشطرنج. اين امر موجب شد تا برخي حفص بن البختري را تضعيف كرده و به رواياتش اعتنا نكنند. اما به تصريح مامقاني نسبت دهنده بازي با شطرنج به بختري فردي مجهول بوده و منشاء اين نسبت نوعي غرض و مرض و عداوت او با حفص بوده است. 📌 عبارت مامقاني چنين است: ان الناقل للعبه بالشطرنج مجهول و القدح في رجل وثقه مثل النجاشي او هو مع ابوالعباس غلط… و ان رد النجاشي للغمز اقوي و اتم من نفس الغمز الذي صاحبه مجهول و مع جهالته مبني علي الغرض و المرض فما صدر من المحقق و المقداد و البحراني لا وجه له. محقق خويي نيز افزوده است كه اولا شطرنج بازي حفص ثابت نيست و به فرض ثبوت نهايتا عدالت فرد مخدوش مي گردد اما لطمه اي به وثاقت راوي وارد نمي گردد. 📌 عبارت محقق خويي چنين است: أقول: هذا غريب أما أولا: فلعدم ثبوت ذلك، وإنما هو أمر نسبه إليه جماعة من بني أعين من جهة العداوة التي كانت بينه وبينهم، على ما يظهر من النجاشي، وثانيا: أن ارتكاب المحرم، مع ثبوت وثاقة شخص وتحرزه عن الكذب لا يوجب الحكم بضعفه، كما هو ظاهر. 📚 رجوع كنيد به : ١- رجال النجاشي: ١٣٤ شماره ٣٤٤. ٢- تنقيح المقال في علم الرجال -مامقاني - ج ٢٣ ص ٢٣٨ و ٢٣٩. ٣- معجم رجال الحديث - خويي - ج ٧ ص ١٤١. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻قال ابو محمد الزکي العسکري (ع) اوصيكم بتقوي الله و الورع في دينكم و الاجتهاد لله و صدق الحديث و اداء الامانة الي من ائتمنكم من بر او فاجر و طول السجود و حسن الجوار … و اكثروا ذكر الله و ذكر الموت و تلاوة القرآن و الصلوة علي النبي(ص) فان الصلوة علي رسول الله (ص) عشر حسنات. احفظوا ما وصيتكم به و استودعكم الله و اقرأ عليكم السلام. 🔸 شما را به تقواي الهي و ورع در دين تان و تلاش در راه خدا و راستگويي و بازگرداندن امانت به كسي كه شما را امين دانسته چه نيكوكار يا بد كار و سجده طولاني و رفتار نيك با همسايه سفارش مي كنم. زياد ياد خدا كنيد و به ياد مرگ باشيد و قرآن را بخوانيد و بر پيامبر(ص) درود فرستيد زيرا صلوات بر پيامبر(ص) ١٠ برابر پاداش دارد. سفارش هاي مرا بياد داشته باشيد. شما را به خدا مي سپارم و به شما سلام مي دهم. شهادت امام حسن عسكري (ع) تسليت باد. 📚 رجوع كنيد به : ١- تحف العقول عن آل الرسول ص ٤٨٧ و ٤٨٨. ٢- بحارالانوار ج ٧٥ ص ٣٧٢. http://eitaa.com/nokaterjalie
🔻یک اصطلاح و یک سوء برداشت 🔸در معنای (اَصلَحَکَ الله) ✍️ مصطفي قناعتگر با اندكي اصلاح و تغيير 🔹 از همان آغاز مطالعات حدیثی‌ام، ترکیب (اَصلَحَکَ الله) برایم پرسش بود؛ اما تقدیر اجازه بررسی نمی‌داد تا اینکه به تازگی و به مناسبتی در معنای این اصطلاح جستجویی کردم. اینکه راوی به امام می‌گوید (اصلحک الله) حاکی از چیست؟ آیا معرفت و شناخت او نسبت به امام به قدری پایین است که در ایشان نقص و فسادی می‌بیند و با این دعا که (خدا تو را به صلاح برساند يا خدا اصلاحت کند) این باور خود را نشان می‌دهد؟ شايد اگر صرفا بر حسب معناي لغوی و واژه‌شناسانه به اين موضوع نگاه کنیم، خطاب (اصلحك الله) به امام ظاهرا موجه به نظر نرسد. از اين رو مي بينيم كه مجلسي اول در روضة المتقين در يك احتمال اين اصطلاح را نوعي بي ادبي تلقي كرده و اظهار مي دارد كه خطاب اصلحك الله به امام بی‌ادبانه و ممكن است از برخي اصحاب از روي تقيه صادر شده باشد. كما اينكه مجلسی دوم نیز در مرآة العقول همين برداشت را به عنوان یک احتمال مطرح كرده است. اين در حالي است كه كنكاش از موارد استعمال اين واژه در روايات ممكن است ما را با واقعيت ديگري مواجه ساخته و پرده از اين حقيقت بردارد كه ترکیب (اصلحک الله) صرفا یک اصطلاح است و باید معنای اصطلاحی آن را لحاظ کرد كه در اين صورت نه بي ادبي خواهد بود و نه ارتباطی به سطح معرفت راوی با امام علیه السلام خواهد داشت. توضيح مطلب اينكه با توجه به كثرت كاربرد این اصطلاح از سوي اصحاب ائمه و خطاب به ايشان در منابع شيعي (برای نمونه ٩٩ بار در الکافی) و همين طور رواج آن در منابع سني خطاب به ديگران، و استقراء و مرور تك تك گزاره‌های منابع فریقین، تا حدود زيادي اين اطمينان را بوجود مي آورد كه كاربرد اين اصطلاح در اکثریت قریب به اتفاق در يكي از دو مورد زير بوده است: ١- به هنگام پرسش یا مشورت گرفتن گوینده از امام. ٢- به هنگام اظهار نوعي‌ احترام و عرض ادب گوینده به امام. تا جايي كه امروزه اگر بخواهیم ترجمه‌ اي روان و معادل گونه براي آن اصطلاح در نظر بگيريم شايد واژه ( ببخشيد ) يا ( عذر مي خواهم ) را بتوان جايگزين اصلحك الله در نظر گرفت. وقتی نزد شخص محترمی هستیم و می‌خواهیم باب گفتگو را باز کنیم یا گفتگو را ادامه دهیم و از وی پرسش، و يا مشورت و درخواستی داشته باشیم نوعا با عباراتي مانند (عذر می‌خواهم نظر شما در این موضوع چیست؟) يا (ببخشید که وقتتان را می گیرم؛ اگر ممکن است مطلبی را که اینک فرمودید بیشتر توضیح دهید) و امثال آن صحبت خود را آغاز مي كنيم. و ظاهرا اين مفاهيم در گذشته با اصطلاح ( اصلحك الله ) بيان مي شده است. 📌 برای نمونه به این نوع پرسش راوی از امام بنگرید که حالت یادشده را نمایان کرده: فَقُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ‏ اللَّهُ‏ -اسْتِحْيَاءً مِنْ كَثْرَةِ مَا سَأَلْتُه… بر اساس بررسی موارد فراوان از كاربرد این اصطلاح اجتماعی، علاوه بر وجود آن دو ویژگی بالا، در اکثر موارد احترام گذاشتن گوینده به مخاطبش موضوعيت داشته و هرگز به هدف نصیحت و اشکال گرفتن نبوده است مانند مواردي كه راوي مقام والاي امام را درك كرده و نسبت به ايشان معرفت كامل داشته است نظير مفضل بن عمر در الكافي. البته در موارد معدود ممكن است گوينده ضمن احترام گذاري به دنبال بيان نقد و اشكالي پرسش گونه نيز بوده باشد مانند محمد بن منکدر غیر امامی و مواردي كه افراد معمولي از اين واژه استفاده كرده اند. اما این اصطلاح غالبا بيانگر نوعی ادب و احترام به مخاطب بوده است. در نتيجه عبارت ( اصلحک الله ) كه در تراث حدیثی شیعی از سوی اصحاب به امامان گفته می شده، یک تعارف روزمره به هنگام پرسش یا مشورت متواضعانه بوده است (عذرخواهم پرسشی داشتم ...) و هرگز نشان دهنده سطح معرفت و نوع نگاه امام‌شناسانه‌ی راوی نخواهد بود. و با اينكه مجلسی دوم نيز در يك احتمال ، معنای لغوی این عبارت را به گونه‌ای یافته که با معنای اصطلاحی بیان‌شده در این نوشتار منافات ندارد اما به زعم نگارنده نباید به این اصطلاح، صرفا از منظر لغوی نگریست. 📚 رجوع كنيد به : ١- روضة المتقين ج‏ ١٠ ص ٤٣. ٢- مرآة العقول، ج‏ ٩ ص ٣٧٤. ٣- الكافي ج‏ ٥ ص ١٧٤ باب بيع الثمار و شرائها روايت ١. ٤- الكافي ج‏ ١ ص ٢٢٧ باب ان الائمة عندهم جميع الكتب التي نزلت من عند الله روايت ٢. ٥- الكافي ج‏ ٥ ص ٧٣ باب ما يجب من الاقتداء بالائمة ، روايت ١. نقل مطالب تنها با ذكر ماخذ آن بلا مانع است. http://eitaa.com/nokaterjalie
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 قال رسول الله (ص) تعلموا العلم، فإن تعلمه حسنة، ومدارسته تسبيح، والبحث عنه جهاد، وتعليمه من لا يعلمه صدقة، وهو عند الله لأهله قربة، لأنه معالم الحلال والحرام، وسالك بطالبه سبيل الجنة. در تحصيل علم بكوشيد كه فراگرفتن آن حسنه و گفتگويش تسبيح و كاوش در آن جهاد و آموختن آن به جاهل صدقه و نشرش موجب قربت است زيرا علم راهنماي حلال و حرام است و طالب خود را به بهشت مي كشد. 🔻 نكات رجالي سند روايت فوق در خصال چنين است: روي الصدوق عن ابيه عن سعد بن عبدالله عن محمد بن عيسي بن عبيد اليقطيني عن جماعة من اصحابنا رفعوه الي اميرالمومنين (ع) قال: …. و با اينكه سند خصال مرفوعه است اما خود صدوق در امالي بصورت مسند و با سند متصل و صحيح همين روايت را با اين طريق نقل كرده است: روي الصدوق ( طبقه ١٠) عن ابيه ( طبقه ٩) عن سعد بن عبدالله ( طبقه ٧ و ٨) عن محمد بن عيسي بن عبيد اليقطيني ( طبقه ٦ و ٧) عن يونس بن عبدالرحمن ( طبقه ٦) عن الحسن بن زياد العطار ( طبقه ٥) عن سعد بن طريف ( طبقه ٤) عن الاصبغ بن نباته ( طبقه ٢ و ٣) عن اميرالمومنين(ع)… از اين رو همه راويان امامي و ثقه و روايت هم صحيحه است. ميلاد مسعود نبي مكرم اسلام (ص) و امام صادق (ع) مبارك باد. 📚 رجوع كنيد به: ١- الخصال - صدوق - ج ٢ ص ٥٢٢ روايت ١٢. ٢- الامالي - صدوق - ص ٧١٣ و در چاپ ديگر ص ٦١٥ مجلس ٩٠ روايت ١. ٣- تحف العقول ص ٢٨ http://eitaa.com/nokaterjalie
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 تحذير للخطباء والشعراء من المرجع الديني الاعلي السيد الشبيري الزنجاني دام ظله: إن المنبر الحسیني ومجالس سيد الشهداء عليه السلام محلّ للتعليم والمعرفة، وإنَّ جزءً كبيرا من اعتقادات الناس تتشكل من كلمات خطباء المنبر ومن أشعار الرثاء التي تقرأ في تلك المجالس، ولذا يجب الحرص التام على الاختيار الدقيق للمعلومات الموثّقة وللأشعار، مع التركيز على جانب الهداية والإصلاح للمجتمع، ولا يصحّ التسامح والتساهل في نقل الأقوال غير المُتقنة أو في إلقاء الأشعار. 📌 به تكرار گفته ايم كه بررسي مصادر و اسناد روايات و رجال الاسانيد تنها منحصر به روايات فقهي نيست بلكه همه روايات را در بر مي گيرد از اين رو تا صدور مطلبي از معصومين عليهم السلام محرز و قطعي نباشد انتساب آن به حضرات معصومين (ع) جايز نيست. 🔸 ضمنا پيرو پرسش يكي از عزيزان در مورد مطالب مطرح در كليپ فوق مبني بر تاثير نگاه به قبر اميرالمومنين(ع) معروض مي دارد مطلب فوق مطلقا در هيچ يك از منابع روايي وجود نداشته و كاملا جعلي و ساخته گي بوده و بيان و نشر اينگونه مطالب از مصاديق نسبت دادن دروغ به ائمه معصومين عليهم السلام و موجب وهن مذهب و خلاف شرع بين است. http://eitaa.com/nokaterjalie