عشق میان والدین، موجب عشق و مهربانی نسبت به فرزندان میشود. گاهی داستانهایی میشنویم درباره والدینی که عشق فراوانشان نسبت به یکدیگر، همهی عشق موجود در خانه را میبلعد و تنها عشقی نیم سوز و نه چندان آتشین برای بچهها بر جای میگذارد. ولی این نگاه اقتصادی دودوتا چهارتا به عشق بیمعناست. عکس آن صحیح است: فرد هرچه بیشتر عاشق باشد، رفتاری محبتآمیز نسبت به فرزندان و به همه درپیش میگیرد.
اعتماد نخستینی که لازمهی عشق به دیگران و باور داشتن عشق دیگران نسبت به خود و یا عشق به زندگی است، در کودکانی که از عشق مادر محرومند، شکل نمیگیرد. آنها در بزرگسالی با دیگران احساس غریبی میکنند و به درون خود میگریزند و زندگیشان به رابطهای خصمانه و رقابت با دیگران میگذرد.
- اروین دیوید یالوم
@nokatezendegy
اگر آگاهانه طرحی درافکندهاید که از آنچه در توان شماست کمتر باشید، به شما هشدار می دهم که تا آخر عمرتان شادمان نخواهید بود.
- آبراهام مزلو
@nokatezendegy
وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمیها را تکرار کرد!
- برتراند راسل
@nokatezendegy
محرومیتهای کوچک و تدریجی نقش مهمی در ساختن خودمختاری واقعی کودک [بعد از 3 سالگی] دارد. مثلا کودک که به دلیل غیرقابل دسترس بودن والدینش برای چند ساعتی تنها میشود، دچار دلتنگی و اضطراب میشود، باید به تنهایی با این احساسات مواجه شود و با عروسکها و خرسهایش صحبت کند، این روشی تخیلی برای مرتبط شدن با والدین است. به این ترتیب دنیایی درونی بسازد که از او در مقابل احساس حاد تنهایی بنیادین محافظت کند و به شیوهٔ خود به اضطرابها و محرومیتهایی که ترس از رها شدن در او ایجاد کرده، پاسخ دهد.
پرورش قابلیت روانی استفاده از منابع درونی به منظور مقابله با اضطراب، به کودک امکان میدهد که بتواند آن گونه جدایی را که برایش مناسب است کسب کند. جوانانی که مشکل دارند، به ما یادآور می شوند که کودکانی که این مهارت را نیافتهاند، یعنی مهارت استفاده از منابع درونی خود را یاد نگرفتهاند. به آن دلیل بوده که به بسیاری از خواستهایشان پاسخ مثبت داده شده است. آنها به والدین خود بسیار وابسته ماندهاند و در مقابلِ وقایع خارجی بسیار شکنندهاند. کودکان پادشاه که «محروم از محرومیت» بودهاند، مشابه آنهاییاند که ناکامی بسیار داشتهاند. از اعتماد به نفس بیش از حد و احترام به خودی تصنعی رنج میبرند که ناگزیر در تماس با مشکلات زندگی فرو خواهد ریخت. باید توجه داشت که شکستهای کوچک برای کودک کاملاً لازم است، حتی اگر موجب عذاب وجدان والدین شود.
درست به همین دلیل است که توصیه نمیشود که به همهٔ توقعات کودک پاسخ مثبت داده شود، از جمله در رابطه با انتخاب غذا یا اسباب بازی و لباس. خوب است که والدین که مجرب تر از بچهها هستند تمام اختیارات خود را از دست ندهند.
کودکی که عادت کرده روی امکانات خودش حساب کند، به راحتی در مقابل کوچکترین مشکل جا نمیزند. او خودمختاری درونیاش را عزیز میدارد. کمتر به اطرافیان خود وابسته میشود. چرا که خیال نمیکند باید به همهٔ درخواستهایش پاسخ داده شود و همهی دلواپسیهایش برطرف شود. در نتیجه اگر مجبور باشد با مانعی مواجه شود، خود را قربانی سرنوشت نمیپندارد.
- گی کورنو
@nokatezendegy
همیشه کسانی هستند که شما را دستکم میگیرند، سعی کنید خودتان جزوشان نباشید!
@nokatezendegy
تا وقتی زندگی ادامه دارد...
همه چیز می تواند از نو شروع شود.
@nokatezendegy
وقتی احساس افسردگی میکنید، بدبینی نافذی بر افکار شما سایه میاندازد. نه تنها خود بلکه کل جهان را در یک فضای تاریک و حزنآلود تصور میکنید. حتی بدتر از آن اینکه تدریجاً به این باور میرسید که همه چیز واقعاً به اندازهای که شما تصور میکنید بد است!
اگر افسردگی شما اساسی باشد، امکان دارد به این اعتقاد برسید که همه چیز همیشه منفی بوده است و تا ابد منفی باقی خواهد ماند. وقتی به گذشته فکر میکنید فقط اتفاقات ناگوار زندگی خود را به یاد میآورید. وقتی سعی میکنید تصوری از آینده در ذهن خود بسازید، چیزی به جز پوچی، مشکلات پایانناپذیر و پریشانی نمیبینید. این تصویر اندوهبار، موجب به وجود آمدن احساس یاس میشود. چنین احساسی کاملاً غیر منطقی است ولی به اندازهای واقعی به نظر میرسد که خود نیز باور کردهاید که ناتوانی و بیکفایتی شما در برابر مشکلات هرگز پایانی ندارد.
تحقیقات نشان دادهاند که افکار منفی منتهی به پریشانحالی، تقریباً همیشه با تحریف عمده افکار همراه هستند. اگرچه شاید این افکار درست به نظر برسند ولی یاد خواهید گرفت که آنها غيرمعقول و کاملاً اشتباه هستند و آشفتگی افکار علت اصلی رنج شما است.
- دیوید برنز
@nokatezendegy
اینطور نیست که آدمهای موفق نیمهٔ خالی لیوان را نمیبینند و یا آن را انکار میکنند. بلکه تاکید و تمرکز آنها بر نیمهٔ پر لیوان است و همین انگیزهای میشود برای برطرف کردن کاستیها و لبریز کردن زندگی از احساس خوشبختی.
@nokatezendegy
الگوی [بیمار] خودشیفته به شیوههای گوناگون ظاهر میشود: برخی بیماران احساس میکنند ممکن است دیگران را برنجانند، ولی خود را از هر نکوهش و انتقادی معاف میبینند؛ طبعا فکر میکنند عاشق هر کسی بشوند، او هم در مقابل عاشقشان میشود؛ فکر میکنند نباید برای دیگران صبر کنند؛ هدیه و غافلگیری و توجه از دیگران میخواهند، ولی خود چیزی به کسی نمیدهند؛ فکر میکنند همین که وجود دارند کافیست تا مورد عشق و احترام قرار گیرند. در گروه درمانی فکر میکنند باید بیش از دیگران مورد توجه باشند و برای بهدست آوردن این توجه هم نباید کوشش کنند؛ انتظار دارند گروه خود را به آنان برساند ولی لازم نیست آنها خود را با کسی هماهنگ کنند. درمانگر باید بارها و بارها به این بیماران یادآوری کند که چنین انتظاراتی تنها در یک دوره زندگی قابل قبول است، آن هم وقتیست که فرد نوزاد است و میتواند عشق بیقید و شرط از مادر بطلبد، بیآنکه نیاز به جبران باشد.
- اروین دیوید یالوم
@nokatezendegy
در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد:
1." مسموم کنندهها" یعنی کسانی که دلسردتان میکنند؛ خلاقیت شما را زیر پا میگذارند و حرفهای مایوس کننده میزنند.
2. "سر به راهها" یعنی کسانی که سرشان به کار خودشان است، ممکن است خوشقلب باشند، اما به فکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و بهندرت برای کمک به دیگران پا پیش میگذارند.
3. "الهامبخشها" یعنی کسانی که پیشقدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند و روحیهی آنها را بالا ببرند.
ما باید الهامبخش باشیم و خودمان را با افراد الهامبخش احاطه کنیم.
#والت_دیزنی
@nokatezendegy