✂️بخشی از کتاب پل جغاتو
مادر خروسخوان صبح بیدار میشود، نمازش را میخواند، صبحانهام را میگذارد بالای سرم. نمیدانم کی از بیرون آمدهام داخل و این وسط روی فرش خوابیدهام. میلم نمیکشد چیزی بخورم. اشتهایم کور شده است. هنوز دلشوره دارم. مادر نشسته ور دلم. نصیحتم میکند:
- پسرم، یه موقع طرفای پل نریا! شنیدی که حبیب چی میگفت. دور و بر پل خطرناکه، سرتو بنداز پایین، کارتو بکن. عصری هم سوار ماشین شو و زود برگرد خونه!
میخواهم بگویم: «زنعمو و سارا را هم با خودم میآورم!»؛ ولی میدانم مادرم جواب میدهد: «لازمنکرده تو بری دنبالشون! اگه بخوان، خودشون مییان. تازه دیدی که دیروز زنگ زدم، خونه نبودن. شاید رفتن خونهٔ برادرش! تو فقط حواست به خودت باشه!»
از دست مادر دلخور میشوم. حرصم میگیرد. انگار یادش رفته است که این کار را هم از صدقهٔ سر زنعمو دارم. اگر فتاحخان آشنای او نبود، هیچوقت به من کار نمیداد.
«از دست مادر!» میدانم اگر بهخاطر آن چندرغاز پول نبود، عمراً راضی نمیشد من بروم شهر کار کنم. گاهی شک میکنم که مادر مرا بیشتر دوست دارد یا پول را! فقط بهخاطر پول است که با اینهمه دلشوره، به رفتن و کارکردن من رضایت داده است. شک ندارم که مادر، هم خدا را میخواهد و هم خرما را.
صدای بوق ماشین که بلند میشود، فوری لحاف را کنار میزنم. از جا بلند میشوم. در حیاط میدوم و خودم را خوابآلود به پشت در میرسانم. صدای خندههای عمو و سارا را پشت در میشنوم. زنعمو غُر میزند.
- آخه خیلی واجبه این وقت صبح؟
لت درِ چوبی را عقب میکشم. قابِ در پر میشود از لبخند: سارا، عمو و زنعمو.
سردم است. صبحها، هوای سرد شهریورماه آزاردهنده است.
صدای تقتقِ در بلند میشود. از فردا باید بروم توی اتاق بخوابم. چند لقمه نان و مربای هویج، دهانم میگذارم و بلند میشوم. مطمئنم الان سردار پشت در کشیک میدهد. فوری لباسها و کفشهایم را میپوشم و لباسهای کارم را برمیدارم و «یا علی مدد».
آفتاب از بالای کوهها و درختها، خودش را بهطرف آسمان میکشد. هنوز نسیم خنکی در جریان است. با سردار قدم تند میکنیم کنار جاده، زیر درخت بید. بچههای دیگر نیز یواشیواش از راه میرسند. تا مینیبوس برسد، همه جمع میشویم زیر درخت بید. همه دربارهٔ دیشب حرف میزنند. اسکندر میگوید: «میگن ضدانقلاب میخواد میاندوآب رو بگیره!»
احد دستش را در هوا تکان میدهد و میگوید: «غلط میکنه، نمیتونه، جرئتشو نداره!»
@koodak_shop
📚کتاب ماه غریب من
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/1750818?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
@Milad_m25
📚کتاب وقتی در آغوش کوه بودیم
🔸میترا، گلنار و راضیه دوست و همکلاسی هستند و همیشه با هم به مدرسه میروند و به خانهشان که در منطقهای کوهستانی است برمیگردند. روزها خوب و آرام و زیبا سپری میشوند تا این که خبرهایی از #آغاز_جنگ به گوش میرسد...
🔹نویسنده در این کتاب به بیان سختیها و مشکلات #روزهای_جنگ در قالب داستان برای نوجوانان پرداخته است.
✂️ برشی از کتاب:
امیر پشت سرم راه افتاده است: «آبجی اِ اِ شب که بخوابیم، با هواپیما اِ اِ میآید روی سرمان.»
با هواپیما میآید روی سرمان؟ دعوا با هواپیما را دیگر ندیده بودیم! میپرسم: «کی؟» میگوید: «علاق.»
توی محلهمان «علاق» نداشتیم! توی سرم دنبال علاق میگردم. نداریم. همچین همسایهای نداریم! شاید تازه آمدهاند توی این محل.
میگویم: «علاق دیگر از کجا آمده؟»
👫رده سنی: ۱۱ تا ۱۶ سال
✍🏻 نویسنده: فاطمه فروتن اصفهانی
📖 تعداد صفحات: ۹۶
▪️انتشارات: به نشر
💰 قیمت: ۱۲،۰۰۰ تومان
......................................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/1781727?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
@Milad_m25
@koodak_shop
📚کتاب دو رکاب و چهار پا (داستان نوجوان)
🔹کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه شیرین و خواندنی می باشد.
#بلای_آشپزی
#دو_رکاب_و_چهار_پا #جست_و_جو_در_آب_انبار
#برداشت_اصلی
#شکستنی_و_نخودی از داستان های این کتاب می باشند.
🔹كتاب دو ركاب و چهارپا #پسرکي بود که مي خواست #خدا را ملاقات کند. او مي دانست تا رسيدن به خدا بايد راه دور و درازي را بپيمايد . به همين دليل چمداني برداشت و درون آن را پر از ساندويچ و نوشابه کرد و بي آنکه به کسي چيزي بگويد سفر را شروع کرد......
✍نویسنده: محمد حمزه زاده
📖تعداد صفحات: ۹۶صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
🔺مناسب برای گروه سنی ۱۳سال به بالا
💰قیمت: ۱۸۰۰۰تومان
.............................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/3220010?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
🆔@Milad_m25
🆔@koodak_shop
📌تصاویری از داخل کتاب دورکاب و چهارپا
▪️ارتباط باما 👇
@Milad_m25
@koodak_shop
📚کتاب گُم بی
📗#گم_بی کتابی برای گروه سنی #کودکان_و_نوجوانان است که بر اساس اتفاقات #واقعی نوشته شده است.
📙ماجرای این کتاب در #زمان_بمباران و در پناهگاه پارک شیرین #کرمانشاه اتفاق میافتد و به زندگی دختربچهای میپردازد که پدر و مادرش در تاریکی و شلوغی پناهگاه فکر میکنند او #کشته شده است و به همین خاطر بدون دخترشان از آنجا میروند. #گمبی در زبان کردی به معنای #گمشده است.
♻️مادرم همیشه همین جمله را می گوید: «هر کسی غمچان بازی کند غم می چیند. » با حرف مامان، پرستو یواش سنگ ها را برمی دارد و می گوید: «برویم جای دیگر. مامانت بدش می آید. » از حرف مامان حرصم می گیرد. به مامان می گویم: «این چه حرف هایی است، مامان؟ » بعد، کمی دورتر می نشینیم و مشغول بازی می شویم. توی پناهگاه شلوغ است. چند وقتی است که عراق شهرها را بمباران می کند. ما هم آمده ایم توی پناهگاه تا از بمب ها در امان بمانیم. بعضی از مردم توی اتاقک هایشان دراز کشیده اند. بعضی دارند غذا درست می کنند. چند زن هم مشغول پاک کردنِ سبزی اند. پناهگاه مثل کوچه ی خودمان شده است؛ حتی بچه ها هم انگار که توی کوچه مشغول بازی هستند. صدای رادیو بلند است: «رزمندگان اسلام مشغولِ پیشروی اند..»
🔺مناسب برای گروه سنی ب و ج: ۷تا۱۲ سال
✍نویسنده: مهناز فتاحی
📖تعداد صفحات: ۳۲صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
💰قیمت: ۲۸.۰۰۰تومان
...................................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/3224082?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
🆔@Milad_m25
🆔@koodak_shop
کتاب نو+جوان
📚کتاب گُم بی 📗#گم_بی کتابی برای گروه سنی #کودکان_و_نوجوانان است که بر اساس اتفاقات #واقعی نوشته شده
📌تصاویری از داخل کتاب گم بی
▪️ارتباط باما 👇
🆔@Milad_m25
🆔@koodak_shop
📚کتاب جایزه (#داستان_نوجوان)
📗محمدرضا سرشار در این کتاب سه #داستان کوتاه به نامهای #ساعت_طلا، #جایزه و #دوستان را نوشته است. داستانهایی که همگی در حال و هوای #نوجوانی رخ میدهند و مخاطبان را به دوران #دوستی_های_مدرسه و خاطرات آن روزها برمیگردانند.
🔸ساعت طلا داستان دو دوست به نامهای سعید و صادق است. روزی که قرار میگذارند برای درس خواندن به خانه همدیگر بروند، ساعت طلایی سعید گم میشود و او را به این فکر میاندازد که چه کسی در این ماجرا مقصر است؟
🔸داستان جایزه، ماجرای پسرکی است که در امتحانات نهایی شاگرد اول میشود و به همین مناسبت از پدرش میخواهد تا برایش دوچرخه بخرد. اما پدر که وضعیت مالی خوبی ندارد، نمیتواند دوچرخهای را که پسرش میخواهد، برایش فراهم کند.
🔸داستان دوستان هم درباره پسرکی است که از شیراز به تبریز مهاجرت کرده و در مدرسه جدید دوستی ندارد و زبان بچهها را هم بلد نیست. او در مسیر پیدا کردن دوستانی که بتواند به آنها اعتماد کند، با ماجراهای زیادی روبهرو میشود..
✍نویسنده: محمدرضا سرشار
📖تعداد صفحات: ۳۶صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
💰قیمت: ۹۰۰۰تومان
.............................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/3208679?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
🆔@Milad_m25
🆔@koodak_shop
کتاب نو+جوان
📚کتاب جایزه (#داستان_نوجوان) 📗محمدرضا سرشار در این کتاب سه #داستان کوتاه به نامهای #ساعت_طلا، #جای
📌تصاویری از داخل کتاب جایزه
▪️ارتباط باما 👇
@Milad_m25
📚کتاب اگر بابا بمیرد (#داستان_نوجوان)
🔰«#اگر_بابا_بمیرد» داستان پسرکی روستایی به نام اسماعیل را روایت میکند. در روزهای سخت زمستانی روستای «شکورکندی» پدر اسماعیل بیمار میشود. #برف آنقدر سنگین است که هیچ کس نمیتواند به راحتی از روستا خارج یا به آن وارد شود اما اسماعیل که تنها امید خانواده برای نجات پدر است مجبور میشود برای تهیه نسخهای که پزشک نوشته به شهر برود، اما هوا به شدت سرد و طوفانی است و برف شدیدی میبارد، راهها بسته شده و صدای زوزه گرگها شنیده میشود. هیچ وسیلهای برای رفتن به شهر نیست. #اسماعیل با کمک دوستش برجعلی با گاری به سلامت به شهر میروند، اما هنگام بازگشت #حوادث ناگواری برایشان اتفاق میافتد.
▪️ فیلم سینمایی «جادههای سرد» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و بازی علی نصیریان در سال ۱۳۶۳ بر اساس این داستان ساخته شد. این فیلم موفق در جشنوارههای گوناگون خارجی نیز به نمایش درآمد و توانست توانایی نویسندگی محمدرضا سرشار را به تصویر بکشد.
✍نویسنده: محمدرضا سرشار
📖تعداد صفحات: ۳۲صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
🔺مناسب گروه سنی بالای ۱۳سال
💰قیمت: ۱۹۰۰۰ تومان
.............................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/3208755?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
🆔@Milad_m25
🆔@koodak_shop
کتاب نو+جوان
📚کتاب اگر بابا بمیرد (#داستان_نوجوان) 🔰«#اگر_بابا_بمیرد» داستان پسرکی روستایی به نام اسماعیل را روا
📌تصاویری از داخل کتاب اگر بابا بمیرد
ارتباط باما 👇
@Milad_m25
@koodak_shop