ازدو حال خارج نیست

لااقل در هر شب و روزى مقدارى و لو كم هم باشد فكر كند در اينكه آيا مولاى او كه او را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش و راحتى را از براى او فراهم كرده، و بدن سالم و قواى صحيحه، كه هر يك داراى منافعى است كه عقل هر كس را حيران مى‏كند، به او عنايت كرده، و اين همه بسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفى هم اين همه انبيا فرستاده، و كتابها نازل كرده و راهنماييها نموده و دعوتها كرده، آيا وظيفه ما با اين مولاى مالك الملوك چيست؟ آيا تمام اين بساط فقط براى همين حيات حيوانى و اداره كردن شهوت است كه با تمام حيوانات شريك هستيم، يا مقصود ديگرى در كار است؟ آيا انبياء كرام و اولياء معظم و حكماى بزرگ و علماى هر ملت كه مردم را دعوت به قانون عقل و شرع مى‏كردند و آنها را از شهوات حيوانى و از اين دنياى فانى پرهيز مى‏دادند با آنها دشمنى داشتند و دارند، يا راه صلاح ما بيچاره‏هاى فرو رفته در شهوات را مثل ما نمى‏دانستند؟ اگر انسان عاقل لحظه‏اى فكر كند مى‏فهمد كه مقصود از اين بساط چيز ديگر است، و منظور از اين خلقت عالم بالا و بزرگترى است، و اين حيات حيوانى مقصود بالذات نيست. و انسان عاقل بايد در فكر خودش باشد، و به حال بيچارگى خودش رحم كند و با خود خطاب كند: اى نفس شقى كه سالهاى دراز در پى شهوات عمر خود را صرف كردى و چيزى جز حسرت نصيبت نشد، خوب است قدرى به حال خود رحم كنى، از مالك الملوك حيا كنى، و قدرى در راه مقصود اصلى قدم زنى، كه آن موجب حيات هميشگى و سعادت دائمى است، و سعادت هميشگى را مفروش به شهوات چند روزه فانى، كه آن هم به دست نمى‏آيد حتى با زحمتهاى طاقت فرسا. قدرى فكر كن در حال اهل دنيا ....

گر مشت شود این دست

نامه ای است از پدری پیر فرسوده، که عمر خود را به مشتی الفاظ و مفاهیم به پایان رسانده، و زندگی خویش را در لاک خویشتن تباه نموده، و اکنون نفس های آخرین را با تأسف از گذشته خود می کشد، به فرزند جوانی که فرصت دارد چون عبادالله صالحین در فکر رهانیدن خود از تعلق به دنیا کدام ابلیس پلید است. باشد.فرزندم! کر و فر دنیا و نشیب و فراز آن به سرعت می گذرد و همه زیر چرخ های زمان خرد می شویم و من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحی شان از سایر اقشار، بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند، بسیار رنج آورتر و جگر خراشتر است....

ما این جاییم We are here ...اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ (سوره توبه آیه 38) سخت به زمين چسبید ه اید آيا به زندگی دنیا (در این زمین )به جای عالم آخرت راضى شده‏ايد؟ اگر زمین باهمه ثروتهایش همه پست ها ومقامات وریاست هایش همه کاخها و سزمین های سبز وخرم وخوش آب وهوایش همه مدارج علمی و دانشگاهی و دانشمندی و همه شهرت ها وهمه زیبایی هایش همه عشق و عاشقی هایش و... دربرابر منظومه شمسی یک نقطه است واگر منظومه شمسی در برابر کهکشان راه شیری کمتر از یک نقطه است واگر کهکشان راه شیری نقطه بس کوچکی از آسمان اول است واگر آسمان اول کوچکترین آسمان از هفت اسمان دنیا ست واگر همه هفت آسمان دنیا در برابر عالم آخرت نقطه بس ریزی هم به حساب نمی آید. چه اندازه غافل وجاهل است آنکه مالکیت کل زمین با همه مواهب آن را بگیرد وبه این مقدار بسیار ناچیز راضی شود واز آخرت باز ماند.وچه اندازه جاهلتر وغافلتر آنکه به چیزی از زمین دلخوش کند وراضی شود که دربرابر عظمت زمین وثروتها ومقامات و...گنج هایش ذره ای (کمترین مقدار سنجش) هم به حساب نمی آید.

...ولی خودت را میتوانی برانداز کنی وببینی که بین دوره نوزاد ی وکمال پیری کجای کاری در چه عشق و عاشقی هی سرت درچه سودایی است با کی وباچی خوشی و چه چیز میتواند خوشحالت کند ویا اشکت را دراورد ....بخشی ازمتن پیوست

راه بیمه شدن از رنج هم وغم زندگی دنیوی

لذتی که میرود و حسرت و رنجی که می ماند

چه یافت انکه ترا نیافت و انکه ترا یافت چه نیافت

«اللهم أذِقْنا حَلاوَةَ مَحَبَّتِك»

...اگر چشم سر داشتیم در هر نهالی که سبزه می زد و در هر جوانه ای که می رویید و در هر شکوفه ای که می شکفت ذکری از آن روز می یافتیم که بذر اجساد ما در گورها خواهد شکافت و ناگاه سر از قبر ها بر خواهیم داشت و چشم به جهانی دیگر خواهیم گشود.... …تکرار از آنجا لازم می آید که ذات این عالم عین فناست. خلقت چون قلبی که می تپد تجدید می شود و خون حیات را در رگهای عاالم وجود می دواند. این قلب تپنده در کجاست و چرا می تپد؟....... زمین در عین چرخش مدام، بر مداری ثابت راه می سپارد و خورشید در عین ثبات، در یک سفر کهکشانی به سوی مقصدی متعالی کوچ میکند ....ادوار چهارگانه که طبیعت طی می کند دلالتی است تاویلی که حکمت وجود تقابل و تضاد را در عاالم بر ملا می دارد. زندگی از درون مرگ سر بر می آورد چنان که بهار از درون زمستان، و این تجدید خلقت با انقلاب هایی مکرر انجام می پذیرد...به این معنی، آفرینش و انقلاب به یک معنا رجوع دارند: «فطرت» شکافتن است، همچنان که هسته ای می شکافد و نهالی از درون آن سر بر می آورد؛ انقلاب نیز با این شکافتن و شکفتن ملازمه دارد: پوسته ای می شکافد و از درون آن نهالی شکفته می شود، شکافتن، شکفتن، و شکوفه چنین است که عالم در خود تجدید می شود....و انسان نیز... بخشی ازکتاب

لاَ يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ .

امام و مقتدا ء ورهبری که خدای متعال برای هدایت انسان برگزیده است این گونه است https://noorlib.ir/Specials/56

فرهنگ جامع روایات پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام

ششصد هزار کلمه در شش جمله بسم الله الرحمن الرحیم پیامبراکرم صلی الله علیه واله وسلم به امام علی علیه السلام فرمودند 600 هزار کلمه را در شش جمله جمع مى‎کنم. 1ـ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می‎پردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ. 2ـ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ. 3ـ و هرگاه دیدی مردم به عیب‎های دیگران می‎پردازند، تو به عییب‎های خودت بپرداز؛ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ. 4ـ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می‎پردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ. 5ـ و هرگاه دیدی مردمی به زیادی عمل می‎پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ. 6ـ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می‎شوند، تو به خالق متوسل شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ. میزان الحکمه ج3ص2403

ششصدهزار کلمه در شش جمله

پاداش سه خانه بهشتی در سه جا ی متفاوت در صفحه اول هرچهل صفحه ورق زدنی و نورانی ودیدنی است

مرد دانش ومبارزه برگرفته از سایت نوجوان پیام رسان سروش

نشانه ادم های خوب

جند صفت برجسته دوست داشتنی ترین همراه همیشگی

....رمان مكان بعد و ابعاد همه اسامي و اشكال و صورت ها و زبانهاي زنده دنيا وگويش ها ...وانچه ما ميگوييم وبا ان اشنا هستيم ادبياتي است كه در ميان ناسوتيان معني دارد همچنانكه در ميان ناسوتيان هم گويش به لهجه غير رايج و صحبت به زبان غير مرسوم ادراك نميشود ماوراي عالم ناسوت حقيقت بكلي متفاوت است وزمان ومكان وبعد و اسامي واشكال وصورتها وزبانها وگويش ها بكلي ازسنخ ديگري است وايات الهي نيز صورت ديگري دارد ولازم به ذكر است كه ائمه هدي عليهم السلام برمجموع همه عوالم امامت دارند ومعارف حقه رابا اهل هر عالمي به فرهنگ وادبيات خودشان بيان مي نمايند جبروتيان بخواهند به ناسوتيان معارفي را تفهيم كنند چاره اي ندارند به تنزل و ترقيق ان و همينطور ملكوتيان براي جبروتيان و لاهوتيان براي ملكوتيان و عرش نشينان براي فرش نشينان و رازقين محضر ربوبي در مقعد صدق عند مليك مقتدر براي لاهوتيان و دايره قاب قوسين براي عند مليكان و عبد مطلق او براي ساكنين دايره قاب قوسين و ذات حق تعالي براي عبد مطلق به همين منوال بايد نازل كنند پس "ارض" را در هرعالمي معني خاص خود است است و"صدع " صفتي است كه با تعريف ارض معني پيداميكند قسم به "ارض" كه كه به جلوه "الله " ازهم فروپاشيد ونور متمركز وجودش عوالم عرش وفرش تا لاهوت وازانجا تا ناسوت را " كرسيه السموات والارض " نمود مفهوم ناسوتي وملكي و سفلي ايه كريمه "والارض ذات الصدع ".... است بخشی از متن پیوست....

دیدم پاندارد

انتشار تهمت دروغ وسخن بدون علم درفضای مجازی نباید انجام بگیرد

به او پناه بریم

درمعرض دید اوهستیم