👈 بزرگ همت تر از حاتم
از حاتم طائی (سخاوتمند معروف) پرسیدند: آیا بزرگ همت تر از خود در جهان دیده ای؟ یا شنیده ای؟
جواب داد: آری، روزی چهل شتر برای سران عرب قربانی کردم، آن روز برای حاجتی به صحرا رفتم، خارکنی را در بیابان دیدم که پشته هیزم را فراهم کرده تا آن را به شهر بیاورد و بفروشد.
به او گفتم: چرا به مهمانی عمومی حاتم نمی روی که گروه بسیاری از مردم در کنار سفره او نشسته اند. در پاسخ گفت:
🍂هر که نان از عمل خویش خورد
🍂منت حاتم طائی نبرد
من این خارکن را از نظر جوانمردی و همت از خود برتر یافتم.
📗 #حکایتهای_گلستان_سعدی
✍ محمد محمدی اشتهاردی
۰
🔴 #دعای_فرج(عظم البلا)🔴
كفعمي در بلد الأمين فرموده اين دعاء حضرت صاحب الأمر(عليه السلام) است كه تعليم فرمود آنرا به شخصي كه محبوس بود پس خلاص شد :
↙️بسم الله الرحمن الرحیم↘️
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ،
وَضاقَـتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْـكَ الْمُشْتَكي، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ،
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، اُولِي الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ،
فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ، يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ،
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ .
🌺 نکته 🌺
💠 اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم 💠
⭕️ وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت: می دانم و به زیارت خود مشغول شد.
🔶من ابتدا ناراحت شدم، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد. بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا علیه السلام از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم!
👈 با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم.
🔶بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت: حاج آقا! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است. من دلیل آوردم و او قبول کرد.
🔷پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا علیه السلام تسلیم شد خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد.
📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
👈 احترام به والدین
آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) می فرمایند: زمانی که در نجف بودیم یک روز مادرم گفتند: پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای صرف ناهار، حقیر رفتم طبقه فوقانی، دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است.
ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی می ترسیدم با بیدار کردن پدرم از خواب باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم، لذا خم شدم و لبهایم را کف پای پدرم گذاشتم و چندین بوسه زدم تا ایشان از خواب بیدار شد و دید من هستم،
پدرم سید محمود مرعشی وقتی این علاقه و احترام را از من دید فرمود: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بله آقا، بعد دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل البیت قرار دهد. و من الان هر چه دارم از برکت دعای پدرم است.
📗 #داستانهای_عارفانه
✍ شهروز شهرویی