از امام رضا (ع) پرسيدند: علت عبادت چيست؟ ايشان فرمودند: علتش اين است كه خدا را فراموش نكنيد و خدا در زندگی تان متجلی باشد. فقر خودتان را فراموش نكنيد و ادب برخورد با خدا را ترك نكنيد و از عوامل دور نشويد
در ادب اجتماعی مراوده و ارتباط دوستی می آورد. وقتی با كسی رفت و آمد می كنی و بيشتر ارتباط داری، وابستگی بيشتری ايجاد می شود. نفس اين عبادت كه من روزی پنج بار در روز بايستم و تكبير بگويم و حمد و سوره بخوانم، ايجاد رابطه است. انسان احساس هويتی ميكند. حتی گاهی بعضی ها كه آدمهای ريشه دار و تحصيل كرده هم هستند، می گويند: ما چند سال است كه از خدا چيزی را می خواهيم ولی هرچه دعا ميكنيم اجابت نمی شود. من هم ديگر كنار گذاشته ام
يعنی تصورش از دعا، اجابت است. در دعا هدف اجابت نيست. روايت داريم: گاهی دعا ميكنيم و مستجاب می شود و خدا به فرشتگان می گويد: اين را ديرتر ابلاغ كنيد تا بنده با ما حرف بزند. من صدای او را دوست دارم. شما يك قفل محكم در مغازه زده ايد و بازهم می گوييد: دعا كن. قرص سردرد می خوريد وباز هم ميگوييد: دعا كن. در دعا هدف ارتباط است نه استجابت دعا. اين را بايد دقت كرد كه باعث يأس در مردم نشود.
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به يكي از خانه هاي خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسيار بود و اتاق پر شده بود. جريربن عبدالله در اين هنگام وارد شد، اما جايي براي نشستن نيافت و در نزديكي درب نشست.
پيامبر صلي الله عليه و آله عباي خود را برداشت و به او داد و فرمود : اين عبا را زيرانداز خود قرار ده. جرير عبا را گرفت، و بر صورت خود واگذارد و آن را ميبوسيد و گريه ميكرد آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبر صلي الله عليه و آله رو كرد و گفت: من هرگز بر روي جامه شما نمينشينم. خداوند تو را گرامي بدارد، همان گونه كه مرا گرامي داشتي.
پيامبر صلي الله عليه و آله نگاهي به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هرگاه شخص محترمي نزد شما آمد، او را گرامي بداريد، و همچنين هر كسي كه را از گذشته بر شما حقي دارد؛ او را نيز گرامي بداريد .
محجة البيضاء، ج۳، ص۳۷۳
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
مردی خدمت امام کاظم علیه السلام رسید و عرض کرد : ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام علیه السلام فرمود: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن! به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمیکند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمیباشد..
گاهی امام سجاد چيزی كه به سائل مرحمت ميفرمودند، دست مبارك خود را میبوييد و میگفت: اين دست به دست الهی رسيده؛ چون خداوند در آیه ۱۰۴ سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را میگیرد ..
بحارالانوار،ج۶۲، ص۲۶۹
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
میگفت فکر میکردم به مراحلی از
خودسازی رسیده ام ، اما امتحانی
پیــش آمــد که از خــودم خجـالت
کشیدم
در حال مسافرت بودم که چمدانی
از بالای اتـوبوس افتــاد ، به تصور
این که چمـدان مــن است ، فــریاد
زدم آقــای راننـده چمـدان! چمدان
بعد که فهمیدم چمدان مال دیگری
است ، آرام شـدم و با خودم گفتم
الحمدلله مال من که نبود
پدری ، پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می شد. یک روز پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته های بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد ميخهايی كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد.. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد. روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: «دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود
پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزیكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
2173883.mp3
7.74M
اَلسَّلامُ علیـک یا بنـت ولی الله
اَلسَّلامُ علیـک یا اخت ولی الله
اَلسَّلامُ علیـک یا عمـه ولی الله
القـاب حضرت : عقیله ، عارفه ، عالمه
عابـده ، فهیمه ، کامله و ...
عقیله به بانوی خردمند و دور اندیش
میگفتند. عارفه از معرفت بانو. عالمه
از علم فراوانش، عابده از عبادت های
کم نظیرش، فهمیه از فهم و بصیرتش
و کامله ازکمالات اخلاقیاش حکایت
دارد . مـیلاد عقیله بنی هاشـم مبارک
میلاد عقیله بنی هاشم
السلام علیک یا عقیــله العرب . مــدینه غرق نور است . غرق عطر صلـوات. مــدینه ، لحظه هــای تازهای را تجربه میکند ، گــویی تنزیل تازه ای از عرش فرود آمده است این نور الهی ، چیست در کالبد خانه زهرا علیها السلام؟ چیست این مهر مصطفوی که صلابــت مرتضوی اش ، آمیخته با تبسم است؟
کیست ایـن آیینه عطوفت که زینت پدر اسـت و گرمـی بخــش دل مــادر؟ کیسـت ایــن که شــور شکیبایی اش ، آکنـده از صبــر ایــوب اسـت و صداقــت زهــرایی اش ، حتــی نگاه مــادر را به تحسین واداشته است؟
کیست این جلوه شگرف آفرینش که با لبخندش، تبسم بر لبان پیامبـر صلی الله علیه و آله نشانده است؟ کیست این که از گاهوارهاش ، عطر سیب جاری اســت و نگاهـش ، آکنــده از گلواژه های کربلایی است؟
کجاست آن قلمـی که ناتــوان از تحریــر عظمتت نباشد؟ چگونه شعـری می توانــد به ارتفـاع بلند نامت نوشت ، آنجا که مقابل شکوه نامـت ، تمام قصاید، کوتاه و تمام غزل ها، ناتوان از توصیفند ای قهرمان فصاحت و بلاغت ، جایی که تو لب به سخن بگشایی ، حتی سکــوت ، برای شنیـدن کلمات علویَت سکوت خواهد کرد
بانو ، ای صبر جمیل! حتی صبر ، نیاز خود در ناز پرستاری تو می بیند. حتی درد ، با یاد تو ، تلخی خویش را فراموش می کند و آتش غم ، با نام تو در دل ها خاموش میشـود . میلادت مبارک ای خاتون خانه ولایت ....
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
مرحوم آیت الله علی سعادت پرور فرموده بودند: «مردنم را به من نشان دادند، واضح دیدم که انبیا و اولیای الهی در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند واین به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر ،صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را با توجه می خواندم و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هدیه کرده ام»
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل مینماید تا در آن شب حراستش کنند».
امیر المؤمنین علیه السّلام نقل مینماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را میبخشد.»
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.» و«هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.»
وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۲۴
ثواب الأعمال و عقاب، ص۱۲۸
الکافی، ج۲، ص۶۲۰ و...
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم. چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود و در خاك زمانى طولانى اقامت مى كند؟!
به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدّت تهى دست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندم هاى بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى كرد، چون به گفته هاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى كنم و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مى دارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند! از حرارت آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است ، امّا مرا به آتش دوزخى مى خوانى كه خداى جبّارش با خشم خود آن را گداخته است! تو از حرارت ناچيز مى نالى و من از حرارت آتش الهى ناله نکنم؟!
و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه شب هنگام كسى به ديدار ما آمد و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود چنان از آن متنفّر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمّى يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است يا زكات يا صدقه كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) حرام است. گفت: نه، نه زكات است، نه صدقه، بلكه هديه است. گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگريند! آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى، يا عقلت آشفته گشته، يا جن زده شدى، يا هذيان مى گويى؟!
به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد. و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پست تر است! على را با نعمت هاى فناپذير و لذّت هاى ناپايدار چه كار؟! به خدا پناه مى بريم از خفتن عقل و زشتى لغزش ها و از او يارى مى جوييم. نهج البلاغة ، خطبه ۲۲۴
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50