#ارباب_بخیل_و_غلام
روزی بخیلی خروسی کشت و به غلام خود گفت: اگر بتوانی این #خروس را خوشمزه بپزی ، تو را آزاد خواهم کرد
غلام تمام تلاش خود را کرد تا شاید با عمل به سخنان ارباب، از بندگی رهایی پیدا کند. وقتی غذا آماده شد آن را به محضر #ارباب برد ،ارباب با حرص آب غذا را میل کرد اما لب به خروس نزد
دوباره خروس را به غلام داد و گفت: اگر آشی با همین خروس درست کنی آزادت می کنم . غلام آش درست کرد، این دفعه هم ارباب آب غذا را خورد و خروس را به #غلام پس داد و از غلام خواست حلیمی با آن درست کند، امید است آزاد شود
با این روش غذاهای رنگارنگ با آن یک خروس سفارش می داد اما خروس را سالم نگه میداشت و نمیخورد
غلام از این کار به تنگ آمد و به ارباب گفت مرا میلی به #آزاد شدن نیست، شما را به خدا قسم این خروس را آزاد کنید و بخورید تا از دست شما راحت شود.
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50