📖 #تملّق_و_چاپلوسی
کریم خان زند وقتی به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به عنوان سر سلسلهی زندیه در سراسر ایران پیچید. یک روز عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد کریم خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادر زاده اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم خان ، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی علیه السلام جامی از آب کوثر به او میداد. کریم خان اخم هایش را در هم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و بعد هم از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار را جویا شدند. کریم خان گفت من پدر خود را میشناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جام از آب کوثر از دست حضرت علی علیه السلام باشد. این مرد میخواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به صورت عادت در آید ، پادشاه دچار غرور و بدبینی میشود و کار رعیت هرگز به سامان نمی رسد.
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #تملق_و_چاپلوسی
در تاریخ آمده که روزی به خان زند گفتند فردی یک هفته است که می خواهد شما را ببیند و مدام گریه می کند. کریم خان آن شخص را به حضور طلبید ، ولی آن شخص به شدت گریه می کرد و نمی توانست حرف بزند.
کریم خان گفت وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من. بعد از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و شرف حضور یافت. وی گفت قربان من کور مادرزاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم.
کریم خان دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید تا برود و دوباره شفایش را بگیرد. اطرافیان گفتند قربان این شفا گرفته پدر شما هست. ایشان را به پدرتان ببخشید.
وکیل الرعایا با ناراحتی گفت پدر من یک فرد عادی بود من نمیدانم قبرش کجاست!! و من به زور این شمشیر حکمران شدم. آنوقت پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟ اگر این متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای ما را به تباهی می کشند.
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50