#بهترين_خياط
در كـوچـه ای چهـار خياط مغـازه داشتند هميشه با هـم بر روی نام بحث میكردند روزی اولـيـن خياط يك تابلو بالای مغازه خود نصب كرد ؛ روی #تابلو نوشته شده بود بهترين خياط شهر
دوميـن خياط روی تابلوی بالای در مغازه خـود نوشـت بهتـرين خياط كـشـور . نفر سوم نوشت بهترين خياط دنيا
چهارميـن #خياط وقتی ايـن رفتار ها را دیـد روی يـك بـرگـه كـوچـك با يك خـط كوچـك نوشت بهتـرين خياط ايـن كوچه
قـرار نیست دنیامـون رو بـزرگ کنیـم که تـوش گـم بشیـم ، تـو همـیـن دنیـایی که هستیم ، میشه آدم بزرگى باشيم ...
📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
@noktehayenabekotah
#خیاط_در_کوزه_افتاد
نقل است در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بـود . وقتی کسی می مُرد و او را به #گورستان میبردند از جلو دکان خیاط می رفتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت
هر وقت از جلو دکانش جنازهای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و #سنگ ها را میشمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟
خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم از دنیا رفت . یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت . از #همسایه ها پرسید خیاط کجاست؟
همسایه به او گفت خیاط هم در کوزه افتاد و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلایی دچار میشود که پیش از این در مورد آن صحبت می کرده، می گویند #خیاط در کوزه افتاد
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50