#عمرو_بن_جناده_انصاری
در کربلا یازده ساله بود ، پس از #شهادت پدرش به محضر امام حسین علیه السلام رسید و برای ورود به میدان مبارزه از امام اجازه خواست. اما امام اجازه نداد و فرمود پدرت در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسیده است و اکنون شاید مادرت راضی نباشد
عمرو عرض کرد آقا جان مادرم خود به من #فرمان داده. وقتی امام علیه السلام سخن او را شنید ، به او اجازه مبارزه داد. عمرو به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید. دشمن سر او را از تن جدا کرد و به سوی سپاه امام حسین علیه السلام انداخت
مادرش سر را برداشت، خاک و خون را از آن پاک کرد ؛ سپس آن را بر سر مردی از سپاه کوفه که در نزدیکی او قرار داشت کوبید و او را به هلاکت رساند
سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه و بِنا بر روایتی شمشیری را بر گرفت و این رجز را خواند: من پیرزنی ضعیف و ناتوان و نحیف و سال خوردهام ، اما شما را ضربتی شدید می زنم تا از فرزندان شریف فاطمه #دفاع کنم. به دشمن حمله برد و دو نفر را به درک واصل کرد ، سپس امام حسین علیه السلام او را به خیمه باز گرداند
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
🔖
#بيخيال_حرف_مردم
زمانه عجیبی است . دوره ای کـه در آن عده ای منتظر هستند از آدم ایراد پیدا کنند و سـوژه ای برای #مسخره کردن، حرف در آوردن و غیبت کردن در دست داشته باشند!
گاهی انسان درمانده میشود چگونه با حرف مردم برخورد کند. اگر انسان سر به زیر باشد ، میگویند: افسردگی دارد، اگر اهل بگو و بخند باشـد ، می گویند: جلف است
اگراضافه وزن داشته باشد، میگویند: شکموست واگر لاغر باشد ، میگویند: انگار غـذا نخورده. اگـر آدم از حـقش #دفاع کند ، می گـویند: با همه دعوا دارد! و اگر از حقش بگذرد میگویند: دست و پا چلفته
با این تفسیرها آدمی اگر #پیامبر هم باشد ازشر زبان مردم در امان نیست. واقعاً چه میشود کرد؟ خدا در آيه ای زيبا جواب ما را داده است
واصْبِرْعَلَى مَايَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا. وبر طعن و یاوه گویی کافران و مکذّبان #صبور و شکیبـا باش و به طرزی نیکو که مقتضای مدارا و حلم است ازآنان دوری کن. سوره مزمل ۱۰
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پیدا کردن عیب و ایراد در دیگران با اشتیاق
شاهی به اطرافیان خود گفت که اگر از کسی #عیب و ایرادی ببینید ، آن شخص باید یک درهم تاوان بدهد! یکی از ماموران ، مردی را عریان دید و گفت به دستور شاه باید یک درهم بپردازی! مرد گفت چه ، چه ، چرا؟! مامور گفت الان دو درهم باید به من بدهی چون لکنت هم داری
و گریبان مرد را گرفت ، مرد خواست #دفاع کند ، معلوم شد دستش بالا نمی آید. مامور گفت: حالا باید سه درهم بدهی! در این گیرودار ، کلاه از سر مرد افتاد و آن مرد، کچل هم بود. مامور، طلب چهار درهم کرد
مرد بینوا خواست از آنجا بگریزد که کاشف به عمل آمد که لنگ و چلاق هم هست . مامور به مرد بینوا گفت از جایت تکان نخور ، که تو گنجی بسیار پربها هستی . متأسفانه برخی در پیدا کردن عیب و ایراد دیگران، چنان مشتاق و جدی هستند که انگار گنجی را جست و جو می کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر شخصی با دیگری رفاقت و رفت و آمد کند تا عیبی در بیابد و سپس آن عیب را افشا کند ، از رحمت الهی محروم خواهد شد . کمی #مراقب رفتار خود باشیم.
به جمع ما بپیوندید
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50