eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم صلی الله ‌علیه و آله از مکانی عبور می کردند ، شنیدند مردی از زندگی می کرد و آرزوی مرگ داشت ، رسول خدا به او فرمود: آرزوی مرگ نکنید ، چرا که اگر آدم خوبی باشی در صورت زنده بودن بر خوبی‌ های تو افزوده می‌ شود و اگر کرده باشی فرصت جبران بدی ها و طلب رضایت از دیگران را پیدا می کنی ، بنابراین آرزوی مرگ نکنید زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک لا اله الا الله و محتاج گفتن یک می شویم و دیگر به ما فرصت نمی دهند چرا خودمان آرزوی از دست رفتن فرصت را بکنیم؟ حجت الاسلام عالی 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
؟ نذر کرده بود درس دکتری اش که تمام شد یکی دوسال در یک منطقه محروم کند . درسش تمام شده بود و برای خودش دکتر روستای دور افتاده‌ ای انتخاب کرد بار و بندیل را بست و رفت. مریض هایش همه اهالی ده بودند . پیر و جوان ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ . که تقریبآ همه یک روز در میان می آمدند دکتر بعد ازچند روز طبابت، نکته‌ای توجهش رو جلب کرد! همه اهالی و به اصطلاح بیمارانش از درد گلو و سینه داشتند و عجیب‌تر اینکه با صراحت از دکتر می خواستند که برای آنها فقط و فقط شربت اکسپکتورانت تجویز کند روزی یکی از بیماران، که کودک بود به کناری کـشید و پرسید این همه شربت را چکار می کنید؟ کودک که رخسارش به زردی میزد با صدای خفه ای گفت : آقای دکتر غذانداریم ننم را با آب قاطی میکنه بعد کمی نون داخلش تیلیت می کنیم می‌خوریم! ننم می گه این اسمش آبگوشت شربته ! آقا تو رو به خدا به ننم نگی ها... به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📋 کشاورز با صاحب‌خانه‌ مدتی بود، که کارشان شده بود اره بده وتیشه بگیر و هیچکدام هم یک‌ذره کوتاه نمی‌آمد کشاورز تصمیم گرفت کند. پیش وکیلی رفت و خواهش کرد که راه پیروز شدن را به او نشان بدهد. وکیل به کشاورز امید زیاد نداد، بنابر صحبت های کشاورز ، قانون بیش تر طرف صاحب خانه را می‌گرفت تا او را. کشاورز گفت: چه طوره برای شام قاضی پیر یک جفت مرغابی سرحال درست و حسابی بفرستم وکیل او را منع کرد، زیرا رشوه است! کشاورز گفت: نه ، این فقط یه هدیه محترمانه‌ است نه بیشتر. وکیل گفت همینه که بهت می گم، اگه می خوای فرصتت رو از دست بدی، این کار رو بکن کشاورز به دادگاه رفت ، وکیل را هم مثل بقیه متعجب کرد. او پیروز شد! کشاورز همین طور که دادگاه را ترک می‌کرد به وکیلش گفت: ها رو فرستادم. وکیل گفت نه!! کشاورز گفت بله، اما به اسم صاحب خانه ام فرستادم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50