eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.7هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
18.7هزار ویدیو
85 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 🍃 معراج شبی که غرق نگاه تو می‌شود چشمم فدای چشم سیاه تو می‌شود چشمم نهاده‌ای صف مژگان به پیش چشمانت اسیر دست سپاه تو می‌شود چشمم دلم ربودی و کفرم به‌جای دین دادی شهیدِ شهدِ گناه تو می‌شود چشمم ببین که قلعۀ جانم شراره ‌می‌بارد که مات وعدۀ شاه تو می‌شود چشمم اگر شبی بنشینی کنار من، چون شمع فروغ جلوۀ ماه تو می‌شود چشمم چو از لب تو سرود سحر شود جاری نهاد جملۀ آه تو می‌شود چشمم بیا که کلبۀ مهر تو می‌شود جانم بیا که پشت و پناه تو می‌شود چشمم در آسمان غزل می‌روم به معراجت شبی که غرق نگاه تو می‌شود چشمم ✍️ 🌴❄️🌹❄️🌴
. 💠 🍃 خبری از شما نشد آقا آخرین جمعه هم رسید امسال، خبری از شما نشد آقا چشم ما با شما نشد روشن، دل غم‌دیده وا نشد آقا روزها رفت و هفته‌ها بگذشت، ماه‌ها در پی هم آمد و رفت سال هم می‌رسد به آخر و باز حاجت ما روا نشد آقا اشتیاق، انتظار، صبر، فراق، چشم ما شد سپید در غم تو روز هجران به‌سر نیامد باز، نوبت وصل ما نشد آقا جمعه‌ها آمدند از پی هم، با تو گفتیم شرح دردِ فراق زخم این سینه التیام نیافت، درد کهنه دوا نشد آقا گریه کردیم و ناله سردادیم: العجل العجل! بیا مهدی در فراق تو اشک باریدیم، دل ز داغت جدا نشد آقا دل به داغ تو مبتلا کردیم، ندبه ندبه تو را صدا کردیم ما برای فرج دعا کردیم، مستجاب این دعا نشد آقا از تو حتی نیامده خبری تا که دل‌خوش به آن خبر باشیم در افق از شکوه آمدنت گردی آخر به‌پا نشد آقا عالم از ظلم و جور پر شده است، کی تو پا در رکاب خواهی کرد؟ العجل صاحب‌الزمان! الغوث! وقت عدل و وفا نشد آقا؟ در خزان فراق پژمردیم، بد شنیدیم و زخم‌ها خوردیم در غمت جان به لب شدیم اما جان فدای شما نشد آقا روز از روضۀ غمت زاریم، شب چو شمع از فراق بیداریم ای بهار حقیقی، آمدنت خبر سال ما نشد آقا در میان زلال بارش اشک، دیدن تو عجب صفا دارد شاه خوبانی و تماشایت قسمت این گدا نشد آقا اشتیاق، انتظار، صبر، فراق، جمعه‌ها واژه‌های دل‌تنگی آخرین جمعه رو به پایان است، خبری از شما نشد آقا...🌴🥀🌴 ✍️ 🌴❄️💎❄️🌴
. 💠 🍃 نذر چشم تو عاقبت مرا حاصل، کام دل نشد با تو کار دل شده مشکل، بی‌وفا منم یا تو در صف محبانت من هم از هزاران، یک انتخاب دل اما یک گزینه: تنها تو از کلاس اول هم عاشق تو بودم من روی لوح دل سرمشق، جای آب و بابا تو «من» تویی که شد عاشق، «تو» منی ولی معشوق داغ و خون دل با من، نقش اول اما تو پیش روی نیکویت قدر گل کم از خار است جلوه‌ای دگر داری در میان گل‌ها تو یاس و لاله می‌روید هر دم از قدم‌هایت بلبل بهاری را می‌کنی خوش‌آوا تو تا تو رخ عیان کردی رونق از گلستان رفت بردی اعتبار از قند با لب شکرخا تو هرکجا خیال توست دل هوایی آنجاست این دل هوایی را می‌کشی به هرجا تو چشم و خال و خط و مو، صورت و لب و ابرو هرچه مایۀ مستی است کرده‌ای مهیا تو می‌شود سحر خاموش شمع جان سوزانم می‌رسی ولی افسوس با طلوع فردا تو من حجاب خود هستم، «خواجه» گفته برخیزم فاصله همین‌قدر است: میم و نون «من» تا تو می‌کنم تمامش را نذر چشم تو جانا این غزل که هر بیتش ختم می‌شود با تو ✍️ 🌴❄️🌹❄️🌴
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما تا غبار خط او را در نظر داریم ما منت روی زمین بر چشم تر داریم ما فکر ما هر روز گردد یک سر و گردن بلند تا نهال قد او را در نظر داریم ما خار دامن می‌شود رنگ سبک پرواز را چون از آن مژگان گیرا چشم برداریم ما؟ لاله‌زاری می‌شود عالم، اگر بیرون دهیم داغ‌هایی کز تو پنهان در جگر داریم ما می‌کند ما را ز روی تلخ دریا بی‌نیاز قطرۀ آبی که در دل چون گهر داریم ما نیست جود ساقی تردست، موقوف سؤال چون سبو دست طلب در زیر سر داریم ما همت ما می‌زند پر در فضای لامکان بیضۀ افلاک را در زیر پر داریم ما عالم آسوده را دریای پرشورش کند از دل بی‌تاب خود گر دست برداریم ما بر لب خاموش ما انگشت گستاخی مزن تیغ‌ها پوشیده در زیر سپر داریم ما موج دریا گرچه تردست است در حل حباب در گشاد عقده‌ها دست دگر داریم ما نیست آسان ترک می صائب خمارآلود را از لب میگون او چون چشم برداریم ما؟ 🌴💎🥀💎🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
. 💠 🍃 نذر چشم تو عاقبت مرا حاصل، کام دل نشد با تو کار دل شده مشکل، بی‌وفا منم یا تو در صف محبانت من هم از هزاران، یک انتخاب دل اما یک گزینه: تنها تو از کلاس اول هم عاشق تو بودم من روی لوح دل سرمشق، جای آب و بابا تو «من» تویی که شد عاشق، «تو» منی ولی معشوق داغ و خون دل با من، نقش اول اما تو پیش روی نیکویت قدر گل کم از خار است جلوه‌ای دگر داری در میان گل‌ها تو یاس و لاله می‌روید هر دم از قدم‌هایت بلبل بهاری را می‌کنی خوش‌آوا تو تا تو رخ عیان کردی رونق از گلستان رفت بردی اعتبار از قند با لب شکرخا تو هرکجا خیال توست دل هوایی آنجاست این دل هوایی را می‌کشی به هرجا تو چشم و خال و خط و مو، صورت و لب و ابرو هرچه مایۀ مستی است کرده‌ای مهیّا تو می‌شود سحر خاموش شمع جان سوزانم می‌رسی ولی افسوس با طلوع فردا تو من حجاب خود هستم، «خواجه» گفته برخیزم فاصله همین‌قدر است: میم و نون «من» تا تو می‌کنم تمامش را نذر چشم تو جانا این غزل که هر بیتش ختم می‌شود با تو ✍️ ، ۱۳۸۶ 🌴🌼🌴 @Yas8488