ᏀΝ ° ᏢᎾᎡᎾFムᏆᏞ ° ♡ シ
ℒℴνℯ ° 'ᴛᴇxᴛ°ɢʀᴀғ ° ♡ シ
❥┄┅═┅💓ℒℴνℯ💗┅═┅┄❥
𝑗𝑜𝑖𝑛→♡ @axe_porofil ♡↜シ
ᏀΝ ° ᏢᎾᎡᎾFムᏆᏞ ° ♡ シ
ℒℴνℯ ° 'ᴛᴇxᴛ°ɢʀᴀғ ° ♡ シ
❥┄┅═┅💓ℒℴνℯ💗┅═┅┄❥
𝑗𝑜𝑖𝑛→♡ @axe_porofil ♡↜シ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دقیقه آرامش با ترانه زیبای بانو هایده ♥️
تقدیم با عشق❤️
#متن_های❢ #خاص ❥❣❥ ʝσɨŋ 👇🏻
┏━━━━•✾•●•✾•━━━━┓
Jõıň ⇄☞ @MatnhayeKhas ❥•
┗━━━━•✵•●•✵•━━━━┛
هدایت شده از عجایب جهان
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعای_روز_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.
خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش وآسان کن راه مرا به سوى خیرهایش ومحروم نکن ما را از پذیرفتن نیکىهایش اى راهنماى به سوى حـق آشکار.
❥┅┄→•☆↓ #Jõıň↓☆•←┄┅❥
•••❥❥•←• #رساله_تمام_مراجع ☆﷽☆
Jõıň☞❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢
#بیو..... (˘⌣˘) ❣ ツ
و کم کم یاد میگیري واسه تكيه كردن؛ پاهات محكمتر از شونه بعضياست
✍ #کافـــہ_بیـــو_استـورے📸
👫☞❥🎈 @Kafehbio 🎈❥•٠
هرکی گیر ما افتاد
یا عاشق یکی دیگه بود
یا کمبود احساسات داشت
یا حوصله اش سر رفته بود
#بیو..... (˘⌣˘) ❣ ツ
✍ #کافـــہ_بیـــو_استـورے📸
👫☞❥🎈 @Kafehbio 🎈❥•٠
تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟
چو شمع و گل شب و روزت به خنده می گذرد
تو گریه سحر و آه شب چه میدانی؟
بلای هجر ز هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی تعب چه میدانی؟
#رهی_معیری
⊰⸙ @Nolove3019⃟𖠄⊱
از زندگی، از این همه تکرار خستهام
از های و هوی کوچه و بازار خستهام
دلگیرم از ستاره و آزردهام ز ماه
امشب دگر ز هرکه و هرکار خستهام
دل خسته سوی خانه تن خسته میکشم
آخ ... کزین حصار دل آزار خستهام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خستهام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خستهام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید...
از حال من مپرس که بسیار خستهام
#محمدعلی_بهمنی
⊰⸙ @Nolove3019⃟𖠄⊱
کوه غـــم شد
آب از فریاد عـــــــالمسوز من
کیستدیگردر
دل شــب ها به فریادم رسد
#صائب_تبریزی
⊰⸙ @Nolove3019⃟𖠄⊱
🔺️چشم برزخی دختر دبیرستانی و حاج اقا
🔹️حاج آقا محمد رضایی میگوید:
خاطره ی بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری ، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند.
خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم ، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد ، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود ، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت ، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند!
بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم ، شما را عادی میبینیم!
نفس راحتی کشیدم ، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند ، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم ، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد ، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم ، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است ، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد ، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده ، به او بگو که به هیچ کس نگوید ، والا سلب توفیق میشود ، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد ، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد ، قدرش را بداند و خدا را شکر کند ، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم.
از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید ، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند ، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید ، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند ، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.