◆ #متن_سخنرانی حاج آقا مومنی ◆
باید در وجود ما #چهار_مرگ اتفاق بیفتد:
⓵ اول: مرگ سبز (موت اَخْضَر)☜ یعنی قناعت. نه فقر و نه اسراف. انسانی که از حالت قناعت خارج شود، می شود آدمی طمّاع. طمع انسان را از دین خارج مےکند. قناعت یعنی انسان، زیاده طلبی را در وجود خودش بخشکاند. قناعت در خواب؛ در پوشاک؛ در مکان زندگی؛ تا امور نفسانی.
⓶ دوم: مرگ سفید (موت اَبْیَضْ) ☜ یعنی تخلیه. پاک کردن روح و جان از رذایل اخلاقی. حسادت و غرور و ریا و دروغ رو کنار بنداز!
③ سوم: مرگ قرمز (موت اَحْمَر) ☜ یعنی جهاد اکبر یا مبارزه با نفس. ما یک جهاد اصغر داریم که میدان جنگ است، دشمن هست و شما با اون می جنگی، دوم جهاد اکبر است، جهاد در میدان مبارزه با نفس است. سوم جهاد کبیر است، جهاد در عدم تسلیم و کُرنش در مقابل کافر حربی و دشمن. اما مرگ قرمز یعنی جهاد اکبر، میتوانی گناه بکنی و نمیکنی! میتوانی نگاه به نامحرم بکنی و نمیکنی! می توانی دروغ بگویی ولی نمی گویی! می توانی حرام بخوری ولی نمی خوری!
④ مرگ سیاه= موت اَسْوَد ☜ یعنی تحمل آزار و اذیت دیگران؛ زخم زبان به تو می زنند، تحمل کن!
【 آقا ! چه چیزی به تو می دهند همیشه می روی (مسجد و هیئت) ؟! بیا یک توچالی بریم! یک دربندی بریم! حالی بکنیم! جوونی! حس نمی کنی قلبت گرفته است، همیشه می روی روضه روضه روضه؟! 】
این ها نمی دانند که روضه چه نشاطی به ما می دهد. زخم زبان ها را تحمل کن! طوری نیست. صبر در سختی ها و بلایا و گرفتاری ها، اگر بتوانی تحملش بکنی به آن مرگ سیاه می گویند.
این چهار مرگ را اگر در خود ایجاد کنی از پس نفس خود برآمده ای.
🌐 @barzakhe
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا دارستانی ◆
◼️ توبه رسـول تــرک ◼️
چی شد رسول ترک برگشت؟ لاتی که توی تهران کل سال غرق می خورد . دهه محرم ۹ شب عرق می خورد فقط شب عاشورا نمی خورد .اونم می گفت : حسین جان چون عرق خونه بسته است عرق نمی خورم و الا می خوردم . رفیقاش می گفتند: رسول تو که تو خونه ات گالن، گالن، عرق کنار داری چرا خالی می بندی؟ عرقش را می خورد از امام حسین علیه السلام هم نمی تونست بگذرد .گناهش را میکرد؛ اما حیفش می آمد شب ها برای امام حسین علیه السلام سینه نزند؛ گریه نکند؛ هرشب می آمد تو این مسجد بازار تهران دهانش را آب میکشید ، می رفت توی هیئت. چندین سال میان دار بازار هیئت تهران بود. یک سال هیئت امنا نشستند گفتند: نمیشه که ؛ آبرو برای هیئت ما نگذاشته، رسول ترک کل سال و عرق می خورد دهه محرم ۹ شب عرق می خورد و فقط یک شب عاشورا نمی خورد دهانش راهم تو حیاط آب میکشه، فکر میکند پاک شده، امشب که شب اول محرم است از در هیئت آمد تو به او می گوییم برو یک هیئت دیگر!
شب اول رسول آمد تو حیاط دهانش را آب کشید آمد تو حسینیه دید همه چپ چپ نگاهش میکنند، فهمید یک اتفاقی افتاده ، هیئت امنا صدایش کردندبیا، آمد؛ گفتند: آقا رسول میشه هیئت ما نیای!، گفت : برای چی؟ شب اول محرم است. ما سینه باید بزنیم. گفتند: نه هیئت ما نیا. برو یک هیئت دیگر، تو آبرو برای هیئت ما نگذاشتی؛ همین الان هم تو مستی! تو دهانت را آب کشیدی آمدی اسم هیئت را عوض کرده ای! رسول یک نگاه کرد به هیئت امنا گفت: یک سوال دارم مگر هر گله سگ ندارد؟ گفتند چرا ! چوپان که از سگ سود نمی برد که ، تمام سود چوپان تو گوسفندانش است. این سگه فقط دور گله پارس میکند که کسی تعرضی به گوسفندان نکند. بگذارید من تو این هیئت امام حسین علیه السلام سگ امام حسین علیه السلام باشم . دور این بچه هیئتی ها بگردم ، آژدانی ، شهربانی، خواست اینا رو بزنه ، نگذارم . منو از هیئت بیرونم نکنید . من جایی ندارم بروم . گفتند نه ؛ هیئت سگ بی حیایی مثل تو نمی خواهد . آقا تا این جمله رو گفتند؛ از جا پا شد یک نگاه کرد به طرف کربلا ؛ گفت: حسین جان چهل ساله تو عرق خانه ام یکی بهم نگفت بالای چشمت ابروست! اما تو می خانه تو حرمت منو شکستند. رفت خونه در را بست.
شب عاشورا سحر دید در میزنند در را که باز کرد. تا دید رسول گفت : چی شده نصف شب آمدید در خونه من. دید هفت تا هیئت امنایی ایستاده اند، گفتند: آقا رسول صبح عاشوراست می خواهیم دسته ببریم بیرون ، دسته میان دار می خواهد ؛ میان دارش هم تو هستی؛ گفت: الکی حرف نزنید ، شما مرد آمدن نبودید ؛ راستش را بگوئید برای چی آمدید؟ گفتند : رسول ما هفت تا یک خواب دیدیم ؛ گفت: چی دیدید؟ گفتند خواب دیدیم کربلا شده، چه پر بلا شده ؛ یک طرف خیمه های سیدالشهدا علیه السلام یک طرف خیمه های یزیدیان؛ گفتیم : برویم آقامون را یاری کنیم، رفتیم رسیدیم به خیمه سیدالشهدا علیه السلام این گوشه خیمه را زدیم بالا، برویم تو یک سگ با صورت تو دنبالمان کرد .گفتیم: خاک عالم به سرمان چهل ساله خونمون را سیاه پوش کردیم هنوز سگ در این خانه نشدیم ؛ این رسول ترکه عرق خور، به یک جمله ببین کجا رسیده است؛ گفت: راست میگویید؟ گفتند: آره! جان امام حسین علیه السلام؟ گفتند آره؛ همچین با کله میزد تو این کنده در ! میگفت: حسین من نمیدونستم تو رسول ترکه عرق خور را دوستش داری ! من اگه می دونستم تو منو دوست داری که لب به این نجاست ها نمیزدم...
✨🌹✨
■ #ویژه_ماه_محرم ■
🌐 @barzakhe
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا رفیعی ◆
🌸 محبت به اهل بیت علیهم السلام 🌸
خدا می فرماید : ای پیغمبر! اگر این هشت مورد را بر خدا ترجیح داد، منتظر مرگ باشد؛ این آدم ایمان ندارد:
① اِن كانَ اباءَكم: پدر
② و أولادكُم: فرزندان
③ و إخوانكم: برادر و خواهر
④ و اَزواجَكم: همسر
⑤ و عَشيرَتِكُم: فاميل
⑥ و أموالٌ اِقتَرفتموها: ثروت
⑦ و تجارةُ تخشونَ كسادَها: كاسبي
⑧ و مساكن ترضونها: مسكن
اگر از ما بپرسند شما چه دارید جواب ما یکی از این هشت مورده: پدر و مادر ، فامیل، همسر، اولاد، برادر و خواهر، کسب و کار، خانه و مسکن، ثروت ـ اگر اینها را بیشتر از خدا و پیغمبر دوست داری، منتظر مرگ باشید ، شما دروغ میگویید محبت به خدا دارید، کانون دل اگر محبت خدا و امیر المومنین و حضرت زهرا شد، دیگر جای دشمنان آنها نیست، اگر محبت امام صادق شد دیگر محبت خلفای بنی عباس وبنی امیه نیست، این همان است که ما میگوییم «ولىٌ لِمَن والاكم و عدوٌ لِمن عاداكُم»
آقایی است به نام هاشم بن عتبه، این همان شخصی است که پدرش در جنگ شی (سنگی) پرتاب کرد و دندان مبارک پیغمبر را شکست. در این حد بد بوده که از مشرکین بود و به درک واصل شد، ولی خدا به این فرد پسری عنایت میکند به نام هاشم که عاشق و فانی علی بوده و از کاندیدهای استانداری مصر هم همین شخص است، که به هاشم مرقال شهرت داشته، به این دلیل که نیزه بلندی داشته و با آن می جنگید، بسیار علی را دوست داشت و علی علیه السلام هم متقابلا دوستدار او، ایشان در جنگ صفین نزد مولا می آید و اذن جنگ می خواهد که به میدان رود در حالی که بزرگانی چون عمار یاسر ها شهید شده بودند، آقا فرمودند برو. همینطور که میرفت آقا صدایش کرد و فرمود سفارشی، وصیتی نداری گفت: چرا آقا یک مطلب دارم، دوست ندارم (لا اُحِبُ) همه دنیا را به من بدهند بگویند دست در دست دشمن علی بگذار، بگویند با دشمن ایشان سر یک سفره بنشین، آقا من همه محبتم مال شماست حتی اگر دنیا را هم به من بدهند.
(عمروعاص با یک پیشنهاد استانداری مصر رفت چه کار کرد، بعضی ها با وعده پول یا خرما امدند با امام خود جنگیدند، مورخین نقل میکنند در میان سپاه عمر سعد افرادی به خصوص شیوخ کوفه برای پیروزی امام حسین دعا میکردند، یک وقت کسی این دعاها شنید گفت: شما که در لشکر عمر سعد هستید، چرا برای امام حسین دعا میکنید؟! پاسخ می دادند ما دلمان با امام حسین است، پول مارا به اینجا کشانده، گفت : "اینها شمشیر هایشان علیه شماست ولی محبتشان برای شماست، ولی این محبت ارزشی ندارد محبتی که شمشیر بر روی امامش بکشد چه ارزشی دارد!)
گفت آقا اگر دنیا را به من بدهند حاضر نیستم دست در دست دشمنان شما بگذارم، آقا فرمود: برو به میدان رفت و رجزی خواند و مجروح شد وقتی افتاد زمین، دید یکی از دشمنان علی و از سپاهیان معاویه روی زمین است خودش را کشاند و دندانش را روی او گذاشت و فشار داد و در این حالت جان داد، که وقتی امیرالمومنین بالای سرشان رسیدند و این حالت او را که این طور از دنیا رفته دیدند؛ و بعضی ارباب تاریخ نقل کرده اند که می خواست به علی بگوید: علی جان! ببین بغض دشمنان شما را تا اخرین لحظه ثابت کردم. که آقا شروع به خواندن اشعاری کرده و برای او گریه کرد این محبت ارزش داره.
البته باید تمرین کرد، جوانان عزیز باید مطالعه کنید؛ نگذارید قلبتان کانون هر محبتی بشود، عشق و محبت را به هر کسی ابراز نکنید محبت چیز با ارزشی است محبت محکم ترین ریسمان ایمان است، باید به کسانی ابراز شود که ارزش آن را دارند، چرا افرادی عشق های مجازی را جایگزین عشق های حقیقی می کنند، چرا برخی از افراد به خاطر مال دنیا و بعضی از ارزش ها دست از محبت خدا و اهل بیت برمیدارند. داریم الان افرادی برای یک ویزا دست از اسلام برمی دارند برای گرفتن یک مقیمی یا تابعیت تن به کارهای ناپسند می دهند، حاضر می شوند از مذهب خودشان برگردند.
بعضی از این کلیسا ها شده کانون این افرادی که به سهولت و با هیچ مطالعه ای دست از اهل بیت و اسلام برمیدارند و سراغ سایر مذاهب و فرقه ها می روند، مراقب باشید! آقایان ما تمام ادیان الهی را محترم مي شماريم، ما عیسی بن مریم و موسی بن عمران را دوست داریم، توهین به حضرت موسی و عیسی توهین به پیامبر خداست (لا نُفَرِقُ بَینَ اَحدٍ من رسله) اما این محبت و دوستی معنایش پذیرش دین و آیین قبل از اسلام نیست، اسلام دین نهایست اجازه ندهیم این محبت خدشه دار شود محبت را به کساین بورزیم که خدا گفته اینها را دوست داشته باشید، مگر نفرمود؛ «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى».
🌐 @barzakhe