امروز از بعداز ظهر تا ساعت شش و هفت شب کلاس و جلسه داشتم و فرصت خوردن ناهار نبود.
همسرم حرص میخورد که حتما چیزی بخور که گرسنه نمانی. میخواست غذا آماده کند که راضی نشدم.
داخل مدرسه که گفتند امروز مراسم است و مهمان سفره حضرت زهراییم، بدنم لرزید. انگار کسی بهم گفت مادر حواسش به بچهاش هست که گرسنه نماند.
مادر عزیز ممنونم که حواست به فرزندانت هست.
#مدیون_مادر_این_خانوادهایم...
#گر_نگاهی_به_ما_کند_زهرا...