eitaa logo
نونِ نوشتن📜🖋
165 دنبال‌کننده
225 عکس
27 ویدیو
2 فایل
ما در این دشت به امید تو انگور شدیم ساقیا دست نگهدار و بمان تا برسیم...
مشاهده در ایتا
دانلود
همین امروز که دارم این روایت بچه‌های لشکر ۱۴ امام حسین را می‌نویسم، نام شهید محمدرضا (علی) زاهدی آمد وسط روایت... انا ان‌شاءالله به لاحقون...
بسم الله الرحمن الرحیم اِنّ موعدهم الصبح اَلیس الصبح بقریب...
حسین جان... پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمی‌میرد چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ...
این آخرین سحر ماه رمضان است که بیداریم و ای کاش بیدار شویم. ای کاش این آخرین سحر ماه رمضان عمرم نباشد که اگر باشد، چه خسران‌زده‌ام من که هیچ توشه ای از این فرصت بی‌نظیر الهی برنداشتم. باید نشست و گریست بر حال بنده‌ای که خدا برایش آغوش رحمت و مغفرت و برکت خودش را باز کرده و او رو می‌گرداند و به فکر بازی‌های دنیایی خودش است. گاهی فکر می‌کنیم داریم کاری می‌کنیم که رضایت خدا در آن است و به این خیال خام خود را بی‌نیاز از بندگی می‌دانیم. حال آنکه داریم در جهتی خلاف بندگی قدم می‌زنیم... خدایا ما را در مسیر حقیقی بندگی خودت قرار بده و عشق و علاقه به حسینت را در دل ما شعله‌ور کن تا وجودمان در آتش عشق ارباب بی کفن بسوزد و خاکستر شود... اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعت الحسین فی الآخره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به بهانه سالروز شهادت صیاد عزیز بریده‌ای از کتاب درباره او: «صبح روز بیست‌وششم آبان سال 1360. ساعت 8 صبح داشتم در میدان مقابل محوطۀ پادگان قدم می‌زدم و به سرعتِ اتفاقات این دو روز فکر می‌کردم. نگاهم به دشت‌های اطراف پادگان بود. هر ماشینی که می‌خواست وارد پادگان بشود، باید از این میدان می‌گذشت. خودرویی نظامی وارد میدان شد. سرهنگ جوانی، کیف‌سامسونت‌به‌دست، از ماشین پیاده شد. کمی می‌لنگید. در یک لحظه شناختمش. جناب سرهنگ صیاد شیرازی بود. از شوق دیدنش و به رسم نظامی‌ها فرمان به‌جای خود و احترام دادم. سرهنگ لحظه‌ای ایستاد. آزادباش داد و آمد طرفم. دستش را به‌طرفم دراز کرد و لبخندی مهربانانه زد و احوالم را پرسید. این دیدار برایم هم جالب بود، هم افتخارآمیز. با خودم گفتم امروز حتماً روز خوبی خواهد بود...»
صبح روشن و پرنور عید سعید فطر عیدتون مبارر #عید_مبارک_باد
دوران بزن در رو تمام شده است...
امشب با شنیدن خبر شروع واکنش ایران به تجاوز اسرائیل حس شعف فراوانی دارم. راستش را بخواهید روی پایم بند نیستم. امشب داشتم روایت عبور شبربچه‌های خمینی از اروند را می‌نوشتم. روایت فتح‌الفتوحی که هیچ کس در دنیا باور نمی‌کرد کسی بتواند انجامش بدهد؛ ولی فرزندان روح‌الله ناممکن‌ها را ممکن کردند و به دنیا نشان دادند، فرزندان ایران همه وجودشان غیرت است و شجاعت. امشب هم یکی از آن شب‌هایی است که لیلة‌القدر انقلاب است. امشب رزمندگان ایرانی کاری کردند کارستان. امشب به مدد فرزندان ایران، کودکان مظلوم غزه هم مثل کودکان ایرانی آرام می‌خوابند. امشب مادران غزه با خیال راحت برای فرزندانشان لالایی فتح و ظفر می‌خوانند. امشب روح حاج حسن طهرانی مقدم و حاج قاسم و حاج احمد کاظمی شاد است و دارد کمک می‌دهد. امشب روح بلند و ملکوتی امام عزیزمان از این حرکت فرزندانش شادمان است. امشب روح همه شهیدان وطن شاهد و ناظر است. امشب ان شاءالله خنده بر لبان امام زمان می‌آید. ان شاالله این اولین گام است برای نزدیک شدن به پایان کابوس حضور رژیم نحس صهیونیستی در این دنیا.