مولای من!
آقای مهربانم!
در کوچه باغ های دلم به دنبال ردپایت بودم
نگاهم را به هر سو انداختم
کجایی آقاجان؟
دارم از هجر تو می سوزم
به فریادم برس
ضربان قلبم، کند شده
بیا با نامت جان بگیرم. مهدی جان
کودک که بودم پدرم صبحهای جمعه، درب خانه را آب و جارو میکرد تا اگر از اون حوالی عبور کردی...
و حالا عمریست، با اشک چشمم، دلم را صفا میدهم برای عبورت مولا جان!
مهربان پدر!
در شلوغی شهر بدنبالت بودم
اما؛ در خلوتی دل، منتظرم بودی
مرا ببخش
و
اسم مرا گوشه قلبت حک کن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖋 چمنخواه
@noonvalghalam1