#خاطره 🍃
🔹من را کشیدند کنار که:حاضری بری لاذقیه آموزش تی۹۰ببینی؟
از خدا خواسته پذیرفتم.دوباره تاکید کردند:قصه جدیه از الان باید کرنومتر رو صفر کنی☝️.فکر کن امروز تازه رسیدی منطقه و شصت روز دیگه می مونی! اگر هستی بسم الله.
خاطر جمعشان کردم که شانه خالی نمیکنم. همین را با #محسن در میان گذاشته بودند.او هم محکم پای قولش ایستاد👌.باهم راهی لاذقیه شدیم.به دلیل سابقه بیشترم من را گذاشتند فرمانده و #محسن هم توپچی.💣
🔸لاذقیه به بی حجابی و فساد شهره است😓.صبح ها که از استراحتگاه راه می افتادیم سمت محل آموزش سریع روی صندلی های انتهایی هایس جاگیر می شد پرده ها را می کشید و شروع می کرد به خواندن آیه الکرسی🍃؛ آن هم با صدای بلند که بقیه همخوانی کنند.☺️
چشمش را درویش می کرد که نگاهش به زن های بی حجاب گوشه ی خیابان نیفتد👌.یکی از بچه ها به شوخی سرش داد زد که حیف این نعمت الهی نیست که استفاده نمی کنی؟!😁😐
بعد دوید سر #محسن را گرفت و چرخاند سمت پنجره.👀
#محسن از رو نرفت و زود چشمش را بست.
#شهید_محسن_حججی🌸🕊
📝🖍 حضرت علی در قرآن 🖍📝
تولد سیزده رجب که بحث را گوش میدهید مسأله تولد امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین #تولدش_در_کعبه هست. یک وجود استثنایی است. یک #خاطره هست سالهای قبل هم گفتم به مناسبت سیزده رجب،
🔵 عالم یا دانشمند مصری است کتابهای زیادی نوشته و آدم دانشمندی است به دعوت #چهرههای_برجسته_فرهنگی به ایران دعوت شد. یک مهمانی قم و یک مهمانی تهران بود. آنهایی که دور مهمانی بودند مرحوم شهید مفتح و شهید بهشتی و شهید مطهری، افراد متعددی بودند.
🌕در مهمانی قم که #جامعه_مدرسین ظاهرا بودند این عبدالفتاح، عبدالمقصود عالم هفتاد هشتاد ساله مصری یک سؤال از علمای قم کرد. گفت شما که میگویید
حضرت علی، #امیرالمؤمنین در #کعبه متولد شد، #تحلیل شما چیست؟ فلسفهاش چیست؟ چرا در کعبه متولد شد؟ ایشان خودش گفت.
🔴 گفت : نظر من این است که چون همه مسلمانان کره زمین نماز میخوانند، مسلمان که نماز میخواند رو به #قبله میایستد. #خدا_علی_را_در_قبله_گذاشت.
یعنی درکعبه
تا هرکس میخواهد #نماز_بخواند رو به #کعبه بایستد، تا میرود رو به کعبه بایستد #یاد_علی هم بیافتد.
یعنی : #یاد_خدا_همراه_با_یاد_علی_باشد.
حرف قشنگی است.
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
(منبع)
@haerishirazi