خاطره ای عجیب از توصیه آیت الله #بهجت قدس سره به #شهید_مدافع_حرم عبدالمهدی کاظمی 😳
ًعبدالمهدی یک بار یک خوابی دیده بود. بعد از آن رفت پیش یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد. آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با آیت الله بهجت دیدار کنی🌹. همسرم به محضرآیت الله بهجت شرفیاب می شود تا خوابش را به ایشان بگوید. آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گویند جوان شغل شما چیست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم🙂. ایشان فرموده بودند: باید به #سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی🍃.
آیت الله بهجت در ادامه پرسیده بودند اسم شما چیست؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ایشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض کن☝️. اسمتان را یا عبدالصالح یا #عبدالمهدی بگذارید.
آیت الله بهجت فرموده بودند: شما در روز امامت #امامزمان (عج) به شهادت خواهید رسید.🕊 شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هستید و هنگام ظهور امام زمان (عج) با ایشان رجوع می کنید👌 وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد و سرانجام در لباس سبز پاسداری به شهادت رسید🌹
🌼۰۰۰﷽۰۰۰🌼
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ابراهیم_عليه_السلام
✨#قسمت_هفدهم
⚠️⛔️هلاكت نمرود به
وسيله یک پشه ⛔️⚠️
❌ نمرود همچنان با مركب سلطنت و غرور، تاخت و تاز می كرد، و به شيوه هاى طاغوتى خود ادامه می داد، خداوند براى آخرين بار حجت را بر او تمام كرد، تا اگر باز بر خيره سرى خود ادامه دهد، با #ناتوانترين_موجوداتش_زندگى_ ننگين او را #پايان بخشد.
خداوند فرشته اى را به صورت انسان، براى نصيحت نمرود نزد او فرستاد، اين فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنين گفت:
♨️... اينك بعد از آن همه خيره سری ها و آزارها و سپس سرافكندگی ها و شكست ها، سزاوار است كه از مركب #سركش_غرور فرود آيى، و به خداى ابراهيم عليه السلام كه خداى آسمانها و زمين است ايمان بياورى،
⛔️و از ظلم و ستم و شرك و استعمار، دست بردارى، در غير اين صورت فرصت و مهلت به آخر رسيده، اگر به روش خود ادامه دهى، #خداوند_داراى_سپاهیان_فراوان است و كافى است كه با #ناتوانترين آنها #تووارتش_عظيم تو راخ #از_پاى_در آورد.
👹نمرود خيره سر، اين نصايح را به باد مسخره گرفت و با كمال گستاخى و پررويى گفت:
در سراسر زمين، هيچكس مانند من داراى #نيروى_نظامى نيست، اگر خداى ابراهيم عليه السلام داراى #سپاه هست، بگو فراهم كند، ما #آماده_جنگيدن با آنان هستيم.
فرشته گفت: اكنون كه چنين است سپاه خود را آماده كن.
نمرود سه روز مهلت خواست و در اين سه روز آن چه توانست در يك بيابان بسيار وسيع، به مانور و آماده سازى پرداخت، و سپاهيان بى كران او با نعره هاى گوش خراش به صحنه آمدند.
❌😳آن گاه نمرود، ابراهيم را طلبيد و به او گفت: اين #لشگر_من است!
ابراهيم جواب داد: شتاب مكن، هم اكنون سپاه من نيز فرا می رسند.
در حالى كه نمرود و نمروديان، سرمست كيف و غرور بودند و از روى مسخره قاه قاه می خنديدند،
😱ناگاه از طرف آسمان #انبوه_بى_كرانى_ازپشه_ها ظاهر شدند و به جان سپاهيان نمرود افتادند
(آنها آن قدر زياد بودند كه مثلاً هزار پشه روى يك انسان می افتاد، و آن قدر گرسنه بودند كه گويى ماه ها غذا نخورده اند)
❌✖️ طولى نكشيد كه ارتش عظيم نمرود در هم شكست و به طور مفتضحانه به #خاك_هلاكت افتاد.
شخص نمرود در برابر حمله برق آساى پشه ها به سوى قصر محكم خود گريخت، وارد قصر شد و در آن را محكم بست، و #وحشتزده به اطراف نگاه كرد. در آن جا پشه اى نديد، احساس آرامش كرد،
👈 با خود می گفت: نجات يافتم، آرام شدم، ديگر خبرى نيست...
🕊🍃در همين لحظه باز همان فرشته ناصح، به صورت انسان نزد نمرود آمد و او را نصيحت كرد و به او گفت:
لشكر ابراهيم را ديدى! اكنون بيا و توبه كن و به خداى ابراهيم عليه السلام ايمان بياور تا نجات يابى!
😡نمرود به نصايح مهرانگيز آن فرشته ناصح، اعتنا نكرد. تا اين كه روزى يكى از همان پشه ها از روزنه اى به سوى نمرود پريد، لب پايين و بالاى او را گزيد، لبهاى او ورم كرد، سرانجام همان پشه از راه بينى به مغز او راه يافت و همين موضوع به قدرى باعث درد شديد و ناراحتى او شد، كه گماشتگان سر او را می كوبيدند تا آرام گيرد، سرانجام او با آه و ناله و وضعيت بسيار#نكبت بارى به هلاكت رسيد، و طومار زندگى ننگينش پيچيده شد۰
🌹🌾۰۰۰قسمت اول
🌹🌾۰۰۰۰ادامه دارد
🌹🌾@noor133Qoran🌾🌹
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 #قسمت_یازدهم #داستانِ_واقعی 🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕 ✍ باز جوان پشت میز به #عظمت_آبر
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#قسمت_دوازدهم
#داستانِ_واقعی
🌕#سه_دقیقه_تاقیامت 🌕
✍از ابتدای جوانی به #حقالناس بیت المال بسیار اهمیت می دادم.
☘ لذا وقتی در #سپاه مشغول به کار شدم سعی میکردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول نشوم و یا اگر در طی روز کار شخصی یا تلفن شخصی داشتم، کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم.
با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است.
این موارد را در نامه عمل می دیدم..
☘ جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر که بیت المال بر گردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب میکردی!
اتفاقا در همانجا کسانی را میدیدم که شدیداً گرفتار هستند گرفتار #رضایت تمام مردم،گرفتار بیتالمال!
☘این را هم بار دیگر اشاره کنم که بُعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت.
☘ من به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من وفات کردن ببینم یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند.
یا اگه کسی را میدیدم لازم صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد.
☘ چقدر افرادی را دیدم که با #اختلاس و #دزدی_از_بیت المال و آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمامی مردم کشور حتی آنهایی که بعدها به دنیا می آیند #حلالیت می طلبیدند!!
☘اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته شده بود که خیلی وحشت کردم!
☘یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به! واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت:
اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند.
☘ کتابهای #خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود.
سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده میکردند.
بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتابها را هم بردم.
☘ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند.
☘️لذا #کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده میشود.
جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود.
☘چون #بدون_اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمیآوردی
باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت میطلبیدی.
☘خیلی #ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتابها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیتالمال را ملک شخصی خود کردهاند!
درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم.
☘ مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.
اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت،
☘ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر میکنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند.
تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا #گرفتارم برای من کاری بکن.
☘ تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند!
راست می گویند که #مرگ_خبر نمی کند.
✍ادامه دارد ۰۰۰۰۰
https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی و نیروی انتظامی
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی
#لبیک_یا_خامنه_ای
➬@noor133Qoran
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
VID_20230120_050745_962 1 قسمت 2.mp3
5.65M
روضه ی بسیار زیبا
خیلی سوزناک
احمد اصفهانی
السلام علیک یا ابا عبدالله
😭😭😭😭😭اشکاتون نذر نابودی دشمنان وسلامتی رهبرو #سپاه پاسداران و مردم انقلابی