eitaa logo
🌸🍃کانون دخترانه نورالرضا(ع)🍃🌸
258 دنبال‌کننده
1هزار عکس
432 ویدیو
5 فایل
بسم رب النـــــ💫ــــــور دورهمی دختران امام رضایی فردیس🌿 مسئول کانون نورالرضا(ع): @emamhasaniyam8 اگه صحبتی داری اینجا بهم بگو: @seyyedeh213
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه آیت الله فاطمی نیا رضوان الله علیه برای شب قدر❤️ 🆔@noor_reza8
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُؤْمِنُ الْخَائِفِينَ وَ يُنَجِّي الصَّالِحِينَ... ستايش خدا رو كه آدم رو از چیزهایی که ترس ایجاد می‌کنن ايمنى می‌بخشه و صالحان رو نجات می‌ده... | @mabnaschoole |
یا رفیق من لا رفیق له ای رفیق آن کس که رفیق ندارد به رسم رفاقت برای هم دعا کنید🌸 🆔@noor_reza8
محول الحوالم یه کاری کن امسالم زیارت حسین باشه تو نامه ی اعمالم... اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی دنیا و شفاعه الحسین فی آلاخره 🆔@noor_reza8
🍃اگه درد داریم اگه خسته ایم دوای تمومش ظهور توئه...
+چه قاب قشنگی •• چه تقدیری برات رقم خورد شب قدر... +فقط اونجا که حاجی داره درجه شهید رو تنظیم می‌کنه... +و لبخند قشنگ رهبر معظم انقلاب اسلامی ❤️ 🆔@noor_reza8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه • تمام خرابی‌های گذشته‌‌ات را بسپار به خدایی که یک لیلة‌القدر دیگر هم فرصت حیاتت بخشید! امروز، تازه‌ترین شروع زندگی‌ست! مبارکت باشد. بسم‌الله... @ostad_shojae I montazer.ir
روز بیست سوم ماه مبارک رمضان @noor_reza8
هدایت شده از بغض قلم
قدس نمیای؟ تلویزیون را مثل رادیو گوش می‌کنم و مشغول هم زدن فرنی‌ام که صدای زنگ گوشی از داخل اتاق بلند می‌شود. نه فرنی را می‌شود ول کرد نه تلفنی که یک بند زنگ می‌خورد و الان بچه‌ها را بیدار می‌کند. زندگی پس از زندگی رسیده به فصل دهم و دیگر جذابیت سال‌های قبل را ندارد ولی من هنوزم هم دم افطار درست کردن صدایش را گوش می‌کنم. یک سرباز با لباس زندان، تجربه نزدیک به مرگش را تعریف می‌کند. بدی این گازهای لمسی همین است که کم‌شان هم زیاد است. فرنی را می‌گذارم روی کمترین شعله و بدو بدو می‌دوم سمت گوشی. فقط دعا دعا می‌کنم ایرانسل بیکار نباشد. شماره تلفن شوهر دوستم است، قبل نابودی اسرائیل کاروان سوریه داشت و چپ و راست تلفن گویا تبلیغاتی می‌زد که سوریه نمیای؟ یا از حرم کربلا دعاگو هستم و من همیشه حرصم می‌گرفت که این تبلیغات تلفنی ضبط شده دیگر چه بلایی بود. قبل نابودی اسرائیل، دلار رفته بود آن بالا بالاها که دست ما اصلا بهش نمی‌رسید و هربار که آقای نظری تبلیغاتش را برای من رو می‌کرد با حرص قطع می‌کردم که این‌ها چقدر پول‌دارند که هر روز سوریه و کربلا هستند. شاید چندتا کیسه ریال می‌بردیم، یک دلار آمریکا می‌شد. با اینکه زیاد نگذشته بچه‌ها الان که تعریف می‌کنم باور نمی‌کنند. راستی باید بچه‌ها را هم بیدار کنم. دم افطار خواب‌شان برده، کاش باهمین زنگ گوشی بیدار می‌شدند. نه زود بیدار شوند می‌خواهند به جانم غر بزنند که گشنه‌ایم و تا افطار چقدر مانده؟ تلفن را جواب می‌دهم به سر زنان سمت فرنی می‌دوم. الان چه وقت زنگ زدن بود، آقای نظری همین را می‌خواستی فرنی عزیزم ته گرفت. صدای ضبط شده سلام می‌کند و این بار حرف‌های بامزه‌ای می‌زند: قدس نمیای؟ اولین تور بیروت، دمشق و قدس. با تخفیف پنجاه درصدی. با شرایط استثنایی. ویژه عیدفطر و شرکت در نماز عید در قدس به امامت رهبرانقلاب... پیاده‌روی در تونل‌های زیر‌زمینی حزب‌الله، زیارت مزار حضرت زینب و... بقیه را نمی‌شنوم. انگار جهان برایم می‌ایستد. دستم دیگر قدرت هم زدن فرنی را ندارد. اشکم می‌ریزد توی فرنی، داد می‌زنم آقای نظری من قدس میام. یکی نیست بگوید دیوانه صدای ضبط شده است. الان که ریال ایران روی سر کشورها جا دارد پول این سفر با پنجاه درصد تخفیف پول یک مشهد آن‌ سال‌های سیاه هم نیست. فرنی دیگر به قوام رسیده نمی‌دانم با این اشک‌های من شور شده یا شیرین. خاموش می‌کنم و می‌نشینم جلوی زندگی پس از زندگی. تجربه‌گر یک سرباز صیهونیست است که یکبار اعدام شده ولی جان سگ داشته نمرده و حالا آمده از تجربه نزدیک به مرگش حرف بزند. ماموریتی داشته توی یکی از بیمارستان‌های غزه که زنان باردار را آزار بدهد، بعد جنین‌شان را فرعون‌وار بکشد و... در تجربه‌اش دیده بود که هر روز سمت آتش می‌برندش و لب یک دره پر از سنگ‌های مذاب نگهش می‌دارند و برمی‌گردانند. هربار که جلوی آن دره می‌رود سوختن ذره ذره‌اش صد سال دنیایی طول می‌کشد که می‌سوزد و دوباره از نو سوختن‌ش شروع می‌شود. و ندایی هی می‌گوید و اما در قیامت به این آتش داخل می‌شوی! فرنی را داخل کاسه‌های چینی می‌ریزم و بادام و پسته رویش می‌ریزم. خیلی وقت بود پسته نخورده بودیم. فدای سر فلسطین. ما حاضر بودیم از گشنگی بمیریم ولی قدس آزاد شود. عباس موزون می‌پرسد: حالا که این تجربه رو داشتی تغییری در تفکر شما به وجود آمد. خدا را شکر دست سرباز رژیم کودک‌کش بسته است، یک جوری با غیظ موزون را نگاه کرد که ترس تمام وجودم را گرفت. لعنتی پشیمان که نبود هیچ، فکر می‌کرد، قیامت زمان کمی توی این عذاب می‌ماند، چون امت برتر است و این عذاب طولانی نخواهد بود. سرباز را کشان کشان از برنامه بیرون بردند و موزون روی زمین استدیو سجده کرد و خدا را سپاس گفت که ضمیر نورانی جهان‌مان را از این شر اهریمنی پاک کرد. سفره افطار را پهن می‌کنم. باید سفر به قدس را با خانواده در میان بگذارم. این ویژه‌ترین سفری‌ست که می‌خواهیم خانوادگی برویم. توی ذهنم می‌چرخد: حالا برای رفتن به قدس چی بپوشم؟ به فکر خودم می‌خندم و یاد روسری دور زیتونی‌ام می‌افتم که شبیه چفیه‌های فلسطینی است. بهترین انتخاب همین روسری با زیتون‌های سرخ و پیکسل عکس سردار سلیمانی است. پخش زنده اذان را از مسجدالاقصی گذاشته‌اند. بر و بچه‌های محفل امسال برنامه‌شان را آنجا ضبط کرده‌اند. قاشقی فرنی می‌چشم؛ چه اشک‌های شیرینی. تا تور پر نشده باید بچه‌ها را از خواب بیدار کنم. بچه‌ها بلند شید: قدس نمیاید؟! 🆔 @bibliophil
روزه‌داران گرامی 85درصد از حجم بسته‌ی 30روزه‌ی رمضانی‌تان را استفاده کرده‌اید!بعد از اتمام حجم بسته‌تان عبادات شما طبق تعرفه مصرف آزاد محاسبه می‌شود. تمدید این بسته تا سال آینده امکان‌پذیر نیست. از فرصت‌های باقی‌مانده استفاده کنید... 🆔@noor_reza8
روز بیست و سوم ماه رمضان🌙 شکرت که دنیا رو با همه بی ثباتی ها و نیرنگ هاش،قرارگاه من قراردادی تا با تصمیم و انتخاب خودم به تو برسم. کمک کن تا دم آخر زندگی،از مسیر انتخاب تو غافل نشم. 🆔@noor_reza8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- www.mplib.ir.mp3
4.03M
📖 (تندخوانی)، جزء بیست وچهارم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @noor_reza8
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🌱 سال نو مبارک @Panahian_ir