#شهیدان_معلمند
#روایتِ_زیبایی
برگ دیگری از تاریخ ، درست در ساعت پانزده الی پانزده و بیست دقیقه سیزدهم دی ماه ، جغرافیای قلب مان را مچاله کرد و یکباره ، یک پاره از جان و تن ایرانم به خون نشست و قلب تپنده دیگری از کشورم برای لحظاتی از حرکت ایستاد ...ولی این مرغ جان همه مان بود که از قفس پرید و کرمان مان که باری دیگر در بطن متن خبرها قرار گرفت ...
بار دیگر گردن آویز ستم روی دوش و گردن مردمانمان سنگینی کرد و زمهریر زمستان ضرب در تعداد همان کسانی شد که جان فدای ایران و ایمان شان شدند ...
این ها همه سخت بود ، جان فرسای بود ،فلج کننده بود ولی ...برای من و تویی که دانشجوی خط مقدم جبهه تدریس و مدرسه ایم مغموم تر بود که بشنویم و ببینیم هم سنگری از ما ناگهان به دست دشمن پرپر شده و یک جان از جان بدنه ی آموزش مان کمتر ...
فائزه جانم ای شیردختر ایران زمین
ای که نامت سرنوشت شد و به خدای کعبه که رستگار شدی ...
اینک خون تو مرکبی شده در قلم دیوان من ...روح تو آیینه ی پروازی شده در آسمان ایران من ...جسم و جان پرپر تو تندیسی شده در قلمروی بی حد و مرز کرمان من ...
فائزه ، ای دختر رستگار و ای هم سنگر من ، خون تو روی زمین نخواهد ماند ...میجوشد و میجوشد و روزی اقیانوسی میشود که تمام جزایر پست نقشه های دشمن را زیر بار سنگین خون بهای خود غرق میکند ...
تا آن روز آسوده بخواب که من و هم سنگرانمان راه تو را با سلاحی از جنس قلم ادامه خواهید داد...
روشنک_اسکافی
پردیس بنت الهدی صدر رشت
#دانشجومعلم_شهیده_فائزه_رحیمی
🌐 روابط عمومی سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان
🌐کانال رسمی فیلم و عکس دانشگاه فرهنگیان