❌❌❌❌
🏴🏴🏴🏴
🏴
ویژهبرنامهنوگلانزهراییهیئتنورالزهرا🏴
🏴ویژه دختران ۸تا۱۳سال🏴
امروز یک شنبه
ازساعت: ۱۷:۳۰ الی ۱۸
مکان:پردیس پارک بانوان(مشیریه)
لطفا اطلاع رسانی شود.
روز یکم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری کاروان #امام_حسین_علیه_السلام پس از منزل (عذیب هجانات) به منزلگاه (قصر بنی مُقاتل) از منزلگاه های نزدیک کوفه رسید!
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
هیئت نورالزهرا(س)
روز یکم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری کاروان #امام_حسین_علیه_السلام پس از منزل (عذیب هجانات) به م
✅هنگامى که امام حسین(ع) با سپاه اندک خویش به «قصر بنى مقاتل» رسید در آنجا خیمه اى توجّه اش را جلب کرد.
حضرت(ع) پرسید : این خیمه کیست؟
گفتند : عبیدالله بن حرّ جعفى!
امام(ع) حجّاج بن مسروق جعفى را به نزد او فرستاد.
حجّاج به خیمه عبیدالله بن حرّ آمد، سلام کرد و گفت : اى پسر حرّ! به خداسوگند! اگر شایسته آن باشى که بپذیرى خداوند به تو کرامتى عظیم هدیه کرده است.
گفت : کدام کرامت؟
حجّاج پاسخ داد : این حسین بن على(ع) است، که تو را به یارى خویش فرا مى خواند.
پس اگر در رکاب آن حضرت(ع) با دشمنانش نبرد کنى، پاداش بزرگى نصیب تو خواهد شد و اگر کشته شوى، به فیض شهادت نایل گردى.
عبیدالله بن حرّ گفت :
📋《وَاللهِ مَا خَرَجَتُ مِن الكُوفَةِ إلَّا مُخَافَةً أَن يُدخِلَهَا الحُسَينِ بنِ عَلِي(ع) وَ أنَا فِيهَا، فَلَا أَنصرُهُ لِأَنَّهُ لَيسَ لَهُ فِي الكُوفَةِ شِيعَةُ وَ لَا أَنصَارُ إِلَّا وَ قَد مَالُوا إلَى الدُّنيَا إِلَّا مَن عَصَمَ اللهَ مِنهُم، فَاَرجِع إِلَيهِ وَ خَبِّرهُ بِذَاكَ》
♦️به خدا قسم! من از کوفه بیرون نیامدم مگر آن که بیم داشتم حسین بن على(ع) به کوفه قدم گذارد و من آنجا باشم و یارى اش نکنم.
در کوفه هیچ یاورى نمانده مگر آن که به دنیا رو کرده است، خدمت امام(ع) برگرد و این مطلب را به عرضشان برسان!
حجّاج نزد امام(ع) آمد و ماجرا را به عرض امام(ع) رساند.
امام(ع) برخاست و با تنى چند از یاران خود به نزد عبیدالله بن حرّ آمد.
عبیدالله از امام(ع) استقبال گرمى به عمل آورد و امام(ع) نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود :
اى پسر حرّ! همشهریان تو این نامه ها را برایم نوشتند و خبر دادند که همگى بر یارى من متّفق اند و در کنار من ایستاده و با دشمنانم پیکار خواهند کرد و از من خواستند که نزدشان بروم و من نیز آمدم.
ولى گمان نمى کنم که آنان بر عهدشان پایدار بمانند، زیرا آنان بر کشتن پسر عمویم مسلم بن عقیل و یارانش با دشمنان همکارى کردند، و همگى با پسر مرجانه، عبیدالله بن زیاد که از من مى خواست با یزید بیعت کنم، همراه شده اند.
و تو اى پسر حرّ! بدان! به یقین خداوند در برابر کارهایى که انجام داده اى و گناهانى که در ایّام گذشته مرتکب شده اى، از تو بازخواست خواهد کرد، و من در این لحظه از تو مى خواهم که با آب توبه گناهانت را شستشو دهى و تو را به یارى خاندان اهلبیت(ع) فرا مى خوانم.
اگر حقّمان را به ما دادند خدا را بر آن شکر کرده و مى پذیریم و اگر آن را از ما بازداشتند و به ظلم و ستم بر ما چیره شدند، تو در طلب حق، از یاوران من خواهى بود و در هر دو صورت زیانى نخواهى دید.
عبیدالله بن حرّ عرض کرد : تو را به خدا سوگند که این خواهش را از من مکن.
من هر چه بتوانم از کمک هاى مالى از تو دریغ نخواهم کرد.
این اسب را از من بپذیر که در پى کسى با آن روان نشدم مگر آن که بر او دست یافتم و با آن از مهلکه اى نگریختم جز آن که نجات یافتم و این شمشیر را تقدیم تو مى کنم که به هر چه فرود آوردم آن را برید.
امام(ع) فرمود :
📋《یَابْنَ الْحُرِّ! ما جِیْناکَ لِفَرَسِکَ وَ سَیْفِکَ، اِنَّما اَتَیْناکَ لِنَسْاَلَکَ النُّصْرَهَ، فَاِنْ کُنْتَ قَدْ بَخِلْتَ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ فَلا حاجَهَ لَنا فِی شَىْء مِنْ مالِکَ!》
♦️اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشیرت نیامدیم، ما آمدیم تا از تو یارى بطلبیم. اگر از تقدیم جانت در راه ما دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به مالت نداریم.
سپس فرمود :
من از رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود:
📋《مَنْ سَمِعَ داعِیَهَ اَهْلِ بَیْتی، وَ لَمْ یَنْصُرْهُمْ عَلى حَقِّهِمْ اِلاَّ اَکَبَّهُ اللهُ عَلى وَجْهِهِ فِى النّارِ》
♦️هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد، خداوند متعال وى را به رو در آتش دوزخ اندازد.
آنگاه امام حسین(ع) برخاست و این آیه را تلاوت کرد :
📋《مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدَاً》
♦️من هرگز گمراه کنندگان را کمک کار خود بر نمی گزينم.(کهف ۵۱)
سرانجام امام حسین(ع) به نزد یاران خویش بازگشت.(۱)(۲)
📚منابع :
۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۷۳
۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۸۱
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
✅وقتی کاروان امام حسین(ع) در راهی که منتهی به کربلا می شد، در منزلگاه بنی مقاتل در حال حرکت بود، امام حسین(ع) سرش را روی زین مرکب گذاشت و اندکی خوابید.
وقتی حضرت(ع) سر از خواب بلند کرد فرمود :
《إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ اَلْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِین》
حضرت(ع) سه بار این جمله را تکرار کرد.
حضرت علی اکبر(ع) که خیلی مراقب حال پدر بود، جلو آمد و گفت :
📋《يَا أَبَتِ! جُعِلتُ فِداكَ! مِمَّ حَمِدتَ اللهَ واستَرجَعتَ؟》
♦️پدرجان! فدایت شوم.
چرا کلمه استرجاع را جاری کردید و خدا را حمد فرمودید؟
حضرت(ع) فرمودید :
در این حین که می رفتیم، خوابم برد، و دیدم هاتفی را که ندا می کرد :
📋《القَومُ یَسِیرُونَ وَ المَنایَا تَسِیرُ اِلیَهِم!》
♦️این کاروان میرود، و مرگ هم اینها را بدرقه میکند.
اینجا بود که حضرت علی اکبر(ع) سوال کرد :
📋《يا أبَتِ! ألَسنَا عَلَى الحَقِّ؟!!》
♦️مگر ما بر حق نیستیم؟
حضرت(ع) فرمود :
📋《بَلَی وَاللهِ》
♦️آری به خدا سوگند که ما بر حقّیم!
علی اکبر(ع) عرض کرد :
📋《فَاِنَنَّا اِذَاً مَانُبَالِی اَن نَمُوتَ مُحِقِّینَ!》
♦️اگر مسیر ما مسیر حق است، دیگر باکی از مرگ نداریم!
امام حسین(ع) وقتی این جمله را شنید، فرمود :
📋《جَزَاكَ اللهُ مِن وَلدٍ خَيرَ مَا جَزَى وَلَداً عَن وَالِدِهِ》
♦️خدایت پاداشی نیکو عطا کند.
نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۲
کاروان #امام_حسین_علیه_السلام در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری به کربلا رسید!👇
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
#ورود_به_کربلا
هیئت نورالزهرا(س)
کاروان #امام_حسین_علیه_السلام در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری به کربلا رسید!👇 #وقایع_ماه_محرم_الحرا
✅کاروان امام حسین(ع) بعد از مسافت راه سخت و طولانی در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به سرزمین کربلا رسید.
امام(ع) تا وارد سرزمین کربلا شد، غم عجیبی در قلب خویش احساس کرد.
قندوزی می نویسد :
📋《وَقَفَ جَوادُ الحُسَينِ(ع)، وَكُلَّمَا حَثَّه عَلَى المَسيرِ لَم يَنبَعِثَ مِن تَحتِه خَطوَةَ وَاحِدَةَ》
♦️مرکب امام(ع) از حرکت ایستاد و قدم از قدم بر نداشت.(۱)
امام(ع) از این حرکت به شگفت آمد و فرمود :
📋《مَا يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟
فَقَالُوا : كَربَلاءُ
فَبَكَى، وَ قَالَ : كَربٌ وَ بَلَاءٌ!》
♦️نام این سرزمین چیست؟
پاسخ دادند : کربلا!
پس حضرت(ع) گریه کرد و فرمود :
دشت اندوه و بلا!
📋《وَ قَبَضَ الْحُسَيْنُ(ع) قَبْضَةً مِنْها فَشَمَّها، وَ قالَ : هذِهِ وَاللهِ!
هِيَ الأَْرْضُ الَّتي أخْبَرَ بِها جَبْرَئيلُ رَسُولَ اللهِ(ص) أَنَّني أُقْتَلُ فيهَا》
♦️آن گاه كه به امام حسين(ع) مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود :
به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل به پيامبر خدا(ص) خبر داده که من در آن كشته مى شوم.(۲)
سپس حضرت(ع) خطاب به اهل بیت و کاروان فرمود :
📋《قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها!
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ》
♦️همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید.
پروردگارا! پناه می برم به تو از دشت اندوه و بلا!
سپس فرمود :
📋《هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ!
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللهِ(ص)》
♦️منزلگه مقصود ما همین جاست!
همين جا، جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ماست. جدّم رسول خدا(ص) به من چنين خبر داده است.(۳)
لذا امام حسین(ع) دستور داد بارها را بگشایند و خیمه ها را برپا کنند.
📚منابع :
۱)ينابيع المودّة قُندوزی، ص۴۰۶
۲)تذكرة الخواصّ سبط بن جوزی، ص۲۵۰
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۸۰
✅بعد از استقرار امام حسین(ع) در کربلا، زمین کربلا را از صاحبان زمین خریدند.
شیخ بهایی از احمد بن داوود قمی نقل می کند که؛
📋《اَنَّ اَلْحُسَيْنَ(ع) اشْتَرَى النَّوَاحِيَ الَّتِي فِيهَا قَبْرُهُ مِنْ أَهْلِ نَيْنَوَى وَ الْغَاضِرِيَّةِ بِسِتِّينَ أَلْفِ دِرْهَم وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَيْهِمْ وَ شَرَطَ أَنْ يُرْشِدُوا إِلَى قَبْرِهِ وَ يُضَيِّفُوا مَنْ زَارَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ》
♦️امام حسین(ع) زمين منطقه كربلا را [از هر طرف به اندازه چهار میل] به شصت هزار درهم خريد و آن را دوباره به مالكان صدقه داد و شرط كرد كه آنها زائران را سه روز ميهمان كنند و به مزار حضرت راهنمایی کنند.(۱)
در حدیثی امام صادق(ع) فرمود :
📋«إِنَّهُم لَم يَفُوا بِالشَّرطِ»
♦️ولی آنان به شرط خود وفا نکردند.(۲)
📚منابع :
۱)مستدرك الوسائل محدث نوری، ج۱۴، ص۶۱
۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ص۱۹۶
2⃣4⃣سوم محرم سال ۶۱ هجری قمری ورود لشکر چهار هزار نفری عمر بن سعد به کربلا!👇
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
✅پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل گرفتن دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى منصوب و به سرکوبی شورش ديلميان مأمور کرد.
عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد.
وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد.
ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۱)
ابن شهر آشوب می نویسد :
📋《أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي أَرْبَعَةِ آلاَفٍ حَتَّى نَزَلَ بِالْحُسَيْنِ(ع)》
♦️عمر بن سعد با سپاه چهار هزار نفری از اهل کوفه به کربلا وارد شد.(۲)
فرستاده عمر بن سعد نزد امام حسین(ع) آمد.
سلام کرد و نامه ابن سعد را به امام(ع) تقدیم نمود و عرض کرد :
مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟
امام حسین(ع) در پاسخ فرمود :
📋《کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْهکُم》
♦️اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت!(۳)
امام(ع) به فرستاده عمرسعد فرمود :
📋《بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ》
♦️از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.(۴)
وقتى فرستاده عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(ع) برهاند و نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت.
عمر سعد در این نامه نوشته بود :
من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با امام حسین(ع) مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟
پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده اند و من به درخواست آنان پاسخ گفته ام.
اگر اکنون تغییر نظر داده اند باز می گردم.(۲)
حسان بن فائد بن بکیر العبسی می گوید : در هنگام دریافت نامه عمر بن سعد، من نزد عبیدالله بن زیاد بودم، همین که نامه را خواند این شعر را زمزمه کرد :
📋《اَلْآنَ إِذْ عَلِقَتْ مَخَالِبُنَا بِهِ يَرْجُو اَلنَّجَاةَ وَ لاٰتَ حِينَ مَنٰاصٍ》
♦️اکنون که پنجههای ما در گلوگاه اوست به رهایی میاندیشد، اما دیگر گریزگاهی نیست.
و نوشت :
📋《اِعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يُبَايِعَ يَزِيدَ وَ جَمِيعَ أَصْحَابِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا وَ إِنْ أَبَى فَأْتِنِي بِهِ》
♦️از حسین(ع) و یارانش برای یزید بن معاویه امیرالمومنین(ع) بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم.
و گرنه او را نزد ما بیاور!(۳)
به نقل بلاذری عبیدالله بن زیاد نوشت :
📋《أَمَّا بَعْدُ فَحُلْ بَيْنَ اَلْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ وَ بَيْنَ اَلْمَاءِ فَلاَ يَذُوقُوا مِنْهُ قَطْرَةً كَمَا صُنِعَ بِالتَقِيِّ اَلنَّقِيِّ عُثْمَانَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْمَظْلُومِ》
♦️و اما بعد، حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز!
نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۴)
📚منابع :
۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، صص۱۷۶-۱۷۷
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۵
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۱
چهارم محرم سال ۶۱ هجری قمری خطبه عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه!👇
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
✅در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب نمود و گفت :
📋《أيها الناس! إنكم بلوتم آل أبي سفيان فوجدتموهم كما تحبون ، وهذا أمير المؤمنين يزيد ، قد عرفتموه حسن السيرة محمود الطريقة ، محسنا إلى الرعية ، يعطي العطاء في حقه ، قد أمنت السبل على عهده وكذلك كان أبوه معاوية في عصره ، وهذا ابنه يزيد من بعده ، يكرم العباد ، ويغنيهم بالاموال ، ويكرمهم ، وقد زادكم في أرزاقكم مائة مائة، و أمرني أن اوفرها عليكم واخرجكم إلى حرب عدوه الحسين، فاسمعوا له وأطيعوا!》
♦️ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که میخواستید، یافتید! و یزید را میشناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان میکند و بخششهای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین(ع) بفرستم.
و در ادامه نیز گفت؛
📋《و أمرهم أن يخرجوا إِلَى حَرْبِ اَلْحُسَيْنِ(ع)، و يكونوا عونا لابن سعد على حربه، فأول من خرج شمر بن ذي الجوشن في أربعة آلاف ، فصار ابن سعد في تسعة آلاف، ثم أتبعه بيزيد بن ركاب الكلبي في ألفين، والحصين بن نمير السكوني في أربعة آلاف، و فلانا المازني في ثلاثة آلاف ، ونصر بن فلان في ألفين ، فذلك عشرون ألفا》
♦️عبیدالله مردم را برای جنگ با امام حسین(ع) ترغیب و تحریک نمود و به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه كه عبارت بودند از :
۱)شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
۲)یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛
۳)حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
۴)مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پیوستند.
به هم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.(۲)
📚منابع :
۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۶
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
حمیدرضا #برقعی
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#شب_چهارم_محرم