eitaa logo
نوربین
261 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
490 ویدیو
8 فایل
یا نور! تاریکی‌های روی هم انباشته نمی‌گذارند ببینیم؛ ما را به "خودت" برسان. ن.ملکی؛ کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی م.فخریه؛ کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی و کارشناسی ارشد مدیریت 🌷ارتباط با ما: @mfakhrieh
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️ من دوران کودکی ام را دوست داشتم و نداشتم. تا آنجا که از استعدادهایم لذت می‌بردم مثل یک کاسه فالوده‌ی تگری آبلیموزده در دل مرداد واقعا خوشایندم بود و از جایی که تنبیه و تهدید هروله کنان هجوم می‌آورند، چندشم می‌شد. برای همین قهر و محرومیت را جایگزین تنبیه بدنی کرده‌ام و در کمال تعجب به نتایج رضایت‌بخشی رسیده‌ام. "می خواستم باهات بازی کنم اما چون داداشت رو زدی به کارهای خودم می‌رسم." حرف زشت که بزنند می‌گویم "اگه یه بار دیگه این حرف رو بشنوم یه قسمت کارتون تویرلی‌ووها رو از روی فلش پاک می‌کنم." از ریخت و پاش شان که کلافه می شوم می‌گویم : "هر اسباب بازی که تا یه ساعت دیگه از وسط اتاق جمع نشه، امشب تو سرما پشت در می خوابه." دعوا که می‌کنند می‌گویم "امروز نمیریم پنجه شاه. به جاش تا شب خونه می‌مونیم چون اونجا جای جنگ و دعوا نیست." ⭐️ مثل محاسبه‌های فیزیکی می شود برای سرعت و شدت اثرگذاری تنبیه فرمول نویسی کرد. هر چه "شدت" علاقه‌شان به چیزی مثل تویرلی‌ووها و رفتن به گردش بیشتر باشد، "سرعت" عکس‌العمل بالا می‌رود. ⭐️ آنها هم از نقطه ضعف های مادرانه‌ی من خوب خبر دارند؛ شنیدن عبارت سوزناک و ابداعی "به خدای مجید" از زبان کیان دو سال و ده ماهه به ویژه که با چاشنی "مامان خوبم" معطر شده باشد همانقدر مرا به زانو در می آورد که بوسه‌های مهران بر دستهایم... 📚 هفته ی چهل و چند، بیست روایت از مادری در همین روزها 🔅به ما بپیوندید: @banoye_roshanaee
⭐️ بچه‌ها بیشتر در سکوت دست به اکتشاف می زنند. درست وقتی که رهایشان کرده‌ای و چند دقیقه‌ای مشغول خودت شده‌ای، یکهو با حجمی از خرابکاری و کثیف‌کاری روبه رو می‌شوی که شوکه‌ات می کند و ممکن است واکنش درست را فراموش کنی. وقتی معین تمام قندهای قندان را در فنجان چای خالی کرده بود و با دست‌های نوچش راه افتاده بود دور اتاق و روی تمام میزهای شیشه‌ای رد انگشت‌هایش مانده بود، چه باید می کردم؟ اولین واکنش منی که دلم می‌خواست همه چیز خانه برق بزند این بود که یک دستمال بگیرم دستم و تند تند همه جا را پاک کنم و بعد با لحنی قاطع بگویم "دیگه از این کارها نکنی ها." ⭐️ اما آن لحظه خودم را گذاشتم جای او تا بفهمم کجای این کار برایش جالب بوده. ظرف آب آوردم و چند تا چیز دیگر مثل قند، نمک، سنگ و لوبیا گذاشتم کنار دست‌مان. گفتم یکی یکی آنها را در آب بیندازد و بگوید کدام شان در آب باقی می‌ماند و کدام شان ناپدید می‌شود. خودش چیزهای دیگری آورد و امتحان کرد و خیلی زود فهمید بعضی چیزها روی آب شناور می‌مانند، بعضی‌ها توی آب فرو می‌روند و بعضی حل می‌شوند. ⭐️ وقتی ظرف آب بزرگتری بهش دادم، ایده‌ی ساختن قایق و کشتی به ذهنش آمد و حیوان‌های پلاستیکی را روی چیزهایی سوار کرد. با همین بازی ساده چند ساعتی مشغول بود و چیزهایی یاد گرفت. 📚 هفته‌ی چهل و چند، بیست روایت از مادری در همین روزها 🔅به ما بپیوندید: @banoye_roshanaee
📣 اهالی ! 🔳 برای آشنایی بیشتر با کتاب به دو پستی که با هشتگ مشخص شده، مراجعه بفرمایید.☺️ 🔅به ما بپیوندید: @banoye_roshanaee