eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
84.5هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
935 ویدیو
23 فایل
کانال قصه و شعر نوردیده 👇 eitaa.com/joinchat/2079785181Cb3e7c100b0 نظرات و پیشنهادات نوردیده .مشاوره نداریم @nasman تبلیغات @nooredid نوجوان @nooredideh_nojavan کانال مدیر نوردیده حسین دارابی👇 eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونگی ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس. اولین مسئله: عزت نفس و اعتماد به نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید نه در فضای نصیحت و بحث کلامی. توی کلاس ها و کتاب ها یاد می گیریم که بگیم "عزیزم من تو رو دوست دارم، کارت را دوست ندارم" بعد دائم کلیشه ای این جملات را تحویل بچه هایمان می دهیم از بچه ی یکساله گرفته تا 20ساله دائم می گیم خودت را دوست دارم ولی کارت را دوست ندارم بعد هم انتظار داریم که من دائم بهش می گم خودتو دوست دارم ولی اصلاً درست بشو نیست. چون این موضوع یعنی تفکیک کار از وجود، صرف در گفتار اصلاً فایده ندارد. اعتماد به نفس و عزت نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید و حاصل تجربه ی کودک و والدینش است. در بحث خودپنداره هم اشاره کردم که: عمل کودک - واکنش والدین. کودک کاری انجام می دهد مثلاً لیوانی را می شکند، والدین چه واکنشی نشان می دهند؟ واکنش و احساسِ پشت آن از طرف والدین، بسیار مهم است نه کلامی که به زبان می آورند. مادر وقتی می بیند کودکش لیوان را شکسته چون در کلاس ها تفکیک کار از وجود را یاد گرفته در ظاهر و در کلام می گوید که: شکست فدای سرت بیا عزیزم یک لیوان پلاستیکی بهت میدم برو تمرین کن ولی در دلش آشوب است و زمین و زمان را فحش می دهد که ای وای لیوان شکست ، وای چی کار کنم و حالا کی میخواد این هارو جمع کنه یا عجب بچه ی بی عرضه ای، خبر ندارد که بچه گول نمی خورد و از چشمان مادر و احساس او همه چیز را می خواند. (ادامه دارد...) {قسمت72} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
این قدر با بچه ها بحث کلامی نکنید. من خیلی دیدم که بچه ی دوساله را می نشانند روی صندلی و یا میگن برو توی اتاقت چند دقیقه به کارهات فکر کن ببین این کارهای تو درسته؟ بعد بیا. خوب بچه ها هم خیلی عالی می توانند بگن که مامان من رفتم و فکر کردم واقعاً کارهای من اصولی نبود من معذرت می خوام، مادر هم خوشحال می شود و می خندد، کودک هم خوشحال می شود که آخ جون مامان خندید! نمی دونم چی گفتم ولی خوش حال شد و بعد کودک دوباره و دوباره و دوباره کارهایش را تکرار می کند که در این جا دیگر مادر به فهم و شعور کودک شک می کند نه به رفتار خودش. در صورتی که کودک نمی داند و تنها چیزی که می داند و می شناسد احساس والدین به خصوص مادر است. متأسفانه در متون ترجمه ای خیلی اشاره شده به این که با بچه ها صحبت کنید و توضیح بدهید و از این طرف هم ما در کلاس ها می گوییم که توضیح ندهید و بحث نکنید بالاخره والدین می مانند که چی کار کنند؟ با بچه مان حرف بزنیم یا نزنیم؟ ما با بچه هایمان حتماً حتماً باید حرف بزنیم . گفتگو کنیم و سوال و جواب بپرسیم اما در حوزه ی عمل نه در حوزه ی نظر. حوزه ی عمل حوزه ای است که حواس پنجگانه در ان دخیل است و احتیاج به درک انتزاعی ندارد. برای این که در مفهوم درک انتزاعی با هم هماهنگ باشیم از شما می خواهم که 2 را به من نشان دهید. حاضرین با انگشت و خودکار و نوشتن و هر وسیله ای دیگری سعی کردند 2 را نشان بدهند اما استاد گفتند که امکان ندارد بتوانید 2 را نشان بدهید چون دو یک مفهوم ریاضی است و مفاهیم ریاضی انتزاعی هستند یعنی جواب را باید از درونشان استخراج کرد. مفاهیم انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمی شوند. کودک زیر 6 سال درک انتزاعی ندارد. خوب دو را که نتوانستید نشان بدهید لطفاً آبرو را به من نشان بدهید. چه قدر به بچه هایمان می گوییم که آبروی منو ریختی! مادری می گفت: به فرزندم گفتم آبروی منو ریختی، در جوابم گفت: کجا ریختم همه جا که خشکه!!!!!!؛ قول را به من نشان بدهید، چه قدر به بچه هایمان می گوییم: قول بده به من، مگه تو به من قول نداده بودی؟ بچه هم با خودش می گوید: کورشم اگه من به تو چیزی داده باشم. خوب و بد را به من نشان بدهید! این ها همه مفاهیم انتزاعی هستند. درک مفاهیم انتزاعی از 7 سالگی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود که همین جا بگویم که درک انتزاعی ما بزگسالان در حد بسیار پایین است. (ادامه دارد...) {قسمت73} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
علت این که ادبیات را خوب نمی فهمیم  این است که درک انتزاعی ما پایین است. وقتی درک انتزاعی پایین باشد زبان سمبلیک را درک نخواهیم کرد و به همین دلیل ما با ادبیات میانه ی خوبی نداریم چون ادبیات ما سمبلیک است. و ما اصلاً ذهن سمبل شناسی ندارم. ما فقط چیزهایی را می شناسیم که می بینیم مثلاً وقتی می گوییم رستم فکر می کنیم که رستم حتماً باید پهلوان باشد و وقتی می گوییم رستم مظهر قدرت است، اصلاً برایمان بی معنی می شود. چون درک انتزاعی خیلی پایینی داریم و توان درک زبان سمبلیک را نداریم و سمبل ها را نیز نمی شناسیم. بچه های زیر 7 سال درک انتزاعی ندارند بنابراین وقتی با کودک گفتگو می کنیم باید راجع به عینیتی که وجود دارد، کاری که در حال حاضر کرده نه چند روز پیش، چیزی ساخته و .... راجع به همان صحبت کنیم ولی ما می نشینیم با بچه هایمان راجع به علوم صحبت می کنیم، پیدایش باران و منشأ ابر و غیره و دائم توضیح می دهیم و بچه هم که هیچ چیزی دم دستش نیست که لمس کند تا درکش کند. بهترین کار برای این که درک انتزاعی کودک بالا برود این است که در رشد او دخالت نکنیم و کاری به کار کودک نداشته باشیم و اجازه بدهیم که طبیعت و نظام آفرینش کار خودش را انجام دهد. وقتی برای زیر 6 سال سراغ یاددادن مفاهیم می رویم  در حقیقت این نظم را برهم زده ایم که در مبحث شناخت مفصل صحبت خواهیم کرد. اما الآن بدانید که با کودک راجع به حسی که دارد، کاری کرده چه منفی چه مثبت و راجع به چیزهایی که برای او ملموس است و حضور دارد، صحبت کنیم نه در مورد مواردی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد. در لحظه باشید چون بچه ها در لحظه ی اکنون زندگی می کنند. (ادامه دارد...) {قسمت74} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
بچه ها باید عمل کنند بنابراین فضای عمل برای بچه ها ایجاد کنیم، یعنی بازی ها. کودک باید عمل را شروع کند، کار کند و والدین باید تأیید کنند. نکته ی مهم این جاست، اگر نقد و اصلاحی هم داشته باشیم در قالب تأیید باید باشد. والدین نباید به هیچ عنوان بچه ها را تکذیب کنند، ایراد بگیرند و عیب کارشان را بگویند. بچه ها یکسره تا 12 سالگی باید تأیید بشوند به خصوص زیر 6 سال ها. تربیت اصلاً این نیست که دائم نکات منفی کودک را به رخ او بکشیم و بگوییم. تحت عنوان نکته ی بسیار مهم می گویم که بچه ها باید اجازه ی اشتباه کردن داشته باشند، به بچه ها فضای اشتباه بدهید و اشتباهش را تأیید کنید. یک دردسری که ما با نسل شما والدین امروزی داریم و برای خودتان هم دردسر می سازید این است که شما نسلی هستید که به هیچ عنوان به خودتان اجازه ی اشتباه نمی دهید و یکی از بزرگترین مسائل و معضلات ما در مشاوره ها همین مسئله است. نسل شما اجازه ی اشتباه به خودش نمی دهد و وقتی اشتباه می کند، داغون می شود و درک مقصر شروع می شود بعد به درک مظلوم و ..... به بچه ها باید اجازه ی اشتباه بدهیم و اشتباهشان را تأیید کنیم. در کنار انجام اشتباه به کودک مسئولیت بدهید، مسئول جبران می کند. توانایی کودک را زیر سوال نبرید. (ادامه دارد...) {قسمت75} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
توانایی کودکان را زیر سوال نبریم. مادری امد دید کودکش بطری شیر را زمین انداخته و شکسته و تمام سطح آشپزخانه را شیر برداشته، واکنش این مادر چی بود؟ ذوق کرد وای خدای من دریاچه ی شیر، مامان جان صبر کن من شیشه خرده ها را جمع کنم بعد باهم دریاچه بازی کنیم و مادر شیشه را جمع می کند و با فرزندش چند دقیقه چلپ و چلوپ بازی می کند و لذت می برد، عجب کیفی کردیم حالا بریم تمیز کنیم.  این جا نقد شروع می شود. و این مادر در حال تشکیل دیدگاه مسئول در فرزندش است به او مسئولیت می دهد برو عزیزم اون سطل را بیاور دستمال هم بیاور من از این طرف جارو می کنم تو از ان طرف بشور، آخی با هم آشپزخانه را شستیم به به چه تمیز شد خوب حالا یه بطری آب بهت می دم تا تمرین کنی و دفعه ی بعد از دستت نیفته، با این کار مادر توانایی کودک را زیر سوال نبرده. حالا اگر مادر با غیض می گفت: کی به تو گفته به یخچال دست بزنی و بطری شیر رو برداری؟ آخه نیم وجبی صد دفعه نگفتم تو نمی تونی تو کار بزرگترها فضولی نکن.  در حالت اول مادر به کودک می گوید بیا تمرین کن و یاد بگیر به این می گویند تأیید اشتباه. نمی آییم بگیم به به چه کار خوبی کردی اصلاً مامان جان میرم 12 تا بطری دیگه میارم تو بزن بشکون و کیف کن !! این میشه لوس کردن و تخریب کودک من این حالت را تأیید نمی کنم. کودک می خواهد برای خودش شیر بریزد این یک کار سازنده است، بلد نبوده ولی تواناییش را قبول داشته، نتوانسته دچار اشتباه شده و بطری افتاده و شکسته، حالا مادر به عنوان حامی وارد می شود و فضایی را ایجاد می کند که کودک در عمل بتواند تمرین کند یعنی آن قسمتی که مادر بطری آب به کودک داد تا تمرین کند. قربونت برم سه سالت که بشه حسابی یاد می گیری. بچه ها باید به کامیابی برسند و مدام تأیید بشوند و مرتب کامیاب شوند. علت این که بچه ها دربزرگسالی ناهنجاری رفتاری دارند این است که در کودکی شان ناکام بوده اند و انتقاد مخرب شده اند. (ادامه دارد...) {قسمت76} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
به بچه ها اجازه ی اشتباه بدهیم و اشتباهشان را تأیید کنیم به این منظور که او بداند ما هم در بزرگسالی مرتب، اشتباه می کنیم اما سعی می کنیم آن اشتباه را دیگر تکرار نکنیم و او هم یاد بگیرد اشتباهش را جبران کند و این یعنی القاء توانایی. در درک احساس وقتی بچه ها دچار احساس غم و خشم می شوند ما کمکشان می کنیم و حمایتشان می کنیم که از این احساس ها عبور کنند. ما می گوییم احساس غم در فقدان است. وقتی کودک غمگین می شود به او القا می کنیم که تو بارها و بارها تا آخر عمرت دچار فقدان می شوی، غمگین و عزادار می شوی پس بارها و بارها یاد بگیر که از احساست عبور کنی و برگردی به زندگی در اشتباه هم به این ترتیب است. «عزیزم اشتباه مال همه است» یاد بگیریم که اشتباهمان را جبران کنیم و بهای آن را بپردازیم تا عزت نفسمان سالم بماند چون وقتی درست عمل کنیم هم اعتماد به نفس و هم عزت نفس به وجود می آید. (ادامه دارد...) {قسمت77} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
دومین مسئله در چگونگی ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس: توانایی کودک را در حد تعادل تأیید کنیم. از آن طرف بوم نیفتیم و از صبح تا غروب یکسره بچه را تأیید کنیم. به یاد دارید که گفتیم ما یک خودپنداره داریم و یک خود ایده آل داریم که فاصله ی این دو اگر متعادل باشد «انگیزه» ایجاد می شود. من این هستم (خودپنداره) آن را می خواهم (خودایده آل). همه ی انسان ها این دو را دارند. پس یک خود داریم، یک خودپنداره، و یک خود ایده آل. من کی هستم؟ تصورم از خودم چیه؟ چی می خواهم باشم؟ یک پله بالا می روم به سمت خودایده آل، به آن که رسیدم یک پله ی جدید دیگر از خود ایده آل تشکیل می گردد یعنی خودایده آل جدید و به این شکل بالا می رویم. به این حالت تعادل می گوییم. از این ور بوم نیفتیم و آن قدر تأیید کنیم که خودشیفتگی ایجاد کنیم. وقتی تأیید بیش از حد کنیم خودایده آل و خود پنداره برهم منطبق می شوند. به خصوص اگر بدون توصیف از کودک تعریف و تمجید کنیم مثل: کارت عالی بود، بی نظیری، ماهی و ...، خوب بچه با خودش فکر می کند که من می خواستم بی نظیر باشم، شدم دیگه!! انگیزه از بین می رود. خیلی از بچه هایی که انگیزه در درونشان مرده به این علت است با تأیید زیادی به پایین آمده اند و توان بالا رفتن ندارند. (ادامه دارد...) {قسمت78} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
وقتی فاصله ی خودپنداره "من این هستم" و خودایده آل "آن را می خواهم" زیاد شود، توقع کودک بالا می رود؛ تو نباید اشتباه کنی، باید 20 بگیری و ... زمانی که این فاصله خیلی زیاد شود دیگر مشکل می توانیم آن را درست کنیم چون تبدیل به نردبانی شده است که یک پله در کف دارد و یک پله در بالای پشت بام و هیچ کس نمی تواند از این نردبان بالا برود، یک جایی حتماً پرت می شود. نردبان پله پله است و فاصله ی پله ها متعادل است. نردبان رشد بچه ها را برهم نریزیم چون خیلی خطرناک است که ما بچه ی زیر 6 سال داریم آن وقت برای دانشگاه رفتنش نقشه می کشیم و دائم تصویری می دهیم که من به خاطر شغلم فاجعه ها را دارم می بینم. فاجعه را در خانواده هایی می بینم که از سه سالگی به فرزندشان می گویند خانم دکتر، آقای مهندس. وقتی داریم خود ایده آل در عرش برای کودک ترسیم می کنیم منتظر فاجعه هم باید باشیم. چرا به پسرمان نمی گوییم سوپورباشی؟ رفتگر می خواهی بشی الهی قربونت بشم آدم حظ می کنه. دیدید بچه ها یک وقت هایی میگن دلم می خواد سوپور بشم! مادرها چه واکنشی نشان می دهند؟ اگر تأیید کند، قربونت برم پس در خونه ی ما رو حسابی آب بپاشی و جارو کنی ها!!!! ولی در واقعیت ما می زنیم توی سرمان که ای وای اصالت خانوادگی مان از بین رفت به باد رفت . یکی از حاضرین: با این کار توقع کودک را پایین نمی آوریم؟ پاسخ: کودک اصلاً توقع ندارد و اصلاً فاجعه در توقع است. فاجعه در این است که من توقع دارم به جایی برسم  بچه ی 4 ساله که هنوز مدرسه نمی ره چرا ما دائم بهش آقای دکتر خانم دکتر می گوییم؟ توقعی که از کودک باید داشته باشیم این است که 5 ساله بشه و بتونه از روی جوب بپره "آهان پریدی ، الهی قربونت برم..." (ادامه دارد...) {قسمت79} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
دوستی دارم که کار بسیار قشنگی می کند و برای فرزندش به مناسبت های فراوان جشن می گیرد مثلاً اولین تخمه کدویی را که می شکند یک جشن می گیرند یا کلید برق را خاموش می کند جشن می گیرند و... ما اصلاً این کارهای کودک را نمی بینیم و دائم توی این فکر هستیم که بمیرم الهی آخه تو کی از اتاق جراحی میایی بیرون!! کی پیوند قلب می کنی!! که مامانت افتخار کنه! کی قهرمان المپیک می شی در حالی که بچه فقط 4 سال دارد و اصلاً نمی داند این حرف ها یعنی چی. این توقع ها را ما دامن می زنیم. توقع ما از بچه ی کلاس اولی چیه؟ این که 4 تا خط خرچنگ قورباغه بیاره رو ی کاغذ. یکی از حاضرین: این که ما بخواهیم دائم کارهای خرد و ریز کودک را تأیید کنیم که نمیشه خوب کودک یک وظایفی داره و باید انجام بده؟ پاسخ: خوب آره وظیفشه، اصلاً چشماش بشه چهارتا بله اصلاً مثبت دیدن یعنی چی؟ هنر کرده، دیلاق حالا یک کلید زده هنر که نکرده من باید ببینم کدوم کار را نمی تونه بکنه تا پدرشو دربیارم؛ این دقیقاً نگاهی است که در جامعه ی ما حاکم است. آرام آرام برگردید و تمرین کنید. یکدفعه هم نروید و همه چیز را به هم بریزید و مادر نمونه شوید. به آرامی باورهایتان را تغییر دهید. در بحث تشویق مفصل خواهیم گفت که در تأییدها و تشویق هایمان باید مواظب باشیم. ما اجازه نداریم آن چیزی که کودک نیست را مدام بزرگ کنیم، در این حالت توقع ایجاد می شود بعد کودک یا انسان فکر می کند که آدم خاصی است، می رود که کارهای بزرگ بزرگ کند اما یک جایی توی ذوقش می خورد و داغون می شود. (ادامه دارد...) {قسمت80} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
یک نکته ی بسیار مهم: ما وقتی می گوییم حوزه ی عمل، یعنی به کودک مسئولیت می دهیم و ما راجع به کودک مسئول صحبت می کنیم. کار و مسئولیت به کودک می دهیم، کارش را تأیید می کنیم، اشتباهش را هم با تأیید می بینیم به نسبت سن و سال کودک؛ "عزیزم سفره را پهن کن، خوب پهن کردی، این بشقاب سبزی را هم ببر" بشقاب سبزی وسط راه برمی گرده روی زمین! مادر چه کار می کند؟ با روی باز اِه ه ریختی؟ بیا با هم جمع کنیم، دفعه ی بعد یاد می گیری. بیا باهم بشوریمشون، قربون اون سبزی بردنت بشم بیا دوباره ببر عزیزم. اگر بچه دچار شکست شد، دوباره حتی ده باره هیچ عیبی ندارد صد بار هم بریزی جمع می کنیم، تأیید پشت تأیید. چون داره مسئولیت می پذیره و جبران کردن را باید ببیند و یاد بگیرد تا درک مسئول پیدا کند. یکی از عوامل تخریب مسئولیت و شخصیت این تفکر بهترین شدن است. تفکر بهترین در حال حاضر یک معضل بزرگ در جامعه ی ما است و ممکن است در جوامع اروپایی وجود نداشته باشد و اصلاً در مورد آن صحبتی هم نشود اما در جامعه ی ما یک معضل است. بهترین شدن یک وهم و توهم است؛ اصلاً بهترین وجود ندارد و جز تخریب هیچ اثر دیگری ندارد. عرصه ی رقابت، عرصه ی مسابقه و عرصه ی بهترین شدن، عرصه ی تخریب شخصیت انسان ها است. ما سال های آینده  قربانیان بی شماری خواهیم داد چون به شدت هنجار جامعه ی ما هنجار رقابتی است. اگرمن در این کلاس برا ی40 نفر می توانم فریاد بزنم و از این 40 نفر ده نفر حرف من را قبول کنند، هنجارهای جامعه در حال حاضر میلیون ها نفر از بچه های ما را نابود می کند. ولی ما ناامید نمی شویم و شما هم خبر داشته باشید که این اتفاق در حال حاضر درحال رخ دادن است و بدانید که "بهترین شدن" یک سراب است. (ادامه دارد...) {قسمت81} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
بچه ها را به سمت بهترین شدن هدایت نکنید. پدر و مادری مراجعه کرده بودند و در مورد فرزند دخترشان مسئله ای داشتند، می خواستند فرزندشان بهترین باشد و مسئله شان این بود که درس نمی خواند، گفتم خوب نخونه! فوقش رفوزه میشه و یک سال درجا می زنه! چرا بچه ی شما اجازه نداره که یکسال رفوزه بشه؟ گفتند: نه درحد رفوزه که نیست، منظور ما اینه که نمره اش بعضی وقت ها زیر 18 میشه خیلی به ندرت ولی ما می خواهیم که اصلاً این طور نشه! ما از اون فقط 20 می خواهیم. این بچه مدرسه راهنمایی می رفت. گفتم ببخشید شما پدرو مادر همیشه 20 بودید؟ به خودتان چند می دهید؟ گفتند: نه بابا ما که 12 هم به زور می گرفتیم. گفتم: خوب12 که خیلی عالیه، این قدر بچه تان را تحقیر نکنید، 12 یعنی تو 60 درصد وظیفه ات را خیلی خوب انجام دادی و نمره ی 12 نمره ی خیلی خوبی است. تدریس من در این کلاس ها مگر بدون عیب و 20 است؟ من اگر نمره ی 15 از تدریس در این کلاس بگیرم خیلی عالیه یعنی 75 درصد مطلب را توانستم برسانم. مادرها هم اگر 14 بگیرند خیلی عالیه یعنی 70 درصد وظیفه ی مادری را خوب انجام داه اند. ما در حوزهای مختلف کاری برآورد می کنیم و معدل می گیریم اگر این معدل بالای 50 درصد باشد می گوییم آن کار یا آن زندگی موفق و خوشبخت است چون نمره ی 10 به بالا شده است. خیلی از زندگی های مشترک ما زیر 10 است. خودمان را بسنجیم و ببینیم چه نمره ای داریم آنوقت از بچه هایمان انتظار داشته باشیم. بهترین شدن یک عامل تخریب و عامل پایین آمدن عزت نفس است. مسابقه یعنی چی؟ یعنی سبقت. سبقت از گذشته ی خودمان نه کس دیگری. رقابت یعنی نگهداری، پاسبانی و حفاظت از آن چیزی که داریم. شکست و پیروزی اصلاً مفهوم ندارد. این قدر بچه ها را به عرصه ی شکست و پیروزی و بردن و باختن، نبرید. شکستی وجود ندارد، پیروزی هم وجود ندارد. همه ی این ها ساخته ی ذهن بشر است و عامل آزار بشریت. باید قدرت پیدا کنیم و این توهمات را بیرون بریزیم. ادیسون 100 بار لامپ اختراع کرد و موفق نشد، به او گفتند: خسته نشدی این همه شکست خوردی؟ گفت من شکست نخوردم بلکه صد راه پیدا کردم که نمی شود با آن ها لامپ را روشن کرد. یک عده موفق می شوند که دانشگاه بروند و یک عده هم موفق نمی شوند که وارد دانشگاه شوند، هردو حالت پیروزی است کدامش شکست است؟ کسی که 5 سال پشت کنکور مانده درواقع روش هایی پیدا کرده که می توان با آن ها 5 سال کنکور داد و وارد دانشگاه نشد. شکست و پیروزی معنا ندارد. ما در زندگی شکست نداریم، پیروزی هم نداریم؛ چون قرار نیست به جایی برسیم. (پایان) {قسمت82} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده