eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
84.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
952 ویدیو
23 فایل
کانال قصه و شعر نوردیده 👇 eitaa.com/joinchat/2079785181Cb3e7c100b0 نظرات و پیشنهادات نوردیده .مشاوره نداریم @nasman تبلیغات @nooredid نوجوان @nooredideh_nojavan کانال مدیر نوردیده حسین دارابی👇 eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده در ایتا
دانلود
دومین علامت برای تشخیص اینکه زیر بنای ذهنی ما مثبت است یا منفی، این است که؛ انسان با تفکر مثبت، شاکر است و انسان با تفکر منفی، کافر است. شاکر کسی است که شکر می کند و سپاسگزار است یعنی داشته هایش را می بیند. کافر کسی است که می پوشاند. کفران یعنی پوشاندن. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم و می پوشانیم و از آن ها لذت نمی  بریم، کفران کرده ایم. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم، هیچ  وقت سپاسگزار نخواهیم بود. یکی از ارزش هایی که در جامعه ی ما باید روی آن کار شود، سپاسگزاری است. بچه های ما اصلاً سپاسگزاری ندارند و بسیار طلبکار هستند و حتی زیاده طلبند. چون چیزهایی که دارند را نمی بینند و دائم می خواهند که دیده شوند. سومین علامت، انسان با تفکر مثبت از وقایع تفسیر مثبت می کند و انسان با تفکر منفی از وقایع تفسیر منفی می کند. هر اتفاق بیرون از ما، صرفاً یک اتفاق است، مسئله از این جا شروع می شود که ما چه جوری به این اتفاق نگاه می کنیم. من دوسه ماه بعد از زلزله ی بم به آنجا رفتم که برای مربی ها کلاس خلاقیت بگذارم، هشتاد مربی زیر یک چادر، هوای گرم، خاک و ویرانه و همه عزیز از دست داده نشستند و همین طور به من نگاه می کردند؛ با خودم گفتم آخه الآن توی این موقعیت من چه خلاقیتی بگم، یکدفعه به نظرم رسید که بگم: ببینید شما الآن سه ماهه که دارید عزاداری می کنید و شیون می زنید، داغ دیدید، عزیز از دست دادید، همه ی دنیا غم شما را فهمیدند، حالا بیایید یک کار جدید کنیم و ببینیم که زلزله ی بم چه نعمت هایی برای شما داشت؟ اولش خیلی عصبانی شدند که زلزله چه نعمتی می تونه داشته باشه؟ گفتم عصبانی نشوید، فوقش یک ساعت با هم سروکله می زنیم و بعد میگیم که هیچ نعمتی نداره و میریم و خداحافظی می کنیم. باور می کنید؟ روی یک وایت بورد بزرگ که سازمان ملل اهدا کرده بود، تمام سطحش از مواهب و نعمت ها و رحمت های زلزله بم، مطلب پر شده بود و بعد از این جلسه بود که توانستم از فردایش کلاس خلاقیت بگذارم چون نگاه ها و باورهایشان عوض شد و دیگه به دید مصیبت نگاه نمی کردند. {قسمت50} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
در طول زندگی خیلی اتفاق های ناگوار ممکن است برای ما بیفتد مثل از دست دادن یک عزیز، خب از لحاظ عاطفی  خیلی آسیب می بینیم ولی صرفاً فقط یک اتفاق است، ما را آزرده کرد، اما حالا چگونه از این اتفاق برای رشد خودم استفاده کنم، با درک مسئول می توانیم هر اتفاقی که می افتد را به یک عامل رشد تبدیل کنیم و از خود بپرسیم که حالا این اتفاق چگونه می تواند تبدیل به یک عامل رشد برای من شود؟ این یک سوءال انسان با تفکر مثبت است. خیلی سخت است، درد دارد، اما درد را می کشم و از آن عبور می کنم و آن را تبدیل به عامل رشد می کنم. انسان با تفکر مثبت، تفسیر مثبت از وقایع می کند به همین دلیل  همیشه سپاسگزار است. انسان با تفکر منفی همیشه تفسیر منفی می کند، درک مقصر و مظلوم دارد یا طلبکار است یا بدهکار. چه قدر از خدا گله می کنیم؟ این هم خونه بود قسمت من کردی؟ همین طور راجع به همسر، بچه و غیره، همه شانس دارن ما هم داریم!!! همیشه شاکی هستیم چون در تفکر منفی گیر کرده ایم. یک مثال در مورد تفکر مثبت میزنم: مثلاً یکباره همسرمان خبر می دهد که منتقل شده است به چابهار، "خدارو شکر، شوهرم انتقالی گرفته چابهار تازه یکی از روستاهای چابهار، وای هوای گرم و ....خدایا شکرت این جا چه قدر مطلب برای کشف و یادگرفتن داره چه قدر جا برای رشد داره! تفکر مثبت و منفی یکی از دستآوردهای روانشناسی مدرن است. اروپایی ها را دیده اید که مثلاً ده سال می روند صحراهای افریقا، خودشان بچه هایشان را درس می دهند و هروقت که می بینیمشان خیلی عالی و خوب هستند چون رشد می کنند. خانمی را سراغ دارم که سی سال است در جنگل های افریقا راجع به پروانه ها مطالعه می کند. {قسمت51} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
انسان با تفکر مثبت همیشه در حال سپاسگزاری است، خدا روشکر خوردم زمین پایم شکست، عجب وقتی آدم پایش می شکند چه قدر تجربه کسب می کند، خدارو شکر یک حکمتی بود تا من رشد کنم.... خدا رو شکر که مادر شوهر یا مادرزن غرغرو دارم....... همه ی این ها تفسیر منفی یا تفسیر مثبت است. یکی از حاضرین: این که میگیم شاید حکمتی هست آیا درست است؟ پاسخ: حتماً، هر اتفاقی که می افتد برای رشد ما است، در عالم کائنات هیچ ذره ای بدون حساب و کتاب نیست، همه چیز به ما داده شده که ما رشد کنیم، یا قبول می کنیم و آن بسته را برمی داریم و باز می کنیم یا رد می کنیم برود. ما این اجازه ی انتخاب را داریم. چه قدر اتفاق هایی در زندگی ما افتاده که سریع گفتیم نه نه اصلاً صحبتشو نکن. حاضرین: پس هرچیزی که به ما گفتند چشم و گوش بسته قبولش کنیم؟ من نگفتم چشم و گوش بسته قبول کنید، گفتم هر اتفاقی که می افتد برای رشد ما است و چه طوری به آن نگاه می کنیم. داریم میریم که سوار اتوبوس شویم، راه می افتد و می رود و من جا می مانم!! "اَه عرضه نداری، یه خورده فقط یه خورده می جنبیدی و ..."  از خواب بلند می شویم می بینیم که باران می بارد اَه اَه بازم بارون، برف می بارد..... تابستون میشه هوا گرم میشه ......  دائم در حال شکایت و تفسیر منفی هستیم چون این باورهای ما هستند و عادت کرده ایم فقط سیاهی ها را ببینیم و اصلاً فکر نمی کنیم که این اتفاق چه پیامدی برای من دارد و چه عاملی برای رشد من در این اتفاق به ظاهر کوچک هست. ما صبوری نداریم، تحمل نداریم. نسل شما نسل عجولی است و همین حالت را داریم به بچه هایمان منتقل می کنیم در صورتی که بچه ها خیلی صبور و اهل تأمل هستند. پس از اتفاقات تفسیر مثبت کنیم سیاهی ها قاب زندگی هستند. معمولاً وقتی می خواهیم یک تابلو را به دیوار بزنیم آن را قاب می کنیم و قاب ها معمولاً تیره هستند تا زیبایی داخل آن صدچندان شود. پس سیاهی ها ی زندگی قاب هستند اگر رنگ مشکی و سیاهی نباشد زیبایی و قشنگی زندگی از بین می رود. (ادامه دارد...) {قسمت52} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
چهارمین علامت، انسان با تفکر مثبت، پندار، گفتار و کردار مثبت دارد و همه ی این سه با هم در هماهنگی هستند. انسان با تفکر منفی، منفی می بیند، منفی حرف می زند. البته اضافه کنم که دیدن واقعیات، ساده لوحی نیست، خوش بینی و داشتن تفکر  مثبت ساده لوحی و ندیدن نکات منفی نیست بلکه دیدن آن ها و استفاده از آن ها در جهت مثبت و رشد، مهم است. یک مصیبت، مصیبت است تعارف هم نداریم. نمی تونیم بگیم نه اصلاً مصیبت نیست اتفاق بسیار جذاب و شادی است. خیر منظور من این نیست بلکه چگونه می توانیم از هر اتفاقی در جهت رشدمان استفاده کنیم. دیدن نکات مثبت به معنی ندیدن نکات منفی نیست و اینکه بخواهیم ادعا کنیم هیچ چیز منفی در دنیا وجود ندارد و هر چه در دنیا هست خوب و عالی است، یک اشتباه بزرگ است که البته امروزه این مطلب را زیاد می شنویم. ما نکات و اتفاقات را می بینیم چه منفی و چه مثبت چون وجود دارند و واقعیت دارند اما برایش برنامه داریم و یاد می گیریم که چگونه از آن ها استفاده ی مثبت کنیم. {قسمت53} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
حال چگونه از "دیدن" برای کار با کودک استفاده کنیم یعنی وارد بحث دانایی و روش می شویم. در بچه هایتان چه می بینید؟ داشته ها یا نداشته هایتان؟ گفتیم شخصیت یعنی تفسیر خودپنداره. خودپنداره یعنی تصوری که ما از خودمان داریم. این تصور از خود در کودک، حاصل رفتار او و واکنش والدین است. والدین برای کودک بیشترین اهمیت را دارند. کودک یک کاری را انجام می دهد، والدین یک واکنشی نشان می دهند، این واکنش مثبت است یا منفی، احساس خوشایند به کودک می دهد یا احساس ناخوشایند؟ هر زمان که کودک تأیید می شود واحساس خوشایند و واکنش مثبت می گیرد، به خودش یک امتیاز مثبت می دهد و هر وقت که واکنش منفی دریافت می کند، به خودش یک امتیاز منفی می دهد. این امتیازهای مثبت و منفی تشکیل یک تابلوی امتیاز برای کودک را می دهند که در تمام مدت شبانه روز و تمام عمر در حال کار است و کودک هرچند وقت یک بار به آن نگاه می کند، اگر مثبت ها بیشتر باشد نتیجه می گیرد که «من بچه ی خوبی هستم» و اگر امتیازهای منفی بیشتر باشند نتیجه می گیرد که «من بچه ی بدی هستم». تفاوت شخصیت کودک  از این جا می آید. چه نگاهی به کودکتان می کنید؟ ما برپایه ی تفکر منفی که داریم سعی می کنیم در انسان ها و در کودکمان، نکات منفی اش را بگیریم و واکنش نشان دهیم تا این کار منفی را کنار بگذارد. پس ما بر پایه ی تفکر منفی رفتار می کنیم. به همین دلیل همیشه مراقب هستیم که کودکمان کار بد نکند. اگر کار بد کرد مچش را بگیریم که تذکر بدهیم و دائم در حال مچ گیری هستیم. این شکل را که من اسمش راچراغ راهنمای رفتار کودک گذاشته ام. (ادامه دارد...) {قسمت54} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
در نظر بگیرید بچه از صبح که از خواب بلند می شود تا شب که می خوابد، کارهای مختلفی انجام می دهد، دست و صورت می شوید، صبحانه می خورد، بازی می کند، غر می زند، خرابکاری می کند و غیره تا آخر شب فرض می کنیم 100 تا کار مختلف انجام می دهد. از این کارها 50 تا کار بچه خوب است و در منطقه ی سبز است یعنی کودک کارش را درست انجام می دهد؛ وقتی کودک کار خوب می کند واکنش شما چیه؟ یا هیچ واکنشی نشان نمی دهیم. حالا 45 کار کودک خیلی بد نیست خیلی خوب هم نیست، در منطقه ی زرد است، این کارها ضد ارزش ها نیستند، در حد سهل انگاری، بی دقتی، بی توجهی و فراموشی و غیره هستند. چون ما می خواهیم فرزندمان بی نقص بار بیاید، دائم نگاه می کنیم که کجا خطا می کند، تذکر بدهیم و یک زخم زبون هم بزنیم که به غیرتش بربخورد بلکه آدم شود. 5تا کار هم در منطقه ی قرمز هستند چون عبور از ارزش ها است. زندگی باید نظام ارزشی داشته باشد. تا ارزش های ما در زندگی برای ما شفاف نباشند، مهارت ها به درد نمی خورند. زندگی بدون نظام ارزشی به هیچ دردی نمی خورد. کودکی که در فضایی رشد می کند که نظام ارزشی ندارد، درست و سالم رشد نمی کند. پس ارزش های زندگی تان را بشناسید و مشخص کنید چون زندگی بدون چهارچوب ارزشی، ارزش زندگی کردن ندارد. بچه ها باید ارزش ها را یاد بگیرند. ما در زندگی خط قرمزها داریم. از خط قرمز اگر رد شوی تنبیه می شوی، واکنش می بینی چون پای ارزش درمیان است. ما سر ارزش با بچه ها معامله نمی کنیم، ثابت و پررنگ ولی بدون خشونت جلوی او می ایستیم. ارزش ها آموختنی نیستند بلکه کودک از اول زندگی خود بخود آن ها را از ما فرامی گیرد. پس اول باید خود ما به عنوان والدین ارزش های خود را بشناسیم و اجرا کنیم. وقتی  پدر و مادری عصبانی می شوند، هرچه بد و بیراه از دهانشان بیرون می آید و می گویند،چگونه می توانند به فرزندشان بگویند: «عزیزم حرف بد نزن. زشته» پدر و مادر و در کل هر آدمی حق دارد که عصبانی شود یا دعوا کند اما می توانند خیلی موءدب و بدون حرف زشت این کار را کنند. (ادامه دارد...) {قسمت55} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
اگر کودک از خط قرمز خارج شود، باید واکنش نشان بدهیم اما بدون خشونت. کودک آخر شب با خودش حساب می کند، "درست مثل خود ما بزرگترها" که این حساب و کتاب را آخر شب با خودمان می کنیم که این مهمترین شخصیت های زندگی من یعنی پدر و مادرم به خصوص مادر، 50 تا از کارهای منو خیلی ندیدند پس حساب نیست اما 45 دفعه خیلی ناراحتشون کردم، مامان یه چیزهایی گفت، بابا دعوا کرد، وای من این دوتا رو خیلی اذیت کردم. 5 بار هم که آخ آخ صدای مامانمو درآوردم بدجوری اذیتشون کردم، من از صبح تا شب فقط این هارو اذیت می کنم وای «من خیلی بچه ی بدی هستم». خوب بچه ی بد چی کار می کنه؟ معلومه کار بد می کنه، از خودش ناامیده، دائم این درک را از خودش دارد که من بدم، یکی از علامت هایش هم عذرخواهی زیاد است. بچه در اثر واکنش های تند والدین برای آن 45 کار، این درک را از خودش پیدا می کند که من اصلاً اضافه هستم، این ها من رو نمی خوان چون من بچه ی بدی هستم. حالا این حالت غیر از آن بی شعورها و نفهم ها است که به بچه می گوییم و این قضاوت خود بچه است که من از صبح که بلند میشم هی مادر از دست من جیغ زد و هی حرص خورد، من بمیرم که این خدای من این همه چیز من از دست من اینقدر اذیت نشه!! کودک از بدو تولد این تحلیل های احساسی را دارد، این تحلیل ها اصلاً عقلانی نیستند بلکه کاملاً احساسی هستند. کودک از بدو تولد این درک را از خودش دارد که من بدم، هی جام رو خیس می کنم، گریه می کنم و ... تو خوبی که به من می رسی و تر و خشکم می کنی. « من بدم – تو خوبی » حالت اول در تحلیل رفتار متقابل است.  مرحله ی احساس گناه است. کودک با احساس گناه به دنیا می آید، من بدم چون فقط تو را اذیت می کنم. کودک که پی پی می کنه چه جوری او را می شوئید؟ اگر با احساس بد این کار را بکنید، اّه ه ه از صبح تا حالا این دهمین باره چه خبرته!!! کودک با خودش این درک را پیدا می کند که "آخ من کیف کردم پی پی کردم ولی تو منو شستی زجر کشیدی" درک تو خوبی، من بدم از نوزادی  می آید. (ادامه دارد....) {قسمت56} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
پدر و مادرهایی که عصبی هستند و خشونت دارند و بچه را اذیت می کنند، بچه این درک را پیدا می کند که: "من که بد بودم ولی حالا تو هم بدی. تو هم منو اذیت می کنی." این حالت وقتی ادامه پیدا می کند وقتی کودک راه افتاد دچار حالت لجبازی می شود و می گردد تا یک چیزی پیدا کند و مادرش را بچزاند و حرص دهد، بعد کودک دوباره من بدم اش تقویت می شود و دچار احساس گناه می شود  و وارد یک چرخه ی مخرب می شود. پس این حالت « من بدم – تو بدی » است. حالت دیگر اگر خشونت ها از یک حدی بگذرند حالت « من خوبم – تو بدی » به وجود می آید. زمانی که خشونت ها با رفتار بچه در هماهنگی نیست. این حالت بیشتر در مناطق حاشیه و  محروم و کودک آزاری و تنبیه های شدید بدنی و ..... به وجود می آید و از عوامل ایجاد درک مظلوم است. این حالت خطرناک  است درک مظلوم هم اگر به این حد برسد خطرناک است و زیر بنای جرم و جنایت است. تمام مجرمین این زیربنا را دارند و می خواهند انتقام بگیرند. بهترین حالت، « من خوبم – تو خوبی» است. چه جوری به فرزندمان نگاه می کنیم؟ به عنوان یک مجرم بالفطره، "این بچه ذاتش خرابه، ولش کنم زندگی را بهم ریخته" "باز تو چی کار کردی؟؟؟" "نیم ساعته صداش در نمیاد حتماً یه جایی داره خرابکاری می کنه، امکان نداره این ساکت باشه" وقتی با نگاه خرابکار به فرزندمان نگاه می کنیم، او هم خرابکار بار می آید. عکس این حالت هم صادق است مثل: "این بچه ی من اونقدر ساکته اصلاً جنب نمی خوره" خب بنده ی خدا اگر بچه هم بخواد که یک تکانی بخوره دیگه با این حرف ها از جایش تکان نمی خوره؛ چون این جوری دیده شده، خودش نیست. (ادامه دارد...) {قسمت57} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
بیاییم بر پایه ی باورهای جدید، یک نگاه جدید به کودک خود کنیم و نحوه ی دیدنمان را عوض کنیم. ببینیم که بچه ی ما کار مثبت می کند، همان کار خوب و مثبت او را ببینیم به جای این که صرف کارهای منفی را ببینیم. یاد بگیریم کارهای کودک را توصیف  کنیم، تفسیر نکنیم. کاری که انجام داده را می بینیم و توصیف می کنیم و واکنش نشان می دهیم. نگاه و واکنش ما مهم است. مثل: "عزیزم یک لیوان آب به من بده"، کودک این کار را انجام می دهد......"آخی الهی قربون دستت برم اگه تو نبودی من چی  کار می کردم" نه این که بگیم "فرشته ی من بی نظیر من اصلاً تو دنیا مثل تو نیست" یا این که از فرزندمان می خواهیم که از بالکن دوتا سیب زمینی بیاورد، شب هم که پدرش آمد ندا را می دهیم که پدر سر شام بگوید: امشب غذا یک جور دیگه است عجیب خوشمزه شده، و بعد مادر بگه که : آخه تو نمی دونی چرا، چون سیب زمینی اش را مثلاً سهیلا آورده، اِه عجب می بینم اصلاً  مزه ی غذا چه خوشمزه شده. نه این که نمی دونی سهیلا چه خانمی شده، بی نظیر، اگه تو دنیا یک ملکه بخوان انتخاب کنند، سهیلا را باید انتخاب کنن، چرا؟ چون دو تا سیب زمینی آورده!!! این حالت خود شیفتگی ایجاد می کند. (ادامه دارد...) {قسمت58} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
کار خوب فرزندمان را ببینیم. مشکل ما این نیست که این کار را نمی کنیم بلکه مشکل ما این است که اصلاً کار خوب نمی بینیم. مثل لیستی که برای حرف های بد و خوب تهیه کردید یک لیست هم از کارهای خوب فرزندتان تهیه کنید و ببینید که اصلاً می توانید کار خوب در فرزندتان ببینید و بررسی کنید که چندتا کار خوب می بینید و چندتا کار بد. یک مادری قسم می خورد که دو هفته است که دنبال بچه ام می کنم که یک کار خوب پیدا کنم، نمیشه!! به اوگفتم توی این دو هفته فرزندتون جیش کرده یا نه؟ گفت بله، گفتم کجا جیش کرد؟ رفت دستشویی یا توی هال و مبل جیش کرد؟ مادر گفت: نه بابا رفت دستشویی، 10 سالشه دیگه گنده شده گفتم: خب این یک کار خوب، قربونش هم می رفتی. ما کار خوب را وظیفه می دانیم و اصلاً آن را نمی بینیم. در سلسله مراتب اجتماعی نیز همین گونه هستیم همسر، کارمند، شاگرد و غیره را هم نمی بینیم. رسالت ما این شده که مچ بگیریم. پس مچ بچه هاتون رو موقع انجام کار خوب بگیرید مثل وقتی که ظرفی را سرجایش گذاشت یا کفش هایش را جفت کرد، واکنش های هیجانی خلاق از خودتان نشان دهید و کارش را توصیف کنید و دائماً روی یک کار نایستید بلکه کارهای جدید پیدا کنید تا کودک متوجه شود که اگر توجه می خواهد باید رشد کند. بحث خودپنداره و خودایده آل را یکبار دیگر مرور کنید، این فاصله باید متعادل باشد. بچه باید بداند که اگر می خواهد نظر مادرش را جلب کند باید کار خوبش را زیاد کند و حتماً می کند چون بچه ها زود متوجه می شوند که قضیه چیست. ما هر وقت مسئول بودیم، مقصر شدیم؛ هیچ وقت به ما اجازه نداند که جبران کنیم. ما را همیشه به چشم گناهکار دیده اند. پس نگاهمان را عوض کنیم، کار خوب را ببینیم، توصیف کنیم و یک واکنش جذاب و بعد عبور کنیم نه اینکه تا آخر عمر بچه بیاد و بگه ببین مامان دارم میرم دستشویی جیش کنم ها!!!!!!!!!!! پس شما واکنش هایتان را تنظیم کنید تا کودک مجبور شود چیز جدید برای جلب توجه شما پیدا کند. (ادامه دارد...) {قسمت59} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
کارهای نه چندان بد بچه ها را نبینید. این قدر اصرار نکنید که اشتباه بچه ها را ببینید. اجازه بدید که اشتباه کنند. مگر خود ما اشتباه نمی کنیم؟ یکی از بزرگترین مسائل جوانان امروز این است که به خودشان اجازه ی اشتباه نمی دهند و با کوچکترین اشتباه داغون می شوند. همه ی ما اشتباه می کنیم اما مهم واکنش بعد از انجام آن است. بعد از هر اشتباه چه بلایی سر خودتان می آورید؟چون به شما اجازه ی اشتباه کردن داده نشده ولی شما به بچه هایتان اجازه ی اشتباه بدهید، حتی بارها و حتی نبینید. کودک سهل انگاری می کند کمی تأمل کنیم، سریع نیش نزنیم. ما دائماً نگران این هستیم که نکنه بچه عادت کنه چون می خواهیم یک موجود بی عیب و نقص تربیت کنیم.  مگر همه ی ما و شما بی عیب و نقص هستیم؟ مشکل از این جا شروع می شود که ما بهترین را می خواهیم، فرزند ما نباید کوچکترین اشتباهی بکند. چرا از عادت شدن می  ترسیم؟ چون ما یک پیش فرض هایی کاملاً ذهنی برای خودمان می گذاریم که بعد این پیش فرض ها مانع می شوند که عامل شویم. دائم در حال این پرسش هستیم که "اگر این کارها رو کردم و او بدعادت شد، بعدش چی؟" تا به حال یک نفر را ندیدم که بیاید و بگوید: کارهایی که توی کلاس گفتید را انجام دادم و بچه ام به آن ها عادت کرد. در جلسه ای مادری تعریف می کرد، روزی که برای مشاوره پیش سلطانی آمدم زندگی ام جهنم بود چون از پی پی بچه بدم می آمد و من و فرزندم به خاطر نظافت تحت فشار بودیم، تنها چیزی که من از سلطانی یاد گرفتم این بود که بابا پی پی چیز خیلی بدی نیست و حتی میشه با آن بازی کرد، از وقتی این مسئله را رها کردم زندگیم بهشت شد حالا هم فرزندم هرکاری می کنه با خودم می گم از پی پی که بدتر نیست بذار بکنه! خب بچه ام هم حالش خوب است. (ادامه دارد...) {قسمت60} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده